هادی اعلمی فریمان
کارشناس سیاست خارجی
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
اهمیت کنونی ایران در سیاست خارجی کشورهای امریکای لاتین و دکترین سیاست خارجی این کشورها
در ارتباط بااهمیت کنونی ایران در سیاست خارجی کشورهای آمریکای لاتین و دکترین سیاست خارجی این کشورها باید عنوان کرد زمانی که ما از نیمکره جنوبی قاره آمریکا صحبت میکنیم، تقریباً از حدود سی کشور صحبت میکنیم که حدود بیست کشور از آنها مستقل و ده کشور از آنها مستعمره یا وابسته و یاقلمرو کشورهای بزرگ هستند. بهعلاوه بیست کشوری که مستقل هستند، هم تعریف و ویژگیهای خاص خود را دارند و کشورهای مستعمره هم بیشتر وابسته به ایالاتمتحده، فرانسه، بریتانیا و هلند هستند که بهعنوان مستعمره سابق این کشورها و یا وابسته به آنها محاسبه میشوند.
بنابراین، لازم است که بهدقت تفکیکی را بین این کشورها داشته باشیم که آنها را با شرایط یکسان نبینیم. چون بحث سیاست خارجی داریم، ترتیبی که به نظر مناسب است، این خواهد بود که تفکیک آنها بر اساس اولویت وابستگی به قدرتها به ویژه ایالاتمتحده باشد. بعضی از کشورهای حوزه بیشتر تابع کامل یا بهنوعی قلمرو نفوذ ایالاتمتحده هستند. در مواضع سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی از ایالاتمتحده پیروی میکنند. آنها مناسبات خاصی با ایالاتمتحده به ویژه در حوزههای مبارزه با مواد مخدر و کمکهایی که دریافت میکنند، دارند. این کمکها طیفی گسترده از حوزه مبارزه با مواد مخدر تا کمک به آموزش و دموکراسی سازی و یا عرصههای پزشکی و بهداشتی را شامل میشود که به شکل سالانه یا مقطعی یا چند سالانه دریافت میکنند. بنابراین، بخشی از این کشورها بهنوعی قلمرو هژمونیک ایالاتمتحده هستند و ارتباط با آنها کمی دشوار است. مثالی روشن کلمبیاست که بهنوعی تنها پایگاه استراتژیک ایالاتمتحده است و آمریکاییهاسالهای متمادی علیه فارک کمکهای مستقیم و غیرمستقیم در همهحوزههامیکرد، از سایر کشورهامی توان از پرو، مکزیک، گواتمالا، هندوراس، پاناما، هائیتی نام برد که در طول تاریخ و از زمان استقلال به بعد، دارای روابط ثابتی با ایالاتمتحده بوده و هستند. به نحوی که اگر حتی نوسانات ناشی از تغییر سیاستها از راستگرایی به چپگرایی و بالعکس صورت گرفته، معمولاً سیاستهایشان تغییر نکرده است و یا در خیلی از موارد ایالاتمتحده در آنجا مداخله نظامی-اطلاعاتی کرده است. مثلاً در هندوراس این اتفاق اخیراً افتاده است و یا وضعیت مکزیک که یک وضعیت تقریباً ثابت ازنظر روابط با ایالاتمتحده بوده است. اما مکزیک شرایط خاصی را دارد. گرچه مکزیک بحث مواد مخدر و مهاجرت را بهعنوان دو مسئله عمده در روابط با ایالاتمتحده دارند، اما به دلیل وابستگی مکزیک به ویژه در بحث نفتا روابط راهبردی است. بعضی از این کشورها وضعیت نوسانی ناشی از انتخابات دارند و افرادی که از صندوق آرا بیرون میآیند، زمانی طیف راستگرا و زمانی طیف چپ یا معتدل هستند، مانند آرژانتین، السالوادور، نیکاراگوئه که سیاستهای خاص نوسانی هم در ارتباط با ایالاتمتحده دارند و به نحوی ثابت هستند. برخی با ایالاتمتحده مشکل ساختاری ضد سرمایه داری دارند و آموزههای سوسیالیستی برایشان مهم است، مثل کوبا، ونزوئلا، بولیوی و اکوادور. اینها در پیگیری سوسیالیسم شکست خورده و به تدریج شکست اقتصادی ماهیت امنیتی و سیاسی پیدا کرده،و البته اکوادور موفق عمل کرده است.بعضی از این کشورها در اتخاذ سیاست خارجی خود مستقل عمل میکنند، مانند برزیل که درمجموع خود را بهعنوان قدرتی تلقی میکند که برابر با ایالاتمتحده است. یعنی اگر قاره آمریکا را به دو قسمت شمال و جنوب تقسیم کنیم، همان نقشی را که ایالاتمتحده در نیمکره شمالی در قبال کانادا یا مکزیک دارد، همین وضعیت را برزیل در نیمکره جنوبی دارد. بنابراین بایستی این کشورها را به این شکل تفکیک کنیم.
هر یک از این کشورها شررایط و مقتضیات خاص خود را دارند. ما در روابط با کوبا و ونزوئلا از ابتدا روابط خوبی داشتیم و کماکان ادامه دارد و بیشتر منطبق بر مسائل سیاسی است. یعنی روابط سیاسی با این کشورها بر روی سایر مسائل سایه انداخته است. بهخصوص همکاریهای بینالمللی با اینها ، مانند همکاری با ونزوئلا در بحث اوپک، در بحث جنبش غیر متعهدها با دو کشور همکاری داریم. اما کشورهایی که بهعنوان کشورهای نوسان دار یا مستقل محاسبه شدند، بیشتر تمایل دارند که صرفاً در همکاریهای اقتصادی یا همکاریهای بینالمللی معطوف باشند. نگاه آنها به ویژه بحث اوروگوئه، آرژانتین و برزیل بیشتر نگاه اقتصادی است.. برزیل با سایر کشورها وضعیت متفاوتی دارد. به این دلیل که برزیل نگاهی استراتژیک و جهانی دارد و تمایل به نقش آفرینی بسیار گستردهتری دارد.
بهطورکلی اگر از منظر این کشورها به جمهوری اسلامی توجه کنیم، برزیل پایدارترین روابط را میتواند داشته باشد. یعنی علی رغم اینکه چپها، راستها یا معتدلها بر سر کار بیایند، میتوانیم وضعیت اقتصادی با ثباتی را داشته باشیم. بقیه کشورها به جز کوبا و ونزوئلا، وضعیت متغیر دارند و بنا به سیاستهای خودشان و وضعیت و رابطهای که با ایالاتمتحده دارند، این نوسان را در سیاست خارجی هم دارندو برمبنای این مؤلفهها درباره رابطه با ایران تصمیم میگیرند. لذا اینکه آمریکایی ها حیاط خلوت خود را ترک کرده باشند، کمی نیاز به بررسی و تحقیق بیشتری درباره هرکشورخاص دارد.
مهمترین چالشهای عدم گسترش روابط جمهوری اسلامی ایران
اگر قرار باشد چالشهای عدم گسترش روابط را در این حوزه بررسی کنیم، بهطورکلی مهمترین چالش در گسترش روابط، ایالاتمتحده آمریکاست. عموم این کشورها به جر کشورهایی که روابط تخاصم آمیزبا آمریکاییها دارند، به لحاظ روابط پایدار و تاریخی و سنتی و سنتهای فرهنگی و اجتماعی، بهخصوص ابعاد استراتژیکی به ایالاتمتحده وابسته هستند. شاید این نظر نیاز به بررسی داشته باشد اما من معتقدم که کماکان تئوری وابستگی در این حوزه –البته با عناوینی دیگرو با حفظ ماهیت آن حاکم است. زمانی که در دهه شصت، هفتاد و هشتاد، بحث وابستگی تکمحصولی در تئوریها مطرح بود و شرکتهای چندملیتی که موضوع روز تئوریهای وابستگی بودند، بحثهای مرکز و اقمار در آن دههها مطرح میشد. در حال حاضر نیز بحث مرکز و اقمار به شکل دیگری در اینجا وجود دارد. ماهیت وابستگی با غلظت کمتری به سمت نهادهای چندجانبه مالی بین المللی تغییرکرده، اما ماشین سرمایه داری کماکان کار خود را دقیق انجام میدهد. درست است که این کشورها دارای تنوع در صادرات خود شدهاند، بهپیمانهای جدید روی آورده، بریکس تشکیل داده و ماهیت جدیدی یافتهاند مثل برزیل، شیلی و آرژانتین اما کماکان از منظر اقتصادی وابستگیهایی و البته دو جانبه وجود دارد. اینها بیشتر سعی میکنند راهی را طی کنند که دچار مشکلات حاد اقتصادی ناشی از اصطکاک سیاسی با آمریکاییها نشوند. اما آنهایی هم که سعی کردهاند راهی مستقل پیدا کنند، به خاطر سیاستهای ناکارآمد، اوضاع سیاست داخلی و شکافهایی که در داخل هست، دچار این مشکلات حاد اقتصادی شدهاند. بنابراین خیلی از این کشورها وقتی به تجربه کشورهایی مانند کوبا و ونزوئلا مینگرند که یک دهه چگونه با انرژی فراوانی راه سومی را برای عدم وابستگی به لیبرال دمکراسی جستجو کردند، اما دچار مشکل حاد اقتصادی شدند، به تردید و ابهام میرسند وبه این نتیجه میرسند که قطعاً دشمنی با ایالاتمتحده، آنها را دچار مشکل میکند. بنابراین سعی میکنند روابط خود را با ایالاتمتحده حفظ کنند.
در واقع کشورهای آمریکای لاتین بهاستثنای چند کشور، موضوعات ساختاری سرمایهداری ایالاتمتحده را دنبال میکنند و تئوری وابستگی-البته با ملاحظه- در مورد آنها صدق میکند. این کشورها بهنوعی در حوزههای مختلف با ایالاتمتحده رابطه دارند و در این حوزه هم این کشورها تا جایی اجازه دارند با جمهوری اسلامی وارد مبادلات شوند که اجازه آنها به شکلی از واشنگتن صادر شود. زیرا در غیر این صورت تحتفشار قرار میگیرند و اگر بخواهند نگرشی به منافع و مضرات رابطه با جمهوری اسلامی داشته باشند، قطعاً ایالاتمتحده را ترجیح میدهند، مگر اینکه وارد حوزههای اقتصادی صرف با جمهوری اسلامی ایران شوند. مانند رابطه سنتی- ساختاری که در حوزه مبادلات تجاری با اروگوئه یا شیلی یا آرژانتین .در واقع این کشورها در ظاهرممکن است صمیمی باشند و پشت دوربینها انواع موافقت نامهها را امضا کنند، امانتیجه کارمهم است. بنابراین هر کشوری در این حوزه وضعیت متفاوتی دارد. برزیل کمتر وابستگی دارد و کلمبیا بیشترین وابستگی را به ایالاتمتحده دارد.
نتیجه این است که درواقع ساختار سرمایهداری و منافع ناشی از آن اجازه نمیدهد که جمهوری اسلامی بهراحتی وارد این منطقه شود واگر شودبا انواع کارشکنیها مواجه میشود. گرچه مقاومتهایی در خیلی از آنها وجود دارد. مثلاً ما این مقاومتها را در بازار مرکوسور داریم که سعی میکنند از وضعیت تکمحصولی جدا شوند و یا بحثهای روابط یکجانبه با آمریکا را رها کنند و بتوانند روابط چندجانبه با سایر کشورها داشته باشند. مسئله دیگری بهعنوان چالش، چالش جغرافیاست. قطعاً ما میدانیم که هر نوع سرمایهگذاری از طرف بخش خصوصی جمهوری اسلامی و یا بالعکس به دلیل چالش جغرافیا، هزینههای حملونقل بسیار زیادی را به جمهوری اسلامی تحمیل میکند. این چالش جغرافیایی، چالشی بسیار جدی است. زیرا برای اینکه بتوانیم با همسایگان خود ارتباط برقرار کنیم با این چالش مواجه نیستیم، اماروابط فراقاره ای این چالش را به هرحال دارد. چالش دیگر، ایدئولوژیک بودن جمهوری اسلامی است که ما این امر را بهعنوان چالشی در نظر میگیریم که در این کشورها ایجاد حساسیت میکند. اگر برنامه نهایی ما توسعه و ثروت سازی برای کشور است، باید جهت گیری سیاسی دراین فرایند ارتباطات رها شود و اما اگر بخواهیم بسترهای همکاری را در کشورهای آمریکای لاتین و جمهوری اسلامی بررسی کنیم، میتوان گفت که ما در بسیاری از حوزهها میتوانیم همکاریهای مختلفی داشته باشیم.
واژگان کلیدی:چالش، عدم گسترش روابط ایران ، امریکای لاتین، سیاست خارجی