پیرمحمد ملازهی
کارشناس منطقه
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
نوع سیاست خارجی پاکستان در بحران های منطقه خاورمیانه و اهداف پاکستان
در سال های اخیر، چند بحران جدی در منطقه خاورمیانه عربی داشته ایم. مهم ترین آن ها مسئله سوریه، عراق و در حال حاضر موضوع یمن است. در مجموع در این کشورها، عربستان سعودی کشور عربی که بیشترین نقش را دارد و همان طور که می دانید مناسبات پاکستان با عربستان سعودی، روابطی راهبردی بوده و از قدیم وجود داشته است. بر این اساس می توان نگاه پاکستان را به معادله منطقه قدرت در خاورمیانه تا حدی با یک نگاه واقع بینانه ارزیابی کرد.
در این بین در پاکستان ساختار قدرت دارای ساختاری متنوع هم هست. یعنی حداقل سه جریان اصلی در جهت دهی سیاست های خارجی پاکستان در منطقه خاورمیانه موثرند. نخست دولت های حزبی (که طی سال های اخیر احزابی مانند حزب مردم بوده است و اخیرا حزب حاکم، حزب مسلم لیگ نواز شریف است) بحث دیگر ارتش است که مناسبات ارتش هم با عربستان سعودی مناسبات نزدیکی بوده است و حتی در مقاطعی نیروهای نظامی پاکستان در قالب گارد سلطنتی در عربستان سعودی خدمت می کردند. در طرف احزاب اسلامی یعنی حزب سوم احزاب اسلامی هستند و این احزاب اسلامی هم از نظر فکری همکاری هایی با عربستان سعودی دارند و بر نگاه پاکستان به منطقه خاورمیانه بر حول محور عربستان سعودی تاثیر می گذارند. یعنی از هر سه جناح قدرت در پاکستان هر کدام به نوعی با عربستان سعودی ارتباط دارند. چنانچه آقای نواز شریف بعد از کودتای مشرف (که زندانی شد) و با واسطه گری پادشاه عربستان نجات پیدا کرد، حدود ده سال در عربستان سعودی بود و در آن جا مانند رهبر یک کشور خارجی از او پذیرایی شد. بنابراین در رویکرد پاکستان در ارتباط با تحولات منطقه ای باید به این واقعیت ها توجه داشته باشید تا فهمید که چرا پاکستانی ها سیاست خارجی خود را در ارتباط با منطقه خاورمیانه با عربستان سعودی هماهنگ می کنند. اما جنبه دیگری از قضیه در ارتباط با روابطی در منطقه نیز وجود دارد. اگر ایران را هم بخشی از مسئله به خصوص در عراق و سوریه ببینیم (که نقش خیلی مهمی را دارد) رقابت ایران و عربستان سعودی پاکستانی ها را در موقعیتی بسیار سخت قرار داده است. به این معنا که بسیار دشوار است که در معادله بین ایران و عربستان، پاکستانی ها مجبور به انتخاب شوند و یک طرف را بگیرند. به همین دلیل می بینید که نواز شریف تلاش می کند که دولت پاکستان را در موضعی بی طرف نسبت به تحولات در خاورمیانه قرار دهد. حداقل به لحاظ تبلیغاتی، سیاست خارجی خود این طور وانمود می کند که درست است با عربستان سعودی روابط نزدیکی دارد، اما هم چنان خواهان آن است که سیاست متوازنی را در مناسبات خود با ایران و عربستان سعودی مد نظر قرار دهد. یعنی با توجه به این که ایران و پاکستان دو کشوری هم مرز مشترک دارند ( حدود 900 کیلومتر وسعت این مرز مشترک هست و از لحاظ امنیتی آسیب پذیرند و مسئله مواد مخدر و قاچاق مواد مخدر از افغانستان، امنیت را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهدو گروه های رادیکالی هم می توانند علیه هر دو کشور عمل کنند) بنابراین نیازهای هر دو کشور ایجاب می کند که در مناسبات خود ملاحظات خاصی را در نظر بگیرند.
در بعد دیگری به نظر می رسد که تصوری بین رهبران عربستان سعودی وجود دارد که به خصوص بعد از توافق برجام و 5+1 در ارتباط با آمریکا به وجود آمد، جایگاه ایران در منطقه خاورمیانه در حال تقویت و موقعیت عربستان سعودی نزد آمریکایی ها و تا حدی اروپایی ها کاهش پیدا می کند. این برداشت، عربستان سعودی را مجبور به نوعی واکنش (که می توان از آن به عنوان واکنش تدافعی نام برد) کرده است. عربستان احساس می کند که اگر ایران و آمریکا به طرف تجدید مناسبات بروند. در این بین آمریکایی ها می دانند که صلح و ثبات در منطقه خاورمیانه، به ویژه در حوزه خلیج فارس (که بخش عظیمی از سوخت و انرژی دنیا را تامین می کند، ) ایران است که توان نظامی کافی را دارد و می تواند امنیت را حفظ کند. لذا سیاست آمریکایی ها و باراک اوباما حل و فصل مشکلات با ایران دارد. یعنی آمریکایی ها فکر می کنند این امتیاز را به ایران می دهند که ایران حافظ امنیت منطقه باشد و در عوض مناسبات خود را با ایران توسعه دهند. عربستان سعودی از این زاویه نگرانی جدی دارد و این تصور وجود دارد که ممکن است شرایط قبل از انقلاب به وجود بیاید که آمریکایی ها با ایران در مسائل منطقه هماهنگ شوند. به نظر من، این نگرانی پوشش مذهبی پیدا کرده است به این معنا که آن ها معتقدند که ایران به دنبال چیزی است که آن ها از آن با عنوان شیعی نام می برند و می گویند که در یمن، بحرین، عراق و سوریه، ایران شیعه ها را تقویت و اهل سنت را تضعیف می کند و از همین زاویه نگاه آن ها به ایران به نگاهی خصمانه تبدیل شده است. البته این موضوع که چنین نگاهی درست است یا نادرست، از دید ایران این طور نیست. سیاست ایران این نیست که تنشی ایجاد کند. در این راستا پاکستان را نیز باید در همین رابطه ببینیم. وقتی نگاه عربستان سعودی به ایران و منطقه نگاهی خصمانه است، برای پاکستانی ها سخت است که خود را با این سیاست هماهنگ کنند. همچنین سخت است که از این سیاست فاصله بگیرند. با توجه به این که در حال حاضر بخش مهمی از نیروی کار پاکستانی ها در عربستان سعودی و در حوزه کشورهای خلیج فارس کار می کنند و سالانه نزدیک 6 میلیارد دلار ارز خارجی به پاکستان (از کانال نیروی کار وارد می شود) سخت است که تصمیم گیرند که بین مناسبات خود با عربستان سعودی فاصله اندازند یا این که آنقدر به ایران نزدیک شوند که عربستان سعودی واکنش نشان دهد و در مناسبات و روابط خود با پاکستان تجدید نظر کند.
نوع مشارکت پاکستان از نظر نظامی، استراتژیک و نظامی درائتلاف های نظامی در آینده منطقه
در حال حاضر دو ائتلاف در منطقه وجود دارد. نخست ائتلاف بین ایران، عراق و سوریه، لبنان و روسیه در سطح بین الملل است و ائتلاف دیگر ائتلافی با محوریت عربستان سعودی است و ترکیه و آمریکایی ها و تا حدی بعضی از کشورهای اروپای شمالی هم در این ائتلاف قرار دارند. این دو ائتلاف در واقع در رقابت هستند. بخشی از این رقابت منطقه ای بین ایران و عربستان سعودی جنبه ایدئولوژیک پیدا کرده است و بحث های شیعه و سنی را در بطن خود مطرح می کند. بخش دیگر رقابت بین المللی بین روسیه و سیاست های آقای پوتین در مورد اوکراین است و آمریکایی ها که به دنبال کاهش نفوذ روس ها در منطقه هستند. این رقابت ها بخشی از آن منطقه ای و بین ایران و عربستان سعودی و بخشی هم بین المللی بین روسیه و غرب است. در این بین غربی ها نگرانند که مجددا روسیه به طرف جنگ سرد برود و مشکلاتی این چنینی با توجه ایجاد کند. در این بین کشورهایی مانند پاکستان در این معادلات، سعی می کنند که خود را درگیر این مسائل نکنند. بلکه موضعی متعادل با همه کشورها به ویژه ایران و عربستان سعودی داشته باشند و مناسبات خود را با این کشورها حفظ کنند. در این شرایط برداشت من این است که پاکستان در موقعیت انتخاب قرار ندارد. یعنی سیاست پاکستان به گونه است که مجبور نیست که بین عربستان و ایران یکی را انتخاب کند. به نظر من هنوز توان آن را دارند که سیاست متوازنی را به پیش ببرند، حتی بعد از تحول اخیری که منتهی به قطع رابطه ایران و عربستان سعودی شد، پاکستانی ها خود را در موقعیتی می بینند که می توانند بین ایران و عربستان میانجی شوند. یعنی با توجه به مناسبات نزدیکی که با ایران و عربستان سعودی دارند، آنها امیدوارند که در اثر میانجیگری شاید بتوانند حداقل تنش ها را کاهش دهند، اگر نتوانند تنش ها را به طور کامل برطرف کنند. این انتظار ناشی از سیاستی است که تلاش می کنند مناسبات خود را بین ایران و عربستان، متوازن نگه دارند. ولی در کل اگر شرایط به گونه ای باشد که پاکستان مجبور به انتخاب شود، ایران انتخاب پاکستان نخواهد بود.
واژگان كليدي: سیاست خارجی پاكستان ، بحران های منطقه ای، سیاست خارجی پاكستان در بحران های منطقه ای، سیاست خارجی ، پاكستان