مهري خيري
مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
مقدمه:
فدراسيون روسيه پس از فروپاشي ميراث دار مجموعه اي پيچيده از مليت هاي گوناگون گرديد. هرچند در طول حكومت شوروي تلاش هاي زيادي براي تسلط فرهنگ و آداب روسي و روسي سازي مليتها صورت گرفت اما تنش هاي قومي در سال 1990 در سراسر اتحاد شوروي و پس از اعلام استقلال جمهوري هاي خودمختار اين كشور بشدت توسعه يافت. ستيزش قومي پس از فروپاشي در داخل و خارج مرزهاي روسيه بيانگر عدم موفقيت سياستهاي ملي دوران اتحاد شوروي بود. حضور ميليونها روس در جمهوري هاي پيرامون روسيه به يكي از مسائل دشوار در روابط روسيه و جمهوريها تبديل شد. روسيه براي جلوگيري از تكرار سناريوي فروپاشي شوروي در درون و استحكام موقعيت خود در كشورهاي پس از فروپاشي اقداماتي را انجام داد. اين نوشتار به بررسي رفتارهاي روسيه در حل و فصل مناقشات منطقه اي در داخل روسيه و خارج از مرزهاي آن همچون قفاز جنوبي، اوكراين و منطقه بالتيك مي پردازد.
روسيه و اوضاع كنوني در قفقاز شمالي
يكي از مهمترين نگراني هاي روسيه در داخل مرزهاي خود پس از كسب استقلال، جدايي طلبان چچن بودند. چچني ها ابتدا استقلال اين جمهوري را از اينگوش و سپس جدايي آن از روسيه را هدف قرار داده بودند. جنگ در چچن در سالهاي 96-1994 و سپس در سالهاي 2000-1999 براي اين كشور تجربه دردناك و تلخي ببار آورد.
سركوب شديد نظامي جدايي طلبان چچن بسياري از كارشناسان مسايل روسيه را نسبت به ادامه روند گسترش دموكراسي در اين كشور بيمناك تر كرد. سركوب شديد و خشونت آميز مردم چچن باعث بروز احساسات منفي شديد در ميان كشورهاي اسلامي شد. در پاسخ به اين سركوب جنگجويان چچني دست به اقدامات تروريستي در شهرهاي مختلف قفقاز زدند كه گروگان گيري مردم مسكو در سالن تئاتر، گروگان گيري دانش آموزان مدرسه اي در بسلان از جمله آنها هستند. روسيه در مقابل اين اقدامات با حملات نظامي و ابزارهاي سركوب وارد عمل شد كه بحث هاي زيادي همراه داشت.
در حال حاضر روسيه مدعي است تا حدي موفق به حل بحران چچن در داخل مرزهاي خود شده است و بخش بزرگي از گروهك هاي جدايي طلب نابود و بخشي از مبارزان، داوطلبانه از پوشش شبكه هاي مخفي نظامي خارج شده اند. گماشته هاي خارجي و ماموران مخفي اين گروهك ها نيز يا كشته و يا از كشور خارج شده اند. اگر چه حمله نظامي عليه نمايندگان دولت فدرال همچنان ادامه دارد اما بسياري از آنها به خارج ازچچن انتقال يافته و در تمام مناطق قفقاز شمالي گسترش پيدا كرده اند كه در حال حاضر اين اقدامات از گستردگي زيادي برخوردار نيستند.[i]مبارزان باقيمانده به خاطر نفوذي كه در منطقه دارند و توزيع مجدد پول و منابع همچنان به مبارزه ادامه مي دهند. در حال حاضر در قفقاز شمالي اختلاف منطقه اي بين اينگوش ها واوستيايي ها به خاطر منطقه پريگورادني در اوستياي شمالي از جمله مهمترين تضادهاي جدي مليتي و قومي است كه فدرال مركزي در صدد رسيدگي به آنها است. به اعتقاد برخي از كارشناسان به طول انجاميدن پذيرش برنامه نهايي دولت در خصوص جابه جايي صلح آميز شهروندان اوستيايي و اينگوش با رعايت خواسته هاي همه مخالفان باز هم براي كشور خطرناك است. نيروهاي مخرب در منطقه مي توانند در هر زمان براي حل نشدن اين اختلاف منطقه اي نقش ايفا كرده و جنگ خونيني بين اينگوش ها و اوستيايي ها ايجاد كنند و در صورت حل اين اختلافات از طريق راههاي مسالمت آميز، دولت ها مي توانند بين اينگوش ها و اوستيايي ها صلح برقرار كرده و ابتكار عمل فدرال مركزي را در منطقه بالا ببرند.[ii]
واكاوي شرايط كلي در منطقه قفقاز شمالي طي سالهاي اخير نشان مي دهد كه مبارزه با باندهاي تروريستي تنها با استفاده از عنصر سركوب و فشار با موفقيت همراه نبوده است. علت اصلي اين موضوع نيز به شرايط بد اقتصادي و اجتماعي مردم اين نواحي مربوط مي شود چرا كه شرايط مناسب براي گسترش زيرساخت ها و زمينه هاي اقتصادي-اجتماعي در جمهوري هاي قفقاز شمالي فراهم نشده است. اين منطقه سال ها با خسارت هاي مالي، اقتصادي ومشكلات منطقه اي، با كمبود سرمايه گذاري در صنعت و زير ساخت ها گريبانگير بوده و زمان آن فرا رسيده كه به اين مشكلات رسيدگي شود. اين جمهوري ها از پتانسيل هاي مناسبي براي رشد و پيشرفت بخوردارند زيرا اكثر اين جمهوري ها در شرايط آب و هوايي مناسبي قرار دارند و ضمن برخورداري از منابع طبيعي، در تقاطع استراتژيكي واقع شده اند. تصور مي شود تغيير در قانون اساسي و ايجاد راه حل هاي استراتژيكي در ارتباط با اين منطقه كه بتواند به حل مشكلات اجتماعي و اقتصادي كمك كند، اهميت دارد.اين موضوع به حكومت هاي محلي اجازه مي دهد كه در مدت كوتاهي شاخه هاي اقتصادي سودآور را گسترش داده و به رشد كشاورزي كمك كنند و براي رفع مشكلات اجتماعي (كاهش درصد بيكاري، رشد صنعت، ساخت مدارس، بيمارستان، راه، پل….) سرمايه گذاران خارجي و روسي را به اين منطقه جذب كنند.
ناديده گرفتن حقوق اقليت ها و اعمال سياست «نه جنگ و نه صلح» باعث فقر مردم اين مناطق و از بين رفتن زيرساخت هاي اقتصادي مي شود. اين مناطق معمولا مورد توجه تروريست هاي بين المللي، تاجران اسلحه، مواد مخدر، مهاجران غير قانوني و نمايندگان جرائم سازمان يافته، قرار مي گيرد.
اختلافات گرجستان، اوستياي جنوبي و آبخازيا
آبخازيا و اوستياي جنوبي مدت طولاني استقلال خود را در زمان شوروي حفظ كردند و از حقوق خودمختاري ملي در تركيب گرجستان برخوردار بودند. پس از فروپاشي شوروي اين مناطق دو بار مورد حمله نظامي دولت مركزي گرجستان قرار گرفتند. در هر دو بار نيز در ايجاد صلح و آتش بس،نيروهاي حافظ صلح روسيه مداخله كردند. در آبخازيا نيروهاي حافظ صلح به كمك روسيه و با موافقت سران كشورهاي مشترك المنافع و همكاري نزديك با كميسيون سازمان ملل متحد تشكيل شد و در اوستياي جنوبي اين امر فقط بر اساس توافق دوجانبه و همكاري نزديك با سازمان امنيت و همكاري اروپا به انجام رسيد. موافقت سران كشورهاي مشترك المنافع (CIS) در عمليات صلح در آبخازيا به كمك روسيه، به موافقت شوراي امنيت سازمان ملل متحد نيز رسيد.
حمله نظامي گرجستان به اوستياي جنوبي در سال 2008 و كشته شدن تعداد زيادي از شهروندان و صلح بانان روس، از بين رفتن مناطق زيرساختي و اقتصادي موجب دخالت روسيه شد. روسيه با تكيه بر اين قانون بين المللي كه حمله بر نمايندگان قانوني برقرار كننده صلح، برابر حمله بر دولتي است كه اين نمايندگان را به منطقه مورد مناقشه اعزام داشته است، وارد جنگ شد. به اين ترتيب روسيه براي دفاع از حقوق شهروندان خود كه براي اجراي صلح در آنجا حضور داشتند، طبق تبصره 51 آيين نامه سازمان ملل متحد واكنش نشان داد.[iii]اين عمل روسيه مورد انتقاد كشورهاي غربي قرار گرفت چرا كه اين اقدام را در تضاد با پيشبرد صلح در منطقه مي دانستند. به اعتقاد بسياري روسیه اهرمهای سیاسی و نظامی خود را در ظاهر برای حمایت از غیرنظامیان و در حقیقت برای حفظ منافع خود به کار گرفت و به این ترتیب جنگ ابعاد منطقهای یافت. به اعتقاد كارشناسان اهدف روسیه از این دخالت: بازتثبیت موقعیت خود به عنوان بازیگر اصلی در معادلات سیاسی و امنیتی منطقه خارج نزدیک و بازیابی موقعیت برتر خود در این حوزه، ممانعت از انقباض بیشتر منافع ژئوپولیتیکی در منطقه از طریق مقابله با موج سوم گسترش ناتو به شرق، ممانعت از عضويت گرجستان در ناتو و و تضعیف موقعیت غربگرایان در گرجستان بوده است.[iv]
پس از پايان آگوست 2008، روسيه رسما استقلال آبخازيا و اوستياي جنوبي را اعلام كرد و در سپتامبر 2008 روابط ديپلماتيك و روابط دوستانه را آغاز كرد. توافق نامه هاي ايجاد شده بين روسيه و آبخازيا و اوستياي جنوبي در زمينه هاي نظامي، تجاري-اقتصادي، علوم و تكنولوژي و فرهنگي است. در حال حاضر ونزوئلا و نيكاراگوئه نيز استقلال اين كشور را به رسميت شناخته اند.
مناقشه ناگورنو قره باغ
مناقشه بر سر منطقه ناگورنو قره باغ يكي از پيچيده ترين اختلافات در سرزمين هاي پس از فرپاشي به حساب مي آيد. مناقشه اي كه منجر به جنگ نظامي بين ارمنستان و آذربايجان شد وبيش از 30 هزار كشته و ميليونها آواره بر جاي گذاشت. در نتيجه جنگ 14 درصد از خاك كشور آذربايجان به اشغال ارمنستان درآمد. شوراي امنيت اتحاديه اروپا 4 راه حل براي رفع اين بحران ارائه كرد كه تا كنون هيچ كدام مورد قبول دو طرف قرار نگرفته است. موضع روسيه در ارتباط با مناقشه قره باغ كه هم در دوره رياست جمهوري پوتين و هم مدودف بر آن تاكيد شده به شرح زير است:
- روسيه مخالف هر گونه اجبار و فشار براي قبول يك راه حل از سوي دولت هاي خارجي است ؛ انتخاب نهايي با آذري ها و ارمني ها خواهد بود.
- روسيه آماده حمايت از راه حلي است كه مورد قبول دو طرف مناقشه باشد و به حل اين اختلاف بيانجامد.
- راه حل بايد داراي استحكام باشد، طوري كه به برگشت آرامش و امنيت در منطقه قفقاز كمك كند و اين منطقه را تبديل به عرصه رقابت سياسي و نظامي بين المللي نكند.[v]
از آنجايي كه بين مواضع اعمالی دولت ها بامواضع اعلامی آنها باید تفاوت جدی قائل شد، اين نكته حائز اهميت است كه بر خلاف آنچه كه روسيه به توازن سياست خارجي خود نسبت به مناقشه بين ارمنستان و آذربايجان اعتراف مي كند اما در عمل از سياست هاي چند لايه استفاده مي كند. سياست چندلايه روسيه در منطقه قفقاز جنوبي در حوزة انرژی معطوف به آذربایجان و در حوزة نظامی متکی به ارمنستان است. موضوع تمدید حضور نظامی روسیه در پایگاه گیومری (پایگاه ۱۰۲ روسیه)، قرارداد نهایی کردن نیروگاه هستهای ارمنستان و راه اندازي آن تا سال ۲۰۱۵ و قرارداد امنیتی مبارزه مشترک طرفین با مهاجرت غیرقانونی از آن جمله اند كه مورد انتقاد آذربايجان در جانبداري از ارمنستان شده است.
روسیه در سالهای ابتدایی پس از فروپاشی شوروی و با توجه به شرایط این مقطع، وجود بحران فعال در قفقاز را به نفع خود میدانست. چرا که این مسئله منجر به این میشد که وابستگی و نیاز این جمهوریها به روسیه (با توجه به اینکه به لحاظ ژئوپولیتیکی نیز دور از روسیه هستند) حفظ شده و به تبع آن به عنوان یک ذخیرة استراتژیک برای روسیه باقی بمانند. اما با توجه به اینکه طی سالهای اخیر جریانهای مختلف بینالمللی تلاش کردهاند تا از طریق بحران در قفقاز نفوذ خود را در منطقه افزایش دهند، مسکو را به این واداشته تا در دورة جدید، مدیریت جدیدی را برای کنترل بحران و استفاده آگاهانه از نتایج آن در دستور قرار دهد. شايان ذكر است که در تحلیل سیاست خارجی روسیه نیابد اصول اخلاقی، بلکه منافع این کشور مبنا قرار گیرد. روسيه همواره منافع خود را در نظر گرفته و بر اساس سرمایه رقیب عمل میکند.[vi]
مناقشه ترانس دنيستر و شبهه جزيره كريمه
جنگ ترانس دنيستردر سال ۱۹۹۲ مدت کوتاهی پس از فروپاشی شوروی و به رسمیت شناختن مولداوی در سازمان ملل بین مولداوی و جداییطلبان ترانس دنيسترتحت پشتیبانی روسیه رخداد. این جنگ کوتاه چند ماه بعد با امضای قراداد آتشبس و با استقلال غیررسمی ترانس دنيستر به پایان رسید.
از نظر روسيه مناقشه ترانس دنيستر تقريبا حل شده محسوب شده و اوضاع آرام به نظر مي رسد. در اين منطقه از فاجعه انساني خبري نيست و خروج دسته جمعي آوارگان و پاكسازي قومي وجود ندارد. در سال 1992 بين روسيه و مولداوي در غياب نمايندگان ترانس دنيستر توافقنامه اي امضا شد كه مطابق اين موافقتنامه فعاليت نظامي عليه طرفين قطع و بين آنها منطقه امنيتي كه نيروهاي حافظ صلح در آن مستقر شدند (اين نيروها شامل 600 نفر از گردانهاي روسي، ترانس دنيستر و مولداوي بودند) ايجاد شد. تشكيل كميسيون مشترك كنترل بر منطقه و فرماندهي مشترك نظامي نيز بر اساس برابري سه جانبه انجام شده است. همه تصميمات كميسيون مشترك و ارگان نظامي آن، يعني اداره نظامي مشترك تنها با توافق جمع انجام مي گيرد. اوكراين نيز به عنوان ناظر در منطقه امنيتي در كنار روسيه، مولداوي وترانس دنيستر شركت دارد.كميسيون كنترل مشترك با سازمان امنيت اتحاديه اروپا پس از امضاء قرار داد «اصول همكاري هاي ميان سازمان امنيت اتحاديه اروپا و كميسيون كنترل مشترك در منطقه امنيتي» در سال 1994به همكاري پرداخت.[vii]
علاوه بر درگيري هاي ياد شده، دراوكراين نيز اختلاف بين قوميت ها و مليت هاي مختلف هنوز وجود دارد. بيش از همه در شبهه جزيره كريمه جايي كه سياست تسريع «اوكرايني سازي» با اولويت قراردادن روسها و يا روس زبان ها جريان دارد و به اعتقاد برخي از كارشناسان رشد همزمان تاتارهاي كريمه و نفوذ اسلام گراها در منطقه اوضاع را پيچيده تر كرده است.
روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی از داشتن بنادر مهم دریای سیاه از جمله اودسا و سواستوپل محروم شد، بنادری که زمانی در حاکمیت شوروی قرار داشت. اين كشور پس از فروپاشی ناگزیر بود برای استفاده از بنادر سابق خود آنها را از دولت اوکراين اجاره و به دولت اوکراین مبالغی بپردازد. از طرف دیگر با وقوع انقلاب نارنجی و روی کار آمدن غرب گراها، در دوره ریاست جمهوری آقای ویکتور یوشچنکو، اوکراین محدودیتهای زیادی برای ناوگان دریای سیاه روسیه ایجاد کرد. افزایش اجاره بنادر و در نهایت مخالفت با حضور روسیه سبب بروز تنشهایی در روابط دو کشور شد تنشهایی که پس از کشمکشهای روسیه و اوکراین بر سر ترانزیت گاز روسیه به اروپا از طریق خاک اوکراین ايجاد شد. از اینرو در پی این تنشها اوکراین خواستار برچیده شدن ناوگان روسیه از بنادر اوکراین شد که پس از انجام عملیات نظامی روسیه از طریق ناوگان دریای سیاه در جریان حمله روسیه به بنادر گرجستان در اوت 2008 صورت گرفت.[viii]
با شکست انقلاب نارنجی اوکراین و روی کار آمدن یانکوویچ در سال 2010 دغدغه فراوان روسیه برای خروج از انزوای حضور در دریای سیاه به آرامش دست یافت. توافقنامه تمدید استفاده از بنادر دریای سیاه در خاتمه مذاکرات دمیتری مدودف و ویکتور یانوکوویچ روسای جمهور روسیه و اوکراین امضا شد. به گفته مدودف مدت استقرار این ناوگان در کریمه برای مدت 25 سال با امکان تمدید مجدد برای 5 سال دیگر، تجدید شد. پیش از این دولت اوکراین با تمدید این توافقنامه مخالفت کرده بود. ویکتور یوشنکو رئیس جمهور سابق اوکراین تداوم حضور ناوگان روسیه در دریای سیاه را استعمار سیاسی و عامل عدم ثبات در اوکراین خوانده بود. رئيس جمهور جديد اوكراين با كاهش تبليغات ضد روسي در كريمه و تصميم براي عدم خروج ناوگان درياي سياه روسيه سعي در جلب حمايت و بازگشت دوباره به سوي روسيه را دارد.
نتيجه گيري
به اعتقاد كارشناسان روسي فعاليت هاي در جهت صلح روسيه طي سالهاي اخير در مناطق مورد مناقشه موثر واقع شده است. مهمترين اين اقدامات را جلوگيري از اقدامات نظامي متقابل دو طرف مناقشه و كاهش خونريزي و كشتار و جلوگيري از فجايع انساني برشمرده اند. مبارزه با حضور تروريسم در منطقه و ايجاد شرايط براي گفتگوي صلح آميز بين طرفين با حضور واسطه هاي بين المللي براي رفع اين مشكلات از اقدامات مثبتي است كه روسيه بر آن تاكيد دارد. اما دور از حقيقت نيست كه روسیه در حوزة “خارج نزديك” یک سیاست چندلایه را دنبال میکند و با هر یک از کشورهاي دراي مناقشه، سیاست جذب و دفعی ویژه و هوشمند را دنبال میکند، البته میزان موفقیت بیش از هر چیز به نوع بازیگری این کشورها و نوع دیپلماسی کشورهای پیرامونی و همچنین تلاش كشورهاي غربي و به خصوص آمریکا بستگی دارد. با این ملاحظه، روسیه مؤلفههای مختلف چه در کشورهای قفقازی، چه در حوزة پیرامونی و چه در فضای فراقفقازی را مطالعه و بر اساس آن موازنههای خود را دنبال میکند. لذا در شرایط حاضر، پراگماتیسم روسیه در “حيات خلوت” خود چه در لایههای پنهان و چه به صورت آشکار از شدت عمل بیشتری برخوردار شده است.
[i]Иванов, с.м., «РЕГИОНАЛЬНЫЕ КОНФЛИКТЫ НА ПОСТСОВЕТСКОМ ПРОСТРАНСТВЕ И РОЛЬ РОССИИ В ИХ УРЕГУЛИРОВАНИИ», журнал «Право и безопасность», 2009,No4, с.15
[ii]Там же. С. 16
[iii]Иванов, с.м., «РОССИЯ И РЕГИОНАЛЬНЫЕ КОНФЛИКТЫ НА ПОСТСОВЕТСКОМ ПРОСТРАНСТВЕ», журнал «Обозреватель – Observer», 2010, No 11, с.69
[iv] براي مطالعات بيشتر مراجعه شود به: بهرام اميراحمديان، حسن عسگري، بحران اوستياي جنوبي: ريشه ها، ابعاد، پيامدها و چشم انداز آينده، مجله مطالعات اوراسياي مركزي، سال دوم، شماره 4، تابستان و پاييز 1388، صص 42-21
[v]Иванов, с.м., «РЕГИОНАЛЬНЫЕ КОНФЛИКТЫ НА ПОСТСОВЕТСКОМ ПРОСТРАНСТВЕ И РОЛЬ РОССИИ В ИХ УРЕГУЛИРОВАНИИ», Там же. С. 18
[vi] ایراس/ گفتگوی فرهاد کلینی با ایراس، 28 مرداد 1389
[vii]Там же. С. 19
[viii] اميراحمديان، بهرام، «درياي سياه، آوردگاهروسيه و ناتو»
http://www.khabaronline.ir/news-58601.aspx