کامران کرمی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
پس از اینکه ملک عبدالله پادشاه 86 ساله ی عربستان در ایالات متحده تحت دو عمل جراحی قرار گرفت، برای دوران نقاهت به مراکش سفر نموده است و این روزها اخباری مبنی بر مرگ او در سایتها منتشر شده است. حال چه خبر درگذشت او درست باشد یا نه، سوال اساسی اینجاست که دورنمای قدرت پس از عبدالله به چه نحوی رقم خواهد خورد؟ آیا قدرت به سلطان بن عبدالعزیز برادر ناتنی، ولیعهد کنونی و شاهزاده ی 82 ساله می رسد که او نیز با بیماری سختی دست و پنجه نرم می کند؟ یا قدرت به نایف بن عبدالعزیز برادر سلطان و وزیر کشور عربستان می رسد که از قدرت زیادی برخوردار است؟ و یا اینکه شاهزادگان دیگری از جمله بندر بن سلطان پسر ولیعهد و یا متعب بن عبدالله فرزند پادشاه کنونی که ریاست گارد ملی را بر عهده دارد، خواستار به قدرت رسیدن خواهند شد؟ این پرسشهایی است که در این نوشتار سعی می شود به آنها پاسخ داده شود.
سیستم حکومتی عربستان که در سال ۱۹۳۲ پایه گذاری شد، همچنان کشور را براساس سنت های قومی – قبیله ای اداره می کند و از آغاز پیدایش فاقد یک نظام سیاسی کارآمد بوده و براي دهههاي متوالي نتوانسته است فرمولي اقناع كننده براي جانشيني در قدرت سياسي ارائه نمايد كه اگر نه مردم، لااقل شاهزادگان را بدان قانع نموده و هزينه هاي جنگ قدرت را كمتر نمايد. نظام سنتي سعودي اكنون در ساده ترين نياز خود كه ايجاد نوعي ارتباط با افكار عمومي داخل كشور ميباشد، دچار سردرگمی است. ریاض اينك در سختترين گذرگاههاي زماني، خود را مواجه با شديدترين بحران هاي سياسي و در بالاترين سطح در موضوع جانشيني ميبيند. شیوه حکومت در عربستان بسیار متمرکز است. حکومت، پادشاهی مطلقه است. خاندان سلطنتی دارای سلطه کامل سیاسی اند و هیچ حزب سیاسی، پارلمان، و انتخابات در این کشور وجود ندارد. پادشاه در راس کشور؛ رئیس دولت، رئیس خزانه کشور و “خادم الحرمین الشریفین” است و انتخاب امیران مناطق چهارگانه کشور و تنفیذ احکام استانداران، شهرداران و فرمانداران از اختیارات اوست. دین قدرتمندترین نهاد جامعه است و قدرت در دست شاه و بالاترین مقام دینی متمرکز است. “منشور عبدالعزیز” (اولین پادشاه سعودی) به عنوان سنت سلطنتی مبنی بر تداوم سلطنت بین برادران لازم الاجراست؛ پادشاه از بین مُسن ترین آنها انتخاب می شود. “سلطان عبدالعزیز” در این منشور تصریح کرده: “تا زمانی که پسران من زندهاند قدرت به نوههایم نخواهد رسید. در بند “ب” از ماده 5 قانون اساسی این کشور که در مارس 1992 صادر شد صراحتا اعلام شده که حکومت و زمامداری انحصارا در اختیار فرزندان و نوادگان ملک عبد العزیز است که در سال 1932 دولت عربستان را بنیانگذاری کرد. برخلاف دیگر نظام های سلطنتی که قدرت از پدر به پسر می رسد؛ در سعودی قدرت به برادران شاه انتقال می یابد. از این رو بین شاهزادگان و پادشاهان اختلاف سنی زیادی وجود ندارد. پادشاه عربستان برای حل بحران جانشینی پس از خود، در سال ۲۰۰۶ شورایی به نام “شورای خاندان” یا “کمیسیون وفاداری” متشکل از ۳۵ امیر خاندان سعودی تشکیل داد تا برای آینده خاندان سلطنت و حکومت تصمیم گیری کنند. بدین ترتیب آخرین دور از تلاش ها برای دست یابی به تخت و تاج در عربستان، حاکی از گمانه زنی های متفاوتی است.
واکاوی رخداد
نزاع بر سر تقسیم قدرت به عنوان مسئلهای دیرینه در خاندان پادشاهی عربستان سعودی، همواره سلطنت سعودیها را به چالش طلبیده است. بطوریکه در صورت وقوع بحران پادشاهی در عربستان، دربار سعودی با چالشهای جدی که تهدید کنندهی قدرت آنان خواهد بود، مواجه خواهد شد. بافت قدرت در عربستان سعودی پیچیده است و این پیچیدگی همواره هوس رسیدن شاهزادگان سعودی به قدرت را تشدید کرده است. از زمان مرگ ملك عبدالعزيز موسس دولت آل سعود در سال 1953 تاكنون پنج پادشاه پس از وي قدرت را در اين كشور در دست گرفتهاند. پادشاه عربستان قبل از ترك كشور، شاهزاده سلطان بن عبدالعزير آل سعود وليعهد را كه وي نيز بيش از هشتاد سال سن دارد به كشور فراخوانده تا در غياب وي اداره امور كشور را به دست گيرد. ملك عبدالله كه همواره به دليل ترس و نگراني از وقوع كودتا توسط برخي شاهزادگان آل سعود كمتر به خارج از كشور سفر ميكند، اما اکنون به دلیل بیماری عملا از اداره ی امور کناره گیری نموده است. ترس و نگراني ملك عبدالله از شاهزاده نايف بن عبدالعزيز آل سعود سبب شده است كه پادشاه شاهزاده سلطان بن عبدالعزير را در غياب خود به عنوان جانشين معرفي نكرده، و ترجيح دهد وليعهد بيمار را مسئول انجام امور قرار دهد. از رقباي اصلي شاهزاده نايف، كه پشت پرده در حال تلاش براي رسيدن به قدرت هستند، ميتوان به شاهزاده بندر بن سلطان سفير سابق عربستان در آمريكا و نيز شاهزاده مقرن بن عبدالعزيز رئيس سازمان اطلاعات و امنيت عربستان سعودي اشاره كرد. برخلاف ظاهر، در درون خاندان سعودی بر سر جانشینی پادشاه اختلافات عمیقی وجود دارد. ملک عبدالله امسال ۸۶ سال دارد و برادر ناتنی و ولیعهد او شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز ۸۰ سال دارد( قرائتهای مختلفی از سن او وجود دارد) کسی که بعد از شاهزاده سلطان می تواند به پادشاهی برسد، شاهزاده نایف بن عبدالعزیز است که ۲ سال از شاهزاده سلطان جوان تر است. شاهزاده نایف هم اکنون وزیر کشور و از سیاستمداران بنیادگرا محسوب می شود. در اين ميان انتصاب پسر ملك عبدالله به رياست گارد ملي نيز شبهات درخصوص احتمال انتقال قدرت از نسل اول سعوديها به نسل بعدی را افزايش داده است. اگرچه برخي معتقدند كه شوراي بيعت مانع از انتقال قدرت به فرزندان ملك عبدالله خواهد شد. هیئت بیعت که شامل فرزندان و نوه های عبدالعزیز است درباره انتقال قدرت تصمیم گیری خواهد کرد. هیئت بیعت کسی را که پادشاه به عنوان ولیعهد برمی گزیند تایید می کند و از فرزندان وی فقط بیست نفر باقیمانده اند که بسیاری از انها از ضعف جسمانی رنج می برند یا اینکه توانایی به عهده گرفتن پست های عالی را ندارند به همین علت رهبری باید از میان نوه های عبدالعزیز که دهها نفر هستند یکی را انتخاب کند.
شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز کیست؟
امیر سلطان بن عبدالعزیز ولیعهد، نایب رئیس هیئت وزیران، وزیر دفاع و هوانوردی و بازرس کل عربستان سعودی، پانزدهمین فرزند «عبدالعزیز آل سعود» بنیانگذار عربستان جدید و برادر ناتنی ملک عبدالله پادشاه کنونی عربستان سعودی است. وی به تاریخ پنجم ژانویه ۱۹۳۱ میلادی در شهر ریاض متولد شد. در سال ۱۹۴۷ به عنوان حاکم ریاض منسوب شد. در ۱۹۵۳ وزیر کشاورزی و دو سال بعد وزیر ارتباطات شد. در سال ۱۹٦۲ ملک فیصل وزارت دفاع و هوانوردی را به او سپرد. او در این مقام به توسعه ارتش و نیروی دریایی و هوایی عربستان سعودی پرداخت. در سال ۲۰۰۴ تشخیص داده شد که به سرطان روده بزرگ مبتلاست و از این رو عملهای جراحی متعددی بر روی او انجام گرفت. مجددا در سال ۲۰۰۹ گزارش شد که به شدت بیمار می باشد و چندین ماه در بیمارستانی در شهر نیویورک بستری شد. وی پس از مرگ برادرش فهد بن عبدالعزیز، و از تاریخ اول اوت ۲۰۰۵ (۵ سال) ولیعهد عربستان است. پسر او، شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر پیشین عربستان سعودی در ایالات متحده بود و دیگر فرزندش شاهزاده خالد بن سلطان یکی از فرماندهان ارشد نظامی در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ بود.
شاهزاده نایف بن عبدالعزیز کیست؟
شاهزاده نایف در سال 1934 در شهر طائف بدنیا آمد. او برادر ناتنی ملک عبدالله و فرزند ملک عبدالعزیز بن سعود، بنیانگذار پادشاهی عربستان است. او در 20 سالگی امیر ریاض شد. از سال 1975 تاکنون پست وزارت کشور عربستان را برعهده دارد و در سال 2009 که شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز، ولیعهد این کشور، در خارج از عربستان تحت معالجه بود، به عنوان جانشین دوم پادشاه معرفی شد. نایف در حد فاصل سالهای 2003 تا 2006 نقش مهمی در چگونگی تعامل با حملات تشکل القاعده به مجتمع های مسکونی خارجی ها و تاسیسات نفتی و صنعتی در عربستان ایفا کرد. چگونگی رویارویی با این تشکل نقش محوری شاهزاده نایف را تقویت بخشید و منجر به بسط نفوذ وی در بخش های سیاست خارجی، مسایل دینی و رسانه ای این پادشاهی شد. وی در پی ارتقا و در زمان عدم حضور پادشاه و جانشین اولش در عربستان، ریاست هیات وزیران را برعهده می گرفت. اظهارات شاهزاده نایف در پی حوادث 11 سپتامبر 2001 (1380) و تاکید وی بر عدم حضور سعودی ها در میان ربایندگان (هواپیماهای درگیر در این حوادث)، نسبت دادن اینگونه اقدامات به یهودی ها و دستور به توقف هرگونه همکاری با دستگاههای امنیتی غرب، تعجب کشورهای غربی را برانگیخت. پسر او محمد بن نایف اکنون معاون خود او در وزارت کشور است.
دورنمای رخداد
ريشه معضلات نظام سياسي و اجتماعي عربستان تا حدود زیادی نشات گرفته از ساختارهاي سياسي فرهنگي و اجتماعي اين سيستم است كه در يك نگاه كلي به نظر ميرسد نظام مذكور در نبردي نااميدانه با اين مشكلات ساختاري به سر مي برد كه به شكلي بنیان آن را تحلیل میبرد. نظام سعودي از آغاز پيدايش هيچگاه از يك نظام سياسي مطلوب و كارآمد برخوردار نبوده است، به همين دليل اين رژيم هيچگاه رشد سياسي متناسب با توانايي اقتصادي خود نداشته و پس از چند دهه از ظهور آن همچنان براساس سنتهاي قبيلهاي عمل مينمايد. جنگ قدرت و نيز ديدگاهها و توانمنديهای نه چندان قوی رهبران سعودي هيچ گاه به اين دولت اجازه نداده است كه به اصلاح واقعي سيستم سياسي خود بپردازد. اين روند موجب ناكارآمدي وسيع در سيستم سياسي اين كشور شده كه در شرايط بحراني كنوني منطقه و جهان آثار خود را در زمينههاي مختلف نشان ميدهد. مهمترين چالش كنوني اين كشور موضوع جانشيني است كه براساس روند سنتي و قبيلهاي اين كشور در شرايط كنوني قرار گرفته و پادشاه و وليعهد همچون گذشته هر دو در سنيني بالا قرار دارند. به نظر نميرسد تلاشهاي گذشتهی ملک عبدالله در تعيين شوراي جانشيني نيز تاثير زيادي در حل معضل داشته باشد. در اين چارچوب در واقع منازعاتي در خاندان حاکم هست و طرحها و قرائتهاي متفاوتي براي ادامه سياست حکومتي در عربستان وجود دارد. در اين راستا جناح ملک عبدالله که الان حکومت را در دست دارد به عنوان جناح معتدل و اصلاحطلب معروف است که اصلاحات مالي، سياسي و حکومتي، فکري، فرهنگي و حتي ديني نسبت به مسائل مختلف جامعه را مطرح کرده است. بر اساس اين اصلاحات، ملك عبدالله مجموعه سياستهايي را چه در تعامل با کشورهاي همسايه و چه در تعامل با کشورهاي عربي و اسلامي و دنيا برقرار کرده که مهمترين آنها شايد آشتي با قطر- که قبلا منازعه شديدي با عربستان داشت- امنيت خليج فارس و مسئله فلسطين به علاوه نحوه مواجهه با سوريه و لبنان بود که باز هم جناح معتدل پيروز شد و ملک عبدالله اين مسائل را با تدبير به نفع خود و تعامل منطقهاي نه تهاجم يا دشمني حل کرد.
در اين حال بندر بن سلطان نماينده مقابل جناح حاکم يعني نماينده تندروهاست و مدتي نيز در خارج از کشور و مراکش زندگي ميکرد. در اين حال بازگشت وي به عربستان با استقبال نسبتا مهمي صورت گرفت که به عنوان يک نوع بازگشت به نوعي کشمکش قدرت در عربستان از طرف کارشناسان مسائل عربستان توصيف شده است. در اين حال بندر که نماينده جناح بازها در اين کشور است، احيانا ميتواند يک نوع فشار آمريکاييها و تا حدودي هم پيمانان آمريکا در منطقه بر شخص پادشاه کنوني و پس از او به شمار آيد که تا اندازهاي سياست تنشزدايي با کشورها و قدرتهاي منطقهاي مثل سوريه، قطر و حتي ايران در پيش گرفته بود. در واقع از زماني که عبدالله بر سر کار آمد کابينه را از لحاظ فکري – فرهنگي و سياست داخلي با تعديلات مهمي روبهرو کرده است و اخيرا نيز در انتصابهاي جديد پسرش را به عنوان رئيس گارد ملي و با درجه وزير معين کرده است و خيلي از مسائل امور منطقه را هم از دست وزارت خارجه يا امنيت ملي خارج کرده و به پسر ديگر خود عبدالعزيز بن عبدالله داده است. اين اقدامات پادشاه در واقع در چارچوب تقويت جناح کبوترها يا جناح اعتدال و تنشزدايي و سعي در آزاد شدن از فشارهاي شديد آمريکاييها ارزيابي ميشود. گرچه امروز مسئله ولیعهدی سلطان بن عبدالعزیز برادر ناتنی و کوچکتر پادشاه 86 ساله عربستان امری تزلزل ناپذیر می نماید، اما انتصاب ناگهانی فرزند پادشاه به ریاست گارد ملی به معنای گرایش پادشاه فعلی برای رسیدن یکی از فرزندانش به جای یکی از برادرانش است و این مسئله به خودی خود نشانگر آن است که نسل دوم از شاهزادگان آل سعود به مراکز بالای قدرت نزدیک می شوند و از این پس نوادگان عرصه را بر فرزندان عبدالعزیز تنگ می نمایند. این مسئله زمانی اهمیت بیشتری می یابد که بدانیم ولیعهد فعلی دچار سرطان است. او تاکنون دو دوره طولانی مدت از درمان را در سال های 2008 و 2009 پشت سرگذارده و حدود یکسال است که دوره نقاهت خود را در خارج از عربستان می گذراند.
بنابراین می توان گفت که در صورت فوت وليعهد بيمارعربستان، رقابت بر سر تعيين وليعهدي به سمتي حرکت خواهد کرد که نايف بن عبدالعزيز که عنوان معاون وليعهد را دارد و اکنون وزير کشور است، عملا حکومت را به دست خواهد گرفت. ولي اين پايان قصه نخواهد بود چون هم بندر بن سلطان ادعاي وليعهدي و حتي پادشاهي دارد که به خودي خود ادعا و قدرتي دارد. علاوه بر اين ساير برادران هم احساس ميکنند که شايد براي اين مقام و منصب شايسته هستند و سوم هم اينکه خالد بن سلطان که برادر ناتني بندر و اکنون معاون وزير دفاع است و شهرت نظامي خاصي هم دارد هم ادعاي وليعهدي دارد. گذشته از اين طلال بن عبدالعزيز هم که برادر ناتني پادشاه کنوني است اعلام کرده است اين انتصاب پادشاه مخالف آيين نامه اصلاحات حکومتي خود پادشاه است. در اين حال اين چهار گزينه ميتوانند وارد عمل شوند، ولي بايد گفت که قسمت اصلي را خود پادشاه تعيين کرده است يعني اگر اتفاق خاصي براي وليعهد کنوني بيفتد، روز بعد عملا نايف وليعهد خواهد بود. کشمکش بين جناح قدرتمند کنوني که سعي ميکند کشور را به سوي استقرار و ثبات و دوستي با همسايگان ببرد و جناح ديگري که بندر و ديگران هستند که سياستهاي تنش زايي بالايي دارند، عملا فضای داخلی این کشور را تحت شعاع خود قرار داده و دورنمای قدرت در این کشور را با پرسش هایی مواجه ساخته است. بنابراین در پایان می توان گفت که امروزه موضوع جانشيني در عربستان به عنوان مهمترین رویداد این کشور کانون توجهات داخلی، منطقه ای و بین المللی را به خود متمرکز کرده، و به خصوص با توجه به اتفاقاتی که در کشورهای خاورمیانه از مصر و تونس گرفته تا یمن و اردن می تواند حامل اتفاقات و رویدادهایی باشد که فضای منطقه را بیش از پیش دگرگون سازد. از سوی دیگر این واقعیت را نمی توان از نظر دور داشت که مساله جانشینی در حالي به نبردي ميان شاهزادگان تبديل شده است كه بدون وجود حق داوري مردم نميتوان سرنوشت روشني براي آینده سیاسی عربستان و دورنمای قدرت در این کشور متصور بود. در حقيقت موقعيت كنوني نتيجه طبيعي زمامداري پيدرپي شاهزادگان بدون كمترين نياز براي مراجعه به افكار عمومي مردم و يا حتي اقناع آن ميباشد.