مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چرا آمریکا از حمله ی ناگهانی اسرائیل به ایران اعلام نگرانی می کند؟

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

هنگامی که بحث اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح می شود، ایالات متحده به دو شکل موضع می گیرد؛ اول اینکه خود بیان می کند در جهت توقف برنامه های هسته ای ایران همه ی گزینه ها را بر روی میز نگه می دارد که این بدان معنی است، ایالات متحده گزینه نظامی را به عنوان یک گزینه و ابزار مطلوب علیه ایران در نظر دارد و در صورت نیاز و ضرورت از آن استفاده می کند. برخی از دولت های متحد ایالات متحده، مانند دولت های اروپایی همین موضع ایالات متحده را تکرار می کنند که بدین معنی است، ایالات متحده و متحدینش در هر صورت گزینه ی نظامی علیه برنامه های هسته ای ایران را منتفی نمی دانند.

موضع دیگر ایالات متحده این است که از امکان حمله ی نظامی اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران سخن می گوید و از اقدام احتمالی اسرائیل ، اعلام نگرانی می کند. مقامات مختلف سیاسی و نظامی ایالات متحده، بارها این سخن را تکرار کرده اند. در آخرین اظهار نظر، وزیر دفاع ایالات متحده اعلام کرده است که احتمال زیادی وجود دارد که در آوریل 2012 (اواخر فروردین 1391) اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران حمله کند. تناقض این موضع ایالات متحده با موضع قبلی این کشور را شاید بتوان این گونه توجیه نمود که آمریکا مایل به اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران در صورت نیاز می باشد. اما اعتقاد دارد که این کار باید در وقت مناسب صورت گیرد و نگران آن است که اسرائیل اصل «زمان مناسب» را رعایت نکند.

این ادعای ایالات متحده، که ممکن است درست یا غلط باشد، صرفاً یک بعد قضیه است و تمام حقیقت را در بر نمی گیرد. اینجا این سؤال مطرح می گردد که ایالات متحده از اعلام نگرانی خود درباره ی حمله ی غافلگیر کننده اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران چه اهداف دیگری را دنبال می کند؟ آیا ایالات متحده و اقعاً نگران اقدام نظامی اسرائیل است؟ چرا ایالات متحده باید از اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران که سبب می شود حداقل آمریکا به صورت مستقیم وارد جنگ با ایران نشود، نگران باشد؟ چرا ایالات متحده با اعلام نگرانی از اقدام غافلگیرانه اسرائیل باید اینگونه به دنیا وانمود کند که قادر به کنترل کردن کوچکترین متحد خاورمیانه ای خود نیست؟ و سؤالات دیگری که بیانگر این است،  ایالات متحده با ابراز نگرانی از اقدام احتمالی اسرائیل علیه تأسیسات هسته ای ایران اهداف دیگری را نیز دنبال می کند که بررسی این اهداف پنهانی هدف اصلی این نوشتار است.

تحلیل رخداد

1)   هدف اولی که ایالات متحده از طریق هشدارهای خود نسبت به حمله ی اسرائیل علیه فعالیت های هسته ای ایران دنبال می کند، همراه کردن بیشتر دیگر کشورها با خود به منظور اعمال فشارهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران است. منطقه خلیج فارس به خاطر اینکه دارای بیشترین منابع انرژی است از اهمیت ژئواکونومیکی بسیار بالایی برای اقتصاد جهانی و مصرف کنندگان انرژی این منطقه برخوردار است. امروزه نمی توان منکر این واقعیت شد که اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ی دنیا برای گرداندن چرخ اقتصادی خود به انرژی خاورمیانه و مشخصاً خلیج فارس نیازمند هستند. این وابستگی باعث شده است مهمترین دغدغه ی کشورهای مصرف کننده انرژی خاورمیانه در رابطه با این منطقه ثبات  و امنیت انرژی باشد. در واقع جدی ترین نگرانی آنها این است که امنیت صدور انرژی برای آنها به هر دلیلی در معرض خطر قرار گیرد. طبیعی است که وقوع هر جنگی در منطقه با خواست امنیت محور مصرف کنندگان انرژی تضاد دارد. بر این مبنا، ایالات متحده این گونه اعلام می دارد که اگر تحریم های مالی و اقتصادی علیه ایران در اثر عدم همراهی دیگر کشورها شکست بخورد، به دلیل نگرانی ای که اسرائیل از برنامه ی هسته ای ایران دارد، ممکن است به ایران حمله کند و ثبات و امنیت منطقه تهدید شود. لذا برای اینکه اسرائیل از نتیجه تحریم ها علیه ایران ناامید نشود باید تلاش کرد که با همکاری همدیگر تحریم های شدید تری را علیه جمهوری اسلامی ایران وضع کرد تا این کشور از برنامه ی هسته ای خود صرف نظر کند و با اطمینان یافتن اسرائیل، از خطر وقوع جنگ جلوگیری کرد. در این شرایط ممکن است که کشورهای مصرف کننده حاضر شوند که تحریم و اعمال فشار بر یکی از اعضای تولید کننده نفت را بر وقوع جنگ در مهمترین منطقه دارای منابع انرژی ترجیح دهند و از این طریق به خواست خود که ثبات منطقه و امنیت صدور انرژی است برسند.

2)   ایالات متحده اقدام نظامی علیه ایران را در چارچوب شورای امنیت و کسب رضایت چین و روسیه بسیار دشوار و پیچیده می داند. از طرفی این کشور به خوبی علم دارد که اقدام یکجانبه ایالات متحده علیه تأسیسات هسته ای ایران، بسیار پرهزینه و واجد پیامدهای پیش بینی ناپذیری است. لذا طبیعی است که در این صورت از انجام یک جنگ نیابتی علیه ایران استقبال بکند. اما این بدان معنی نیست که ایالات متحده بخواهد که مسئولیت جنگ نیابتی را به عهده گیرد و از این طریق به شیوه ای غیر مستقیم هزینه های جنگ را بپردازد. ایالات متحده با هشدار مداوم قصد دارد که اعلام کند که مسئولیت حمله ی اسرائیل به ایران را به عهده ندارد و اقدام اسرائیل ربطی به ایالات متحده ندارد. طبیعی است که در این صورت دست و پای ایران بسته می شود و این کشور قادر نخواهد بود که به آسانی منافع ایالات متحده را در خلیج فارس مورد حمله قرار دهد. در این شرایط ایالات متحده نه تنها از پیامدهای احتمالی حمله به ایران که ناشی از واکنش های احتمالی جمهوری اسلامی ایران است می گریزد، بلکه مسئولیت را به عهده رژیمی می گذارد که به هیچ کدام از قواعد بین المللی پایبند نیست. لذا مبرا کردن مسئولیت خود از هر گونه اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران و دشوار کردن کار برای جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حمله به منافع آمریکا در خلیج فارس از دیگر اهداف دولت مردان ایالات متحده از بیان احتمال حمله ی اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران است.

3)   هدف دیگر ایالات متحده، فضاسازی برای آغاز جنگ از طریق تست کردن واکنش های منطقه ای و فرا منطقه ای است. پر واضح است که برای انجام هر جنگی بررسی شرایط منطقه ای و بین المللی ضروری است و باید به این پرداخت که آیا فضا برای جنگ مناسب است یا نه. اگر شرایط و فضا، چه در عرصه ی روانی و چه در عرصه ی عملیاتی، برای جنگی که وقوع آن ضروری است، مهیا نباشد، بازیگران طالب جنگ، تلاش می کنند که شرایط و فضا را بسازند و از این طریق، شرایط را برای آغاز جنگ فراهم کنند. صحبت های مداوم در طول روزها و هفته ها از جنگ و یا احتمال وقوع جنگ، گامی در راستای فضاسازی برای جنگ است. از طریق این گونه سخنان به متحدین پیام داده می شودکه آماده وقوع جنگ باشند، از طرفی، از طریق بیانات جنگ محور، واکنش دولت های مختلف روشن می گردد. به عبارت دیگر، مشخص می گردد که چه کشوری با انجام جنگ مخالف است و لذا چگونه می توان آن کشور را همراه کرد و یا آن را در جنگ بی طرف کرد. داشتن شناخت به واکنش احتمالی دولت های دیگر مدیریت فضای جنگ را آسان تر می کند. لذا باید گفت که هشدارهای مکرر ایالات متحده، گامی در جهت جنگی کردن فضای منطقه، ارسال پیام هایی برای دوستان و متحدان و همچنین شناخت کشورهای مخالف جنگ احتمالی و میزان شدت و عمق آن می باشد.

4)   تشدید فشارهای روانی در عرصه ی اجتماعی و اقتصادی ایران هدف دیگر ایالات متحده است. روشن است که صرف صحبت کردن از جنگ علیه کشوری مانند ایران، باعث می شود که دیگر کنش گران، محیط اقتصاد ایران را ناامن برای فعالیت های اقتصادی و حتی انجام معامله های اقتصادی بدانند. به عبارت دیگر سخن راندن مداوم از جنگ ذهنیتی را در دیگران شکل می دهد که آن ذهنیت قادر است تأثیرات خود را بر اقتصاد ایران برجای بگذارد. اما این تنها یک بعد قضیه است. بعد دیگر قضیه به امنیت روانی در عرصه ی اجتماعی و جامعه ی ایران بر می گردد. یکی از اساسی ترین شرایط برای ثبات هر جامعه و حکومتی، امنیت روانی مردم است. امنیت روانی بدین معنی است که مردم یک جامعه در ذهن خود احساس تهدید بالقوه یا بالفعل نکنند. به عبارت دیگر امنیت روانی بدین معنی است که مردم یک جامعه در ذهن خود تصور نکنند که خطری در کمین آنها نشسته است و دیر یا زود امنیت و بقای آنها را در معرض خطر قرار می دهد. اگر مردم جامعه ای دارای امنیت روانی باشند، مردم آن جامعه در عرصه ی اجتماعی به انجام رفتارهای متعادل، نسبتاً منطقی و قابل پیش بینی دست می زنند. در غیر این صورت ممکن است رفتارهای آنها کل فضای اقتصادی و اجتماعی جامعه را متزلزل کند. از طرفی مردمی که فاقد احساس وجود امنیت روانی باشند، نوع نگاه آنها به نظام سیاسی نیز متزلزل و بی ثبات می شود. به لحاظ روانی همواره این نکته برای حکومت گران مهم بوده است که مردم به آنها اعتماد کنند که حکومتشان قادر به رفع تهدیدات خارجی است. هدف از این مهم برای حکومت گران آن است که احساس امنیت روانی در میان مردم دربردارنده مزایای فراوانی برای حکومت است.

در این باره، باید گفت که خود دولتمردان ایالات متحده منکر این نکته نیستند که یکی از هدف های تحریم های اقتصادی ایران فاصله انداختن میان حکومت و مردم در اثر بدتر کردن شرایط اقتصادی ایران است. لذا می توان گفت که یکی از اهداف تحریم های اقتصادی این است که امنیت روانی را از مردم ایران بگیرند و بدین طریق نوع مواضع مردم را در قبال حکومت دچار تردید کنند. مدیر کل اطلاعات سیاه گفته بود که در اثر تحریم های اقتصادی ارزش پول ملی ایران کاسته شده است و لذا مردم ایران به دنبال تبدیل کردن پول خود به طلا یا ارز هستند. اگر این ادعا درست باشد باید گفت که سخن گفتن از وقوع جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران فضای روانی جامعه را می تواند بدتر کند.

طبیعی است که اگر القاء تحریم های فلج کننده و احتمال آغاز جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران توسط ایالات متحده با موفقیت همراه شود، در واقع آنها توانسته اند امنیت روانی جامعه را مخدوش سازند و از این طریق، مردم را به سمت انجام رفتارهای غیر عادی سوق دهند. شاید بتوان گفت که در این شرایط، سیاسی بودن بیش از حد مردم ایران که یکی از خصلت های اصلی فرهنگ سیاسی مردم است، دربردارنده فرصت و تهدید باشد. یک جامعه ی سیاسی اخبار و رویدادهای سیاسی را دنبال می کند و برحسب برداشتی که از آن بکند به کنش سیاسی می پردازد. اگر برداشت مردم ایران از خبرها و رویدادهای سیاسی، که امروزه صدا و سیما تنها کانال آن نیست، به نفع جمهوری اسلامی ایران باشد، باید گفت سیاسی بودن مردم برای دولت یک فرصت است و در غیر این صورت تهدید است و زمینه بهتری از طریق شایعه سازی ها برای سلب امنیت روانی جامعه فراهم می شود.

دورنمای رخداد

بحث تهدیدات نظامی علیه ایران توسط آمریکا و اسرائیل از نیمه ی دوم سال 2011، بسیار بیشتر شده است. در این میان، نه باید دچار این اشتباه شد که تهدیدات، دسته کم گرفته شود و ناگهان دولت با شرایط غافلگیرانه مواجه گردد و نه باید دچار وسواس امنیتی شد و تمام توانمندی های جامعه را در جهت رفع تهدیدات احتمالی بسیج کرد. یک بعد هشدارهای ایالات متحده نسبت به اقدام نظامی احتمالی اسرائیل علیه ایران این است که ممکن است این ادعا صحت داشته باشد. اما بعد دیگر آن این است که ممکن است ایالات متحده از طریق این اعلام هشدارها، اهداف دیگری را دنبال کند. در هر دو صورت باید آماده بود. 

مطالب مرتبط