مرکز بين المللي مطالعات صلح – IPSC
خاورميانه در دو سالي كه گذشت با تحولات و خيزشهاي مهمي روبرو بود. خيزشهاي كه در جهان با نام بهار عربي معروف شد. در اين بين در اين دگرگوني ها آلمان نقش مهمي را بر عهده داشت و از بازيگران عمده بود. در اين راستا و با توجه به نگاه سياست خارجي آلمان به خاورميانه و سياست کنوني اين کشور در اين منطقه به گفتگويي با دکتر محمدنیا نشسته ايم:
واژگان كليدي: آلمان، سياست خاورميانه اي، اولويت، خيزش، اسرائيل ، چشم انداز
مرکز بين المللي مطالعات صلح: در واقع اگر نگاهي به گذشته سياست خارجي آلمان در يك سال گذشته در تحولات خاورميانه داشته باشيم. به نگاه شما سياست خارجي دولت مركل در خاورميانه را با چه اصول و محورهايي ميتوان مورد بررسي قرار داد؟
سیاست خارجی آلمان نسبت به سایر کشورهای اروپایی همواره برخوردار از نوعی توازن بوده است. به طور کلی بر خلاف قدرت های دیگر اروپا همچون انگلیس و فرانسه که عمدتا جهت گیری سیاسی غالب بر سیاست خارجی آنها است، پایه سیاست خارجی آلمان به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی اروپا و چهارمین قدرت اقتصادی دنیا را عمدتا منافع اقتصادی و تولید ثروت ملی تشکیل می دهد. به این خاطر همواره در بحران ها و چالش های سیاسی بین المللی همچون بحران خاومیانه (رژیم صهیونیستی-فلسطین)، بحران سوریه و یا چالش هسته ای ایران، شاهد رویکرد میانه و متعادل در سیاست خارجی آلمان بوده ایم. در بحران های امنیتی خاورمیانه ، این کشور همواره مخالف دخالت نظامی بوده است و آن را بدترین گزینه تلقی کرده است که می تواند شعله های آتش یک بحران را بر افروزد و در هنگام لزوم برای مشارکت در حل بحران های بین المللی، نیروهای نظامی این کشور صرفا در حد حافظ صلح مشارکت کرده اند. برخلاف امریکا و انگلیس که عمدتا بدنبال اعمال یک “رژیم تحمیلی ” برای مدیریت بحران های امنیتی بین الملی بوده اند، تجربه سیاست خارجی این کشور نشان داده است که همواره از یک “رژیم مذاکراتی” با مشارکت همه کشورهای ذینفع جهت اجماع سازی در حل یحران های بین المللی دفاع کرده است.
مرکز بين المللي مطالعات صلح: سياست خارجي آلمان تا چه حدي واگرايي و يا همسويي هايي با سياست هاي آمريكا در تحولات يك سال گذشته خاورميانه (همانند پرونده سوريه) حركت كرده است؟
با وجودی که آلمان متحد استراتژیک امریکا در خاورمیانه است و این کشور بعد از جنگ دوم جهانی همواره به دنبال تحکیم روابط آتلانتیکی و فراآتلانتیکی بوده است، اما نباید از واگرایی در سیاست خارجی این کشور با ایالات متحده غفلت کرد. البته این واگرایی بر سر منافعی است که هر کشوری برای خود تعریف می کند و آن را نباید واگرایی ایدئولوژیک تصور کرد چرا که هر دو کشور در چارچوب اصول لیبرالیسم رقابت می کنند. از دو جهت نوعی واگرایی در سیاست خارجی آلمان با امریکا دیده می شود. اولین واگرایی از نظر امنیتی است. امریکا به دنبال نوعی از ساختار بندی درنظام بین الملل بر اساس “هژمونی واحد” است که بر مبنای آن اراده خود را مبنای قانون مندی های رفتاری در سیاست بین الملل قرار دهد. در حالی که سیاست خارجی آلمان در چارچوب اتحادیه اروپا معطوف به “هژمونی مرکب” است که بر مبنای آن اراده جمعی قدرت های بزرگ و در قالب چند جانبه گرایی مبنای قانون مندی در سیاست بین الملل می باشد. رویکرد چندجانبه گرایانه آلمان را می توان در حل بحران هسته ای ایران و بحران سوریه مشاهده کرد.
موضوع دیگر که این واگرایی را بین سیاست خارجی دوکشور نشان می دهد این است که در راستای تثبیت هژمونی واحد، فاکتورهای امنیتی نقش کلیدی در سیاست خارجی امریکا ایفا می کنند و بر همین مبنا شاهد دخالت های متعدد نظامی امریکا در نقاط مختلف جهان بویژه خاورمیانه و سوریه هستیم. این در حالی است جهت گیری سیاست خارجی آلمان عمدتا معطوف به منافع اقتصادی است و واصولا یکی از وظایف دیپلمات های آلمانی فراهم کردن شرایط مناسب در محیط بین المللی جهت رشد بیشتر اقتصادی آلمان است. لذا امروزه دخالت نظامی یا سیاسی جایگاهی در سیاست خارجی آلمان ندارد و این کشور همواره به دنبال تعامل با کشورهای دیگر بر مبنای منافع مشترک بوده است. در بحران سوریه نیز این واگرایی خود را نشان داده است. آلمانی ها فعال کردن یک رژیم مذاکراتی با شرکت همه عناصر کلیدی تأثیر گذار برای فرایند های سیاسی سوریه را مهمترین راه حل خروج از این بحران و سرکوبی گروه تروریستی داعش می دانند . برهمین اساس این کشور بر خلاف امریکا ایران و حتی دولت بشار اسد را نه تها یک مسأله برای این بحران نمی داند بلکه بخشی از یک راه حل برای رسیدن به ثبات و امنیت در منطقه تلقی می کند. بر مبنای همین تفکر نشست مقدماتی کنفرانس امنیتی مونیخ در 25 مهر با شرکت وزیر خارجه آلمان و سایر کشورهای تآثیر گذار منطقه ای تشکیل شد که هدف اصلی ان ایجاد یک برنامه کاری (Agenda Setting) برای مبارزه با عناصر تروریستی در سوریه و عراق و گسترش ثبات در منطقه با بهره گرفتن از موقعیت ژئوپلوتیک و نفوذ هوشمند ایران در منطقه بوده است. طبیعی است که این نشست که به طور بی سابقه ای بعد از 52 سال از زمان شکل گیری این کنفرانس در یک کشور خاورمیانه ای تشکیل شد که نشان از پذیرش جایگاه منطقه ای ایران توسط قدرت های اروپایی است و آن را می توان یکی از مهمترین نتایج توافق هسته برجام بر شمرد. مسأله ای که امریکا نیز مدت ها بعد از انکار نقش کلیدی ایران، ناچار به پذیرش آن در حل بحران سوریه شد و لذا برای اولین بار از ایران برای شرکت در کنفرانس وین (30 اکتبر 2015) درابطه با بحرا ن سوریه رسما دعوت به عمل آمد.
مرکز بين المللي مطالعات صلح: آيا مي توان تفاوتي را بين كشورهاي متحول شده خاورميانه در سياست خارجي آلمان مشاهده كرد؟
همنطور که ذکر شد آنچه که برای آلمان مهم است پتانسیل اقتصادی این کشورها برای صادرات و سرمایه گذاری اقتصادی آلمان است. طبیعتا کشورهایی برای آلمان از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود که پتانسیل بیشتری برای صادرات و سرمایه گذاری اقتصادی این کشور داشته یاشند و همین طور کشورهایی در کانون توجه آلمان خواهد بود که تهدید جدی برای امنیت اقتصادی و اجتماعی آلمان محسوب شوند. برهمین اساس است که سوریه ، عراق ، لیبی و افغانستان به لحاظ بی ثباتی، تولید و گسترش تروریسم به عنوان تهدید برای ثبات و امنیت اقتصادی و اجتماعی آلمان نگریسته می شوند و این کشور در چارچوب مذاکرات بین المللی و با تکیه بر دیپلماسی چند جانبه تلاش میکند تا این کشورها به حدی از ثبات و امنیت دست یابند. آلمان به ایران پسا برجام نیز به لحاظ رفع سایه تهدید و وجود ثبات و امنیت در این کشور، به عنوان یک فرصت بی نظیر اقتصادی نگاه می کند.
مرکز بين المللي مطالعات صلح: آينده رويكرد سياست خارجي آلمان را در خاورميانه را با توجه به تحولات خاورميانه را چگونه مورد پيش بيني و بررسي قرار مي دهيد؟
خاورمیانه از جمله مناطق اسراتژیک جهان است که نقش بی بدیلی در ثبات و امنیت بین المللی داشته است. وجود ثبات و امنیت در این منطقه همواره بخش جدای ناپذیر سیاست خارجی قدرت های بزرگ بوده است. آلمان نیز به عنوان چهارمین قدرت اقتصادی دنیا نمی تواند نسبت به موضوع امنیت در خاورمیانه بی تفاوت باشد. تشکیل نشست مقدماتی کنفرانس امنیتی مونیخ، به عنوان یکی از مهمترین کنفرانس های امنیتی جهان، در ایران حساسیت و منافع آلمان را در تأمین ثبات و امنیت خاورمیانه بیش از پیش نشان داد.