مریم وریج کاظمی
پژوهشگر مسائل ژئوپلیتیک
مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC
بلوچستان، سکونتگاه اکثریت قوم بلوچ، بزرگترین، کم جمعیت ترین و فقیرترین ایالت پاکستان است. این ایالت علاوه بر دسترسی ایالات متحده، چین، اروپا و کشورهای هند و اقیانوسیه به آسیای مرکزی و منابع خزر، از نظر ذخایر غنی آهن، مس، طلا، اورانیوم و سایر ذخایر انرژی همواره مورد توجه بازیگران کلیدی جهان بوده است. علیرغم فراوانی منابع طبیعی و ذخایر گازی همچنین سرمایه گذاری های هنگفت از طریق کریدور اقتصادی چین پاکستان(CPEC) ، هم ایالت و هم جامعه بلوچ ها برای دریافت سهم عادلانه از مزایای حاصل از این دارایی ها در تلاش هستند. بدین ترتیب که سیاستمداران جریان اصلی بلوچ خواهان خودمختاری و کنترل بیشتر بر منابع و به طور همزمان گروه های جدایی طلب مسلح خواهان استقلال کامل این ایالت هستند.
به طور کلی می توان گفت علل عقب افتادگی اقتصادی و اجتماعی ایالت بلوچستان یک معمای چند وجهی است. بخشی از نخبگان سیاسی بلوچستان و محققان بر این باورند که ماهیت تمرکز گرایانه پاکستان به گونه ای است که ملیت های کوچکی مانند بلوچ ها و پشتون ها به سختی سهم خود را در پاکستان به دست می آورند. به این دلیل که توزیع منابع و نمایندگی در هر دو نهاد منتخب و نهادهای دولتی بر اساس جمعیت است و بلوچستان با وجود داشتن 43 درصد از خاک پاکستان تنها 7 درصد از کل جمعیت کشور را در خود جای داده است، در حالی که بخش دیگری معتقدند ماهیت ژئواکونومیک و چشم انداز تاریخی ایالت مانع از سرعت توسعه اقتصادی می شود(1).
تحت چنین شرایطی ملی گرایان بلوچ پس از به دست گرفتن قدرت توسط ژنرال پرویز مشرف در سال 1999 شروع به تقویت مجدد کردند(2) و از اوایل سال 2000، بلوچستان پس از وقفه ای بیش از دو دهه درگیر خشونت شد.آنچه که به تنش های در بلوچستان دامن می زند شکافهای قبیلهای، شکاف بین بلوچ و پشتون، به حاشیه رانده شدن توسط پنجابی ها، ناعدالتی اقتصادی، اهمیت روزافزون درآمدهای گاز طبیعی، هجوم مجدد مهاجران افغان، جنجال بر سر پروژه بزرگ گوادر تحت حمایت کریدور اقتصادی چین-پاکستان به ویژه موضوع تغییرات جمعیتی ناشی از آن است(3).
از سال 2005، گروه های شبه نظامی بلوچ از اسلام آباد خواسته اند تا ساخت پایگاه های نظامی را در این ایالت متوقف و از مردم بلوچ محافظت کند. در گذشته مقامات ارشد منتخب در بلوچستان تلاش های جدی را برای برقراری گفتگوهای صلح انجام داده اند. رهبران جدایی طلب بلوچ به شرط پایان عملیات نظامی و عقب نشینی پرسنل پیشنهاد مذاکره کردند اما ارتش این پیشنهاد را رد کرد. تنش زدایی از خشونت دولتی در بلوچستان و کاهش حضور نظامی یک اقدام اعتمادسازی است که می تواند مذاکرات صلح را تجدید کند. با این حال بحران های انسانی، آموزشی، غذایی و آب و کریدور اقتصادی چین پاکستان و پروژههای مشابه تنها نگرانی بلوچها را نسبت به توزیع نابرابر منابع و از دست دادن زمین تقویت کردهاند. ضمن اینکه به نظر می رسد احتمالا جنبش بلوچ قدرت خود را از اعتراضات مردمی علیه پروژه های(CPEC) در گوادر خواهد گرفت(4). جنبشهای اعتراضی غیرنظامی خواستههایی را از جمله تأمین آب آشامیدنی سالم و به رسمیت شناختن خودمختاری اقتصادی بلوچها مانند حقوق ماهیگیری، غیرنظامی کردن ایالت با حذف پستهای بازرسی و سرمایهگذاری در آموزش و پرورش با تأسیس دانشگاه در این ایالت منتشرکردهاند(5).
با وجود حملات پراکنده، اعتراضات بلوچ ها در سه سال گذشته نسبتاً خاموش بود، زیرا شکاف های داخلی بین گروه های جدایی طلب بلوچ و مشخصا موفقیت برنامه اقدام ملی(NAP) ظرفیت عملیاتی آن را تضعیف کرد. با این حال هم اکنون تغییرات سیاسی در افغانستان در تشدید فعالیت گروههای جدایی طلب بلوچ بی تاثیر نبوده است. چراکه اولا علیرغم اختلافات ایدئولوژیک آنها، پیروزی طالبان در برابر ایالات متحده، گروه های بلوچ را به تشکیل یک جبهه متحد برای دستیابی به پیروزی مشابه، درگیر کردن ارتش پاکستان در یک جنگ جدی برای ایجاد چالشی بزرگ برای دولت پاکستان تشویق کرده است. دلیل دوم، عدم حمایت پاکستان از سوی طالبان افغانستان پس از به قدرت رسیدن آنها است. بدون کمک طالبان، سازمانهای امنیتی پاکستان برای از بین بردن جداییطلبان بلوچ که در افغانستان پنهان شدهاند، به مشکل بر خواهند خورد. در این راستا پاکستان در درجه اول تصمیم گرفته است که مناقشه را از طریق سرکوب علیه فعالان بلوچ و مخالفان خارج از کشور حل کند. همه اینها با این واقعیت بدتر شده است که رسانه های پاکستانی تا حد زیادی از گزارش در مورد شرایط بلوچستان اجتناب می کنند.
با این حال شورش ملیگرایان در بلوچستان از گروههای متفرق به سمت یک جبهه متحد در حال تبدیل شدن است. بدین ترتیب که هم اکنون افزایش فعالیت های شبه نظامی بلوچ و موفقیت های اخیر علیه نیروهای امنیتی حاکی از احیای مجدد گروه های شبه نظامی بلوچ در نتیجه سازماندهی مجدد و افزایش قابلیت های تقویت شده از طریق اتحادهای جدید است. این اتحادها و قابلیت ها همراه با حس استثمار مجدد توسط دولت مرکزی و نیروهای نظامی ممکن است به شورشیان کمک کند تا نیروهای جدید جذب نمایند تا به تجدید حیات آنان کمک شود. به هر حال روند رو به رشد خشونت ها با اتحاد بیشتر میان گروههای جداییطلب بلوچ، تشکیل ائتلافهای فرا ایالتی بین گروههای جداییطلب بلوچ و دیگر گروههای جداییطلب و افزایش بهرهکشی و سرکوب غیرنظامیان بلوچ توسط ارتش پاکستان در جریان عملیاتهای امنیتی در بلوچستان به وجود آمده است. این عوامل همراه با افزایش خشونت، احتمال تجدید حیات جنبش جدایی طلب بلوچ را نشان می دهد(6). از سوی دیگر ناسیونالیسم در بلوچستان پاکستان، در راستای منافع سران قبایل و زمین داران و رقابت های بین جناحی و درون جناحی آنها، حالت چندپارگی به خود گرفته و به میدان جنگ های نیابتی توسط قدرت های رقیب برای شعله ور کردن درگیری های قومی تبدیل شده است(7).
از این رو بلوچستان بیثبات میتواند سازمانهای شبهنظامی را برای گروهبندی مجدد، عضوگیری و برنامهریزی حملات تروریستی آینده که میتوانند حتی قلمرو اروپا را هدف قرار دهد جذب کند (8). ضمن اینکه افزایش جدایی طلبی بلوچ ها می تواند عاملان ضد دولتی در سند را جسور کند، روابط پاکستان و ایران را وخیمتر نماید و احتمالا با افزایش خطر امنیتی در پاکستان برخی از سرمایه گذاران خارجی بالقوه از ادامه فعالیت ها منصرف خواهند شد(9).
این شرایط باعث می گردد تا حل مسالمت آمیز درگیری در بلوچستان در آینده نزدیک غیرممکن شود زیرا هیچ یک از طرفین به احتمال زیاد رفتار خود را تغییر نمی دهند. همچنین شرایط ژئوپلیتیکی در کل منطقه و قدرت ارزشهای قبیلهای-سرداری مرتبط با رقابتهای درونی به بی ثباتی در بلوچستان کمک می نماید (10) و بدین ترتیب ارتش استراتژی خود را برای هدف قرار دادن رهبران سرکش بلوچ حفظ خواهد کرد، در حالی که برخی از ملی گراها به استفاده از خشونت به عنوان ابزاری برای گرفتن امتیاز از دولت فدرال ادامه خواهند داد. از سوی دیگر دولت سعی خواهد کرد با کسانی که آنها را میانه رو می بیند مذاکره کند تا به صلح برسند، با این حال مشکل اساسی یعنی کمک های توسعه ای-حمایتی به بلوچستان بعید است که مورد توجه قرار گیرد و بدین ترتیب حملات متناوب علیه دولت و گروه های قبیله ای غیر بلوچ در آینده ادامه خواهد داشت(11).
چشم انداز
به نظر می رسد تدوام بی ثباتی و درگیری در ایالت بلوچستان پاکستان علاوه بر وضعیت شکننده برای فعالیت های اقتصادی-تجاری بازیگران صحنه پاکستان، وضعیت امنیتی را برای عقبه قومی بلوچ ها در کشورهای همسایه پیچیده خواهد کرد. بی شک هیچ یک از کشورهای همسایه تمایلی برای جذب بحران های منشعب از بلوچستان ندارند که عموما به شکل فعالیت های مسلحانه و جدایی طلبانه خودنمایی می کند از این رو اقدام اعتمادساز در پیشبرد مذاکرات صلح و تنش زدایی از خشونت های دولتی در بلوچستان همچنین عدم تحریک بلوچ های فرامرزی زمینه ثبات پایدار را در این ایالت به وجود خواهد آورد که تحت همکاری های بین دولتی قابل دسترسی است. البته کماکان رقابت گسترده سیاسی-قبیله ای همراه با شرایط نامساعد زندگی به علت نابسامانی اقتصاد ملی و ناکارآمدی دستگاههای اجرایی همچنین تشدید پیامدهای تغییرات اقلیمی نظیر سیل-خشکسالی، پتانسیل بی نظیری را برای تشدید ناسیونالیسم رادیکالی و اقدامات جدایی طالبانه در ایالت بلوچستان ایجاد می کند.
کلید واژگان: پاکستان, بلوچ, چین, امنیت, صلح, کریدور اقتصادی, مریم وریج کاظمی
1.https://mpra.ub.uni-muenchen.de/80754
2.https://journals.sagepub.com/doi/abs/10.1177/09749284211027253?journalCode=iqqa
3- مریم وریج کاظمی(1400)، مروری بر علل تنش و بحران در بلوچستان پاکستان، موسسه مطالعات راهبردی شرق، ،https://www.iess.ir
4.https://eurasiantimes.com/baloch-rebels-afghan-taliban-could-be-pakistans-separatists
5.https://newlinesinstitute.org/afghanistan/pakistan-faces-rising-separatist-insurgency-in-balochistan
6.https://acleddata.com/2020/09/04/rising-organized-political-violence-in-balochistan-a-resurgence-of-baloch-separatism
7.DOI:10.1177/1879366520901920
- https://www.proquest.com/docview/1658237549
9.https://www.emerald.com/insight/content/doi/10.1108/OXAN-DB240582/full/html
10.DOI:10.1177/1879366520901920
11.https://www.iar-gwu.org/print-archive/8er0x982v5pj129srhre98ex6u8v8n