دكتر حسين آجرلو
كارشناس مسائل لبنان
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
هنگامی که لبنان از میان خاکستر و ویرانه های امپراطوری عثمانی سر بر آورد و درسال ۱۹۴۳ میلادی به استقلال دست یافت دوری از اسرائیل و نزدیک شدن به جهان عرب و ملی گرایی عربی را بنیان سیاست خود قرارداد. یادداشت زیر به وضيت كنوني نفوذ و حضور ملی گرایی در لبنان پرداخته است.
ملی گرایی در لبنان
با نزدیک شدن انتخابات ششم ماه می 2018 در لبنان شاهد افزایش فعالیتها و کنشهای سیاسی هستیم ولی یک امر رقابتی انتخابات اخیر را نسبت به چند دورۀ اخیر متمایز کردهاست و آن بروز و نمود ملی گرایی لبنانی است. به شکلی که اکثر شعارها و سخنرانیهای افراد و جریانات سیاسی رنگ و بوی ملی گرایی میدهد. حال سوالی که ایجاد میشود این است که چه عواملی موجب تقویت ملی گرایی در لبنان شده است که در پاسخ میتوان گفت عوامل متعددی در این امر دخیل هستند، ولی یکی از دلایل اصلی خسته شدن مردم و جریانات سیاسی از تأثیر پذیری ساحت سیاسی لبنان از خارج این کشور است. ملی گرایی در لبنان امر جدیدی نیست و همین ملی گرایی یکی از عوامل استقلال لبنان بوده است. لازم به ذکر است عموماً ملی گرایی در جهان عرب به دو صورت بروز میکند و به دلیل عدم ترجمه صحیح این تمایز در عرصۀ رسانهای ایران تبیین و توجیه نشده است، نخست ملی گرایی عربی است که ترجمۀ واژه «قومیة» است که منظور از آن وحدت کل جهان عرب و تاکید بر نژاد عربی است، این ملی گرایی عموماً از سوی جریانات ملی گرایی چپ مطرح میشود و اوج حضور این جریانات در دهۀ چهل تا هفتاد میلادی است که از دل آن جریانات بعثی، قومی سوری، ناسیونالیسم ناصری بیرون آمد. این جریان به دنبال همگرایی و اتحاد کل کشورهای عربی در قالبهای سیاسی است تا بتواند به رشد و تعالی خود برسد. دومین شکل ملی گرایی یا همان «وطنیة» است که همان ملی گرایی مرسوم در همه کشورهای جهان است که هدف خود را منافع ملی و امنیتی کشور خود قرار میدهند و با شعارهای کشور من در اولویت است سعی در ارتقای جایگاه کشورشان در سطوح مختلف است و شکل افراطی این ملی گرایی جریانات نژاد پرستی و فاشیستی هستند و شکل معتدل آن وطن دوستی و وطن پرستی است.
با توجه به توضیحات فوق هر دوصورت ملی گرایی در لبنان از دیرباز وجود داشته است و هنوز هم با فرازو نشیبی وجود دارد. با نگاهی به تاریخ لبنان میتوان رقابت این دو جریان را هم دید به طوری که در دهۀ پنجاه و شصت عمدهترین درگیری میان ملی گرایان لبنانی یا ملی گرایان عربی بوده است که اوج آنرا میتوان جدال طرفدارن کمیل شمعون، رئیس جمهور ملی گرایان لبنانی بود با جریانات ملی گرای ناصری همچون رشید کرامی، ابراهیم قلیلات و کمال جنبلاط که منجر به بحران 1958 شد که تا چند سال ادامه داشت. این بحران تا قبل از جنگ داخلی1975 تا 1990 مهمترین بحران و چالش لبنان بود، جنگ داخلی لبنان نیز به نوعی با درگیری ملی گرایان لبنانی همچون فالانژها با فلسطینها آغاز شد و به تدریج ابعاد طایفگی، سیاسی و بین المللی پیدا کرد. نتیجه این جنگ حس بی اعتمادی مذاهب و طوایف، احزاب و جریانت به یکدیگر بود و به همین دلیل زمینه را برای دخالت خارجی در این کشور فراهم کرد. به طوری که هر یک از جریانات سیاسی و مذهبی متحد خارجی داشتند و هویت ملی در این کشور به شدت آسیب دید و لبنانی که رهبران استقلال آن سعی داشتند که نه در جهان عرب تعریف شود و در جهان مسیحیت بلکه هویت مستقل لبنانی داشته باشد را به جای کشاند که بعد از جنگ داخلی شخصی را به نخست وزیری انتخاب کند که ضمن تابیعت لبنان، تابعیت عربستان سعودی و فرانسوی داشت.
به نظر میرسد لبنان امروز تلاش زیادی برای احیای خود به عنوان یک کشور مستقل دارد. شکل بارز آن اتحاد همه جریانات لبنانی در جریان استعفای سعد حریری بود که به نوعی دخالت آشکار این چنینی در امور داخلی این کشور را نمیپذیرند. احیای ملی گرایی لبنانی را باید حاصل چندین سال بی ثباتی سیاسی و امنیتی در لبنان دانست که منجر به تضعیف روز افزون نهاد دولت و همچنین پیوند دولت و ملت شده است و عملاً لبنان را به جبهۀ درگیریهای بین المللی و منطقهای تبدیل کرده است. ملی گرایی لبنانی ابتدا در میان مردم و جامعۀ مدنی لبنان تقویت شد و اکنون به سطح جریانات سیاسی رسیده است.
در جمع بندی باید گفت ملی گرایی لبنانی اگرچه پدیدۀ جدیدی نیست، ولی در چند سال اخیر بروز و نمود بیشتری پیدا کرده است و با توجه به پیچیدگیهای سیاسی و منافع طرفهای خارجی اگر چه قادر به ایجاد تحول اساسی نیست، ولی زمینه ساز تحولات هرچند اندک است که باید ناظران و سیاستگذاران خارجی این متغیر را در سطوح تحلیل خود در نظر داشته باشند.
واژگان کلیدی: لبنان ، ملی گرایی، ملیت