مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نگاهی تاریخی به جزایر سه گانه: از زمان اشغال تا جنگ جهانی دوم( بخش اول)

اشتراک


طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC


بیان رخداد

به دنبال سفر رئیس جمهور ایران به جزیره ابوموسی، وزارت خارجه امارات متحده عربی به سفر آقای احمدی نژاد اعتراض کرد و به دنبال آن کشورهای عربی دیگر مانند عربستان، لیبی و برخی اعضای شورای همکاری خلیج فارس از ادعای امارات حمایت کردند. در مقابل پاسخ وزارت خارجه ایران  ملایم و آرام بود. اما در سطح جامعه و مطبوعات واکنش نسبتا شدید بود.  هر چند واکنش ها و دفاع جامعه از تمامیت ارضی کشور قابل تقدیر است، اما نکته ای که باید مد نظر قرار داد این است که دفاع هر ایرانی از حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر سه گانه، باید مبتنی بر یک دانش تاریخی و دلایل مستدل علمی باشد و نه دفاع احساسی که از عمق و برد چندانی برخوردار نیست. در راستای داشتن شناختی  خلاصه از ب جزایر سه گانه، در این نوشتار تلاش می شود به به بحث حاکمیت ایران بر جزایر در گذر زمان، چگونگی شکل گیری مساله جزایر سه گانه در سال 1904م، چگونگی حل و فصل مساله، دلایل مورد استناد امارات برای اثبات حاکمیت خود بر جزایر و نقد آن دلایل و نیز دلایل ایران برای اثبات حاکمیت و مالکیت خود بر جزایر و در نهایت موقعیت اقتصادی، استراتژیکی و حقوقی جزایر شناختی هر چند ناکافی بر مبنای اسناد رسمی مبادله شده بین دولت ایران و بریتانیا ارائه شود.

تا قبل از اسلام و از زمان ایلامیان تا ساسانیان، خلیج فارس اساسا یک  دریاچه ایرانی بود. زیرا حاکمیت ایران بر بخشی از دریای مدیترانه نیز صورت می گرفت. در دوران اسلامی هرچند جزایر تابع امر خلفای اسلامی بود اما اداره آن توسط ایرانیان صورت می گرفت. خازم از خراسان اولین ایرانی بود که پس از اسلام برای سرکوب خوارج به آنجا رفت. قیام زنگیان توسط مردم شهر ری و قیام قرمطیان در سال 904 میلادی، به عمر حکومت های عربی در خلیج فارس پایان داد. پس از آن، آل بویه با کمک قرمطیان تمام سواحل جنوبی خلیج فارس را تصرف کردند. بعد از آل بویه، دیلمیان حاکم خلیج فارس شدند که توسط سلجوقیان برانداخته شدند. تمامی این سلسله ها تلاش کردند که خلیج فارس و جزایر واقع در آن ایرانی بمانند.

 با به قدرت رسیدن صفویان، شاه عباس صفوی پرتغالی ها را از بحرین و بندر عباس( بندر گمبرون)، جزیره هرمز و قشم( که هنوز آثار قلعه پرتغالی ها در آنجا باقی مانده است) بیرون کرد و اسپانیایی ها را از منطقه کامل خارج کرد. در این دوره امام قلی خان عمان را نیز از زیر سلطه نیروهای خارجی آزاد کرد. در زمان شاه سلطان حسین، خوارج جزایر قشم، لارک، هرمز و بحرین را تصرف کردند که این امر به خاطر ضعیف شدن دولت مرکزی ایران بود. در نهایت در اثر ضعف شاه سلطان حسین، محمود افغان کشور را مورد قرار داد و سلطه خوارج بر جزایر جنوبی ایران را پذیرفت و برای اینکه روسیه و عثمانی حکومت او را  به رسمیت بشناسند شمال و غرب ایران را تا قزوین به آن دو دولت داد.

 با ظهور نادر شاه دلاور مرد ایرانی، تمامی سرزمین های ایران پس گرفته شد و در جنوب نیز خوارج سرکوب شد و همه جزایر خلیج فارس ضمیمه ایالت فارس شد و لطیف خان دریابیگی عمان، مسقط و جزایر امارات فعلی را تصرف کرد و به دلیل قرار گرفتن چادر نادر شاه افشار بر راس سپاه در جزیره جلفار، این جزیره راس الخیمه نام گرفت. نادر با تاسیس نیروی دریایی، در بندر نادریه نفوذ خود را بر سراسر جزایر گسترش داد. مرگ نادر زلزله ای بود که در کمتر از صد سال جغرافیای سیاسی ایران را تغییر داد و سرزمین های زیادی از ایران جدا شد. بتدریج انگلستان در منطقه نفوذ کرد و جزایر تنگه هرمز و خلیج فارس را یکی پس از دیگر در اختیار شیوخ عرب قرار داد و سپس آنها را تحت الحمایه خود کرد.

در سال 1855 م، دولت ایران در طرح تقسیمات کشوری که از روزگار صفویه باقی مانده بود تجدید نظر کرد. به موجب طرح جدید ایران 27 ایالت داشت که کرانه های خلیج فارس، بندر لنگه و جزایر توابع آن از جمله جزایر تنب و ابوموسی،  بیست و ششمین ایالت ایران  محسوب می شد که خود تابعی از ایالت فارس بودند. این واقعیت تاریخی مورد تائید بریتانیا می باشد و در نقشه های که وزرات دریاداری انگلستان در این سالها تهیه کرده است، جزایر را به رنگ سرزمین ایران مشخص کرده است. ایران پیش تر، جزایر خلیج فارس و توابع بندر لنگه را به قاسمی ها اجاره می دادند اما چون در زمان شاه سلطان حسین با نیروهای بیگانه همکاری کرده بودند، نادرشاه و کریم خان زند به حکومت آنها پایان دادند تا اینکه در سال 1779 تابعیت ایران را پذیرفتند. شیخ سعید بن قضیب رئیس قاسمی ها ، در همین سال  بندر لنگه و توابع آن را به مبلغ 200تومان از خوانین بستک که تابع ایالت فارس بودند اجاره کرد. در اسنادی که موجود است در تمامی اجاره نامه ها بر دو شرط تاکید شده است: اول اینکه اجاره کنده باید تابعیت ایران را داشته باشد یا سندی مبنی بر قبول تابعیت ایران و اطاعت از دولت ایران را ارائه دهد. دوم اینکه هر کس اجاره بیشتری داد، حق اجاره از آن اوست. این اجاره ها در آن زمان طبیعی بود و بدین ترتیب جزایر ایرانی توسط قاسمی ها که تابعیت ایرانی داشتند اداره شدند. در سال 1887 قاسمی ها ادعای حکومت بر جزایر و بندر لنگه کردند و از قاسمی های عمان برای مقابله با ایران در خواست کمک کردند که دولت ایران به خود مختاری آنها پایان داد و در بندر لنگه پایگاه نظامی زد.

به موازات ضعف ایران، در  قرن 19 میلادی نفوذ بریتانیا بیشتر شد و انگلستان ارتباطات خود را با شیوخ عرب حاکم بر جزایر جنوبی خلیج فارس گسترش داد و در سال 1892 قراردادهایی به نام قرارداد های انحصاری با شیوخ عرب منغقد کرد که قدرت سیاسی و تصمیم گیری از شیوخ عرب خلیج فارس گرفت و در اختیار خود قرار داد. انگلیس به تدریج به سمت جزایر نزدیک به ایران مانند جزایر تنب، ابوموسی، هرمز و قشم حرکت کرد و مدعی حاکمیت بر آنها را بود و یا آن را متعلق به شیوخ عرب می دانست و اعلام کرد که این شیوخ تحت حمایت انگلیس هستند.

به دنبال تلاش ایران برای زدن بنادر گمرکی در جزایر تنب و ابوموسی و تلاش روسیه و آلمان برای نفوذ در خلیج فارس، دولت بریتانیا در سال 1900 اعلامیه ای صادر کرد و به رقبای خود هشدار داد که خلیج فارس حوزه نفوذ انگلیس است. در 14 فوریه 1900 م، وزیر امور هند دستور داد که اگر روس ها قصد دارند در بندر عباس پایگاه بزنند بدون فوت وقت باید پرچم انگلیس در جزیره هرمز، هنگام، قشم، و یا هر جزیره دیگری که مقامات دریایی صلاح می دانند نصب نمایند. وقتی بریتانیا اشغال جزایر قشم، هرمز و هنگام را دشوار دید در ژوئیه 1902 وزارت خارجه بریتانیا تصمیم به اشغال جزایر تنب و ابوموسی گرفت. در سال 1903، بریتانیا طی نامه ای به شیوخ شارجه و راس الخیمه از آنها خواست جزایر تنب  و ابوموسی را اشغال کنند. اما شیوخ توان آن را نداشتند و لذا بریتانیا خود در سال 1904 جزایر را اشغال کرد. این زمان برای بریتانیا مناسب بود زیرا ایران در گیر انقلاب مشروطه بود و روس ها نیز در سال 1905 با شکست از ژاپن ضعیف شدند و نفوذ خود را در ایران از دست دادند.

پس از اشغال جزایر سه گانه، بلافاصله مشیر الدوله وزیر خارجه ایران به انگلستان اعتراض کرد. اما انگلیس موضع سختی گرفت و برای نشان دادن شدت خود جزیره هنگام را نیز اشغال کرد. انگلستان سپس پرچم شیوخ شارجه و راس الخیمه را به جای پرچم ایران در جزایر تنب و ابوموسی نصب کرد. در این هنگام،  مظفرالدین شاه جزایر را حق مسلم ایران دانست و خواهان مذاکره شد. انگلیس اعلام کرد که چون ایران جزیره سیری را اشغال کرده است، شیخ شارجه و راس الخیمه حق دارند پرچم خود را در جزایر تنب و ابوموسی نصب کنند. ایران این تشابه سازی را غلط دانست آن را رد کرد. ایران که در این دوره به شدت ضعیف شده بود فقط اعتراض کرد و عملا توانایی هیج اقدام دیگری را نداشت.

با به قدرت رسیدن رضا شاه در ایران، دولتمردان ایرانی با تکیه بر ناسیونالیسم ایرانی و ضدیت با سیاست های استعماری انگلیس، به دنبال اعمال حاکمیت کامل خود بر سواحل جنوبی خلیج فارس برآمدند. در این دوره ایران چند گام مهم برداشت: ایران خواهان این بود که انگلستان ورود و خروج کشتی های جنگیش را به ایران اطلاع دهد و در آب های ایران توقف نکنند که انگلستان این خواسته ایران را پذیرفت. در گام دوم، ایران در سال 1934 قانون آب های ساحلی ایران را به تصویب رساند و برای آب های ساحلی خود 6 مایل و برای منطقه نظارت مطابق عرف حاکم بین المللی 12 مایل در نظر گرفت. در گام سوم، ایران جزایر هنگام و جاسک را پس گرفت. انگلستان در باره جزیره باسیدو کوتاه نیامد تا اینکه دریا دار بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران با قدرت نظامی  در سال 1936 م آن را پس گرفت و پرچم ایران را در آنجا بر افراشت. در پاسخ انگلیس به دیوان بین المللی لاهه شکایت کرد که محمد علی فروغی با اسنادی که ارائه داد رای دیوان را به نفع ایران گرفت. تا اینجای کار، در جنوب برای ایران مساله بحرین و جزایر سه گانه حل نشده باقی مانده بود و تلاش می کرد که حاکمیت خود را بر جزایر سه گانه اعمال کند.

 در سال 1928م، به دلیل افزایش قاچاق از جزایر سه گانه به داخل کشور و ضربه زدن به اقتصاد ایران، دولت ایران چند قایق را در جزایر توقیف کرد. بریتانیا  که جزایر را متعلق به اعراب می دانست، اقدام ایران را خلاف حقوق بین الملل دانست. ایران نیز در یاداشتی جزایر را جزء لایتجزای خاک ایران دانست و اعلام کرد که قرارداد1892 انگلیس با شیوخ عرب را به رسمیت نمی شناسد و به حاکم بوشهر دستور داد که هیچ یک از حکام کویت، مسقط و قطر را به رسمیت نمی شناسد و کلیه اتباع آنها باید اتباع ایران تلقی شود. در این سال چند یاداشت تند بین ایران و انگلیس رد و بدل شد. در اینجا ضروررت مذاکره میان ایران و انگلیس احساس شد.

پیش از مذاکرات، وزارت خارجه بریتانیا در نامه ای به سر رابرت کلایو وزیر مختار بریتانیا در ایران از وی خواست که در مذاکراتش با ایران مد نظر داشته باشد که حمایت از شیوح عرب خلیج فارس  از ارکان مهم سیاست خارجی بریتانیا است و بریتانیا نمی تواند امتیازی برای ایران در مورد جزایر تنب و ابوموسی قائل شود.  در این نامه عنوان شد چون ممکن است ایرانی ها حرف ما را نپذیرند به نیروی دریایی دستور داده شده است که وضع موجود را حفظ کنند و در صورت لزوم با کاربرد زور مانع تصرف جزایر توسط ایران گردند. کلایو با این موضع انعطاف ناپذیر بریتانیا، مذاکرات خود را با تیمور تاش وزیر دربار رضاه شاه آغاز کرد. دور اول مذاکرات در سال 1928 به نتیجه ای منجر نشد. چون تاش نیز حاضر نشد ذره ای از حقوق ایران کوتاه بیاید.

در دور دوم مذاکرات در ژوئیه 1929، کلایو اعلام کرد که اگر ایران از ادعای خود نسبت به جزایر سه گانه صرفه نظر کند در مقابل انگلستان حاکمیت ایران بر جزیره سیری را به رسمیت می شناسد. تاش این پیشنهاد را مضحک و اعلام کرد که سیری بخشی از ایران است و نیازی به به رسمیت شناختن انگلستان ندارد. ایران از بخشی از سرزمین خود نمی گذرد که انگلستان حاکمیت ایران را بر بخش دیگری از سرزمینش به رسمیت بشناسد. لذا مذاکرات شکست خورد و کلایو در نامه ای به وزارت خارجه تیمور تاش را یک وطن پرست واقعی دانست که با وجود او امکان رسیدن به هیچ نتیجه ای در مذاکرات وجود ندارد. وی تاش را فردی ضد انگلیسی و عامل شکست مذاکرات دانست. تاش در پاسخ ویژگی های سیاست استعماری و تفاخرمنشانه دولت بریتانیا را عامل شکست مذاکرات دانست.

در ادمه برای نشان دادن حاکمیت ایران بر جزایر، در سال 1934 مقامات ایران با کشتی های جنگی از جزایر دیدن کردند که با تهدید انگلستان مواجه شدند که ایران نیز اعلام کرد هیچ ترسی از قدرت بریتانیا ندارد. در راستای اعتراض به سیاست اشغال بریتانیا و تاکید بر حقوق ایران در جزایر سه گانه، دولت ایران در سال 1935 به بریتانیا به خاطر اینکه از طرف شیخ شارجه امتیاز خاک سرخ ابوموسی را به یک شرکت انگلیسی واگذار کرده بود اعتراض کرد.  پس از این و در دوران جنگ جهانی دوم مساله جزایر مسکوت ماند.

مطالب مرتبط