پرهام پوررمضان
پژوهشگر حوزه روابط بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
جوامع در ساخت دولت –ملتی از زمان پیدایش با یکدیگر در حال رابطه اند ،حال این روابط می تواند با رویکرد مبتنی بر صلح باشد و یا در حالت مقابل با رویکردی تخاصم انگیز ،بحران ها در کشورهای مختلف با فراز و فرودهای متفاوت پا به عرصه ی ظهور می گذارند و بازیگران متعددی را در ابعاد داخلی و خارجی تجربه می کنند. تحلیل این بحران ها نشان می دهد جبر تاریخی و موقعیت ژئوپولتیکی به عنوان بخشی از عوامل داخلی و رویکردهای استکباری و تخاصم انگیز به عنوان بخشی از عوامل خارجی در روند این امر نقش پر رنگ و بسزایی می تواند داشته باشد.
حال با بیان این مقدمه در این یادداشت در پی واشکافی بحران یمن و بازیگران آن و همچنین تحلیلی پیرامون آینده ی این بحران خواهیم بود.
یمن کشوری است در جنوب غربی آسیا و جنوب شبه جزیره عربستان که از منظر راهبردی و ژئوپولتیکی اهمیت فراوانی دارد. اولین وهله ی این اهمیت رامی توان در اشراف و نگاه مسلط به تنگه ی باب المندب مطرح کرد و دومین نکته ی مهم آن را می توان استفاده راهبردی از مرزهای دریایی و غربی برای اشراف و نگاه مسلط به آفریقا دانست .چنین کشوری قطعا نمی تواند در دکترین سیاستگذاری همسایگان اش و کشورهای فرا منطقه ای مورد غفلت قرار گیرد همین امر سبب می شود که بتواند یک محیط امنیتی را تجربه کند .
در رابطه با بحران یمن 3دیدگاه غالب وجود دارد :
1-دیدگاه های متاخر :این طیف بر این باورند که بحران یمن ادامه دهنده ی راه همان بهار عربی است و مهم ترین ویژگی این بحران را فقدان یک ایدئولوژی اثر گذار می دانند.
2-رویکردهای لیبرال :برخی دیگر بر این باورند که این بحران نتیجه ی دموکراسی خواهی این ملت رخ داده که طرفداران متوسطی از منظر نظری دارد .
3-الگوی صدور انقلاب :برخی بر این باورند که بحران یمن ،یک موج از انقلاب خواهی نوین است با پیروی کردن مردم یمن از آرمان های انقلاب اسلامی 1357 ملت ایران .
بحران یمن دارای بازیگران متفاوت و متعددی است که به دو دسته ی داخلی و خارجی می توان آن را تقسیم نمود در راستای تبار شناسی بازیگران داخلی آن می توان به ساختارهای ناکارآمدسیاسی و عدم توزیع ناعادلانه ی قدرت و منابع در سطوح اجتماعی و در راستای تبارشناسی بازیگران خارجی می توان به مواردی همچون عربستان سعودی و ایالات متحده اشاره کرد .
هریک از این پارامترها و عناصر به شکلی در این بحران در مقاطع ورود کرده و خارج شده اند و اگر در بازه هایی از زمان بحران یمن در جهت آتش بس به اصطلاح بن بست روبرو شد عاملی همچون تداخل بازیگران در این امر مشهود بود .
جمهوری اسلامی ایران نیز در راستای کمک های مستشاری خود اقدامات مختلفی را دربازه های زمانی همچون جلوگیری از پیوستن کشورهای منطقه به ائتلاف سعودی ،اعلام بی طرفی اسلام آباد ،عدم همراهی عمان با اعضا ی شورای همکاری خلیج فارس و در نهایت همراهی نکردن آنکارا با سیاست های نظامی آل سعود در راستای دکترین امنیتی و نظامی خود به عرصه ظهور و بروز آورده است .
تا اینجای یادداشت با ذکر این موارد در پی شناخت این بحران و بازیگران آن بوده ایم اما در ادامه به موضع گیری بازیگران و سناریوهای آینده ی این بحران خواهیم پرداخت :
عربستان سعودی : این کشور علاوه بر این که در بحران یمن به عنوان یک بازیگر مهم تلقی می شود و همواره سعی دارد با یک رویکرد دوگانه این بحران را اداره کند. لذا در وهله ی اول به دنبال محدودیت در همه ی ارکان از جمله کمک های دیگر کشورها به یمن است تا این کشور را از منظر سیاست داخلی نابود کند و در وهله ی دوم به دنبال حفظ وضعیت موجود است. این بدان معناست که شاید یمنی ها در واکنش هایی همچون استفاده از موشک در مواضعی همانند آرامکو می باشند اما سعودی ها هم به اتکا طرف های غربی حفظ وضع موجود از نظر نظامی را در الویت قرار می دهند .
ایالات متحده آمریکا :امریکایی ها به دلیل دکترین نفوذ خود در منطقه ی خاورمیانه به دنبال این هستند که در وهله ی اول به یمن به عنوان یک ژئوپولتیک کلیدی و راهبردی تسلط یابند اما این تسلط به طور غیر مستقیم و توسط سعودی ها باشد و در وهله ی دوم نیز با کمک های نظامی و فروش تسلیحات پیشرفته موشکی و پهبادی به سعودی ها در پی موازنه ی قوا از این منظرند.
جمهوری اسلامی ایران : ج ا ا نیز در راستای دکترین امنیتی –دفاعی خودش اهدافی همچون محکومیت جنگ ،عدم مداخله در امور یمن ،کمک مستشاری به این کشور ،توقف فوری جنگ ،رفع محاصره کامل این کشور و تقویت محور مقاومت را در این بحران همواره به عنوان یک مساله ی مهم در دستور کار قرار داد. این بحران از منظر اقتصاد سیاسی می تواند به عنوان یک بازیگر مهم در اقتصاد جهانی و تاثیر بر قیمت نفت در شرایط کنونی نقش آفرینی کند
نتیجه گیری:
در پایان این یادداشت برای آینده ی این بحران وضعیت هایی 3 گانه را به زعم نگارنده می توان متصور بود :
1-آتش بس کامل و پایان این بحران :با توجه به اینکه صلح ابراهیم در منطقه ی خاورمیانه به عنوان یک پیشران به نقش آفرینی می پردازد و رابطه با عربستان سعودی از طرف اسرائیل نیز آخرین حلقه ی این زنجیره خواهد بود و با رخ داد این روند عربستان سعودی نیز تقویت خواهد شد پایان این بحران کمی بعید به نظر می رسد.
2-ادامه ی این منازعه تا از بین رفتن حوثی ها :این مسئله نیز کمی ایده آل به نظر می رسد و دلیل این امر نیز در آن است که به دلیل نزدیکی ایدئولوژی حوثی ها به ج اا ایران که تفکر انقلاب اسلامی است و با توجه به نقش آفرینی ج اا در محور مقاومت از بین رفتن حوثی ها نیز کمی بعید است. اما ادامه ی منازعه در این بازه ی زمانی نیز معطوف به عللی همچون نظم نوین بین المللی است
3-بازخیزی تفکرات اسلام گرایی در منطقه :نگارنده معتقد است به دلیل آنکه عربستان سعودی مبدا این جنس از تفکر می باشد و همچنین با فعال شدن این نیروها در منطقه ی قفقاز و همچنین همسایگان شرقی ج اا عربستان سعودی توان ایدئولوژیک مقابله با این بحران را از دست خواهد داد و در پی این است که به نقش آفرینی های متعدد نپردازد.