دکتر مصطفی رشیدی
سخن گفتن از وضعیت کشورهایی مانند روسیه و ایران ما را به اهمیت این دو کشور به عنوان بازیگران ژئوپلیتیکی کم نظیر در جهان رهنمون میسازد؛ چه در سطح فرصتهای فرآروی آنها که ناشی از موقعیت و بضاعت ژئوپلیتیک مادی و معنایی آنهاست و چه در سطح چالشها و تهدیدات که کشورهای مذکور را در ردیف تهدید شونده ترین بازیگران ژئوپلیتیکی منطقهای و حتی جهانی قرار میدهد. ایران و روسیه به لحاظ ژئوپلیتیکی مورد طمع و توجه قدرتها و بازیگران بینالمللی بویژه غرب بوده و هستند. به شکلی که نظریات ژئوپلیتیکی مانند هارتلند، ریملند، سیاست سد نفوذ، تئوریهای انقلاب رنگی و جنگ نرم و نیز راهبرد تروریزم سلفی خودساخته غربی، همگی متوجه کشورهای اوراسیا و خاورمیانه با محوریت ایران و روسیه است.
این مسئله بیانگر اهمیت ویژه این دو کشور در جهانبینی سیاسی بازیگران مطرح جهانی و بویژه جبهه غربی است. چنین حساسیتی نسبت به این دو کشور و تدوین استراتژیها و نظریات تضعیف یا کنترل ناشی از آن تهدیدات و ضریب آسیبپذیری این دو کشور را افزایش داده است. از اینرو توجه مشترک این دو دولت به وضعیت منطقهای و جهانی رخدادها و پیشامدهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی و غیره بسیار ضروری مینماید. در صورت کلی و در نگاه اول منطق به ایجاد یک ائتلاف استراتژیک بین این دو بازیگر مهم حکم میکند، اما نه تنها این شرایط تاکنون فراهم نشده است، بلکه نوعی بدبینی ناشی از رویههای منفی تاریخی نیز بر افکار عمومی و در نتیجه روابط بین آنها سایه افکنده است.چالشهای موجود در مسیر تعامل دو کشور تا رسیدن به ائتلافی استراتژیک زیاد و متعدد است و شامل حوزههای معنایی و تاریخی، جغرافیای فرهنگی، ژئوپلیتیک عمومی، مسائل اقتصادی، سیاسی و وضعیتهای ژئوپلیتیکی است. برای رسیدن به ائتلافی پایدار میبایستی به ابعاد مختلف این موانع و چالشها توجه گردد.
چالشها و موانع
ساختار معنایی حاکم بر دو کشور به شکلی است که تصورات درستی نسبت به هر کدام از این دو کشور در ذهن مردم و حتی مسئولین طرف مقابل وجود ندارد. به لحاظ محتوایی و معنایی فاصلۀ بین روسیه و ایران به رغم همسایگی آبی و تهدیدات و منافع مشترک زیاد، بیشتر از فاصلۀ ایران تا بریتانیا یا ایالات متحده آمریکا با وجود تقابلها و دشمنیهای فعلی است. بنابراین نزدیکی فیزیکی دو کشور نتوانسته ظرفیتی را برای همگرایی بین این دو فراهم نماید. از زمان برآمدن تزارها در روسیه، ایرانیها روسیه را به عنوان کشوری اشغالگر شناختهاند که بخشهای بزرگی از خراسان و آذربایجان، گرجستان، ارمنستان و غیره را از ایران جدا کرده است. به رغم اینکه بریتانیا نیز چنین رفتاری در قبال ایران داشته است، اما تعاملات و تبلیغات این کشور در ایران، این تصور را تعدیل نموده است. اما روسیه هیچگاه حضور فرهنگی و نرمی را در ایران نداشته است و با وجود تمایل ادیبان و دانشمندان روسی به ادبیات و آثار فارسی، این ارتباط به صورت یکطرفه آن هم در حد افراد معدودی باقی مانده است. بنابراین تصور منفی ایرانیان از روسیه به مانعی بر سر همگرایی بین دو کشور تبدیل شده است؛ بگونهای که بر ذهنیت برخی از مسئولین ایرانی نیز سایه افکنده است. البته نباید فعالیتهای ضد روسی غرب در ایران بویژه در دوره پهلوی را نیز از نظر دور داشت. از طرفی آرمانگرایی انسان ایرانی و نگاه رمانتیک به عرصۀ بینالملل نیز سبب خلط مباحث رئالیستی عرصۀ بینالمل با مباحث اجتماعی و عوامانه شده است. تصوری که سبب شکلگیری نوعی از انتظارات آرمانگرایانه از عرصۀ بینالملل گشته است. روسها نیز به دلیل تعاملات ضعیف با ایران در سطح عمومی و مردمی، تصور گنگی از ایران در ذهن خود دارند و با قدرت رسانههای غربگرا در روسیه، حتی گاه تصورات منفی نیز نسبت به ایران دارند.
عامل زبان نیز مانع دیگری بر سر راه تعاملات بین دو کشور شده است. شاید بتوان تعداد قابل توجهی ایران شناس روس را نام برد، اما روس شناسان ایرانی مشهوری را نمیتوان یافت یا حداقل اگر باشد تعدادشان بسیار اندک است. دشواری زبان روسی و شکلگیری ساختار تعاملات ایران در یک قالب مشترک با غرب سبب شده تا عوامل زبانی خودش را بیشتر نشان دهد. روسها نیز بواسطۀ تعاملات محدود فرهنگی و زبانی با ایران، نزدیکی چندانی با فرهنگ و زبان ایران ندارند. این عامل جز عوامل مهم -کم اهمیت جلوه داده شده- است. روسها در طول تاریخ نگاه تکبعدی دستیابی به آبهای جنوب را در قبال ایران و کشورهای همجوار آن داشتهاند و بیشتر ایران را پلی برای رسیدن به آبهای جنوب میدانستند و این امر روسیه را از تعامل گسترده و موثر با ایران بازداشته بود. علاوه بر مسئله زبان و ساختار معنایی، عدم خوانایی ساختار سازماندهی سیاسی و اقتصادی فضا در دو کشور نیز مانع دیگری بر سر را همگرایی بین دو کشور به حساب میآید. به عنوان مثال شبکه ریلی روسیه و ایران به لحاظ عرض ریلها با هم همخوانی ندارد و مراکز تجاری و باراندازی این دو کشور نیز با یکدیگر قرابت و سنخیتی ندارد. نگاه تجاری ایران به سمت جنوب کشور و خلیج فارس بوده و کمتر به بهرهگیری تجاری و ترانزیتی از دریای خزر توجه نموده است و روسیه نیز توجه ویژهاش بر دریای سیاه و آبهای منتهی به اروپا و مدیترانه بوده است. هرچند در بعد شبکه ریلی و نقاط ترانزیتی بین دو کشور اصلاحاتی در حال انجام است، اما تاکنون این عدم انطباق سازماندهی فضای ملی دو کشور، مانع جدی بر سر راه توسعه روابط حداقل در سطح اقتصادی و تجرای بوده است که این امر خود مانع از افزایش تعاملات فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر تعاملات روزمره شده است. برخلاف ایران کشوری مثل ترکیه دارای تعاملات گسترده با روسیه بوده و شهروندان ترکیه به شکل گستردهای در شهرهای روسیه مشغول فعالیتهای اقتصادی هستند. شهروندان روسی نیز در قالب نیروی انسانی و نیز توریست حضور پررنگی در کشور ترکیه دارند به شکلی که روسیه رتبه اول در تعداد توریزم اعزامی به ترکیه را دارد.
یکی دیگر از موانع موجود در مسیر تعامل و همگرایی بین ایران و روسیه شباهت زیاد ژئوپلیتیکی و عملکردی این دو کشور در منطقه و جهان است. روسیه هشتمین کشور دارنده ذخایر نفتی و دومین صادرکننده نفت در جهان است. ایران نیز چهارمین دارنده ذخایر عظیم نفتی است. کشور روسیه دومین دارنده ذخایر گاز طبیعی و ایران در رتبه اول دارندگان ذخایر گازی قرار دارد. روسیه دارای اقتصاد با ضریب بالای وابستگی به درآمدهای ناشی از فروش سوختهای فسیلی است و شدت وابستگی ایران به این منابع بیشتر از روسیه است. حتی در بحث ترانزیتی نیز هیچکدام از دو کشور در مسیر بهینه انتقال انرژی دیگری قرار ندارد. بنابراین در حوزه ژئواکونومیکی دو کشور نه تنها مکمل یکدیگر نیستند، بلکه رقیب یکدیگر نیز میباشند. همچنین در فضای ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی و قفقاز نیز ایران و روسیه رقابتی پنهان و گاه آشکار با یکدیگر دارند. ایران میل به گسترش روابط با کشورهای این مناطق است که نمونه آن تاجیکستان و ارمنستان است. این در حالی است که روسیه علاقهای به گسترش بیش از حد نفوذ ایران در این کشورها ندارد. حتی ارتباط انرژیک ایران و روسیه با کشورهای اروپایی نیز مسئلهای پیچیده است که هر چه ایران حضور پررنگتری در بازارهای انرژی اروپا داشته باشد، نگرانیهای روسیه در رابطه با از دست دادن انحصار انرژی در اروپا بیشتر خواهد شد. بنابراین ایران و روسیه در بعد ژئوپلیتیکی در طول یکدیگر قرار ندارند بلکه در عرض یکدیگر و در مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
علاوه بر این ایران دارای حکومتی دینی و آرمانهای خاصی است که در خوشبینانه ترین حالت این آرمانها برای روسیه در قالب منافع تعریف میشوند. نمونه آن حمایت ایران از دولت سوریه در قالب محور مقاومت و تصورات دینی و مذهبی است. در حالی که روسیه در قالب منافع ملی و گسترش فضای ژئوپلیتیکی خود از دولت سوریه حمایت میکند و این امر سبب شده تا خواستههای این دو کشور دقیقاً منطبق بر یکدیگر نباشند. روسیه برخلاف غرب تاکنون از جنبشها و جریانات و گروههای اسلامگرا حتی در راستای منافع خود نیز بهره نگرفته است که البته ریشه در نگرانیهای این دولت از تهدیدات افراطیهای اسلامی مانند گروههای سلفی و اتصال سرزمینی با جهان اسلام و کانونهای بحران افراطگرایی نیز دارد. بنابراین جنس بازیگری روسیه و ایران در مسائل جهان اسلام با هم متفاوت است که این امر خود مانع از کارآمدی مناسب در بازیگری هماهنگ این دو کشور مناطف مذکور میگردد.
عدم بهرهبرداری از ظرفیتهای متقابل جهت توسعه روابط اقتصادی نیز مانع دیگری در مسیر همگرایی دو کشور است. کیفیت پائین برخی کالاهای ایرانی نسبت به مشابه اروپایی و غیره و قیمت تمام شده غیررقابتی آنها سبب جلب مشتری روس به کشورهای دیگر از جمله اروپا، چین، ترکیه و غیره میشود. برخی محصولات با کیفیت ایرانی نیز دارای بستهبندی نامرغوبی هستند و بنابران نمیتوانند با صنعت بستهبندی قوی در سایر کشورها رقابت کنند. ضعف در تکنولوژیهای کشاورزی و اصلاح بذر و افزایش راندمان جهت کاهش قیمت و افزایش کیفیت نیز از مشکلات محصولات و فرآوردههای ایرانی در صادرات به روسیه است. ضعف استانداردسازی نساجی و پوشاک و کیفیت نازل نسبت به کالاهای نساجی و پوشاک اروپایی و ترکی و قیمت بالا نسبت به کالاهای چینی سبب بازماندن ایران از این بازار گسترده روسیه نیز گردد. باید توجه داشت روسیه یک کشور نسبتاً توسعه یافته است که مردم آن دارای ذائقه مردم اروپا بوده و تمایل به مصرف کالاهای با کیفیت دارند. بنابراین تجار، صنعتگران، کشاورزان و سایر دستاندر کاران تجارت ایران و روسیه باید به این عامل مهم توجه ویژه داشته باشند. در حال حاضر یکی از مشکلات بازاریابی ایران در روسیه نیز ناشی از مغفول ماندن این اصل است. به صورت کلی و طبق آخرین آمار مجموع تجارت خارجی روسیه بالغ بر 800 میلیارد دلار در سال می شود که نزدیک به نیمی از این رقم مربوط به واردات است. کالاهای مصرفی، مواد غذائی، محصولات کشاورزی و مصالح ساختمانی از جمله چهار گروه اصلی کالائی هستند که در جمهوری اسلامی ایران به صورت زیاد تولید می شوند و مورد تقاضای بازار روسیه در سطح گسترده می باشند، ولی متاسفانه کالاهای ایرانی صادراتی به این کشور کمتر از یک درصد میزان واردات روسیه را تشکیل می دهند. همانطور که قبلاً گفته شد شاید بتوان اصلی ترین دلیل را عدم توجه صادرکنندگان به کیفیت محصولات، در زمان ورود به بازار مصرف روسیه دانست.
سیستم ارزشگذاری بالای کالاهای ایرانی در گمرک روسیه،ضعف در بازاریابی و شناسایی ظرفیتهای بازاری روسیه،فقدان استانداردهای بهداشتی مشترک، مشکلات مربوط به اخذ روادید، کشش تقاضای مصرفکنندگان روسی به کالاهای اروپایی و عدم اعتماد دو سویه بین تجار دو کشور، چالشهای عمده صادرکنندگان ایرانی در مراوده با روسیه است. البته این دست مشکلات در درجه اول ریشه در تفاوت و افتراق و فاصله جغرافیای ذهنی و تصورات ایرانیها و روسها به رغم نزدیکی سرزمینی به یکدیگر دارد. در درجه بعدی این عامل ریشه در وابستگی درآمد دو کشور به منابع فسیلی بخصوص در رابطه با ایران است که سبب شده برخلاف اقتصاد جهانی مسائل تجارت و صادرات دغدغه اصلی دولتمردان ایران نباشد و همچنان ذهنیت همان اقتصاد نفتی مبتنی بر صادرات منابع فسیلی خام را داشته باشند. معمولاً کشورهای انرژیک در حال توسعه به لحاظ اقتصادی دارای پیوندهای عمیق اقتصادی با همسایگان و سایر کشورها بویژه سایر کشورهای انرژیک مشابه خود، نیستند.
واژگان كليدي: چشم انداز، روابط، ایران ، روسیه؛ راهبردی ، ائتلاف راهبردی