ابراهیم متقی
استاد دانشگاه تهران
درباره نقش روسیه در حوزه فعالیتهای هستهای ایران تفاسیر متفاوتی ارائه میشود. این تفاسیر براساس مواضع دیپلماتیک، سیاست اعلامی و قراردادهای دوجانبه ایران – روسیه در ارتباط با موضوعات هستهای و راهبردی میباشد. اگرچه ایران واکنش مستقیم نسبت به سیاست عملی روسیه نشان نداده است، اما نشانههای زیادی وجود دارد که افکار عمومی و نگرش کارگزاران اجرایی ایران بهگونهای تدریجی ماهیت بدبینانهای پیدا کرده است.
این امر را میتوان ناشی از «استراتژی تأخیر» در سیاست هستهای و راهبردی روسیه دانست. مقامات روسیه از یکسو تلاش میکنند تا رویکرد خود را با اهداف کشورهای غربی هماهنگ سازند. از طرف دیگر، خود را به عنوان شریک استراتژیک ایران دانسته و برای اثبات این ادعا مبادرت به انعقاد قراردادهای متفاوتی مینمایند. قراردادهایی که هیچگاه به طور جدی و تأثیرگذار به مرحلهی اجرا نرسیده است. قراردادهایی که هیچ تأثیری در موازنه قدرت منطقهای ایران بهجا نگذاشته است.
شاید بتوان دلیل این امر را نگرانیهای ژئوپلیتیکی روسیه نسبت به آینده ایران دانست. برخی دیگر، سیاست تأخیر را به منزله استراتژی محدودسازی ایران از طریق همکاریهای سازنده میدانند. لازم به توضیح است که همکاریهای سازنده همواره منجر به ارتقاء قابلیت راهبردی کشورهایی همانند ایران نمیشود. رویکرد بدبینانه دیگری نیز نسبت به سیاست هستهای و راهبردی روسیه در ارتباط با ایران وجود دارد.
براساس چنین نگرشی، تفکر «بازی بزرگ» را اعاده میکند. بازی بزرگ بخشی از سیاست امنیتی روسیه – انگلیس در برخورد با ایران، در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 بوده است. سیاست بازی بزرگ را میتوان تلاش عقلایی دو بازیگر جهانی برای کنترل کشوری همانند ایران دانست. سیاستی که میتوان نشانههای آن را در ارتباط با قرارداد راهاندازی نیروگاه بوشهر و همچنین فروش تجهیزات سامانه موشک ضدهوایی اس 300 دانست. قراردادهایی که همواره با توجیهات غیرواقعی منجر به افزایش هزینههای ملی ایران گردیده است.
اگرچه دلایل مختلفی درباره سیاست تأخیر روسیه در برخورد با ایران وجود دارد، اما مهمترین دلایل آن را میتوان در معناگرایی هنجاری در سیاست امنیتی ایران و موازنه منطقهای در سیاست امنیتی روسیه دانست. دومؤلفه یاد شده، نمیتواند بر یکدیگر تأثیر سازنده و همکاریجویانه داشته باشد. بنابراین اگرچه در سفر رییس شورای امنیت ملی روسیه به ایران از همکاریهای سازنده صحبت میشود، و یا در سفر علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه ایران به مسکو از حسن نیت روسیه در ادامه همکاریها سخن به میان میآید، اما هیچ یک از ادبیات ارائه شده مقامات رسمی دو کشور نمیتواند خسارت ناشی از الگوی تأخیر مرحلهای در سیاست هستهای روسیه نسبت به ایران را جبران نماید.
1- نقش معناگرایی هنجاری ایران در سیاست تأخیر مرحلهای روسیه
اگرچه این رویکرد در دهه 1980 براساس رهیافت سازهانگاری تبیین گردیده است، اما چنین رهیافتی در دوران بعد از جنگ سرد در نگرش نظریهپردازان مکتب انتقادی توسعه یافت. زمانی که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، شکل جدیدی از معناگرایی سیاسی و هویتی در خاورمیانه ظهور یافت. آنچه را که در قالبهای گفتمانی بیداری اسلامی مطرح میشود را میتوان انعکاس مؤلفههای هنجاری در انقلاب ایران دانست.
این امر، سیاست خارجی ایران را براساس جلوههایی از هنجارهای ایدئولوژیک شکل داد. طبعاً چنین نشانههایی، آثار خود را در فرآیند امنیتسازی منطقهای به جا گذاشته است. رادیکالیسم سیاسی و مقابله با سیاست گسترشگرایانه قدرتهای بزرگ را میتوان انعکاس معناگرایی هنجاری در سیاست خارجی ایران دانست. سیاستی که میتواند آثار و پیامدهایی در ارتباط با محیط منطقهای روسیه بهجا گذارد. براساس نگرش کارگزاران سیاست خارجی روسیه، کشورهایی که دارای قابلیتهایی از جمله هنجارگرایی سیاسی هستند، اگر به ابزارهای قدرت مؤثرتری دست یابند در آن شرایط ، موازنه منطقهای را تغییر خواهند داد.
شاخصهای گفتمانی دهه اول در امنیت منطقهای ایران ماهیت رادیکال داشت. این امر با واکنش هنجاری- ایستاری کشورهای عرب خلیجفارس روبهرو شد. حمایت آنان از عراق در روند جنگ تحمیلی را میتوان نمادی از ناسیونالیسم عرب در شرایط بحران امنیتی دانست. قدرتهای بزرگ نیز به دلیل رهیافت هنجاری ایران، سیاست عملی خود را در حمایت از عراق قرار دادند. اتحاد شوروی به عنوان یکی از متحدین عراق برای محدودسازی قدرت منطقهای و سیاست هنجاری ایران محسوب میشد. روسیه هماکنون ادامه دهنده سیاستهای امنیتی اتحاد شوروی در منطقه محسوب میشود.
به موازات سیاست منطقهای روسیه، شاهد گسترش تضادهای هستی شناسانه ـ معرفت شناسانه کشورهای عربی نسبت به سیاست هستهای ایران نیز میباشیم. این امر نشان میدهد که سیاست منطقهای روسیه بیش از آنکه معطوف به همکاری راهبردی با ایران باشد، در راستای مشارکت امنیتی باامریکا، اروپا و کشورهای حوزه خلیج فارس شکل گرفته است. شاید بتوان همکاری چندجانبه روسیه با کشورهای قدرتمند نظام بینالملل در چارچوب گروه 1+5 را در راستای حفظ مزیت نسبی اسراییل و کشورهای حوزه شورای همکاری خلیج فارس دانست. کشورهایی که به لحاظ معناگرایی سیاست خارجی با یکدیگر از توافق و همراهی ژئوپلیتیکی برخوردارند.
به همین دلیل است که میتوان رهیافت امنیتی روسیه در ارتباط با همکاریهای هستهای با ایران را در قالب سازهانگاری امنیتی تحلیل نمود. سازهانگاران به موازات مولفهها و نشانههای مادی سیاست خارجی بر شاخصهایی از جمله قالبهای هویتی، معنایی و هنجاری تاکید دارد. هر یک از مولفههای یاد شده میتواند بخشی از واقعیتهای سیاست امنیتی روسیه در حوزه خاورمیانه و خلیجفارس تلقی گردد. لازم به توضیح است که هر گاه قالبهای هویتی از اهمیت محوری برخوردار میشود، طبیعی است که امنیتسازی منطقهای نیز براساس چنین شاخصهایی سازماندهی خواهد شد. همبستگی قالبهای معنایی- هنجاری موضوع محوری در سیاست امنیتی روسیه در خلیج فارس و خاورمیانه محسوب میشود.
2- محدودسازی ژئوپلیتیکی ایران در قالب همکاری سازنده روسیه
کشورهای غربی در برخورد با سیاست هستهای ایران از الگوی مهار و محدودسازی راهبردی بهره گرفتهاند. روسیه تلاش دارد تا شکل دیگری از سیاست محدودسازی ایران را پیگیری نماید. این فرایند را میتوان در قالب بهکارگیری سیاست تأخیر مرحلهای و در قالب همکاریهای سازنده مورد توجه و تحلیل قرار داد. هدف روسیه، امریکا، انگلیس، فرانسه و کشورهای محافظهکار در خلیج فارس و خاورمیانه عربی مخالف افزایش منابع مادی قدرت ملی ایران هستند. طبعاً چنین کشورهایی هیچگونه تمایلی به مشارکت و همکاری مؤثر برای تحقق اهداف ملی ایران، ثبات منطقهای و توازن قدرت ندارند.
همانگونه که دیوید دسلر بیان میدارد، منابع مادی بخشی از واقعیتهای سیاست راهبردی کشورهای مختلف در فضای تحلیلی سازهانگارانه میباشد. در نگرش «دیوید دسلر»، سیاست خارجی کشورها تحتتاثیر دو گونه منابع قرار میگیرد. گونه اول را منابع مادی تشکیل میدهد. بنابراین شاخصهایی همانند ساختار نظامی، خصوصیات فیزیکی و همچنین قدرت سختافزاری در حوزه منابع قرار میگیرند. منابع مادی، زیرساختهای «موازنه قدرت» را در محیط امنیت منطقهای ایجاد میکند.
حوزه دوم در سیاست خارجی مربوط به انگارهها، معانی، قواعد، هنجارها و رویههاست. موضوع تنشزدایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این حوزه قرار میگیرد. بنابراین نقش عوامل فکری، هنجاری، معنایی و تحلیلی در حوزه سیاست خارجی مربوط به شرایطی است که امکان تحقق اهداف از طریق الگوهای غیرمادی را فراهم میسازد. این امر نشان میدهد که به موازات منابع مادی، مولفههای معنایی- ادراکی قادر خواهند بود تا بر الگوهای سیاست راهبردی ایران تأثیر بهجا گذارند. این امر در راستای ایجاد «موازنه قدرت» در امتداد «موازنه هنجاری» تلقی میشود.
سازهانگاران عقیده دارند که جامعه بینالمللی بر اساس هنجارها و قواعد خاصی قرار دارد. این مکتب هنجارها و قواعد را به معنای معیارهایی برای منافع عقلایی دولتها قلمداد میکند. براساس چنین رویکردی، هنجارها و قواعد هستند که بر مبنای آنها منافع ملی کشورها شکل میگیرد. به این ترتیب میتوان تاکید داشت که هنجارها و قواعد، اساس بازی بینالمللی در رویکرد سازهانگاران محسوب میشود. این مولفهها معین میکند چه بازیگرانی و پیروی از چه قوانینی، نتایج موردنظر در روند امنیتسازی را در عرصه بینالمللی پدید میآورد. روسیه به همراه سایر قدرتهای بزرگ بر قواعدی تأکید دارند که منجر به افزایش قابلیتهای منطقهای ایران نشود. بنابراین چنین کشورهایی هیچگونه مشارکت سازنده واقعی برای تأمین اهداف راهبردی ایران به انجام نمیرسانند.
نتیجهگیری
هدف از بررسی سیاست منطقهای روسیه در برخورد با فعالیتهای هستهای ایران براساس رهیافت سازهانگارانه آن است که دریابیم نوع و طرز نگرش نخبگان سیاسی چگونه است و چگونه تفکرات ایدههای موردنظر به بازتولید امنیت و قدرت در سیستم منطقهای کمک میکند.
چنین شاخصهایی در رهیافت سیاست خارجی روسیه، امریکا، واحدهای اروپایی و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مورد توجه قرار میگیرد. براساس چنین ادراکی، به هر میزان بازیگران سیاسی و گروههای اجتماعی کشورهای منطقهای دارای رویکرد هنجاری همگونتری باشند، زمینه برای تحقق امنیت منطقهای در فضای همکاریجویانهتری حاصل خواهد شد.
از دیدگاه سازهانگاران، کنشهای سیاست خارجی کشورها را هنجارها هدایت میکنند. یعنی انتظارات بین الاذهانی مشترک و مبتنی بر ارزشها در مورد رفتارها به وجود میآید. این امر زیرساخت امنیت منطقهای در خلیجفارس محسوب میشود. تصمیمگیران امنیت ملی و منطقهای براساس هنجارها و قواعد که در ساختار اجتماعی کشورها به وجود آمده، تصمیمگیری مینمایند.
این هنجارها خود مبتنی بر پیشینهای از عوامل ذهنی، تجربه تاریخی، فرهنگی است. مولفههای یاد شده در بستر تاریخی، به گونهای تدریجی شکل گرفته و عامل اصلی تصمیمگیری میشود. در این رویکرد، هنجارها هستند که رفتار مناسب را در حوزه امنیت منطقهای و سیاست خارجی کشورها تعیین میکنند.
نخستین گزاره مهم هستیشناسانه سازهانگاری این است که ساختارهای فکری و هنجاری نیز به اندازه ساختارهای مادی (موردتوجه نوواقعگرایان) اهمیت دارند؛ زیرا نظمهای بامعنا هستند که تعریف میکنند کنشگران چگونه باید محیط مادی خود را تفسیر کنند. دومین گزاره هویتها هستند که به منافع و کنشها شکل میدهند.
فهم اینکه منافع چگونه شکل میگیرند، به تبیین طیف وسیعی از پدیدههای بینالمللی ارتباط مییابد که درست درک نشدهاند یا مورد غفلت قرار گرفتهاند. براساس گزاره سوم، کارگزاران و ساختارها رابطه تعاملی برقرار میکنند. بنابراین روسیه به عنوان کارگزاری محسوب میشود که هدف راهبردی خود را برای محدودسازی ایران در فضای رقابتهای چندجانبه منطقهای – بینالمللی به انجام میرساند.
روسیه برخلاف کشورهای اروپایی و امریکا از الگوی محدودسازی غیرمستقیم بهره میگیرند. بنابراین در چنین شرایطی نتیجه اجتنابناپذیر برای سیاست امنیتی ایران را میتوان غافلگیری مرحلهای دانست. به همان گونهای که روسیه از سیاست تأخیر مرحلهای در برخورد با تکمیل قراردادهای هستهای و راهبردی خود با ایران بهره میگیرد.
چنین فرایندی نشان میدهد که هرگونه امنیتسازی نیازمند قالبهای ادراکی، تحلیلی و استراتژیک خواهد بود. بسیاری از تضادهای کشورهای عربی با جمهوری اسلامی ایران را میتوان در این قالب مورد توجه قرار داد. امنیتسازی در حوزه منطقهای، در شرایطی حاصل میشود که کشورها بتوانند رهیافتهای ادراکی، هنجارهای ذهنی و الگوهای رفتار سیاست خارجی خود را با یکدیگر هماهنگ و همجهت نمایند.