مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

مدیریت و راهبری صیانتی ذخایر و درآمدهای نفتی در تامین امنیت و صلح پایدار بین المللی

اشتراک

دکتر فرشاد علیخانی
کارشناس انرژی
مرکزبین المللی مطالعات صلح – IPSC

یکی از دغدغه های اساسی دولتها در سطح ملی، بین المللی و جهانی، تامین امنیت و صلح پایدار برای استفاده بهتر از فرصتهای مشترک می باشد. در عرصه بین الملل، رویکردهای گوناگونی به تامین منافع وتحصیل منابع قابل پیگیری است؛ در یکی از رویکردها، هدف بیشینه سازی منافع ملی به صورتی رقابتی در دستورکار قرار می گیرد و طی آن، رقابتها جایگزین تعاملات همگرایانه شده و یا حداقل بر آن تفوق می یابد.

 در این رویکرد، بروز تعارضات و اختلافات ناشی از تنوع قرائتهای ناظر بر تامین منافع و یا روشهای تحصیل منابع توسط هر یک از کشورها، طبیعی و محتمل به نظر می رسد.

            در رویکرد دوم، هدف تامین منابع و تحصیل منافع با جهتگیری همکاری، مشارکت، همفکری و همدلی پیگیری می شود و در چنین بستری است که گفتمانهای سازنده زمینه را برای تحقق آمال، و دستیابی به منافع و منابع مشترک فراهم می آید. واقعیت این است که گفتمان غالب بر روابط بین المللی جهان امروز، بیشتر مبین تفوق رویکرد اول بر دوم است و به اعتقاد اینجانب شاید به همین دلیل باشد که امروز شاهد ناآرامیها و جنگهای بین المللی و حتی جنگهای نیابتی بین بلوکهای قدرت، خاصه در سوریه سال 2018، هستیم. مثال دیگر، رویکرد مذاکرات هسته ای فی مابین ایران و 1+5 است که بارها و بارها از سوی ایران و امریکا به عنوان طرفین اصلی دعوا اعلام شده که بر مبنای بی اعتمادی و عدم حسن نیت به مذاکره وارد شده و آن را ادامه داده اند. این جای تاسف بسیار است مگر آنکه سیاست اعلامی، از سیاست اعمالی متفاوت بوده باشد.

در موضوع راهبری و مدیریت منابع و ذخایر نفت و گاز نیز این دو رویکرد بصورت جدی موضوعیت دارند.قبل از آن مفید به نظر می رسد نگاهی به آخرین اطلاعات نفت و گاز جهان و نیز جایگاه ایران در این میان داشته باشیم. بر اساس سند داده های انرژی جهان منتشره از سوی شرکت بریتیش پترولیوم در سال 2017 ، ذخایر نفتی جهان در پایان سال 2016 به 706/ 1 تریلیون و 700 میلیون بشکه رسیده که از افزایش 2/15 میلیارد بشکه‌ای ذخایر نفت اثبات شده جهان در این سال نسبت به سال قبل از آن خبر می دهد. ونزوئلا با ذخایر 300 میلیارد و 900 میلیون بشکه ای معادل 17.6 درصد کل ذخایر نفت جهان در رتبه نخست جهان، عربستان با 266 میلیارد و 500 میلیون بشکه در رتبه دوم و کانادا با 5/171 میلیارد بشکه در رتبه سوم قرار گرفته اند. بر اساس این سند، ایران 3/ 9 درصد کل ذخایر نفتی اثبات شده جهان را در اختیار دارد و همچنان چهارمین مالک بزرگ ذخایر نفتی در جهان محسوب می شود. منطقه خاور میانه  3/ 47 درصد از کل ذخایر نفتی اثبات شده جهان را در خود جای داده است.

از نقطه نظر ذخایر اثبات شده گاز طبیعی در جهان، بر اساس گزارش فوق الاشاره، حجم کل ذخایر گازی جهان در پایان سال 2016 برابر با 6/ 186 تریلیون مترمکعب برآورد شده است. حجم ذخایر گازی ایران در سال 2016 معادل 5/ 33 تریلیون مترمکعب عنوان شده و بدین ترتیب، ایران 18 درصد از کل از ذخایر گازی جهان را در اختیار داشته و همچنان بزرگترین دارنده ذخایر گازی جهان به شمار می رود. روسیه پس از ایران با ذخایر 3/ 32 تریلیون مترمکعبی در رتبه دوم و قطر با 3/ 24 تریلیون مترمکعب در رتبه سوم قرار گرفته اند. آمریکا با تولید 2/ 749 میلیاردمترمکعب بزرگترین تولید کننده گاز جهان شناخته شده و روسیه با 4/ 579 میلیارد مترمکعب در رتبه دوم قرار دارد. قطر با تولید 2/ 181 میلیارد مترمکعب پس از ایران در رتبه چهارم قرار دارد.

             واقعیت این است که دارندگی این ذخایر خدادادی در میان عمده کشورهای برخوردار از آن منجر به توسعه قابل مقایسه با کشورهای توسعه یافته غیرنفتی نگردیده است. به عنوان نمونه شاخص توسعه انسانی دانمارک را با نیجریه یا ایران و یا عربستان سعودی مقایسه نمایید . دلیل آنکه درآمدهای سرشار نفتی در بسیاری از کشورهای نفتخیز، مانع و نه عامل توسعه بوده چیست؟ چرا در بسیاری از کشورها، تخصیص غیربهینه درآمدهای نفتی باعث کاهش مشروعیت سیاسی حکومتهای آنان گردیده است؟ چرا ابزارهای قهریه و سرکوب در کشورهای نفتخیز تقریبا اپیدمی داشته و بیماری هلندی و نارضایتی عمومی، بیماری مشترک آنهاست؟ واقعیت این است که در این خصوص بحث بسیار مفصل است و در چارچوب این گفتار قابل بررسی عمیق نیست اما از این جهت مورد اشاره قرار گرفت تا توجه به ماهیت کشورهای صادرکننده عمده نفت جلب شود و چرایی مدیریت غیرصیانتی ذخایر نفت و گاز در برخی از آنها و مدیریت تخصیص درآمدهای سرشار آنها به مقاصد توسعه ملی، به عنوان موضوعی راهبردی مورد عنایت ویژه باشد و در مجال مناسب به بحث و راهیابی گذاشته شود.

به نظر می رسد در رژیم کنونی حاکم بر تعاملات فی مابین کشورهای عمده تولید و مصرف کننده انرژی در جهان شاهد همگرایی نسبی هستیم. تشکیل مجمع بین المللی انرژی (آی ای اف) در سال 1957 ، سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) در سال 1960، مجمع کشورهای صادرکننده گاز (جی ای سی اف) در سال   2008  از مصادیق موفق تلاش در ارتقای ظرفیتهای همکاریهای بین المللی در بخش انرژی می باشد. این بدان معناست که یقینا سبدی از منافع مشترک تعریف شده که برای دستیابی به حداکثر هم افزایی بین المللی در پایدارسازی امنیت عرضه و تقاضای انرژی، تشکیل نهادهای بین المللی انرژی و همکاری جهت افزایش نسبی تاثیرگذاری آنان در معادلات انرژی جهانی در دستورکار قرار گرفته است. با این روند، به نظر می رسد زمینه گفتمانی مناسبی برای ایجاد و تقویت پیوند راهبردی بین عرضه کنندگان و متقاضیان نفت و گاز بوجود آمده باشد. تقویت این رویکرد می تواند منجر به افزایش ضریب مانایی صلح و امنیت بین المللی گردد. از سوی دیگر، با تسهیم دستاورهای هر یک از کشورهای موفق در تولید صیانتی و مصرف صیانتی، تجارب مدیریتی و مهندسی نیز به اشتراک گذارده می شود. تحقق راهبری و مدیریت صیانتی منابع نفت و گاز در سطح بین المللی و جهانی، موضوعی پیچیده و در عین حال مستلزم رشد فرهنگحسن سلوک بین المللی و همکاری راهبردی در عین رقابت سازنده برای بالندگی و کسب سهم بیشتر در تامین منافع جهانی است. کسب سهم بیشتر در این بازار به معنای کسب سودآوری بیشتر برای کشورها خواهد بود؛ و اتفاقا با چنین رویکردی است که ظرفیتی عظیم برای توسعه اقتصاد، سیاست، رفاه و صلح جهانی فراهم می آید.

در سالهای گذشته اینجانب در مباحث ناظر بر دیپلماسی انرژی،  انگاره “هم کفایی” را بجای “خودکفایی” مطرح و پیشنهاد نمودم با این فرض که به گونه ای بهتر بتوان چهره راهبردی ازدرهم تنیدگی منافع انرژی را برای کشورها ترسیم نموده و بدین ترتیب، به تحقق استراتژی نقش آفرینی بیشتر وموثرتر نفت و گاز در صلح و امنیت پایدار بین المللی یاری رساند

.در حال حاضر، سازمان اوپک از سال 2014 تا کنون عملا تلاش نموده تا ضمن همکاری با بانک جهانی، آژانس بین المللی هسته ای، مجمع جهانی انرژی و مجمع کشورهای صادرکننده گاز، گزارشات مشترکی از وضعیت انرژی جهان فراهم آورد. از سوی دیگر مذاکرات فی مابین آقای بارکیندو، دبیرکل کنونی اوپک با مقامات عالی رتبه چین در سال 2017 نشان از درک اهمیت راهبردی همفکری و همکاری راهبردی میان تولیدکنندگان و مصرف کنندگان عمده انرژی در جهان دارد. اما به واقع، به نظر می رسد هنوز تا تحقق همه جانبه این پارادایم در بازار جهانی سیاست و نیز بازارهای جهانی نفت، گاز  و انرژی فاصله بسیار است.

برای توسعه پارادایم هم کفایی در تامین انرژی مورد نیاز جهان در سطح دنیا باید در سطح ملی، دکترین راهبری و مدیریت ذخایر و درآمدهای نفتی با رویکرد ارتقای کارآیی نظامهای هدفگذاری، برنامه ریزی، اجرایی و نظارتی متحول شود. از آنجا که توسعه یافتگی و یا عقب ماندگی کشورها بر یکدیگر تاثیرگذار بوده و هستند، شاید  در سطح بین المللی، ترویج پارادایم  مدیریت و راهبری یکپارچه ذخایر و منابع نفت و گاز در جهان، ایده خوبی باشد؛ گرچه اندکی آرمانگرایانه به نظر برسد.

 برای ارتقای نقش مدیریت و راهبری صیانتی منابع و ذخایر نفتی در تامین صلح و امنیت بین المللی پایدار، ارتقای زمینه ها و مکانیزمهای همکاری گرا و تعامل جویانه و ایجاد بسترهای نگرشی و اجرایی صاحب ضمانت اجرا پیش بینی می شود. اینکه نفت و گاز جهان باید در خدمت صلح و امنیت جهان قرار گیرد، آرمانی است که باید برای تحقق تمام یا درجات بیشتری از آن بسیار تلاش نمود.

واژگان کلیدی:مدیریت ، راهبری صیانتی ذخایر ، درآمدهای نفتی در تامین امنیت و صلح پایدار بین المللی

مطالب مرتبط