پیمان وهاب پور
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
برخی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس به محوریت عربستان و بحرین تصمیم گرفته¬اند که در نشست روز دوشنبه (۲۵/۲/۱۳۹۱) در ریاض اتحادیه سیاسی جدیدی را ایجاد کنند که تنه به تنه اتحادیه اروپا بزند. بنابر اظهارات برخی مقامات این شورا، اتحادیه مذکور در وهله اول قرار است با سه کشور آغاز به کار کند که مهمترین محور آن را عربستان و بحرین تشکیل می دهند. برای شکل گیری چنین اتحادیه چندین دلیل عنوان شده است که به صورت رسمی از زبان مقامات عرب ارائه شده است. نخست وزیر بحرین گفته که رهبران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس قصد دارند برای رویارویی با آشوبهایی نظیر آن چه که در جریان قیامهای کشورهای عربی اتفاق افتاد و همچنین «تنش با ایران» همکاریهای نزدیکتری در زمینه های سیاست خارجی و مسائل امنیتی داشته باشند. به گزارش خبرگزاریها این اتحاد در صورت موافقت سران شورای همکاری مشابه اتحادیه اروپا خواهد بود که در آن هر کشور هویت سیاسی خود را حفظ خواهد کرد. روند تبدیل شورای همکاری به اتحادیه بر اساس یکی از اهداف اصلی مندرج در اساسنامه این شورا صورت می گیرد که بر هماهنگی، یکپارچگی و اتحاد میان کشورهای عضو در تمام زمینه ها تاکید می کند.
البته در روزهای گذشته خبرگزاریها از طرحی خبر دادند که بر اساس پیشنهاد پادشاه بحرین، این کشور به عربستان ملحق شود. طرحی که با واکنشهای گسترده مخالفین در بحرین مواجه شد. عربستان نقش مستقیمی در حفاظت از سقوط خاندان آل خلیفه در جریان اعتراضات مردمی داشته و از طریق نیروهای «سپر جزیره» وارد این کشور شده و به سرکوب معترضین پرداخت. همزمان با آرام شدن اوضاع در بحرین تقاضاها برای همکاریهای گسترده اعضای شورای همکاری خلیج فارس برای مقابله با تهدیدات بیشتر شد. چنین پیشنهادی اولین بار توسط مقامات عربستان مطرح شد. ملک عبدالله در نشست سران در پاییز سال گذشته در ریاض از اعضای شورا خواست «از مرحله همکاری به مرحله اتحاد برسند». حدود دو هفته پیش نیز سعود الفيصل وزیر خارجه سعودی تاکید کرد همکاری و هماهنگی بین کشورهای خلیج فارس کافی نیست و برای برخورد با بحران ها این کشورها باید به دنبال «اتحاد با ویژگی های مورد قبول» باشند. سئوالی که این نوشتار بدان می پردازد این است که آیا شکل گیری و تداوم چنین اتحادیه امکان پذیر است؟ فرضیه این نوشتار این است که به دلیل ماهیت اتحادیه و نیز اختلافات شدید داخلی میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس چنین اتحادیه ای در صورت شکل گیری نیز به صورت موقت و گذرا فعالیت کرده و در گذر زمان موفقیت چندانی به دست نخواهد آورد.
کلید واژه: خلیج فارس، شورای همکاری، اتحادیه، عربستان
تحلیل رخداد
شورای همکاری خلیج فارس پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران و به دلیل نگرانی این کشورها از امکان تغییرات گسترده در منطقه تشکیل شد. بروز و ظهور انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ باعث شد که نظم آمریکایی که از ابتدای جنگ سرد بر منطقه حاکم شده بود در هم بریزد. انقلاب اسلامی، یکی از اصلی¬ترین پایه¬های مثلث قدرت و نفوذ آمریکا و غرب را در منطقه در هم شکست. بنابراین آمریکا برای باز ترسیم پایه¬های نظم مورد نظر خود سعی کرد با ایجاد اتحاد میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس خلأ ناشی از سقوط دولت پهلوی را پر کند. در این راستا شورای همکاری خلیج فارس شکل گرفت.
همزمان با جنگ ایران و عراق تنش¬های میان ایران و شورای مذکور شدت گرفت، اما جنگ دوم خلیج فارس و اشغال کویت توسط عراق، تحلیل های غیرواقعی اعضای شورا را بیش از پیش برملا کرد. اما به رغم برخی تلاشهای از سوی ایران برای تنش زدایی با این کشورها، آنان همواره نگاه هراس آلودی نسبت به ایران داشته اند و نتوانسته اند نگرانی های خود را از نفوذ جمهوری اسلامی کتمان کنند. تلاش هایی که در روزهای اخیر برای ایجاد یک اتحادیه با اهداف سیاسی و امنیتی میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس صورت می گیرد، آینده باثباتی را برای این کشورها و منطقه رقم نخواهد زد. حداقل به خاطر دلایلی که در ذیل به آن اشاره می شود، چنین اتحادیه ای نخواهد توانست به اهداف خود دست یابد و در دراز مدت مثل بسیاری از سازمانها و نهادهای ایجاد شده توسط این کشورها از دایره تأثیرگذاری خارج خواهد شد.
۱. جامعه ناامن در جستجوی امنیت تعاملی
یکی از زیرساختها و ملزومات اصلی شکل گیری اتحادیه منطقه ای با اهداف سیاسی و امنیتی وجود دارا بودن ویژگیهای یک جامعه امن می باشد. بر اساس تعریف جامعه¬ي امن جامعه¬ای است که بین اعضای آن هرگز نبرد فیزیکی روی نمی¬دهد، بلکه آنها مناقشات خود را به روش¬های دیگری حل¬وفصل می¬کنند. یک جامعه امن در نتیجه تعامل بین بازیگران شکل می¬گیرد. یک قاعده رفتاری در بطن یک جامعه امن که معتقد است اعضای آن جامعه نباید زمینه بروز جنگ بین یکدیگر را فراهم سازند، نمی تواند تنها توسط یک قانون رسمی یا ایجاد سازمان های مختلف خلق شود؛ بلکه باید قواعد از طریق یک روند تعاملی که در آن عوامل مادی و غیر مادی در هم آميخته شده، توسعه یابد. بر این اساس شورای همکاری خلیج فارس را نمی توان جامعه امن تعریف کرد. چرا که تاریخ نه چندان طولانی این کشورها نشان داده است، که آنان نه تنها نبرد فیزیکی را میان خود تجربه کرده اند، بلکه اراده جدی میان آنان در جهت تبدیل کردن تعامل به عنوان قاعده رفتاری وجود ندارد. اختلافات مرزی و بعضاً رقابت های منطقه ای باعث شده است که نه تنها این اعضای این شورا نتوانند در جستجوی امنیت مبتنی بر همکاری موفق شوند، بلکه احتمال تشدید اختلافات در آینده نیز وجود دارد.
۲. ناتوانی اتحادیه برای مقابله با ساختهای سیاسی
هر چند در برخی اظهار نظرهای کارشناسان و بعضاً مقامات عرب مقابله با نفوذ ایران به عنوان علت اصلی شکل گیری این اتحاد عنوان می شود، اما پرواضح است که نگرانی های این کشورها از تسری تحولات عربی به مرزهای داخلی آنان علت اصلی این اقدام می باشد. به همین خاطر است که دو کشور بحرین و عربستان سعودی به عنوان پیشرو این تحول خود را مطرح کرده اند. اقدام نظامی عربستان در کمک به سرکوب مخالفان دولت بحرین این فرضیه را که می توان از طریق یک پیمان دسته جمعی امنیتی و یک نهاد متفاوت از ساختار کنونی شورا، بر مشکلات فائق آمد، آنان را برآن داشته که چنین اتحادیه را ایجاد کنند. اما این کشورها به هیچ وجه به سرمنشأ تهدید که همان ساختار غیر دموکراتیک و قبیله ای دولتهایشان می باشد، توجه نکرده و در جهت برطرف کردن آن برنیامده اند. این «اتحاد» به جای شکل گیری در مرزهای داخلی در حوزه منطقه ای نضج می گیرد و تصور آینده ای روشن برای آن غیر ممکن است. چرا که امنیت پایدار در وهله اول از دل نهادهای منطقه ای بیرون نمی آید بلکه از دل ساختارهای داخلی و اتحاد و انسجام سیاسی و اجتماعی بر می آید. لذا تغییر در ساختارهای سیاسی داخلی و نه ایجاد نهادهای منطقه ای جواب گوی نیاز به امنیت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس می شود.
۳. امنیت خود یار در منطقه امنیتی شده
محیط منطقه¬ای خلیج فارس در سالهای اخیر به شدت امنیتی شده است. جنگ¬های متعدد در منطقه خلیج فارس و حضور قدرتهای منطقه¬ای بویژه ایالات متحده در خلیج فارس این وضعیت را بحرانی-تر کرده است. سابقه تعاملات میان کشورها نیز نشان دهنده این است که به هیچ وجه امنیت از طریق اتکا و تکیه بر بازیگران همسایه و یا بازیگران فرامنطقه¬ای به دست نمی¬آید. کشورها چاره ای ندارند جز اینکه بر قدرت خود متکی شوند. چرا که هر لحظه امکان تغییر منافع و ارزشها وجود دارد. به عنوان مثال عدم حمایت آمریکا در شمال آفریقا از مصر و بویژه حسنی مبارک که منجر به سقوط این کشور گردیده، نشان دهنده آن است که هر لحظه احتمال چرخش سیاست ها وجود دارد. لذا در این محیط امنیتی، اتکا بر یک اتحادیه امنیتی و سیاسی تازه تأسیس عقلانی نیست. کشورهای منطقه در صورت تکیه بر ساختارهای برآمده از این اتحادیه نمی توانند بر امنیت بلند مدت خود اطمینان داشته باشند. اتحادیه جدید در صورتی که معادلات امنیتی را به عنوان هدف خود قرار دهد، بعید است ره به جایی ببرد. چرا که نمی تواند بر مشکل بی اعتمادی اعضا فائق که در طول چندین دهه شکل گرفته، فائق آید. تصمیم گیری¬ها درباره روابط خارجی، امنیتی، نظامی ذیل یک اتحادیه اقدامی است که به سختی از عهده کشورهای عرب منطقه خلیج فارس بر می آید.
۴. سلسله مراتبی بودن نظام مدیریت اتحادیه (حق وتوی نانوشته)
هر چند عنوان شده که اقدامات این اتحادیه با هماهنگی کلیه اعضاء صورت خواهد گرفت، اما مبرهن است که نقش عربستان در این اتحادیه بر پایه تسلط حداکثری خواهد بود. حتی می توان این تغییر ساختار را برگرفته از نیازهای ژئوپولیتیکی و امنیتی عربستان دانست. همچنان که اشاره شد، نگرانی از تسری تحولات منطقه به این کشور و خروج آمریکا از عراق، مقامات سعودی را برآن داشته است تا ساختارهای منطقه ای را بر اساس نیازهای جدید بازتعریف نمایند. لذا مقوله اتحادیه را مطرح می کنند. اما قطعا به دلیل نبود رقیب قدرتمند در حوزه کشورهای حاشیه خلیج فارس برای موازنه و یا حتی مواجهه با عربستان، ساختار این اتحادیه سلسله مراتبی خواهد بود و این کشور از حق وتو غیر اعلامی در تصمیم گیریهای مهم سیاسی و امنیتی خواهد داشت. شاید همین امر از مانع از پیاده سازی کامل نقشه تبدیل شورای همکاری خلیج فارس به اتحادیه خلیج فارس گردد. کشورهایی ذره ای حاشیه خلیج فارس با ورود به این اتحادیه پرچم استقلال و حاکمیت خود را به زیر خواهند کشید و به آن آسیب جدی خواهند زد.
دورنمای رخداد
محورهای دیگری را نیز می توان به این گزاره ها اضافه کرد. از جمله می توان به نبود اشتراک نظر در خصوص ایران هراسی و بزرگنمایی در خصوص قدرت تهاجمی جمهوری اسلامی ایران بر علیه این کشورها اشاره کرد. اما صرفا به این موارد اکتفا می کنیم. آنچه در اتحادیه اروپا شکل گرفت، همگرایی دولتهای اروپایی از طریق مبانی اقتصادی بود و هنوز هم بعد از گذشت ۶۰ سال از آغاز راه، اروپایی ها نتوانسته اند به یک اتحادیه سیاسی و نظامی کامل تبدیل گردند. هنوز در میان این کشورها، ارتش و سیاست خارجی مستقل وجود دارد و هیچ کدام از اعضاء اتحادیه اروپا حاضر نشده اند بخش کوچک یا بزرگی از مسئولیت های امنیتی خود را به موجودیت فراملی چون «اتحادیه اروپا» واگذار نمایند. با این اوصاف صحبت از اتحادیه خلیج فارس و یا هر عنوان دیگر که در خصوص مسایل اقتصادی به بلوغ همکاری دست نیافته اند و قبیله گرایی در آن حرف اول را می زند، سرابی بیش نیست و در صورت شکل گیری هم نمی تواند چندان پایدار باشد. چرا که به صورت احساسی در برابر یک تهدید خیالی ایجاد شده است و مبانی ساختاری موجود جوابگوی نضج و دوام این اتحادیه نیست.