محمد بهرامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
بیان رخداد
آغاز دهه 1990 روابط پکن- مسکو ابعاد جدیدی یافت و روابط دو کشور وارد مرحلة جدیدی شد. در سالهای آغازین دهه 1990 یک عامل مشترک بنام هژمونی ایالات متحده آمریکا در نظام جهانی و گسترش سریع ناتو به شرق، موجب نزدیکی بیش از پیش چین و روسیه به یکدیگر و همگرایی این دو کشور بویژه در حوزههای امنیتی شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و از میان رفتن نظام دو قطبی، نظامی تک قطبی و سلسله مراتبی به رهبری ایالات متحده آمریکا شکل گرفت. فروپاشی شوروی این فرصت را در اختیار ایالات متحده و دیگر نهادهای نظامی از جمله سازمان پیمان آتلانتیک شمالی «ناتو» قرار داد تا حوزه تحت نفوذ و کنترل خود را گسترش داده و با حضور مستقیم در مناطق مختلف بتواند معادلات سیاسی، امنیتی در سطوح منطقهای و بین المللی را با فراغ بال مدیریت کند. با این حال این اقدام ایالات متحده و ناتو، واکنش قدرتهای منطقه ای از جمله روسیه و چین را در پی داشت و سرآغاز روابطی جدید میان پکن- مسکو گردید که از آن به عنوان روابط استراتژیک و یا به اعتقاد برخی از کارشناسان سیاسی «ائتلافی وجودی» یاد می شود. در این مقاله با بررسی روابط میان روسیه و چین و عوامل و مؤلفههای تأثیرگذار در روابط فی مابین، ابتدا در صدد توضیح ماهوی و چیستی روابط دو کشور هستیم. در این راستا به این موضوع می پردازیم که آیا می توان از روابط دو کشور به عنوان مشارکتی استراتژیک یاد کرد یا خیر؟ در بخش بعدی مقاله به تأثیر روابط استراتژیک چین و روسیه بر معادلات امنیتی منطقهای و بینالمللی پرداخته می شود. در این قسمت نگاهی اجمالی خواهیم داشت به تأثیر روابط امنیتی و نظامی چین و روسیه بر حوزه های امنیتی ایالات متحده، هند و دیگر همسایگان آسیایی چین که دارای تعارض منافع با این کشور هستند. در پایان نیز به ترسیم دورنمایی از روابط چین و روسیه با توجه به منافع و نگرانی های مشترک و گاه متعارض دو کشور پرداخته میپردازیم.
تبیین رخداد
در این بخش ابتدا به بررسی اهداف مانور مشترک چین و روسیه در دریای زرد می پردازیم. به دنبال آن همکاریها و توان نظامی چین و روسیه مورد بررسی قرار میگیرد. در قسمت بعد با بررسی روابط روسیه و چین و اینکه آیا روابط میان دو کشور مشارکتی استراتژیک است یا ائتلافی وجودی به ابعاد ماهوی روابط دو کشور پرداخته می شود. روابط استراتژیک چین و روسیه و پیامدهای منطقهای آن موضوع بخش بعدی این مقاله را به خود اختصاص داده است. تأثیر روابط روسیه و چین بر همکاریهای روسیه و هند و همچنین تبعات روابط استراتژیک روسیه و چین بر منافع و امنیت ایالات متحده از دیگر موضوعات مطرح شده در این مقاله هستند.
1- مانوری استراتژیک با هدف ایجاد موازنه قوا
در هفته اخیر مقامات نظامی پکن و مسکو اعلام کردند که دو کشور مانور دریایی مشترکی را در هفته آینده و از تاریخ 22 آوریل تا 28 آوریل در دریای زرد و در نزدیکی مرزهای آبی ژاپن و کره جنوبی برگزار خواهند کرد. به گفته مقامات دولتی چین، تصمیم انجام این مانور دریایی در سال گذشته میلادی اتخاذ شده و این تمرین نظامی اقدامی از پیش برنامه ریزی شده است. در این مانور دریایی 16 کشتی نیروی دریایی چین و همچنین دو زیردریایی این کشور شرکت دارند. وزارت دفاع ملی چین روز سه شنبه اعلام کرد این مانور در دریایی زرد آغاز می شود. این مانور مشترک با عنوان «همکاری دریایی 2012» برگزار می شود. در این مانور یک منطقه خطر مشخص خواهد شد که ناوها اهداف هوایی و دریایی را مورد حمله قرار می دهند. کمک رسانی به ناوهای صدمه دیده از دیگر اقدامات برنامه ریزی شده در این مانور می باشد. چین هدف از این مانور را «دفاع و حفاظت از امنیت کشور و افزایش توانایی پاسخگویی مشترک و به موقع به تهدیدات و چالش های جدید» اعلام کرد. یکی از مأموریتهای مانور مشترک دو کشور شامل گشت زنی کشتیهای جنگی نزدیک آبهای ژاپن است. همین مسئله موجب شده تا رسانه های ژاپن و کره جنوبی موضوع مانور مشترک چین و روسیه را در روزنامه های خود به صورت گسترده انعکاس دهند. این مانور بزگترین مانور مشترک نظامی دو کشور پس از برگزاری مانور «میسیون صلح» در سال 2005 محسوب می شود.
مقامات نظامی روسیه در مورد ماهیت این مانور به این مسئله اشاره کردند که این مانور موجب افزایش سطح همکاری استراتژیک و اعتماد دو جانبه دو ارتش شده و قابلیت نیروی دریایی دو کشور را برای مقابله مشترک با تهدیدها و چالش های جدید در منطقه افزایش می دهد. معاون فرمانده نیروی دریایی روسیه نیز گفت: این مانور یک «آزمون خوب» برای نیروهای مسلح دو کشور است. در کل می توان گفت تمرکز مانور «همکاری در دریا 2012» تمرکز بر محافظت از شاهراه های دریایی و پوشش چندین مرحله ای مناطق مرزی از جمله بررسی های نظامی دریایی است.
2- همکاریها و توان نظامی چین و روسیه
از سال 2005 تا کنون چین وروسیه چندین مانور نظامی مشترک در چارچوب سازمان همکاری شانگهای برگزار کردهاند. سازمان همکاریهای شانگهای سازمانی منطقه ای است که علاوه بر چین و روسیه کشورهای آسیای مرکزی مانند قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان از اعضای آن به شمار می روند. با این حال چند عامل بر اهمیت این مانور در زمان حاضر افزوده است. نخست اینکه این مانور در زمانی برگزار می شود که تقریباً همزمان با برگزاری مانور مشترک کره جنوبی و ایالات متحده است. از سوی دیگر در روزهای اخیر هند از رقبای استراتژیک چین نیز موشک قارهپیمای دوربرد خود را با موفقیت آزمایش کرد. در همین چارچوب کره شمالی نیز اخیراً اقدام به پرتاب موشک قاره پیما کرد که با شکست مواجه شد. مجموع این شرایط بر اهمیت مانور مشترک دو قدرت آسیا- پاسیفیک در آوریل امسال افزوده است.
پکن و مسکو در واکنش به حضور پررنگ نیروهای نظامی ایالات متحده در منطقه از یک سو بر بودجه های نظامی و دفاعی خود افزودهاند و از سوی دیگر بر آنند با توسعه روابط استراتژیک و برگزاری مانورهای مشترک در قالب سازمان همکاری شانگهای و همچنین بصورت دو جانبه به نوعی قدرت ایالات متحده در مجاورت مرزهای خود را به چالش کشیده و به نوعی موازنه قوا در منطقه ایجاد کنند. در این راستا چین و روسیه از معدود قدرت های بزرگ بودند که در سال 2011 بر هزینههای دفاعی خود علیرغم مشکلات اقتصاد جهانی افزودند. به عنوان مثال روسیه در حال حاضر در زمینة هزینه های نظامی از بریتانیا و فرانسه نیز پیشی گرفته و پس از ایالات متحده آمریکا با بودجهای برابر با 700 میلیارد دلار و چین با بودجة 143 میلیارد دلار در جایگاه سوم جهان قرار دارد. بودجه دفاعی روسیه در سال 2011 حدود 71 میلیارد دلار بود.
این در حالی است که مؤسسة بینالمللی تحقیقات صلح در گزارش جدید خود اعلام کرد در سال 2011 میلادی برای نخستین بار در طول دهه گذشته هزینههای نظامی در جهان ثابت مانده است. بر اساس این گزارش هزینه های نظامی در سال 2011 حدود یک هزار و هفتصد میلیارد دلار بوده است. ایالات متحده با 711 میلیارد دلار ، چین با 143 میلیارد دلار و روسیه با 71 میلیارد دلار در رتبه های اول تا سوم این جدول قرار دارند. در این میان نکته قابل توجه کاهش هزینه های نظامی ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، برزیل، هند و آلمان از یک سو و افزایش هزینه های نظامی روسیه و چین از سوی دیگر است. در این میان روسیه با رشد 9 درصدی در افزایش هزینه های نظامی و چین با رشد 7/6 درصدی جزو کشورهایی بودند که علیرغم مشکلات اقتصاد جهانی بودجه های خود را در حوزههای امنیتی افزایش دادند.
تغییر در موازنه هزینههای نظامی در سطح جهانی در سال 2011 آشکار شد. در سال 2011 روسیه اعلام کرد که هزینههای دفاعی خود را همچنان به عنوان بخشی از آن چه که برنامه های دولتی نیروهای مسلح نامیده می شود افزایش می دهد. این برنامه در اواخر سال 2010 به تأیید مدودف رسید. از این رو در حال حاضر روسیه برنامه هایی برای افزایش بودجة نظامی خود در حدود 53 درصد تا سال 2014 دارد. البته این برنامه به گونهای است که برنامههای دفاعی روسیه تا سال 2020 را نیز پوشش می دهد و شامل خریدهای تسلیحاتی و برنامه های تحقیق و توسعه تسلیحات می شود. چین نیز شرایط مشابهی دارد. چینی ها نیز برنامه مشابهی برای مدرن کردن تجهیزات و نیروهای مسلح خود به منظور بهبود و ارتقای توان نظامی آغاز کردهاند. پکن در صدد است شکاف میان چین و آمریکا را در زمینههای تکنولوژیکی پر کرده و برای دستیابی به این هدف برنامههایی با هدف نوسازی ارتش طراحی کرده و با سرعت مشغول ساخت و راه اندازی تجهیزات پیشرفته نظامی و توسعه تحقیقات دفاعی است. این شواهد نشان میدهد که مقامات چین و روسیه در صدد به چالش کشیدن قدرت نظامی ایالات متحده و ایجاد موازنه قوا در سطح جهانی هستند.
3- مشارکت استراتژیک یا ائتلاف وجودی
با توجه به فاکتورها و عوامل متعددی که در روابط میان پکن- مسکو وجود دارد به نظر نمی رسد روابط استراتژیک روسیه و چین منجر به یک اتحاد استرتژیک موثر و قابل اجرا مانند سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) شود. بنابراین هر دو کشور به خوبی نسبت به مشکلات این روابط استراتژیک آگاه هستند. علت اصلی عدم شکلگیری مشارکت استراتژیک دو کشور ناشی از تضاد منافع آنها و رقابتهای استراتژیکی است که هر یک از این کشورها با محیط پیرامون خود دارند. به عنوان مثال میتوان از هند و دیگر کشورهای همسایه چین نام برد که مشکلات مرزی متعددی با چین دارند اما در عین حال مناسبات خوبی در حوزه نظامی با روسیه داشته و از خریداران تسلیحات پیشرفته روسیه به شمار می روند. بنابراین روابط استراتژیک روسیه- چین می تواند منافع سیاسی را در بر داشته باشد اما منافع استراتژیک و اقتصادی آن قابل توجه نبوده و نهایتاً این روابط استراتژیک منجر به شکلگیری یک مشارکت یا اتحاد استراتژیک نخواهد شد. گرچه استفاده از سازمان همکاری شانگهای با هدف استراتژیک مقابله با نفوذ ایالات متحده در منطقه ایجاد شد و می توانست در نهایت به مشارکت استراتژیک دو کشور کمک کند اما این سازمان نیز در دستیابی به هدف اصلی خود ناتوان بود.
مشارکت استراتژیک دو کشور نیازمند توسعه روابط در زمینههای سیاسی، نطامی، اقتصادی فرهنگی و … است. از نظر اقتصادی سطوح تجاری بین دو کشور چین روسیه در مقایسه با دیگر کشورها رقم مهمی نیست. در شرایط بسیار حساس و زمانی که چین به سختی به منابع انرژی روسیه نیاز داشت طی دیدار ولادیمیر پوتین از پکن دو طرف برای دستیابی به یک موافقت نامه انتقال گاز طبیعی روسیه به چین با شکست مواجه شدند و به هیچ پیشرفتی دست نیافتند. گر چه در طول این دیدار یک موافقت نامه بیست ساله با هدف تأمین نفت چین از روسیه در طول این دیدار امضا شد، اما دو کشور نتوانستند به نتایج قطعی برای تعیین قیمت آن دست یابند. در ارزیابی روابط استراتژیک روسیه و چین در بهترین حالت می توان از آن به عنوان «ائتلاف اگزیستانسیالیستی» یا «ائتلاف وجودی» یاد کرد. ائتلاف وجودی که بدون وزن استراتژیک در امور امنیت جهانی و منطقهای تنها با هدف مقابله با ایالات متحده شکل گرفته است. در واقع تنها سود استراتژیک، رویارویی مشترک دو کشور با ایالات متحده است که در این «ائتلاف وجودی» بیش از هر چیز دیگری به چشم میآید.
4- روابط استراتژیک چین و روسیه و پیامدهای امنیتی منطقه
موفقیت چین در تقویت و مدرنیزاسیون سریع نظامی و ارتقای توان نظامی این کشور تأثیر قابل توجهی بر محیط امنیتی آسیا داشته است. اما می توان گفت این تأثیر به نوعی منفی بوده است. حالت تهاجمی چین نسبت به همسایگان آسیایی متأثر از مدرنیزاسیون نظامی و افزایش توان دفاعی این کشور است. در واقع افزایش توان نظامی چین خود به عامل اصلی نزدیکی بیش از پیش کشورهای آسیایی و همسایگان چین به ایالات متحده تبدیل شده است. همسایگان چین برای مقابله با هر گونه اجبار نظامی و سیاسی چین در آینده روابط استراتژیک و دفاعی خود با ایالات متحده را که می تواند نقشی حمایتی ایفا کند گسترش دادهاند.
اما در این میان به نظر می رسد روسیه موضع خود را تا حد زیادی از چینی ها جدا کرده است. روسیه بواسطة داشتن روابط نظامی و سیاسی با کشورهای آسیایی با هر گونه اجبار سیاسی و نظامی همسایگان چین مخالف است. در مقابل روسیه سخت افزارهای نظامی به کشورهایی مانند ویتنام که اختلافات دریایی با چین دارد صادر می کند. در این راستا به نظر می رسد روسیه تمایلی برای درگیر شدن در اختلافات چین و همسایگانش ندارد. علاوه بر این تجدید حیات استراتژیک روسیه در خاورمیانه، آسیای جنوبی و آسیای جنوب شرقی نیاز به استقلال روسیه از چین دارد. این موضوع تأثیر منفی بر روابط استراتژیک پکن- مسکو میگذارد.
5- روابط استراتژیک چین و روسیه و تاثیر آن بر روابط روسیه- هند
روابط استراتژیک چین و روسیه می تواند بالطبع بر معادلات سیاسی منطقهای تأثیر بگذارد. در این راستا روابط رو به گسترش پکن- مسکو می تواند بر نگرانی مقامات هندی که اختلافات مرزی با چینیها دارند دامن بزند. با این حال تا کنون هیچ تأثیر قابل توجهی از این مشارکت بر امنیت پیرامونی هند مشاهده نشده است. در واقع روابط چین و روسیه از اهمیت روابط استراتژیک روسیه و هند کم نکرده است. همکاری دفاعی و فعالیتهای مشترک دو کشور در زمینة تولید و توسعه تجهیزات نظامی میان روسیه و هند ادامه یافته است. روسیه روابط استراتژیک خود با چین و هند را بصورت جدا از هم پی گیری میکند. استراتژی روسیه پرهیز از درگیر شدن در تنشها و رویارویی دهلی- پکن در مرزهای تبت است. تلاشهای چین تا کنون برای همراه ساختن مسکو با خود و ترغیب روسیه به منظور تغییر مواضع استراتژیک نسبت به هند ناکام بوده است. یکی از موضوعاتی که چینیها در صدد بهرهبرداری از آن در رابطه با روسیه هستند تأکید آنها بر مشارکت استراتژیک رو به گسترش هندیها با ایالات متحده است. با این تفاسیر در رفتار روسیه هیچ نشانهای از تغییر برداشت و سیاست در مورد روابط استراتژیک با هند به چشم نمیخورد. بنابراین به نظر نمی رسد روابط استراتژیک روسیه و چین تأثیر منفی بر روابط روسیه و هند داشته باشد و شاهد شکل گیری مواضع خصمانه روسیه نسبت به هند باشیم.
6- روابط استراتژیک روسیه و چین و تأثیر آن بر ایالات متحده
روابط استراتژیک روسیه و چین در دهه 1990 به عنوان واکنشی به سلطه استراتژیک ایالات متحده و نفوذ ناتو به سمت شرق در جهت روسیه و پیرامونهای غربی چینی شکل گرفت. این مشارکت برای مقابله و ایجاد توازن قوا و اتحادی جدید در مقابل ناتو یا ایالات متحده با شکست مواجه شد. می توان گفت این روابط استراتژیک، از نظر استراتژیک بر ایالات متحده تأثیر چندانی نداشته است. به گونه ای که ایالات متحده نیازی به گروهبندیهای جدید در استقرار نظامی در سطح جهانی و یا تغییرات بنیادین در استراتژیها جهانی و آسیایی و معماری امنیتی خود در آسیای شرقی احساس نکرده است. البته ایالات متحده از این موضوع که روسیه و چین ممکن است با موفقیت حرکتهای سیاسی خود را در نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل پیش ببرند نگران است. در این رابطه ایالات متحده با دقت فعالیتهای این دو کشور در نهادهای بینالمللی را رصد میکند. اما در حال حاضر روابط چین و روسیه از نظر اقتصادی، استراتژیک و نظامی هیچ گونه تأثیر قابل مشاهدهای بر ایالات متحده نداشته است. گرچه به احتمال زیاد گسترش این روابط در آینده میتواند بر موقعیت ایالات متحده در منطقه شرق آسیا و آسیای مرکزی تأثیر بگذارد.
چشم انداز رخداد
پس از گذشت حدود 2 دهه از شکل گیری روابط استراتژیک روسیه و چین می توان گفت پیشرفت چشمگیری برای ایجاد یک قدرت توازن دهنده و رقیب با ایالات متحده در قالب یک اتحاد جدید بوجود نیامده است. توسعه روابط استراتژیک چین و روسیه و شکلگیری یک مشارکت استراتژیک علاوه بر افزایش همکاری های استراتژیک میان دو کشور ومزیت هایی که دو کشور از آن برخوردار می شوند بر روابط میان آنها در تقابل با ایالات متحده و بطور کلی بر منافع ایالات متحده در سطح منطقه ای و جهانی تأثیر می گذارد. ایالات متحده همچنان بازیگر اصلی استراتژیک جهانی به عنوان تنها ابر قدرت جهانی به شمار میرود. این در حالی است که روسیه و چین به عنوان قدرتهای منطقهای در صدد بر هم زدن این شرایط هستند. با این حال هیچ شاخص قابل مشاهدهای دال بر این موضوع که روابط استراتژیک روسیه- چین می تواند به یک اتحاد استراتژیک مؤثر و ایجاد توازن استراتژیک با ایالات متحده منجر شود وجود ندارد. در واقع باید گفت روابط میان مسکو و پکن تنها یک «ائتلاف وجودی» و با هدف مقابله با نفوذ استراتژیک ایالات متحده در منطقه شکل گرفته است. منافع و سیاستهای متفاوت چین و روسیه در خاورمیانه، آسیای شرقی و در رابطه با قدرتهای منطقهای مانند هند تابعی از اهداف و منافع ملی دو کشور است که گاه بسیار متفاوت از هم میباشد. از این رو می توان گفت روابط چین و روسیه تنها در حد یک ائتلاف وجوی باقی خواهد ماند و منجر به شکلگیری مشارکتی استراتژیک حداقل در کوتاه مدت نخواهد شد.
.