مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

آينده مثلث آمريكا-اسرائيل-مصر: سناريوهاي محتمل

اشتراک

 

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC


منازعه اعراب و اسرائیل به طور عام و منازعه فلسطین و اسرائیل به طور خاص بدون شک پایدارترین و یا شاید بتوان گفت که پیچیده ترین منازعه خاورمیانه از زمان بعد از جنگ جهانی دوم بوده است. این منازعه که دارای فراز و نشیب های فرآوانی بوده است و از شدت و ضعف های برخوردار بوده است، کنش گران منطقه ای و فرا منطقه ای زیادی را در گیر خود کرد و همین تعدد متغیر های دخیل آن را پیچیده تر نیز کرد. ایالات متحده مهمترین بازیگر فعال و تأثیر گذار بر این منازعه بود و مصر نیز یکی از مهمترین کنش گران تعیین کننده در کم و کیف این منازعه. بدون شک مصر را می توان مهمترین دولت عربی دانست که در مقاطعی از تاریخ این منازعه باعث تشدید آن و از زمان انعقاد پیمان صلح کمپ دیوید باعث تعدیل آن شده است. انعقاد پیمان صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل یک دگرگونی مهم در منازعه ی فوق بود. زیرا مصر اولین دولت عربی بود که موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت و به باور بسیاری از تحلیل گران باعث تضعیف موضع عربی طرف منازعه شد. پس از انعقاد پیمان صلح مارس 1979 دولتمردان مصر بتدریج وارد فاز اتحاد با آمریکا و نزدیکی به اسرائیل شدند و مصر تلاش کرد که دیگر دولت های عرب را نیز تشویق به صلح و سازش با اسرائیل کنند . بدین خاطر بود که در رابطه با این منازعه مثلث آمریکا ، اسرائیل و مصر به طور ضمنی شکل گرفت. امروزه دولتمردانی که پیمان صلح کمپ دیوید را انعقاد کردند و فرایند صلح اعراب با اسرائیل را دنبال می کردند و از حامیان اتحاد با امریکا و صلح با اسرائیل بودند در معرض تهدید تحولات داخلی مصر هستند. نگارنده با توجه به تعاملات مصر، آمریکا و اسرائیل این را مفروض می گیرد که تحولات مصر فقط دارای تأثیرات داخلی نمی باشد بلکه با داشتن آثار فرامرزی با مقوله نظم و ثبات منطقه ای نیز در ارتباط است و بر آن تأثیر می گذارد.بر مبنای این فرض،سوالی که نگارنده قصد بررسی آن را دارد این است که تحولات مصر چگونه تعاملات مصر با اسرائیل و ایالات متحده را متاثر خواهد کرد؟ نگارنده در پاسخ به این سؤال با بیان اینکه یکی از اساسی ترین منابع شکل دهنده به سیاست خارجی هر کشوری منابع داخلی (شامل هنجارها، ارزش ها، نیروهای اجتماعی و سیاسی، ساختارهای اجتماعی و، سیاسی و اقتصادی و …) می باشد، بیان می دارد که در صورت تغییر شرایط داخلی در مصر باید انتظار تغییر رفتار در سیاست خارجی این کشور را هم داشت که این تغییر رفتار است که تعاملات این کشور با آمریکا و اسرائیل و به تبع آن نظم و ثبات منطقه ای را متأثر می کند. در این راستا، نگارنده در ابتدا به ارائه سناریوهای مختلف در باره آینده تحولات داخلی مصر به ویژه نوع نظام سیاسی در این کشور می پردازد و سپس تاثیر هرکدام از آن سناریوها را بر آینده سیاست خارجی مصر مورد بررسی قرار می دهد.در گام دوم به سناریوهای احتمالی ایالات متحده که در واکنش به تحولات مصر خواهد بود پرداخته می شود.در این به بخش  دلایل اهمیت مصر برای ایالات متحده نیز مورد بررسی قرار می گیرد. در پایان سناریوهای احتمالی اسرائیل در رابطه با تحولات مصر مورد بررسی قرار می گیردد.

تحولات مصر و سیاست خارجی این کشور:سناریوهای محتمل

در کشورها مصر ارزش ها و هنجارهای مختلف و به تبع آن نیروهای اجتماعی سیاسی مختلفی وجود دارد. این کشور به واسطه سابقه تمدنی و ریشه تاریخی که دارد، دارای مبانی ملی گرایی می باشد و از این رو در مصر برخی از نیروهای سیاسی- اجتماعی در مصر دارای گرایشات ملی گرایانه می باشند. همچنین مصر به خاطر مسلمان بودن دارای ارزش ها و هنجارهای اسلامی نیز می باشد که دانشگاه الازهر مصر در معرفی، تبیین و تبلیغ این ارزش ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است. وجود ارزش ها و هنجارهای اسلامی خود شکل دهنده به مبانی فکری برخی از گروه های داخلی در مصر بوده است. همچنین مصر در اثر تعاملاتی که با کشورهای دنیای غرب و شرق داشته است، پذیرای ارزش های غربی و چپی نیز بوده است: نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که نباید تصور کرد که تفسیرها و برداشت ها از ملی گرایی، اسلام گرایی، ارزش های غربی و … یکسان و مشابه است بلکه خود از تعدد برخوردار است. از این رو باید اذعان کرد که در مصر تعدد نیروهای اجتماعی و سیاسی وجود دارد که پرداختن به جزئیات آن خارج از موضوع این مقاله است.نیروهای اجتماعی هر کدام در شکل دهی به سیاست خارجی مصر تأثیر گذار بوده اند. مثلاً بعد از 1952 می توان گفت که ملی گرایان رادیکال قدرت را به دست گرفتند که با تأکیدی که بر پان عربیسم داشتند در سیاست خارجی نیز مواضع رادیکال و ضد اسرائیلی و ضد غربی را در پیش گرفتند. اما زمانیکه پس از ناصر ملی گرایان دیگری قدرت را به دست گرفتند تفسیر خاصی از ملی گرایی داشتندکه بسیار متفاوت از تفسیر جمال عبدالناصر از ملی گرایی بود. برمبنای تفسیر جدیدی که از ملی گرایی در مصر شد و بر این کشور پس از ناصر حاکم شد، رفتار سیاست خارجی این کشور نیز دگرگون شد و مسیر صلح با اسرائیل و تعامل نزدیک با آمریکا را دنبال می کرد. تجربه زمان ناصر و پس از آن خود حاکی از این است که چگونه نیروهای داخلی در مصر در صورت به دست گرفتن قدرت قادر خواهند بود رفتار سیاست خارجی این کشور را دگرگون کند. طبیعتاً بسته به اینکه چه نیروی سیاسی در مصر قدرت را در دست بگیرد رفتار سیاست خارجی این کشور و مواضعش در رابطه با منازعه فلسطین و اسرائیل فرق می کند.می توان قائل به دو مولفه کلی تاثیرگذار بر آینده تحولات مصر بود.این بدین معنی است که عوامل تاثیرگذار فعلی بر شرایط داخلی مصر همان عواملی است که آینده مصر را خواهند ساخت.این دو مولفه کلی به مولفه های داخلی  و خارجی قابل تقسیم است.عامل خارجی به فشارهای بیرونی بر نخبگان مصری برای شکل دادن به شرایطی است که مطلوب منطقه باشد.این فشارها که از ناحیه دولت های غربی صورت می گیرد حتی رفتار اخوان المسلمین را نیز متاثر کرده است.این گروه مذهبی مدام مجبور است که مواضع خود را به صورت شفاف اعلام کند.دیگر نخبگان مصری با توجه به حساسیتی که دنیای بیرون روی تحولات مصر دارند نمی توانند نسبت به فشارها و حتی خواست های آنها بی توجه باشند.زیرا هر نظام سیاسی برای اینکه پا بگیرد نیازمند آن است که توسط دنیای بیرون به رسمیت شناخته شود.مولفه تاثیرگذار دیگر مولفه داخلی است که خود شامل عوامل متعددی است.اولین عامل جریان های سیاسی متعدد در مصر است.نوع تعامل این جریان های سیاسی با همدیگر یکی از مهمترین عوامل شکل دهنده به آینده مصر است.دومین عامل به توانای جریان ها ی سیاسی در بسیج کردن طبقات مختلف جامعه بر می گردد.بدیهی است آن جریانی که قادر باشد مردم بیشتری را به نفع خود به صحنه بگشاند تاثیر بیشتری هم در شکل دهی به آینده مصر دارد.عامل سوم سطح فرهنگ سیاسی مردم است که تشخیص بدهند و به کدام سوی گریش پیدا بکنند و وزنه کدام جریان سیاسی را بیشتر کنند.توده بیکار مردم مصر بیش از هرچیز آن ها را مستعد حرکت های پوپولیستی می کند.عامل چهارم نقش ارتش در تحولات مصر است.ارتش این کشور در تحولات داخلی معاصر مصر نقش اصلی را بازی کرده است.ارتش مصر به فشارهای بیرونی بی توجه نمی باشد و با عقلانیت و محاسبه بیشتری عمل خواهد کرد.بر مبنای تعامل این عوامل نگارنده در رابطه با آینده تحولات داخلی مصر به ترتیب قائل به سناریو های زیر است:

اولین سناریو این است که نیروهای فعلی که در مصر قدرت را در دست دارندکماکان قادر باشند قدرت را حفظ کنند.مثلا همچنانکه همکنون قدرت در دست ارتش است و ممکن است دولت آینده از نزدیکان به طیف فکری مبارک باشد. در آن صورت باید گفت که رفتار سیاست خارجی این کشور همچنان مبتنی بر حفظ تعاملات نزدیک با اسرائیل و آمریکا مبتنی خواهد بود و تغییری در اساسی در سیاست خارجی این کشور صورت نخواهد گرفت. باید گفت که با توجه به روند تحولات در مصر احتمال و تداوم این گزینه در میان مدت بعید به نظر می رسد.گروه های مخالف دولت مبارک این وضعیت را تحمل نخواهند کرد.

دومین سناریو در مصر این است که یک نظام سیاسی دموکراتیک و سکولار،شبیه مدل ترکیه، که شاید بتوان گفت اکثریت نخبگان مصری با آن موافق هستند جایگزین نظام سیاسی موجود شود. هر چند این گزینه شاید مطلوب جریان های اسلام گرا نباشد اما گزینه ای است که در صورت وقوع قادر است که عمده جریان های سیاسی مصر را در خود جمع کند.از این رو مورد حمایت همه نیروهای سیاسی،غیر از گروه های اسلام گرا،خواهد بود و بدین خاطر احتمال تحقق آن بالا است. تحقق این سناریو تأثیر خود را بر سیاست خارجی مصر می گذارد و بسته به خواست مردم ممکن است در جهت ضدیت با اسرائیل حرکت کند و با حمایت از خواست ملت فلسطین از تعاملات نزدیک با اسرائیل خوداری کند.همچنین بسته به اینکه کدام نیروی سیاسی قادر باشد از طریق انتخابات قدرت را بدست گیرد ممکن است رفتار سیاست خارجی مصر تغییر بکند.مثلا اگر گروه های لیبرال در مصر قدرت را به دست بگیرند در سیاست خارجی به دنبال مشی تعامل و همکاری خواهند بود. نگارنده معتقد است که با توجه به وابستگی هایی که اقتصاد مصر به آمریکا دارد این احتمال نیز وجود دارد که در صورت تحقق این سناریو نخبگان مصری به دنبال گرفتن امتیازات بیشتری از آمریکا و حتی اسرائیل باشند.

سومین سناریوی که می توان برای مصر در نظر گرفت حاکم شدن یک حکومت غیر سکولار و اسلامی در مصر است. به دنبال تحولاتی که در مصر در حال اتفاق افتادن است برخی از تحلیل گران وقوع این گزینه را دور از نتظار نمی دانند. خود مقامات مصری پیش از این اذعان داشته اند که گروه های اسلام گر قلب و مرکز مردم ناراضی و خواهان سرنگونی حکومت هستند. بدین خاطر این احتمال وجود دارد که گروه های اسلام گرا موفق تر از سایر گروه ها بتوانند مردم را به نفع خود بسیج کنند. اخوان المسلمین بزرگترین گروه اسلامی مخالف حزب حاکم مصر است که سرکوب آن ها یکی از اهداف اساسی مبارک بوده است و به دلیل ممنوع الفعالیت بودن، همواره به صورت زیر زمینی فعالیت کرده اند. اخوان المسلمین که در سال 1928 بنیان نهاده شد، مهمترین هدف خود را جلوگیری از سکولار شده مصر و سوق دادن این کشور به سوی حکومت اسلامی مبتنی بر قوانین اسلامی و شریعت می دانست . این سازمان در سال 1945 به یک حزب سیاسی و اصلی ترین مخالف نظام سیاسی حاکم در مصر تبدیل شد. طبیعتاً در صورتیکه نیروهای اسلامی در مصر قدرت را به دست بگیرند در عرصه ی سیاست خارجی مشی را در پیش خواهند گرفت که مهمترین ویژگی آن ضدیت با اسرائیل و آمریکا است. در صورت وقوع این گزینه مصر ایدئولوژی اسلامی را جایگزین ایدئولوژی های پان عربیستی و چپی در مبارزه با اسرائیل خواهد کرد و بدین طریق وضعیت به سالهای قبل از صلح مصر و اسرائیل برمی گردد.نیروهای نظامی،گروه های لیبرال و ملی گرا با این گزینه مخالفت خواهند کرد و هزینه های تداوم آن را بالا می برند.

سناریو چهارم این است که ملی گرایان رادیکال بار دیگر قادر باشند مردم را بسیج کنند و قدرت را به دست گیرند در آن صورت تبعاً سیاست خارجی این کشور نیز دگرگون خواهد شد و سیاست این کشور در قبال اسرائیل و آمریکا تغییر خواهد کرد. بر مبنای تجارب ملی گرایی در قرن نوزدهم و بیستم باید گفت که ملی گرایی رادیکال همواره میل به گسترش دارد و نمی تواند نسبت به حوزه تمدنی و فرهنگی خود بی تفاوت باشد. از این رو در صورت حاکم شدن ملی گرایان رادیکال طبیعی است که مصر نسبت به تحولات فلسطین و دیگر کشورها بی تفاوت نخواهد بود و مواضعی را در پیش خواهند گرفت که الزاماً با مواضع آمریکا و اسرائیل در منطقه یکی نخواهد بود. مردم مصر با توجه به تجربه تلخی که از دوران حسنی مبارک دارند، نسبت به ملی گرایی تا حدودی بدبین هستند. هر چند از ملی گرایی دوران ناصر، خاطرات مثبتی نیز در ذهن خود دارند. باید به این نکته اشاره کرد که ملی گرایی در مصر مورد مخالفت برخی از گروه ها مانند اسلام گرایان است که از پشتوانه اجتماعی گسترده ای نیز برخوردار می باشند.

ایالات متحده و تحولات مصر: سناریوهای محتمل

به دنبال جنگ ژوئن 1967 و حمایت های ایالات متحده از اسرائیل، مصر روابط دیپلماتیک و رسمی خود را با آمریکا قطع کرد. پس از اینکه در سال 1973 مصر مشاوران شوروی را اخراج کرد، روابط این کشور با ایالات متحده بهبود یافت و درنتیجه در نوامبر 1973 روابط دو کشور دوباره برقرار شد و در دسامبر 1973 هر دو کشور در کنفرانس صلح ژوئن مشارکت کردند. در این دوره مصر با هدایت گری های هنری کسینجر اولین موافقت نامه ی عدم درگیری خود با اسرائیل را در سال 1974 و دومین آن را در سال 1975 امضاء کرد. همچنین با تشویق های ایالات متحده انور سادات در مذاکرات صلح کمپ دیوید حضور پیدا کرد و در مارس 1979 پیمان صلح با اسرائیل را منعقد کرد. به دنبال تغییر موضع مصر نسبت به اسرائیل سیاست ایالات متحده نیز در قبال مصر دچار دگرگونی اساسی شد. به منظور تضمین بقای پیمان صلح مصر و اسرائیل ایالات متحده کمک های فراوان اقتصادی و نظامی در اختیار مصر قرار داد. .

دلایل اهمیت دولت مصر پس از کمپ دیوید برای ایالات متحده را میتوان در چند مورد خلاصه کرد؛ عامل اول به نقش رهبری مصر در دنیای عرب باز می گردد. کشور مصر به دلیل سابقه تمدنی که دارد متمدترین کشور در میان دولت های عربی است. مصر اولین دولت عربی بود که استقلال خود را از عثمانی اعلام کرد. مصر همچنین به دلیل اهمیتی که برای استقلال خود قائل است، یکی از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد بود که به واسطه ایفای همین نقش جایگاه ویژه ای در میان دول جهان سوم دارد. مصر همچنین به خاطر دانشگاه الازهر دارای نقش مهمی در دنیای اسلام نیز می باشد. بدین خاطر همواره دنیای عرب به مصر نگاه کرده است و از این کشور الگو گرفته است و در عرصه های مختلف ابتکارات مصر را دنبال کرده است. در این باره می توان به مواردی مانند استقلال طلبی، گرایش به شوروی و سپس به غرب، ملی کردن شرکت های خارجی، برنامه اصلاحات ارضی، صلح با اسرائیل و … اشاره کرد. طبیعتاً به واسطه این نقش الگو گونه برای دنیای عرب ، مصر از جایگاه ویژه ای برای ایالات متحده برخوردار می باشد. عامل دوم همان طور که گزارش کنگره ایالات متحده بیان می دارد، ناشی از صدای متعادل مصر در دنیای عرب و کند کردن سرعت دیگر کشورهای کمتر میانه رو عربی می باشد. عامل سوم ناشی از نقش مصر در حفظ پیمان صلح با اسرائیل و به تبع آن صلح سایر دولت های عربی با اسرائیل می باشد. پس از انور سادات، حسنی مبارک نه تنها صلح مصر با اسرائیل را ادامه داد، بلکه همچنین دیگر دولت های عربی را نیز به انجام مذاکرات صلح با اسرائیل تشویق می کرد و میزبانی چندین نشست منطقه ای را برای انجام صلح با اسرائیل به عهده گرفت. عامل چهارم ناشی از نقش مصر در ایجاد ثبات مطلوب غرب در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است. مصر ایالات متحده را در عملیات طوفان صحرا همراهی کرد و در قالب طرح ٦+٢( ٦ كشور عضو شورای همکاری خلیج فارس به همراه سوريه و مصر) به دنبال ایفای نقش در خاورمیانه نیز می باشد. در راستای ایجاد ثبات در منطقه مصر و ایالات متحده در موارد زیادی تمرین های نظامی مشترک برگزار کرده اند. عامل آخری که باعث اهمیت مصر برای ایالات متحده شده است به نقش دولت حسنی مبارک در سرکوب و ایجاد محدودیت برای گروه های اسلام گرای مخالف غرب بر می گردد. با توجه به این مطالب حال سؤال این است که ایالات متحده چه سناریوهایی را در قبال تحولات مصر در پیش خواهد گرفت.  در این باره نگارنده به ترتیب قائل به سناریوهای زیر می باشد؛

سناریوی اول، سناریوی کنترل اوضاع در مصر به منظور حفظ وضع موجود در آن کشور و در کنار آن انجام برخی تغییرات تدریجی در مصر است. دولت مردان ایالات متحده با علمی که نسبت به شور انقلابی و رادیکال بودن انقلابیون در عرصه داخلی و خارجی دارند به دنبال آن هستند که تا حد امکان فضای انقلابی و رادیکال در مصر را تعدیل و کنترل کنند. تشویق دولت مردان مصر به انجام مذاکره با گروه های مخالف و تأکید بر انجام تغییرات محسوس در مصر در راستای تعدیل فضا به منظور حفظ نظام سیاسی مصر قابل توجیه است. ایالات متحده با دنبال کردن این سناریو به دنبال زمینه سازی برای پیگیری سناریوی دوم است. این سناریو از طریق اعمال فشار برای خروج مبارک از مصر و حمایت از شورای نظامی مصر در حال اجرا است.خروج مبارک از مصر در تعدیل فضای رادیکال مصر بسیار تاثیرگذار بود. شورای نظامی هرچند ممکن است مطابق با منافع ملی کشورشان عمل کنند اما سیاستی که آنها هم اکنون در قبال تحولات مصر در پیش گرفته اند مطلوب آمریکا است.اگر غیر از این بود آمریکا از شورای نظامیان حمایت نمی کرد.حمایت آمریکا از حکومت نظامیان علیرقم خواست مردم هرچند عجیب است اما در این راستا قابل توجیه است.

سناریوی دوم سناریوی جهت دهی است. در این سناریو ایالات متحده به دنبال انتقال تدریجی قدرت از حسنی مبارک به گروه های مطلوب خود در داخل مصر و جلوگیری از شکل گیری خلاء قدرت در این کشور است. زیرا سقوط یک باره نظام سیاسی در مصر و شکل گیری خلاء قدرت این زمینه را فراهم می کند که گروه هایی را که بهتر قادر هستند مردم را به نفع خود بسیج کنند قدرت را به دست گیرند. در این میان شاید بتوان گفت شانس گروه های اسلام گرا برای بسیج کردن مردم به نفع خود نسبت به سایر گروه ها بالاتر است. ایالات متحده تلاش می کند با انتقال تدریجی قدرت از وقوع این مسئله جلوگیری کند. از این رو ایالات متحده تلاش می کند که به تحولات داخلی مصر جهت دهد. جهت دهی نیروهای سیاسی مصر به آن سویی که تعاملات مصر با اسرائیل و آمریکا را به خطر نیندازد. بنا بر الزامات این سناریو باید انتظار دخالت ایالات متحده در روند تحولات مصر را داشت که این دخالت خود را به دو شکل نشان خواهد داد.حمایت از گروه های مطلوب خود از یک سو و فشار بر گروه های مخالف خود از سوی دیگر.

سناریوی سوم را آمریکا زمانی در پیش خواهد گرفت که دو سناریوی قبلی شکست بخورد و آن تلاش برای نوعی کودتا در مصر است. ممکن است دولت مردان ایالات متحده مجبور شوند که از یکی از افراد حسنی مبارک برای به دست گرفتن قدرت حمایت بکنند. فرق این سناریو با سناریوهای قبلی در این است که در سناریوی قبلی ایالات متحده ممکن است که به دنبال ایجاد یک نظام سیاسی سکولار و دموکراتیک در مصر باشد که شامل همه گروه ها بشود اما در این سناریو آمریکا ایجاد آن نوع از نظام سیاسی در مصر را دنبال می کند که الزاماً دموکراتیک و در بر گیرنده همه گروه ها نخواهد بود.

در صورت شکست این سه سناریو و روی کار آمدن گروه های مخالف اسرائیل و غرب طبیعی است که ایالات متحده نیز در جهت اعمال فشار و دشمنی با نظام سیاسی جدید در مصر حرکت بکند و اعطای کمک های اقتصادی و نظامی خود را به مصر متوقف کند که این خود شرایط را برای مصر دشوارتر خواهد کرد.

تحولات مصر و اسرائیل: سناریوهای محتمل

مصر اولین دولت عربی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت و به دنبال آن برخی دیگر از دولت های عربی نیز در مسیر صلح با اسرائیل قرار گرفتند و این گونه بود که امکان تحقق سیاست مرزهای امن برای اسرائیل ممکن گشت. امروزه اسرائیل امنیت خود را تنها در گرو پذیرفته شدن اسرائیل توسط همسایه گان و گروه های فلسطینی می داند که دولت مصر پیش گام آنها بود. هرچند دولت مردان اسرائیل قائل به این هستند که مصر با اسرائیل در یک «صلح سرد» قرار دارد اما با این حال منکر نقش فعال مصر و تأثیرگذاری این کشور در تداوم فرآیند مذاکرات صلح اعراب با اسرائیل نیستند. مصر تحت حکومت حسنی مبارک یک حامی مهم برای اسرائیل در تشویق دولت های عربی و گروه های فلسطینی به صلح با اسرائیل از یک سو و اعمال فشار بر مخالفان فرایند صلح مانند حماس به شمار می رود.مثلاً محاصره غزه بر اساس توافقی که اسرائیل با مصر دارد ممکن شده است و با از میان رفتن این توافق طبیعی است که سیاست تسلیم کردن حماس که توسط اسرائیل دنبال می شود شکست بخورد. روی کار آمدن جریان های مخالف اسرائیل در مصر نه تنها پیمان صلح 1979 را در معرض خطر قرار می دهد، بلکه ممکن است منجر به تقویت گروه ها و حتی دولت های مخالف اسرائیل نیز شود. از این رو اسرائیل بیش از هر کشور دیگری نسبت به تحولات مصر حساس و نگران است و ممکن است در رابطه با این تحولات به اتخاذ سناریوهایی به ترتیب زیر بپردازد.

اولین سناریوی که اسرائیل همکنون در پیش گرفته است عدم مداخله در امور مصر و تلاش برای جلب حمایت های دیگر دولت ها از دولت مبارک است.دولتمردان اسرائیل به خوبی می دانند که هرگونه مداخله در مصر شرایط را برای مبارک دشوار و برای مخالفین آسان می کند.با این حال تلاش می کنند که از طریق ایالات متحده به بقای مبارک کمک کنند.

سناریوی دوم اسرائیل آمادگی برای دو گزینه تعامل و تقابل است.بدین معنی که اگر نیروهای در مصر قدرت را بدست گرفتند که پایبند به پیمان صلح باشند ،اسرائیل سیاست تعامل را دنبال می کند و اگر غیر از این اتفاق افتاد طبیعتا اسرائیل با قرار دادن خود در وضعیت تهاجمی، خود را برای تقابل با مصر آماده خواهد کرد و تلاش می کند با بهره گیری از کمک های ایالات متحده از شکل گیری چینش قدرت به ضرر خود در منطقه جلوگیری کند.

مطالب مرتبط