مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

پشت پرده بحران پیچیده قره باغ و سناریوهای احتمالی آینده

اشتراک

عزيز آريانفر

پژوهشگر ارشد و رئیس پیشین مرکز مطالعات استراتژیک وزارت خارجه افغانستان
مرکز بین المللی مطالعات صلح-  IPSC

پس منظر تاریخی بحران: قفقاز، در درازای تاریخ همواره بخشی از ایران بوده و باشندگان بومی آن قبایل آریایی بوده اند. اما  پس از ظهور دولت های تورکی زبان مانند خاقانات کبیر تورک، دولت های سلجوقیان و خوارزمشاهیان  و در پی آن یورش چنگیز خان، بخشی از باشندگان آن از سوی تورکان و مغولان اسیمیله شدند. در دوره صفویه، قفقاز در آغاز جزو خاک ایران بود، اما پس از  حمله  عثماني، برافتادن اوزون حسن آق قویونلو و در پی آن جنگ چالدران و شکست شاه اسماعيل، مدتی در دست عثمانی افتاد. اما پس از چندی دوباره به  ایران برگشت.

با ظهور  روسیه تزاری، به ویژه پس از بر افتادن امپراتوری صفوی به دست قبایل افغان، پای دولت  روسیه  هم به قفقاز باز گردید. بازی بزرگ در قفقاز،  پس از لشکرکشی معروف پتر کبیر به سال 1722پس از آن چه که در تاریخ ایران “فتنه افاغنه” خوانده می شود؛ آغاز گردید. این گونه، قفقاز کارزار کشاکش سه قدرت روسیه، ایران و عثمانی گردید. در سراسر سده نزدهم بارها بر سر قفقاز جنگ هایی میان روسیه و ایران و ترکیه صورت گرفت که همیشه برد و پیروزی با روسیه بود. به ویژه جاي روسیه در قفقاز با سازشنامه های گلستان و ترکمانچای تثبیت گردید.

در دوره تزاری، در قفقاز جنوبی چندین خان نشین وجود داشت: مانند خان نشین های ایروان، تفلیس، اران و شیروان  و باکو ….

اما پس از انقلاب اکتبر در1917، مدتی منطقه در عمل دستخوش هرج و مرج بود تا این که سر انجام به سال 1920 جمهوری های شوروی آذربایجان و ارمنستان تشکیل گردید. خان نشین قره باغ کوهستانی بیشتر ارمنی نشین بود، اما استالین آن را به رغم مخالفت باشندگان آن را همچون یک منطقه خودگردان وارد بافتار اذربایجان گردانید. کما این که  طی سال های 2005   تا 2018 پیوسته میان ارمنی های ارتدکس مسیحی و آذری های شیعه نبردهای خونینی پیوسته روان بود.

در اواخر دوره گرباچف، دقیق تر سال های1987 و 1988 اوضاع در قره باغ بار دیگر بحرانی شد و  قره باغ کوهستانی از آذربایجان اعلام جدایی کرد. دولت آذربایجان ارمنی های باشنده قره باغ را جدایی طلب اعلام نمود. در نتیجه جنگ های خونینی در گرفت. هر چه بود در هنگام فروپاشی شوروی ، یعنی 1991 و هنگام اعلام استقلال جمهوری آذربایجان، قره باغ کوهستانی دیگر جزو قلمرو آذربایجان نبود. فشرده سخن، قره باغ کوهستانی پس از فروپاشی شوروی یک جمهوری خودخوانده بود. اما از سوی هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشد. در جنگ هایی که تا سال های 1993و 1994 ادامه یافت، ارمنی ها موفق شدند سرزمین های پیرامون قره باغ کوهستانی، یعنی قره باغ هموار و چند ناحیه دیگر آذربایجان را بگیرند و در کل بر 13 درصد خاک آذربابجان (بر هفت ناحیه) تسلط یابند. سر انجام جنگ که جان نزدیک به  سی هزار نفر از دو طرف را گرفته بود، با پا در میانی  روسیه و ایران به سال1994  با آتش بس پایان یافت. بدون آن که صلحی پایدار دستیاب شود و موقف قره باغ کوهستانی به گونه نهایی حل و فصل گردد. ار چند شورای امنیت سازمان ملل و گروه مینسک متشکل بر روسیه، امریکا و فرانسه ظاهرا به عنوان میانجی تبارز کردند و چهار قطعنامه هم صادر گردید، اما مساله حل ناشده ماند. 

 

دلایل  و انگیزه های جنگ اخیر:

بی چون و چرا بحران سر در گم و لاینحل قره باغ همچون یک بمب ساعتی بود که گمان می رفت دیر یا زود انفجار کند. چون آذربایجان به هیچ رو با از دست دادن  13درصد خاک خود که با گستره قره باغ کوهستانی سر هم 20درصد خاک آن کشور می گردید، نمی توانست سازگار باشد.

افزون بر جنبه های تاریخی و فرهنگی_ تمدنی مساله و پیشینه خونبار آن، از دید حقوقی رویارویی دو اصل بنیادی حقوق بین الدول یعنی خدشه ناپذیری تمامیت ارضی آذربایجان و حق تعیین سرنوشت باشندگان ارمنی قره باغ کوهستانی گره دیکری به این کور گره می افزود‌. از همین رو، یافتن راه حلی که بتواند مورد توافق دو طرف باشد، بسیار دشوار است. کما این که روسیه هم  به دلایلی  در حل و فصل آن  ذینفع  نیست.

در سال های اخیر، آذربایجان با کشیده شدن لوله های رسانایی نفت باکو_ تفلیس_ جیهان و لوله های رسانایی گاز  باکو_ تفلیس_ ارز روم، و سپس امتداد آن تا اروپا مقادیر شایان توجه نفت و گاز به ترکیه صادر و ده ها میلیارد دلار به دست آورده است. روشن است بخشی از درآمد خود را  از روسیه، اسراییل و ترکیه جنگ افزارهای مدرن خریده و این گونه توانایی رزمی خود را بسیار افزایش داده است. این بود که  تصمیم به جنگ گرفت. بیگمان هنگامی که آذربایجان چند ماه پیش با ترکیه رزمایش بی سابقه و بزرگی را در امتداد مرزهای قره باغ کوهستانی به راه انداخت، روشن بود که برای نبرد و یورش گستره یی آمادگی می گیرد.

در آستانه جنگ، باری نیروهای ارمنی لوله های رسانایی نفت و گاز آذربایجان را با توپخانه هدف گرفتند و برای چندی روند انتقال نفت و گاز به ترکیه را بر هم زدند.

در این میان در آستانه درگیری، روسیه هم رزمایش گسترده یی را با اشتراک چند کشور از جمله ایران در قفقاز شمالی به راه انداخت. در پی آن ایران هم  دست به رزمایش گسترده یی زد که بیشتر  در گستره شمال باختری آن کشور در نزدیکی مرزهای آذربایجان، ارمنستان و ترکیه انجام شد.

همزمان با آغاز جنگ، روسیه نیروهای بسیاری را در گرجستان در جمهوری های اوستیای جنوبی و ابخازیا مستقر  ساخت و ایران هم نیروی بسیاری را در مرزهای شمال غربی خود در امتداد مرزهای آذربایجان، ارمنستان و نخجوان مستقر ساخت. هر چه بود، آذربایجان توانست طی جنگ چهل روزه، یک سوم خاک خود را به زور از دست ارمنی ها بگیرد. اما سر انجام با میانجیگری روسیه کار به آتش بس و امضای سازشنامه صلح انجامید و نیروهای پاسبانی صلح روسیه برای مدت پنج سال در قره باغ کوهستانی مستقر شدند و قرار شد، ارمنی ها سایر خاک های اشغالی آذربایجان را ترک گویند. همچنین قرار شد دهلیزی برای ارمنستان برای آمد و شد باشندگان قره باغ کوهستانی داده شود و در عوض دهلیزی هم برای آمد و شد باشندگان نخجوان  به آذربایجان زیر نظارت روسیه کشیده شود. این گونه در ظاهر همه چیز رو به  راه می نماید. اما در واقع هنوز بحران اندر خم یک کوچه است و آبستن رویدادهای ناشناخته بسیار. اکنون می بینیم که در پشت پرده جنگ چه می گذرد:

و اما یک پرسش بنیادی مطرح می باشد و آن این که چرا جنگ درست در این برهه معین زمانی رخ داد؟ آیا آذربایجان و ترکیه همپیمان آن به غیر از رهاسازی مناطق از دست رفته، اهداف پشت پرده دیگری را هم دنبال می کردند؟ و اگر پاسخ مثبت است، چه اهداف پنهانی را و آیا به این که به این اهداف دست یافتند یا نه؟ و یا ناکام شدند؟

چه سناریوهایی پس از این پیش بینی می شود؟

بیگمان بدون داشتن ارزیابی دقیق از سیاست های روسیه، مثلث امریکا + انگلیس+ اسراییل و ترکیه و نیز ایران نمی توان به سرشت رخدادهای روان در قره باغ کوهستانی پی برد، آن را همه جانبه تجزیه و تحلیل کرد و  سناریوهای آینده را پیش بینی نمود. از ترکیه آغاز می کنیم.

عامل ترکیه، درهم آمیختگی اخوانیسم و پان ترکیسم و استراتیژی های پیچیده اردوغان و آینده آن:

 ترکیه به عنوان یک واحد سیاسی، کشور مصنوعی یی است که از سوی انگلیس و تا جایی شوروی پیشین برای اهداف و مقاصد معینی به روی ویرانه های امپراتوری باژگون شده عثمانی به میان آورده شده است. 

در گذشته سرزمین لیدیا، و سپس اناتولی، در آغاز زیر فرمان پارس ها و پس از اسکندر  يونانيان رفت و در دوره471ساله اشکانیان کارزار نبردهای بی پایان پارت ها و رومیان شرقی گردید‌. سرانجام هم در دوره پس از اسلام  از سوی ترکمانان سلجوقی اشغال شد و پنج سده آزگار زیر فرمان سلاطین عثمانی بود‌. در درازای تاریخ معاصر، انگلیسی ها بارها و بار کوشیدند عثمانیان را با دولت نوپا و نیرومند روسیه تزاری گلاویز بسازند تا از سویی روسیه را تضعیف نمایند و از سوی دیگر زمینه را برای نابودسازی خود خلافت عثمانی که پیوسته تهدیدی جدی برای اروپا به شمار می رفت، فراهم سازند. هر چه بود، روسیه و ترکیه سر هم چهارده بار با هم چنگیدند که این نبردها همواره با پیروزی روسیه به پایان  می رسید‌.

در پایان جنگ جهانی اول، چنین به نظر می رسید که کار دولت عثمانی یکسره شده و به پایان رسیده باشد‌. دست کم خطر افتادن کنستانتینوپل/ قسطنطنیه/ اسلامبول/ استانبول/ استامبول و بخش بزرگی از اناتولی به دست یونانیان پیروزمند که از پشتیبانی قاطع انگلیس و فرانسه برخوردار بودند، بسیار بالا بود. اما پس از روی کار آمدن بلشویک ها در روسیه، لنین با همه نیرو و توان از مصطفی کمال آتاتورک حمایت کرد و  این گونه زمینه برای تشکیل جمهوری ترکیه فراهم گردید. لنین در  ظاهر چشم به ظهور جمهوری سوسیالیستی ترکیه شوروی دوخته بود، اما در پشت پرده سخت از افتادن کنستانتینوپل و بخش باختری اناتولی به دست یونانیان مورد حمایت انگلیس و فرانسه در هراس بود، زیرا این کار می توانست در آینده به بسته شدن آبراه های بسفور و داردانل به روی روسیه شوروی بینجامد. برایند کار چنین شد که بر ویرانه های عثمانی دولت ترکیه نوین تشکیل شد‌ در این حال، استانبول به یُمن پشتیبانی لنین در ترکیب ترکیه ماند و حتا بخشی از سرزمین های ارمنی نشین به شمول چکاد کوه آرارات ، کوه مقدس ارمنی ها به ترکیه داده شد‌. 

با این همه، مصطفی کمال، به محض تحکیم پایه های دولتش، کمونیست ها را سرکوب و مشی گرایش به سوی غرب را پیش گرفت که این کار زمینه را برای پیوستن ترکیه در آینده به ناتو فراهم گردانید.

در سراسر سال های جنگ سرد، ترکیه همپیمان ناتو بود و به عنوان کشوری که با شوروی در قفقاز و دریای سیاه هم مرز بود، مورد حمایت همه جانبه امریکا و انگلیس قرار داشت.  ارتش ترکیه از سوی ناتو پیوسته تقویت می گردید و در خاک ترکیه پایگاه های نیرومند ناتو مستقر بود. به ویژه پایگاه هوایی انجرلیک که در آن نود کلاهک هسته یی امریکا مستقر است. در گذشته مادامی که کمالیست ها بر ترکیه فرمان می راندند، تمایلی برای گستره جویی در جزیره نمای عرب و گستره شوروی نداشتند‌، اما اوضاع پس از رویکار آمدن اخوانی ها  به رهبری نجم الدین اربکان و به ویژه، تاندم اردوغان و گولن از ریشه دگرگون شد. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، دست یافتن شیوخ عرب به پول سرشار، زمینه را برای چیره شدن نیروهای اسلامی در ترکیه و کنار زدن کمالیست های وابسته به غرب فراهم آورد. 

 پس از فروپاشی شوروی، زمینه برای گسترش نفوذ ترکیه در گستره بر جا مانده از دولت گرباچف فراهم گردید. به ویژه در آذربایجان، جمهوری های آسیای میانه و نیز مناطق مسلمان نشین روسیه. شمار کل مسلمان جمهوری های آسیای میانه و آذربایجان به پنجاه میلیون نفر می رسد‌ و شمار کل مسلمانان روسیه به 20میلیون نفر. در این حال، دست کم پنجاه میلیون نفر از این ها تورکی زبان اند. هر چند دارای نژادها و تبارهای گوناگون اند‌ 

در دو دهه اخیر، آذربایجان آغاز به صادرات نفت و گاز به ترکیه نمود. اوضاع هنگامی دراماتیک شد که با احداث لوله های رسانایی گاز از آذربایجان، از دریای خزر/ کسپین به میزان سالانه تا 16 میلیارد متر مکعب، زمینه برای مانوردهی ترکیه فراهم آمد. ترکیه بسیار ماهرانه با روسیه و ایران آغاز به بازی پیچیده یی کرد. به ویژه با روسیه که با سرمایه گذاری هنگفت خط لوله آبی و جنوبی را تا ترکیه رسانده و هدف نهایی آن رساندن گاز به جنوب اروپا با دور زدن اوکرایین است. 

در دو دهه گذشته میزان مبادلات بازرگانی و همکاری های اقتصادی میان روسیه و ترکیه به گونه شایان توجهی بالا رفته و تا مرز30 میلیارد دلار رسید. دو طرف برنامه ریزی می کردند که آن را به مرز نجومی صد میلیارد بالا ببرند. به گونه روزافزونی اقتصاد ترکیه با اقتصاد روسیه و جمهوری های آسیای میانه و قفقاز همگرایی پیدا می کرد و در عین حال، از اروپا و امریکا فاصله می گرفت. اگر در گذشته، هدف راهبردی ترکیه پیوستن به اتحادیه اروپایی بود، در بیست سال گذشته به گونه نهایی آشکار گردید که  این پرونده مختومه شده و در ترکیه دو گرایش پان اسلامیستی و پان ترکیستی چیره گردیده است. در فرجام امروز با آمیزه یی از هر دو رو به رو هستیم. به هر رو، گسترش روابط ترکیه با روسیه باز هم با راهبرد انگلیس و آمریکا در تضاد صد و هشتاد درجه یی قرار داشت. 

از سوی دیگر، روابط ترکیه  با ایران هم  به  سرعت  رو  به گسترش بود و از مرز ده میلیارد  دلار در  سال گذشته و می رفت تا به مرز  سی میلیارد  دلار برسد.  روشن است این امر هم مورد پسند غرب و همین  گونه اعراب و  اسراییل نبود. 

پس از سال2011  که بحران سوریه آغاز شد، مناسبات ترکیه و روسیه و همین گونه ترکیه و ایران به شدت تیره شد. پروژه براندازی اسد در سوریه، با کشف بزرگترین میدان گازی جهان در بستر دریای میانزمینی با رهبری امریکا، انگلیس و  اسراییل، سرمایه گذاری 300میلیارد دلاری قطر و عربستان و با پیمانکاری اردوغان آغاز گردید. هدف آن کوتاه کردن کامل دست ایران و روسیه از بازار انرژی اروپا و ترکیه بود. در برنامه بود تا از یک سو، گاز میدان پارس جنوبی خلیج پارس را که60درصد آن متعلق به قطر است، و نیز گاز سعودی را که چهار درصد گاز جهان را دارد، از راه لوله ها از سوریه به ترکیه و سپس به اروپا برسانند. در کنار آن با براندازی اسد، بر گنجینه های نفتی و گازی سوریه هم دست یابند. گذشته از این با به بار نشاندن پروژه داعش، دولت عراق را بر انداخته، کنترل نفت عراق را هم به ترکیه بسپارند. اما بالا تر از همه دربست گنجینه سترگ شام یا لیوانت در بستر خاوری مدیترانه را در دست بگیرند و گاز مصر و لبنان و سوریه و قبرس همه را از راه ترکیه به اروپا برسانند و با براندازی قذافی کنترل نفت لیبیا را هم در دست گیرند. در این پروژه که رهبری آن به دست امریکا، انگلیس و اسراییل بود، ترکیه به عنوان پیمانکار اصلی تبارز کرد و ده ها میلیارد دلار سود به جیب زد. سر انجام روسیه ناگزیر گردید به گونه جدی وارد میدان شود و به کمک ایران پروژه داعش و براندازی رژیم های سوریه و عراق را خنثی گرداند. روشن  است که اگر پروژه  براندازی اسد پیروز می گردید، روسیه و ایران زمینگیر می شدند. بهای نفت و گاز در جهان به پایین ترین  مرز می رسید. ایران  در محاصره کامل قرار می گرفت، پروژه داعش داعش به افغانستان و قفقاز و آسیای میانه انتقال می یافت و دست  روسیه از ترکیه و  اروپا تقریبا کوتاه می شد.  اما هر چه بود، این پروژه ناکام ماند و روسیه و ایران توانستند آن را  ناکام سازند. 

در همه این سال ها پای امریکا در لجنزار جنگ افغانستان گیر بود و برنامه براندازی نظام ایران هم ناکام گردید. این بود که روسیه از یک سو بمباران و موشکباران گسترده داعش، النصره و احرار شام و دیگر گروه های اخوانی و وهابی را در سوریه آغاز و از سوی دیگر ایران با کمک های همه جانبه  به دولت عراق، توطیه های داعش در این کشور را خنثی ساخت. روسیه همه تاسیسات نفتی سوریه را که از آن نفت به گونه قاچاقی به ترکیه می رفت، نابود کرد و دو سال آزگار شب و روز مواضع ارتش هشتاد هزار  نفری دهشت افکنان آموزش یافته در ترکیه از جمله دوازده هزار قفقازی  و آسیای میانه یی را در هم کوبید. پس از باژگون کردن یک هواپیمای بمب  افکن روسی از سوی ترکیه، روسیه تحریم های سختی را در برابر ترکیه وضع کرد. اوضاع اقتصادی ترکیه ناگهانی با رکود بی سابقه یی رو به رو گردید. سیل 6میلیونی سالانه جهانگردان روسیه به ترکیه متوقف گردید‌. روسیه واردات سالانه سه میلیارد دلاری مواد غذایی و تربار  و کالاهای ساخت  ترکیه  را متوقف ساخت و محدودیت های سختی بر صدها شرکت ساختمانی ترکیه یی در روسیه وضع کرد. در عین حال، آغاز به پشتیبانی از کردها و علویان و دیگر نیروهای اپوزیسیون اردوغان نمود. اوضاع در ترکیه بسیار خراب شد. سرانجام اردوغان راه دیگری جز کوتاه آمدن در برابر پوتین نیافت. اما گرایش به سوی روسیه، خشم مثلث امریکا، انگلیس و اسراییل و نیز عربستان و امارات را بر اردوغان بر انگیخت. این بود که اعراب15میلیارد دلار به اسراییل دادند تا کودتایی در برابر اردوغان به راه انداخته و روحانی وهابی، گولن را به جای وی رویکار بیاورند. اما سازمان جاسوسی روسیه کودتا را کشف و  به کمک ایران آن را خنثی ساخت. 

پس از شکست کودتا، ماه عسل نوی در روابط ترکیه با روسیه و ایران آغاز گردید. گلیم پروژه سوریه جمع شد و این سه کشور در بسیاری از مسائل منطقه یی آغاز به همکاری نمودند. اما سر از سال 2020 بار دیگر روابط ترکیه با روسیه و ایران تیره شد. در باره پدید آمدن اوضاع نو اندکی پسانتر می نویسیم. اما پیش از آن نگاه کوتاهی به تئاتر اروپایی سیاست های جهانی می افکنیم:

اکنون اروپا  35 درصد گاز خود را از روسیه وارد می کند‌. تا سال2014میزان بازرگانی روسیه با اروپا در تراز400میلیارد دلار بود. روشن است روسیه سالانه 200میلیارد دلار مواد کانی و نفت و گاز و مواد نفتی و چوب و …. به اروپا می فروخت و در ازای آن  سالانه200 میلیارد دلار کالا، بیشتر فناوری از اروپا وارد می کرد و بخشی از درآمد خود را در راستای تقویت توان رزمی خود هزینه می کرد‌. اما گسترش بازرگانی و روابط اقتصادی فزاینده روسیه و اروپا با راهبردهای امریکا و انگلیس در تضاد آشکار است. از همین رو، امریکا و انگلیس  با همه نیرو کوشیدند میان روسیه و اروپا فانه بزنند و مانع ایجاد کنند. بزرگترین اقدام غرب، راه اندازی انقلاب رنگی در اوکرایین، براندازی دولت هوادار یانوکویچ در کییف و رویکار آوردن رژیم هوادار امریکا و انگلیس در این کشور بود که با هزینه پنج میلیارد دلاری امریکا پیاده شد و عملا شریان های گازی روسیه به اروپا را برید و میان اروپا و روسیه فانه  زد.

روسیه برای تجرید اوکرایین کوشید دو پروژه جریان شمالی  ۱ و ۲ و نیز جریان های آبی و جنوبی از طریق ترکیه و بلغارستان را به کار اندازد و چندین میلیارد دلار در زمینه سرمایه گذاری کرد. همه چیز به مرام پوتین پیش می رفت. اما موضعگیری سرسختانه امریکا و انگلیس هم پروژه جریان شمالی ۲ را با چالش روبه رو ساخت و هم اوضاع پدید آمده در ترکیه، موقف ترکیه را در قبال جریان جنوبی از راه ترکیه به اروپا با مانع روبه رو ساخت. 

بیماری کرونا بیش از هر کشور دیگر ترکیه را هدف گرفت. صنعت جهانگردی و هوانوردی کشور که منبع اصلی درآمد ترکیه است، با رکود بی پیشینه یی روبه رو گردید. روشن  است رکود در این  عرصه، بیکاری و  افت بی پیشینه  ارزش لیره ترکیه یی و  تورم پولی زا  به همراه  داشت. حتا گرفتن وام  20 میلیارد  دلاری از قطر هم نتوانست تورم لگام گسیخته را مهار نماید.  در این  میان ترکیه با دو بحران دیگر هم  در عرصه سیاست خارجی رو  به  رو گردید. یکی در  لیبی و  دیگری در قبرس. آن چه مربوط به  لیبی می گردد، اردوغان از دولت سراج حمایت کرد که بر پایتخت، طرابلس فرمان می راند.  در مقابل مارشال حفتر که بر بخش بزرگی از خاک  لیبی فرمان می  راند، از حمایت  روسیه، امارات، عربستان و مصر  برخوردار است. در چند سال اخیر اردوغان با دریافت دوازده میلیارد  دلار، به  لیبی نیرو فرستاده و چند  هزار  دهشت افکن را هم از سوریه  به کمک  دولت  سراج فرستاده است. با این هم، ترکیه با چالش بزرگی در  لیبی رو به  رو است. به این  شرح که  اگر مصر به کمک مارشال حفتر بشتابد، جنگ میان ترکیه و مصر ناگزیر می شود. در ظاهر نیروهای دو طرف برابر است. اما  روشن  است که مصر به دلیل همسایگی و هم مرز  بودن، برتری چشمگیری دارد و می تواند  به  سرعت کار  را یک طرفه  سازد.  به ویزه توازن قوا می تواند با  دریافت هواپیماهای جدید از فرانسه  یا روسیه به سرعت  به  سود مصر تغییر کند.  در این  صورت  شکست ترکیه در  لیبی محتوم می گردد.  اما دم دست  بحران به گونه یی منجمد شده  است.  اما می تواند همچون کانون جنگ آینده همواره مطرح  باشد.  جنگ در دو صورت می تواند در بگیرد. یکی این که ترکیه در  مدیترانه  شرقی پا از خط قرمز فراتر بگذارد و کارد را  به استخوان  یونان و  فرانسه برساند و یا هم این که پوتین را چنان خشمگین بسازد که با مسلح ساختن مصر با هواپیماها و موشک ها  پیشرفته آن کشور را  به حمله  به  لیبی بر انگیرد. ظاهرا  این موضوع به دوره  پس از انتخابات  امریکا موکول شده  است.

اکنون می رسیم  بر سر اصل موضوع که چرا آذربایجان و ترکیه جنگ را  درست  در این مقطع زمانی آغاز کردند و  انگیزه اصلی جنگ چه بود؟ برای پی بردن  به  این موضوع باید نگاهی به  اوضاع گرجستان  بیفکنیم. گرجستان یکی از 15 جمهوری شوروی پیشین  بود که پس از فروپاشی  شوروی پیشین  با  برافتادن  دولت  ادوارد  شوردنادزه و در پی او غمزه خوردیم و به ویژه میخاییل سااکاشویلی از روسیه  رو گرداند و به  سوی غرب گرایش پیدا کرد.  هر چه بود، پس از بحران اوسیتای جنوبی و ابخازیا، این دو جمهوری خود خوانده از گرجستان جدا و زیر چتر حمایت  روسیه رفتند و نیروهای روسی در ان ها مستقر شدند. موقعیت ژیوپولیتیک، ژیواستراتیژیک و ژیو اکونومیک گرجستان هنگامی بسیار بالا رفت که لوله های رسانایی نفت و گاز آذربایجان از  طریق  خاک ان  به  سوی ترکیه کشیده شد.  اکنون در گرجستان دولتی  روی کار  است که بسیار متمایل به اروپا می باشد.   رییس جمهور کنونی آن  حتا شهرمند  فرانسه است. به  هر رو اکنون وضعیت چنین  است که در  صورت پرتنش شدن  مناسبات میان فرانسه و یونان با ترکیه و یا کلا غرب  با ترکیه در اوضاع  و احوال معینی هر دو خط لوله نفت و گاز  ترانزیتی آذربایجان به ترکیه می تواند با چالش های پیش بینی ناشده  بر بخورد. از  سوی  دیگر روسیه هم  هرگاه بخواهد می تواند با  بحرانی ساختن اوضاع  در گرجستان موانعی  در  برابر این خطوط رسانایی پدید  بیاورد. از همین  رو،  برای آذربایجان و ترکیه  بسیار مهم است تا در اندیشه دهلیز دیگری  از مسیر جنوب از  طریق ارمنستان و  نخجوان برآیند. زیرا  دیگر نمی توانند به  راه  نا امن گرجستان وابسته بمانند. از همین  رو، برای باکو  بسیار مهم  بود هر گونه که می شود، نواحی هم مرز با  ایران را از ارمنی ها باز پس بگیرد.

اندیشه راهبردی چنین بود که  آذربایجان با راه اندازی بلیتس کریک  یا جنگ آذرخش آسا به  سرعت مناطق از  دست رفته خود  در مرز  ایران  را  بگیرد و  سپس بر  سراسر  قره  باغ کوهستانی تسلط یابد. وانگهی با  اشغال نواحی هم مرز  ارمنستان و ایران ، ارتباط ارمنستان با ایران را  قطع و راهی به سوی نخجوان بگشاید.  شاید هم این  وظیفه به دوش نیروهای ترکیه یی مستقر در  نخجوان که پس از مانور ماندگار شده بودند، گذاشته شده بود. سنجش راهبردی این بود که نه  روسیه و نه ایران هیچکدام به خاطر  ارمنستان با  آذربایجان و ترکیه  عضو ناتو وارد جنگ نخواهند گردید. زیرا ممکن در این  صورت  روسیه  هم  با تورکی زبانان خود و هم  با  کشورهای  آسیای میانه دردسرهای  بسیاری پیدا کند. اما هر چه بود، آذربایجان نتوانست به پیروزی برق اسا دست یابد.  در عین حال، ایران نیروی بزرگی را در مرز مستقر و  اعلام داشت که هیچگونه تغییری را  در ژیوپولیتیک منطقه اجازه نخواهد  داد. یکی دیگر از طرح ها چنین  بود که همزمان شورش هایی را  در آذربایجان  ایران با بر انگیختن پان ترکیست های ایرانی به راه بیندازد. به گونه یی که ایران درگیر جنگ  داخلی شده، مجال هیچ گونه مداخله یی در بحران  را  پیدا نکند و  دست و پاهای آن  بسته شود.  اما ایران توانست به موقع و قاطعانه عمل کند.  روسیه هم توانست ترکیه را  در  سوریه  به شدت زیر فشار  بگیرد و با موشک های  اسکندر و هواپیماهای بمب افکن و موشک های کروز از دریای میانزمینی/ مدیترانه مواضع و  پایگاه های دهشت  افکنان هوادار ترکیه  را  به  شدت  درهم بکوبد. و آخرین گزینه هم این که در صورت موافقت ایران، چهل کیلومتر لوله گاز ، از خاک ایران بگذرد و سپس از راه نخجوان به ترکیه کشیده شود. 

اکنون دیده  شود که  ترکیه  در  آینده به کدام راه می  رود:

یکی این که با  روسیه و ایران کنار  بیاید و  واردات گاز  و نفت خود را از  ایران، روسیه و آذربایجان متعادل کند.  به گونه  یی که منافع ایران و روسیه زیانمند نگردد و  با تهدید  رو به  رو نگردد.  در  این  صورت  ترکیه می تواند تا جایی مواضع خود را  در  لیبی نگه دارد و  در  قبرس و  دریای میانزمینی در  برابر  یونان و فرانسه  مانور دهد. حتا غرب  را  تهدید  به  بیرون  رفتن  از ناتو کند. البته،  در  این صورت این خطر هست که عربستان ، فرانسه ،  امارات و مصر  را  در  برابر  ترکیه  در  لیبی بر انگیزند.  همین گونه، خطر مسدود شدن مسیر گرجستان به  ابتکار فرانسه بسیار بالا  است.  در این حالت، شاید روسیه از طریق ارمنستان اجازه دهد چهل کیلومتر خط لوله از خاک آذربایجان به نخجوان کشیده شود‌ شاید هم ايران تحت شرایط معینی اجازه دهد  این قطعه از خاک ایران بگذرد. 

از سوی دیگر این امکان هم هست که  ترکیه  همگام با  راهبرد بریتانیا و امریکا چرخ  لای منافع  روسیه  بگذارد. در  این  صورت ترکیه می تواند از یک سو، در  اذربایجان حضور بیشتری پیدا کند، دهشت  افکنان بیشتری را  وارد نماید و برای روسیه و  ایران دردسرهای  بزرگی  را  بیافریند.  از  سوی دیگر اوکرایین را به اغاز  نبرد  دیگری  در محور دونتسک و لوهانسک بر انگیزد.  همچنین با نیروی بیشتری به پان  ترکیسم  در  روسیه و  ایران  دامن  بزند.  تاتارها را در جزیره نمای کریمه پشتیبانی نماید و  در آسیای میانه هم بیشتر حضور پیدا نماید. حتا طرح  ایجاد ناتوی  تورکی را هم  روی  دست  بگیرد.   روشن است  در مقابل  روسیه خواهد کوشید ترکیه  را  به گونه نهایی از  سوریه  بیرون  براند، مصر  را  به راندن  ترکیه  از لیبی برانگیزد و  به  کرد ها و  علویان ترکیه کمک های نظامی نماید.  معادله ممکن  است با حضور  یافتن  امریکا در گرجستان بیشتر پیچیده  تر  گردد. سفر پامپیو به پاریس و  تفلیس شاید به خاطر  احداث پایگاه نظامی  دایمی در خاک گرجستان باشد. 

اگر مسیر گرجستان که آبستن  رویدادهای پیش بینی ناشده است، به  هر  دلیلی که باشد، نا امن گردد، کشیدن دهلیز انرژی نوی از  دریای خزر  از طریق جنوب ارمنستان یا ایران و  نخجوان به عنوان گزینه دیگر محتوم می گردد و  این کار تنها  با  هماهنگی روسیه یا ایران ممکن است.  اگر روسیه به هر دلیلی موافقت نکند، در این  صورت، ارتباط میان ترکیه و آذربایجان در عمل تنها  از راه  ایران برقرار شده می تواند. 

آن چه مربوط به بحران  قره  باغ می گردد، تصور نمی گردد که  روسیه  به  سادگی حاضر  به  برآمدن  از  آن  گردد. هر چند  خردورانه  ترین راه  آن است که  نیروهای  روسیه  ماندگار  شوند و  قره  باغ کوهستانی منطقه  ازاد اقتصادی اعلام گردد.  چنین پنداشته می شد که آذربایجان تا  نیم سده  دیگر که نفت و گاز خواهد  داشت، بر ارمنستان  دست بالا  داشته  باشد. اما با پایان  یافتن گنجینه های نفتی و گازی آذربایجان، ارمنستان  بار  دیگر امکان برابری با  آذربایجان خواهد  یافت.  با  این هم هرگاه  روسیه  بخواهد،، می تواند  هر  آن  با تقویت نظامی ارمنستان  بار  دیگر آتش جنگ را  در منطقه  شعله ور سازد.

واژگان كليدي: پشت پرده، بحران، پیچیده،قره باغ، سناریوها، احتمالی، آینده

مطالب مرتبط