مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

اولویت‌های و اهداف امنیت کنونی امریکا در خاورمیانه – گفتگو با دکتر سجاد عابدی (بخش نخست)

اشتراک

پژوهشگر مسائل امنیتی

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح – IPSC

 

با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در امریکا تغییراتی در نوع کنشگری و اولویت های این کشور در خاورمیانه پدید آمد. گفتگوی زیر برای بررسی بیشتر امنیتی اولویت‌های و اهداف امنیت کنونی امریکا در خاورمیانه است.

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح: در نگاه به اولویت‌ها و اهداف امنیتی کنونی آمریکا در خاورمیانه این اولویت‌ها و اهداف چه تفاوتی با دوره اوباما کرده است؟

در سال ۲۰۰۱ میلادی و پس از حملهٔ یازده سپتامبر، ایالات متحده به بهانهٔ مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله و حکومت طالبان را در آن کشور سرنگون کرد. از آن زمان تاکنون، افغانستان دچار یک ناامنی ۱۶ ساله و آمریکا درگیر طولانی‌ترین جنگ در تاریخ خود است. دونالد ترامپ، سومین رئیس جمهور آمریکاست که با چالش افغانستان در حوزهٔ سیاست خارجی روبروست و راهبرد دولت وی بالاخره پس از چندین ماه تأخیر، طی یک سخنرانی در اوت سال ۲۰۱۷ اعلام شد که دارای عناصری ثابت (نسبت به راهبرد دولت اوباما) و عناصری جدید و منحصر به فرد است.  همچنین تفاوت اولویت‌ها و اهداف امنیتی کنونی آمریکا با دوره اوباما را می‌توان در چهار موضوع فشار بر پاکستان، تأکید بر نقش بارزتر هند، نقش بارز ژنرال‌های فعال در صحنه، استقلال نظامی بیشتر فرماندهان و ماندن تا زمان  نامحدود و مذاکرات سیاسی بررسی کرد.

فشار بر پاکستان: برای اولین بار دولت امریکا از پاکستان به عنوان کشوری که تبدیل شده به پناهگاه امن تروریست‌ها  یاد می‌کند  و اعلام می‌دارد که نسبت به پاکستان همانند گذشته با اغماض و چشم‌پوشی برخورد نخواهد شد و در کناران از کمک‌هایی که از جانب ایالات متحده امریکا به پاکستان می‌شود یاد گردید و به نوعی تلویحی یک نوع اخطار به پاکستان بود که در صورتی که بازنگری و تجدید نظر در استراتژی خود در افغانستان نکند  این کمک‌ها  دیگر وجود نخواهد داشت و آن‌ها دیگر نباید انتظار داشته باشند تروریست‌هایی که از جانب پاکستان تجهیز می‌شوند و دولت افغانستان و سربازان ناتو را در معرض حمله قرار می‌دهند  حاشیه امن داشته باشند.

تأکید بر نقش بارزتر هند: گزینه دوم  که در راهبرد دولت ترامپ در افغانستان حائز اهمیت می‌باشد، نوعی چراغ سبز نشان دادن برای کمک‌های بیشتر هند بود، که البته این قضیه هم از یک طرف می‌تواند بخشی از اعمال فشار جدید  بر پاکستان باشد  و هم از سوی دیگر باز شدن مسیر تازه‌ای در گسترش همکاری‌های هند با ایالات متحده در افغانستان که خواستار  نقش مؤثرتر و چشم گیرتر هند در افغانستان گردیده است. «این موضوع در 22 آگوست سال 2017 با عنوان استراتژی جدید آمریکا در افغانستان بررسی شده است.»

نقش بارز ژنرال‌های فعال در صحنه: دولت باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ میلادی از افزایش ۳۰ هزار نفری شمار سربازان این کشور در خاک افغانستان خبر داد اما تصریح کرد که آنها ۱۸ ماه بعد، به تدریج به خانه‌هایشان بازخواهند گشت. ژنرال‌های نظامی اعتقاد دارند که اعلام چنین برنامه زمان بندی شده‌ای، دشمنان را تشویق کرد که منتظر خروج آمریکایی‌ها باشند تا حملاتشان را دوباره آغاز کنند. ایالات متحده آمریکا در حال حاضر ۸۴۰۰ سرباز در افغانستان دارد و ژنرال‌های آمریکایی گفته‌اند که فرستادن چند هزار نیروی بیشتر به آمریکا کمک خواهد کرد تا در بن بست کنونی بتوانند بر نیروهای طالبان تسلط یابند. نیروهای اضافی می‌توانند در دو بخش به خدمت گرفته شوند: برای ماموریتهای ضدتروریسم و برای آموزش نیروهای افغان.

استقلال نظامی بیشتر فرماندهان و ماندن تا زمان  نامحدود: دولت باراک اوباما با تعیین علنی تاریخ پایان عملیات نظامی در افغانستان به طالبان این امکان را داد که مدتی در انتظار بماند و سپس کارزار فتح دوباره مناطق از دست رفته را از سر بگیرد  ترامپ  بر خلاف اوباما  محدودیت‌های پیشتر اعمال شده بر فرماندهان در میدان نبرد را لغو کرده تا انها بتوانند طور کامل از قضاوت و تجربیات خود در مأموریت‌های حیاتی استفاده کنند. به گفته  ترامپ دولت قبلی امریکا با اعلام شمار نیروها و زمان بندی اعزام خروج آنان از افغانستان تروریست‌ها و دشمنان امریکا را خوشحال می‌کرد و این امری است که دونالد ترامپ  آگاهانه از آن  پرهیز می‌کند و خواستار حضور نیروهای امریکایی تا زمان نامحدود در افغانستان می‌باشد. احتمالاً بزرگترین تغییری که با طرح ترامپ ایجاد می‌شود، افزایش حیطه اختیارات مقامات آمریکایی در حمله به طالبان و دیگر گروههای تروریستی فعال در افغانستان خواهد بود. دولت اوباما پس از آنکه نیروهای افغان رهبری مبارزه با طالبان را برعهده گرفتند، محدودیت‌هایی را در عملیات تهاجمی آمریکا در افغانستان ایجاد کرد. آقای ترامپ روز دوشنبه گفت: «با مدیریت خرد (میکرو کنترل) از واشنگتن، نمی‌توان در نبردها پیروز شد». او افزود که قدرت نیروهای نظامی آمریکا را برای هدف قرار دادن تروریستها «این موضوع در 18 آگوست 2017 در شبکه سیان بی سی با عنوان استراتژی جدید ترامپ در افغانستان در تلاش برای مقابله با تروریسم بررسی شده است» و شبکه‌های جنایی در افغانستان افزایش خواهد داد و به فرماندهان نظامی این اختیار را خواهد داد تا در زمان واقعی وارد عمل شوند.

مذاکرات سیاسی: در مذاکرات سیاسی دولت ترامپ باید در نظر داشت که هدف نهایی طرح دونالد ترامپ در افغانستان این است که طالبان را مجبور به آمدن به پای میز مذاکرات کند تا به این ترتیب راه حلی سیاسی برای جنگ افغانستان پیدا شود. این همان هدفی بود که باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین آمریکا نیز آن را دنبال می‌کرد.. با این وجود دونالد ترامپ معتقد است که طرح او دارای یک تفاوت مهم با طرح‌های قبلی است؛ اینکه هیچ زمان بندی برای خروج سربازان آمریکایی تعیین نشده است و به این ترتیب قانع کردن طالبان برای مذاکره امکان پذیر خواهد بود.

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح: آیا اولویت‌ها و اهداف امنیتی کنونی امریکا در خاورمیانه در تطابق کامل با اسناد اعلامی امنیت ملی امریکا در دوره ترامپ قرار دارد؟

همان‌طور که می دانید سند ۲۰۱۷ از چهار راهبرد اصلی سخن می‌گوید که اولی در مرکز و اولویت اصلی است و پس از آن اولویت‌های بعدی قرار دارد. حفاظت از فرهنگ و سبک زندگی آمریکایی در کنار مردم و سرزمین ایالات متحده اولویت اصلی دولت آمریکا قرار گرفته است زیرا یک ملت بدون فرهنگ خود، گویی بخشی از ملت دیگر است بنابر این بدون حفاظت از فرهنگ، حفاظت از ملت آمریکا معنایی ندارد. در اولویت بعدی، تداوم پیشرفت و شکوفایی این ملت است که نتیجه آن تقویت قدرت ایالات متحده است.

در حلقه بعدی با قدرتی که به دست آمده، امنیت آن تأمین شده و دائماً در حال بازتولید و افزایش است، می‌توان دولت‌های رقیب و دشمنان تهدیدساز را بدون درگیری خشونت‌آمیز و هزینه‌ساز به سمت منافع آمریکا سوق داد و مجبور کرد. در این فرآیند فشار، تقویت مزیت‌های نسبی ایالات متحده و هماهنگی با متحدان خارجی نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. در مرحله آخر و در اولویت بعدی نسبت به رفع تهدیدها، تأمین روند گسترش نفوذ ارزش‌های آمریکایی در جهان در دستور کار واشینگتن قرار گرفته است تا تسهیل‌کننده گسترش هژمونی ایالات متحده بر جهان باشد. در رابطه با سؤال شما باید بگویم مهمترین قسمت سند؛ راهبرد سوم: حفظ صلح از طریق افزایش قدرت با ترجیح مؤلفه‌های قدرت سخت بر نرم است.

مشاوران امنیتی دانلد ترامپ سه لایه از بازیگرانِ تهدیدکننده امنیت آمریکا در عرصه بین‌الملل را در توضیح راهبرد سوم ترسیم می‌کنند:‌ «قدرت‌های تجدیدنظرطلب چین و روسیه، دولت‌های سرکش ایران و کره شمالی و سازمان‌های فراملیتی تهدیدبرانگیز به ویژه گروه‌های تروریستی جهادی». راهبردنگاران دولت ترامپ، این سه تهدید را جبهه مقابل «جوامع آزاد» ‌ معرفی می‌کنند و در تشریح آن به توضیح نسبتاً جدیدی در مورد چین و روسیه اشاره می‌کنند. ترامپ تلاش می‌کند تهدید اسرائیل را کمرنگ و تهدید ایران را برساخته و سپس پررنگ کند. او فعالیت همه سازمان‌های تروریستی در خاورمیانه را مستقیم و غیرمستقیم به ایران نسبت می‌دهد، بر لزوم وحدت کشورهای عربی و اسرائیل ضد تروریسم و حامی دولتی آن (که به قول آنها ایران است) تأکید می‌کند و حتی نهایی‌نشدن صلح اعراب و اسرائیل طی چند دهه اخیر را ناشی از حمایت ایران از حماس و مانند آن معرفی می‌کند. گویی هیچ مشکلی (البته با تعریفی که واشینگتن از مشکل دارد) در غرب آسیا نیست به جز اینکه تضعیف ایران می‌تواند به رفع آن کمک کند.

اصرار بر اینکه بارها در سند ۲۰۱۷ نام ایران در کنار کره شمالی بیاید، حفظ خطر توهمی بمب هسته‌ای ایران در افکار عمومی جهان است، و الا همه می‌دانند ایالات متحده در مورد حمله به کره شمالی صرفاً بلوف می‌زند.

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح: جایگاه اسرائیل در اولویت‌های و اهداف امنیتی کنونی امریکا در خاورمیانه چیست تا چه میزانی افزایش یافته است؟

همانطور که در جواب سؤال قبلی به آن اشاره کردم ترامپ تلاش می‌کند تهدید اسرائیل را کمرنگ و تهدید ایران را برساخته و سپس پررنگ کند. او فعالیت همه سازمان‌های تروریستی در خاورمیانه را مستقیم و غیرمستقیم به ایران نسبت می‌دهد، بر لزوم وحدت کشورهای عربی و اسرائیل ضد تروریسم و حامی دولتی آن (که به قول آنها ایران است) تأکید می‌کند و حتی نهایی‌نشدن صلح اعراب و اسرائیل طی چند دهه اخیر را ناشی از حمایت ایران از حماس و مانند آن معرفی می‌کند. گویی هیچ مشکلی (البته با تعریفی که واشینگتن از مشکل دارد) در غرب آسیا نیست به جز اینکه تضعیف ایران می‌تواند به رفع آن کمک کند. اما با این حال باید در نظر داشت در حال حاضر ایالات‌متحده در جایگاهی از هرم قدرت قرار ندارد که خواست خود را بدون در نظر گرفتن منافع متحدانش بر آن‌ها تحمیل کند. به‌عبارتی‌دیگر اتحادیهٔ اروپا به‌مثابهٔ یک کلیت، اعضای اتحادیهٔ اروپا به‌صورت منفرد و حتی کشورهایی مانند ترکیه و عربستان سعودی تا جایی با آمریکا همراهی می‌کنند که حداقل بخشی از منافع و خواسته‌هایشان توسط آمریکا پیگیری شود. بنابراین راهبرد ترامپ در سوریه نیز لاجرم نیازمند تأیید خواست بخشی از متحدان امریکا است. درحالی‌که متحدان اروپایی از نزدیکی روس‌ها به ایالات‌متحده نگران‌اند. نزدیکی روسیه به امریکا می‌تواند ازیک‌طرف به حذف و یا کاهش نقش اتحادیهٔ اروپا در معادلات جهانی بیانجامد و از طرف دیگر اروپایی‌ها را نسبت به قدرت فزایندهٔ روس‌ها و نادیده انگاشته شدن اتحادیه اروپا توسط ترامپ در مقابل این قدرت نوظهور بیمناک سازد. متحدان خاورمیانه‌ای آمریکا ازجمله ترکیه، عربستان، اسرائیل و قطر نیز بقای اسد را مساوی باقدرت گیری ایران می‌دانند از این گزینه راضی نخواهند بود. بنابراین  متقاعد کردن شرکای منطقه‌ای امریکا برای ترامپ هزینه آور خواهد بود.

باید توجه داشت در صورت بقای بشار اسد بر قدرت، ایران می‌تواند در محیط منطقه‌ای خاورمیانه قدرت مانور دهی بیشتری داشته باشد  و این مسئله فی‌نفسه نه مطلوب آمریکا است و نه مطلوب رقبای ایران در منطقه خاورمیانه. افزایش قدرت ایران در منطقه نهایتاً  رقبای ایران و متحدان منطقه‌ای امریکا را وادار خواهد ساخت که تمام امکانات خود را برای مقابله با ایران بسیج کنند. عربستان سعودی و اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس ازیک‌طرف، اسرائیل و ترکیه از طرف دیگر هرگونه افزایش قدرت ایران در منطقه را تهدید برای خود تلقی می‌کنند و این مسئله می‌تواند به افزایش رقابت و تنش در محیط منطقهٔ خاورمیانه بدل شود و ثبات بازار انرژی، ثبات سیاسی متحدان و فعال شدن اسلام سیاسی مخالف آمریکا را در پی داشته باشد.

واژگان کلیدی: اولویت‌, اهداف, امنیت,  امریکا, خاورمیانه

مطالب مرتبط