مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

اهداف و مواضع روسیه نسبت به بحران لیبی

اشتراک

سعید شکوهی

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

بیان رخداد:

انقلاب خودجوش مردمی در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا موسوم به منطقه منا(MENA) فرصت ها و چالش هایی را برای دیگر کشورها بوجود آورد. از میان این موارد،‌ مسئله لیبی از بقیه موارد متمایزتر است چرا که شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه 1973 برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع در این کشور، راه را برای اقدام نظامی آمریکا، فرانسه، انگلیس و متحدان فراهم کرد. از میان اعضای دائمی شورای امنیت، روسیه همراه با چین به این قطعنامه رأی ممتنع دادند. در نگاه اول شاید به نظر برسد که رأی ممتنع روسیه حاکی از نارضایتی مسکو از ایجاد منطقه پرواز ممنوع و مداخله نظامی در لیبی باشد اما با رجوع به سوابق و جهت گیری های سیاست خارجی روسیه می توانیم نتیجه بگیریم که این رأی ممتنع روسیه ارزشی به اندازه رأی مثبت داشته است. این موضوع تحولی در سیاست خارجی روسیه به حساب می آید که در این مجال در پی بررسی چرایی و چگونگی آن هستیم.

تبیین رخداد:

انقلاب های مردمی در کشورهای عربی منطقه منا حساسیت ها و واکنش های مختلفی را در بین کشورها موجب شده است. این امر حساسیت هایی را نیز برای روسیه در پی داشته است. از مهمترین دلایل این حساسیت ها می توان به چند مورد اشاره کرد: 1- روسها با کشورهایی نظیر تونس و مصر روابط نزدیکی داشته اند و سالانه بیش از 1 میلیون توریست روسی برای گذراندن تعطیلات خود به این کشورها سفر می کنند. ارتباط نزدیک مردم روسیه با مردم انقلابی و آشنایی با دستاوردهای آنان می تواند برای کرملین هزینه بر باشد. 2- برخی از این کشورها از جمله لیبی از متحدان شوروی سابق در دوره جنگ سرد بوده اند و از دست دادن آنها برای مقامات مسکو چندان خوشایند نیست.3- آمریکا و اروپا با دخالت در امور داخلی این کشورها و با روی کار آوردن حکومت های غربگرا منافع روسیه را به خطر انداخته و نفوذ و نقش خود را در این مناطق پررنگ تر می کنند.4- با روی کار آمدن حکومت های جدید در این کشورها امکان آن وجود دارد که منافع شرکت های روسی در این مناطق به خطر افتد چرا که روسیه در زمینه های تسلیحات و انرژی در این مناطق حضور اقتصادی چشمگیری دارد. و نهایتاً و مهم تر از همه این که: 5- برخی از دلایل انقلاب در این کشورها برای شهروندان روسی ناملموس نیست و آنها هم این موارد را تجربه کرده اند. از جمله این موارد مشترک می توان به حکومت افراد اقتدارگرا و غیرپاسخگو، شیوع فساد مالی و اداری گسترده در نظام سیاسی و اداری، تحقیر و ظلم به مردم توسط مقامات دولتی و نرخ بالای بیکاری و استاندارد پائین زندگی اشاره کرد.اگر این موارد را در کنار هم مدنظر قرار دهیم متوجه خواهیم شد که چرا روسیه نسبت به این تحولات حساسیت نشان می دهد و خواهان آن است که کشورهای دیگر در امور داخلی آنها دخالت نکند. در این ارتباط مواضع روسیه نسبت به بحران لیبی برای اغلب ناظران و دیپلماتها تعجب برانگیز و غیر قابل پیش بینی بود.

 

تحول در سیاست خارجی روسیه

دولتمردان روسیه همواره اعلام کرده اند که مخالف دخالت کشورها در امور داخلی کشورهای حاکم دیگر هستند. این امر یکی از اصول سیاست خارجی روسیه در طی سالهای گذشته در قبال بحران های بین المللی بوده است. نمونه آن را در واکنش منفی مسکو نسبت به دخالت غرب در یوگسلاوی سابق در سال 1999 و در بحران عراق 2003 شاهد بودیم که مخالفتش با این اقدامات باعث افزایش هزینه ها مخصوصاً برای آمریکا شده بود. تنها موردی که روسیه رأی مثبت به دخالت نظامی داده است مربوط به حدود 20 سال پیش در جریان اشغال کویت توسط عراق بود که مسکو رأی به اقدام نظامی داد. در بحران اخیر لیبی، هم مدودوف رئیس جمهور روسیه و هم پوتین نخست وزیر این کشور مخالفت خویش را با اقدام نظامی و دخالت قدرتهای دیگر در امور داخلی لیبی اعلام کرده بودند و همگان منتظر آن بودند که روسیه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در خصوص ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی و توسل به اقدام نظامی به بهانه نجات جان غیر نظامیان را وتو کند. اما روسیه نهایتاً تصمیم گرفت به جای وتو، رأی ممتنع دهد. این اقدام روسیه باعث غافلگیری و تعجب محافل سیاسی و دیپلماتیک شد. طوری که این رأي با واکنش منفی سفیر این کشور در لیبی مواجه شد و وی رئیس جمهور را به نادیده گرفتن منافع ملی روسیه متهم کرد. اتهامی که بلافاصله باعث برکناری وی و فراخوانده شدنش از تریپلی شد. با توجه به سوابق از پیش گفته، این امر پدیده ای است که از تحولی جدی در سیاست خارجی روسیه خبر می دهد. موضع گیری دو پهلوی روسیه در این قضیه تنها همین مورد را شامل نمی شود بلکه بلافاصله پس از اینکه با رأی ممتنع خود چراغ سبزی برای آمریکا، فرانسه و انگلیس برای اقدام نظامی نشان داد و حملات آغاز شد، رئیس جمهور این کشور شروع به محکوم کردن این حملات و کشتار غیر نظامیان کرد و خواستار پایان دادن فوری به این حملات شد. برای تبیین و تحلیل چرایی تغییر در رفتار سیاست خارجی روسیه دلایل متعددی مطرح شده است که در اینجا به برخی از مهمترین موارد پرداخته می شود.

1- شرایط زمانی:

قطعنامه 1973 شورای امنیت برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی درست زمانی به رأی گذاشته شد که نیروهای طرفدار سرهنگ قذافی در تدارک حمله به معترضین غیر نظامی در بنغازی بودند. در این زمان روسیه باید در مورد تبعات رأی خود شدیداً محتاط می بود. اگر به آن رأی مثبت می داد و اقدام نظامی برعلیه نیروهای قذافی شکل می گرفت قطعاً مسئولیت کشتار افراد غیر نظامی در این حملات نیز روسیه را دربر می گرفت. اگر رأی منفی می داد و قطعنامه را وتو می کرد باعث مختل شدن دخالت کشورهای دیگر می شد و در صورت کشتار گسترده غیر نظامیان در حملات نیروهای قذافی، مسئولیت اصلی این کشتار متوجه روسیه بود و می بایست در این خصوص پاسخگو می بود.

 

2- روابط رو به بهبود با آمریکا و اروپا:

دیمیتری مدودوف رئیس جمهور روسیه مدام از روابط خوب خود با کشورهای غربی مخصوصاً آمریکا دم می زند و معتقد است دوستی با آمریکا (بر خلاف سیاستهای غیردوستانه پوتین) برای اقتصاد روسیه بسیار مفید است و فرصت های همکاری و سرمایه گذاری خارجی بیشتری را نصیب این کشور می کند. از طرف دیگر وی معتقد است که با اوباما بهتر می توان کنار آمد چرا که وی سیاست خصمانه ای نسبت به روسیه ندارد. در مورد اروپا هم باید گفت که مذاکرات مربوط به طرح سپر دفاع موشکی در اروپا مطرح است و ناتو سرگرم مذاکره با مقامات روسی در این زمینه است. بنابراین رأی منفی و وتوی قطعنامه مذکور می توانست این روند را متوقف سازد و روابط آنها را به سردی بکشاند.

 

3-    اقتصاد محور بودن سیاست خارجی روسیه:

مقامات کاخ کرملین هیچگاه به این زودی ها نمی توانند پاسخ قاطعانه و تلخ جورج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا را بعد از سرنگونی صدام از یاد ببرند. بعد از آنکه روسیه با حمله آمریکا به عراق مخالفت کرد و باعث شد که آمریکا با دور زدن شورای امنیت و بدون مجوز به عراق حمله کند و صدام را سرنگون سازد، مقامات کرملین خواستار احترام به منافع و قراردادهای خود در عراق ،پرداخت بدهی های این کشور به روسیه و حضور شرکتهای روسی در روند بازسازی عراق و مناقصات نفتی شدند. جورج بوش در مصاحبه مطبوعاتی در پاسخ به این درخواست اعلام کرد روسیه بهتر است بدهی و قراردادهای خود را از صدام حسین مطالبه کند.

شایان ذکر است که اقتصاد محور بودن سیاست خارجی روسیه بر همگان روشن است که نمونه ای آن را می توان در زمینه مواضع این کشور در قبال پرونده هسته ای ایران نیز یافت. سیاست دنبال کردن منافع اقتصادی باعث شده است که این کشور در قبال تحولات بین المللی بیشتر منفعل بوده و نظاره گر باشد تا کشوری فعال و فرصت آفرین. عملگرایی در سیاست خارجی روسیه نیز تقریباً معادل همین تعقیب منافع اقتصادی است.

بنابراین روسیه که هزینه مخالفت های خود با اقدام نظامی در یوگسلاوی و عراق را تجربه کرده است نمی توانست این اشتباه را مجدداً تکرار کند و منافع سرشار شرکت های روسی از جمله شرکت گازپروم را به خطر اندازد. رأی ممتنع به خوبی می توانست در هر حالت برای تأمین منافع این شرکتها موثر واقع شود چه هنگامی که نیروهای انقلابی به قدرت برسند و قذافی سرنگون شود و چه هنگامی که قذافی همچنان در رأس قدرت باقی می ماند.

 

4-رهیافت جدید در سیاست خارجی روسیه:

 

پیشتر روسیه مخالف اقدامات مداخله گرایانه در امور داخلی کشورهای مستقل دیگر بود و معمولاً قطعنامه های شورای امنیت را در این زمینه وتو می کرد. اما به نظر می رسد با این اقدام، مقامات روسیه به این نتیجه رسیده اند که ولخرجی دیپلماتیک (Diplomatic Profligacy) باید جای خود را به سیاست منفعت محور و صرفه جویانه تر بدهد و تنها زمانی از حق وتوی خود استفاده کند که برای حیات و منافع حیاتی آن لازم باشد. لیبی تنها یکی از شرکای روسیه است و در برابر روابط با آمریکا و اروپا قابل مقایسه نیست بنابراین  روسیه نمی توانست از منافع روابط با آمریکا و اروپا دست بکشد. علاوه بر این، رأی ممتنع روسیه نه تنها می توانست برای غرب قابل قبول باشد بلکه ابزار چانه زنی را برای روسیه در صورت ابقا قذافی حفظ می کرد.

5- مشغول شدن ناتو در جایی دورتر از روسیه:

روسیه چندان هم ناراضی نیست که ناتو در جایی دورتر از مرزهای این کشور و در آفریقا درگیر شده و حتی در باتلاق آن گرفتار آید. برخی از نمایندگان دومای روسیه بعد از حملات غرب اعلام کردند قذافی سرنگون نخواهد شد و حملات هوایی کارساز نخواهد بود و ناتو شکست خواهد خورد. این امر می تواند دلیل دیگری برای رأی ممتنع روسیه و هموار کردن راه برای حمله به لیبی باشد. در صورت عدم موفقیت ناتو و آمریکا در سرنگونی رژیم قذافی، اعتبار آنها زیر سئوال خواهد رفت و موفقیت دیپلماتیکی برای روسیه محسوب می شود. علاوه بر آن، ناتو در جایی غیر از اطراف مرزهای روسیه و در جنوب گرفتار خواهد آمد و توجه آن از کشورهایی نظیر اوکراین، گرجستان و … (برای مدت کوتاهی هم که شده) منحرف خواهد شد.

 

6- اقناع افکار عمومی:

رأی ممتنع به قطعنامه شورای امنیت بهترین حالتی بود که می توانست افکار عمومی داخلی و خارجی را اقناع کند. زیرا مسکو نه به آن رأی مثبت داده است که در کشتار غیرنظامیان در اثر حملات نیروهای غرب سهیم باشد و نه آن را وتو کرده باشد که مسئول کشتار غیرنظامیان توسط قذافی در بنغازی باشد. بدین ترتیب رهبران مسکو با فرصت طلبی خود را افرادی صلح جو نشان داده اند و توپ را به زمین حریف انداخته اند. طوری که بعد از نشان دادن کشتار غیر نظامیان در اثر حملات غرب، مردم روسیه و بخصوص گروه موسوه به “روسیه جوان”(youth Russia) با تجمع در مقابل دفتر سازمان ملل و سفارت آمریکا در مسکو خواستار بازپس گرفته شدن جایزه صلح نوبل اوباما شدند که در سال 2009 به وی اعطا شده بود.

 

7– اختلاف در بین نخبگان روسی:

 

اختلاف بین مدودوف،رئیس جمهور و پوتین، نخست وزیر روسیه بر کسی پوشیده نبود اما مسئله لیبی باعث شد که این اختلافات جنبه کاملاً علنی به خود بگیرد. بعد از حملات نیروهای غربی به لیبی، پوتین آن را شبیه جنگ های صلیبی خوانده و محکوم کرد. بلافاصله بعد از این اظهار نظر، دیمیتری مدودوف با جمع کردن خبرنگاران دراطراف استراحتگاه شخصی خود در حالی که یونیفورم نظامی بر تن داشت که روی آن حک شده بود “فرمانده کل ارتش” و سعی در نشان دادن جایگاه خود داشت اظهارات پوتین را غیر قابل قبول خواند و اظهار داشت صلیبی خواندن ماجرا باعث کشیده شدن آن به سمت “برخورد تمدن ها” می شود.

به نظر می رسد رأي ممتنع روسیه حاصل مصالحه داخلی نخبگان این کشور باشد. چرا که طبق اظهارات سفیر این کشور در لیبی مدودوف  به دنبال رأي مثبت به قطعنامه بوده است اما پوتین و وزارت خارجه این کشور مخالف آن بوده اند. بنابراین رأي ممتنع می توانست مصالحه در بین آنها به وجود آورد.

نتیجه گیری:

رأی ممتنع روسیه به قعطنامه شورای امنیت سرآغاز تحولی در اصل عدم مداخله در سیاست خارجی روسیه محسوب می شود و عوامل مختلف بین المللی، منطقه ای و داخلی باعث اتخاذ این تصمیم شده است. آنچه که در سیاست خارجی روسیه تداوم یافته اقتصاد محور بودن آن است که باعث شده رفتار آن در برابر تحولات تا حدودی غیرقابل پیش بینی باشد. این امر شاید در کوتاه مدت منافع اقتصادی را عاید روسیه سازد اما متحدانش را از آن گریزان خواهد ساخت زیرا در نهایت به این نتیجه خواهند رسید که این کشور متحدی غیر قابل اتکاست و جهت گیریهایش را منافع کوتاه مدت تعیین می کند.

مطالب مرتبط