مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
در دو سال گذشته پاکستان تلاش کرده در سیاست منطقه ای و خارجی خود نگاهی معتدل به بحرانهای منطقهای داشته باشد. گفتگوی زیر برای نوع سیاستگذاری پاکستان در شکافهای شورای همکاری خلیج فارس و بحران های منطقه ای است.
واژگان کلیدی: سیاستگذاری،پاکستان، عربستان، شکاف، شورای همکاری خلیج فارس،
مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر به سیاست خارجی پاکستان در بحرانهای منطقهای داشته باشیم ، مهمترین اهداف پاکستان در بحرانهای خاورمیانه چیست؟
پاکستان با همهی کشورهای خاورمیانه رابطهی تنگاتنگ و بنیادین ندارد و با برخی کشورهای منطقه خاورمیانه رابطهی بنیادی دارد. صرف نظر از بحث ایران، مهمترین کشوری که پاکستان رابطهی نزدیکی با آن دارد عربستان سعودی است و پاکستان بیشتر از آن که خود را کشوری جنوب آسیایی بداند خود را کشوری متعلق به حوزهی خلیج فارس میداند و لذا با بعضی از کشورهای حوزه خلیجفارس ارتباط نزدیکی دارد. متأثر از این امر هر سیاستی که در حوزه خاورمیانه باشد مثلاً عربستان سعودی تهدید میشود پاکستان هم به نوعی آن را هدایت میکند. البته این را هم باید در نظر داشت که در پاکستان گاهی اوقات اشخاص و کارگزاران در تصمیمگیریها سهم مؤثرتری دارند تا ساختارها. یعنی این گونه نیست که سیاستخارجی پاکستان این گونه طراحی شده باشد بلکه سیاست خارجی پاکستان یک نگاه دیپلماسی همهسویی است اغلب کشورها را در یک جرگه خود قرار میدهد. اما بعضی از سیاستمداران پاکستان که تأثیر بیشتری در تصمیمسازی و تصمیمگیری پاکستان دارد ممکن است تحت تأثیر منابع مالیای که شخصی یا جناحی از عربستان دریافت میکنند رویکرد پاکستان را به آن سمت شکل میدهند. لذا در این قضیه به خصوص همراهی پاکستان با عربستان در بحران یمن خودنمایی میکند. البته یک سری علائم و نشانههای دیگری هم سیاست خارجی پاکستان را در خاورمیانه متمایز میکند و آن بحث اعزام نیرو به قطر است.
به هر حال قطر و عربستان در دو محور جداگانه قرار دارند. وقتی پاکستان تصمیم به اعزام نیرو به قطر را میگیرد معنی آن است که قطر را ترجیح میدهد. البته هیچ دلایل منطقیای پشت این امر نیست که چنین تصمیمی اتخاذ میشود. چون تمام شواهد و قراین میگوید که پاکستان به عربستان نزدیکتر است تا قطر. مگر تصمیمهای مالی یا مسائل ژئوپلتیک ( مثل صدور گاز قطر به پاکستان و مسائلی از این قبیل) سیاستمداران پاکستان را وادار به اتخاذ این تصمیم کرده باشد. در هر حال به نظر میآید که عامل مذهب، ارتباطاتی به صورت کاری بین پاکستان و کشورهای عربی حوزه خلیجفارس و تطمیعهای مالی سیاستمداران پاکستان و همین طور جایگاه ژئوپلتیکی پاکستان برای نفوذ کشورهای عربی در داخل پاکستان و در منطقهی افغانستان یا آسیای مرکزی و حتی جنوب شرق ایران بازی میکند) برای پاکستان هم حائز اهمیت است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به اختلافنظرهای گوناگونی در پاکستان در مورد یمن رویکرد کنونی دولت پاکستان در مورد مسأله یمن با توجه به اجلاس ریاض و همچنین بحث ائتلاف نظامی و حضور رئیس سابق ارتش پاکستان در ائتلاف عربی چیست؟
در اصل واقعیت این است که شکاف یمن در سطح منطقهای عملاً بین ایران و عربستان است. در این جریان پاکستان سیاستی را اتخاذ کرده است که نه در ایران خیلی نگرانیهایی را به وجود آورد و نه با تقاضای عربستان سعودی مبنی بر مشارکت پاکستان در ائتلاف با یمن خللی ایجاد کند. بنابراین گزینهای را انتخاب کردهاند که ملاحظات ایران را هم مد نظر دارند، لذا سطح مشارکتشان (اگر چه درست که فرماندهی ائتلاف را بر عهده دارند) بیشتر جنبهی سمبولیک دارد تا یک جنبهی کارکردی خیلی مؤثر. علت این موضع بینابینی (که نه زیاد نیرو اعزام کنند و نه پاسخ منفی بدهند و اصلاُ نیرو اعزام نکنند) تعادل قوایی در درون پاکستان است، یعنی مردم و نمایندگان مردم عموماً یک نگاه مثبتی به ایران به طور کلی ( صرفنظر از این که چه حکومتی در ایران بر سر کار باشد از لحاظ تمدنی و فرهنگی مردم پاکستان) نگاه خاصی به ایران دارند. اما در سطح سیاستمداران گاهی اوقات تطمیع رهبر، تطمیع نخستوزیر یا یک فرمانده ارتش ممکن است به اعزام چنین نیروهایی منجر شود. بنابراین آن چه که اتفاق افتاده است در حدی است که ملاحظات ایران هم در نظر گرفته شده است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: نگاه کنونی پاکستان نسبت به سوریه و عراق چه تغییری نسبت به سالهای گذشته داشته است؟
پاکستان در قضیه سوریه و عراق زیاد موضعگیری مشهودی نداشته است. شاید در یمن در کنار عربستان سعودی خیلی آشکار ظاهر شده است، اما به نظر میرسد در سوریه و عراق حداقل از منظر حاکمیتی ورود نکرده و در عین حال هم شاید با عربستان سعودی همسویی زیادی را از نظر تبلیغاتی نشان نداده است. علت این است که پاکستان با این که یکی از کشورهای محل خیزش رادیکالیسم اسلامی است، ولی در عین حال بسیاری از گروههایی که در عراق و سوریه فعال هستند این گروهها به نوعی نیمنگاهی به پاکستان هم دارند. یعنی آن چه که تحت عنوان دولت اسلامی خراسان گفته میشود (که شاخهای از داعش است ) بخش زیادی از آن دولت پاکستان را هم مد نظر قرار دادند. به خصوص تحریک طالبان پاکستان که اکنون بدنهی اصلی داعش در قلمرو افغانستان و پاکستان محسوب میشود. این نیروها براندازی حکومت در پاکستان و براندازی حکومت در افغانستان را هم در دستور کار دارد. البته گاهی اوقات ترکیب اهداف بسیار پیچیده میشود و گاهی احساس میشود که این نیروها تحت فرماندهی آیاسآی عمل میکنند. با این حال چون حمایت از نیروهای رادیکال آن گونه که عربستان سعودی میخواهد در عراق و سوریه به نوعی حمایت از جریانهای رادیکال در پاکستان بوده، به نظز میرسد پاکستان علاقهای به ورود جدی به بحران عراق و سوریه نشان نداده و به نظر میآید که این سیاست فعلاً ادامه داشته است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر اختلاف کنونی قطر و عربستان را به عنوان تحول نوین در شورای همکاری خلیج فارس بدانیم، آیندهی سیاستگذاری عربستان در بحث شکافهای شورای همکاری خلیج فارس چگونه خواهد بود؟
حمایت عربستان از قطر غیرمنتظره است. دلیلش این است که این حمایت یا باید ایدئولوژیک باشد که سلفیهای تکفیری در پاکستان تا جریانهای اخوانی (که قطر از آنها حمایت میکند) بیشتر تأثیرگذار هستند. سلفیهای تکفیری و کلا جریانهای وهابی که عربستان از آنها حمایت میکند، قدرتمندتر از اخوانیها در پاکستان هستند. در واقع آنها میتوانستند بر سیاست پاکستان به سود عربستان و به زیان قطر تأثیر گذارند. به علاوه با تمام این ملاحظاتی که وجود دارد عربستان نسبت به قطر کشور قدرتمندتری است و اگر پاکستان بخواهد سیاست خاورمیانهای داشته باشد یک پای اصلی آن عربستان سعودی باید باشد و قطر شاید این ظرفیت را نداشته باشد و لذا به لحاظ ایدئولوژیک و ژئوپلتیک پاکستان یا باید سکوت میکرد یا جانب عربستان سعودی را میگرفت. حالا این که چرا چنین اتفاقی افتاده است به نظرم شاید سیاستمداران پاکستان از قطر پاداشهای شخصی دریافت کردهاند (که البته این پاداشها را عربستان هم میتوانسته پرداخت کند) یا این که پاداشهای ژئوپلتیک (چون قطر بزرگترین هم بزرگترین تولیدکنندگان گاز جهان است) دریافت کردهاند . لذا ممکن است قطر قول داده باشد که بخشی از نیازهای گاز طبیعی پاکستان را تأمین کند. چون یکی از دعواهای اصلی در منطقه بین عربستان و قطر بحث گاز قطر است که عربستانیها معتقد هستند که قطر باید از این گاز برای برای استقرار امنیت در منطقه هم استفاده کند. عربستانیها در مقابل آمریکا پرداختهایی بابت خرید امنیت کردند. عربستان معتقد است که قطر هم باید بخشی از این امنیت را خریداری کند. بنابراین شاید قطر حاضر نشده که پول گاز را به عربستانیها دهد و حاضر شده که مابهازای گازش را به پاکستان بدهد. اگر چنین باشد ممکن است پاکستانیها را وادار کرده باشد که در کنار قطر قرار بگیرند.