اسلام ذوالقدرپور
پژوهشگر مسائل بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
سیاستگذاری عمومی دارای دو روند متفاوت است که روند مطلوب آن سیاستگذاری پیشنگر و راهبردی است که بر اساس چشم انداز و آیندهنگری طراحی شده و ماهیت کنشگرا دارد. روند دیگر سیاستگذاری عمومی بر وضعیت کنونی تمرکز نموده، واکنشی به شرایط یا بحران موجود است.
سیاستگذاری واکنشگرا زمانی در دستورکار قرار میگیرد که سیاستگذار در میانه چالش یا بحران گرفتار شده و برای رهایی یا گذار کمخطر از این وضعیت به طراحی و انتخاب سیاست یا تاکتیک اقدام میکند. در این روند از سیاستگذاری، همه چیز بر چالش یا بحران موجود بنیان شده و تمرکز بر بحران موجود است. در سیاستگذاری خارجی و دفاعی نیز سیاستگذاری واکنشگرا دارای کاربردهای روزافزون است. اما برخی بازیگران نظام جهانی با توجه به منابع قدرت به خصوص منابع اقتصادی و مالی در اختیار، فراتر از سیاستگذاری واکنشگرا و بحران محور، به سرمایه گذاری بر بحران اقدام میکنند!
سرمایه گذاری روی بحران به عنوان یک سیاستگذاری واکنشگرا، توان یک سیاستگذار یا بازیگر نظام جهانی و منطقهای را نشان میدهد که میتواند از مشکلات و بحرانهای دیگر بازیگران به سود خویش بهرهبرداری نموده و منافع خود را تثبیت یا افزایش دهد. بحرانهای ژئوپلیتیک ازجمله بسترهای سرمایهگذاری روی بحران هستند که منافع برخی بازیگران خارج از چرخه بحران را نیز تأمین میکنند.
پیدایش روزافزون بحرانهای ژئوپلیتیک به یکی از منابع قدرت بازیگران توانمند تیدیل شده است تا قدرتهای مهم منطقهای و جهانی با سرمایهگذاری روی بحرانها، بازی قدرت را به سود خویش طراحی کنند. بازی قدرت که ذینفعان بیشماری داشته و دو طرف اصلی بحران ژئوپلیتیک را قربانی منافع سایر بازیگران میسازد.
سرمایهگذاری بر بحران به معنای کسب منافع از مشکلات یا مرگ دیگران (همسایه) است، امید و آروزی یک بازیگر برای زوال و سرنگونی سایر بازیگران را پوشش میدهد. الگوی سرمایه گذاری روی بحران که بخشی از سیاستگذاری نظامی و سیاست خارجی برخی بازیگران نظام جهانی است، بهویژه سبب برتری راهبردی رقیبان منطقهای ایران شده که چند مؤلفه و جلوه آن چنین قابل تفسیر است:
یکم – خطر سرمایهگذاری بر بحرانهای ژئوپلیتیک: برخی بحرانهای که پیش از بروز مورد توجه و خوشایند یک یا چند بازیگر قرار داشته و سرمایهگذاری یک بازیگر را جذب میکنند، ناگاه دچار چرخش شده و بر خلاف انگارههای مطلوب نخستین، پیامدهای نامطلوبی برای سرمایه گذار فراهم میسازند.
شکلگیری و سازماندهی گروههای تروریستی در تحولات بهار عربی بهویژه داعش، جبهه النصره و … از جمله جلوههای تغییر ماهیت سرمایهگذاری تعدادی از بازیگران منطقهای و جهانی بر سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه و دولت شیعی عراق بود که سرمایهگذاران اصلی مانند: عربستان، قطر، امارات متحده عربی، ترکیه و … با تهدیدات همان گروههای تروریستی دست نشانده خود مواجه شدند.
سرمایهگذاری کلان ایالات متحده امریکا در افغانستان و کمک به شکلگیری القاعده و طالبان در افغانستان که در نهایت همین سازمانهای جهادی به تهاجم به امریکا و غرب متهم شدند، نمونه برجسته دیگری از خطر سرمایهگذاری روی بحران ژئوپلیتیکی است. سرمایهگذاری روی بحران اوکراین و آرزوی شروع جنگ میان روسیه و اوکراین که 24 فوریه 2022 تحقق یافت، هرگز نتوانست پیامدهای مطلوبی برای روسیه و دیگر دولتهای امیدوار به جنگ مانند ایران، چین و … بلکه دولتهای اروپایی و امریکا داشته باشد.
تهاجم 7 اکتبر 2023 حماس به اسرائیل و جنگ غزه در یک سال اخیر نیز نمونهای دیگر از سرمایهگذاری روی بحران ژئوپلیتیک است که ذینفعان آن مانند: اسرائیل، فلسطین، سوریه، لبنان، عراق، ایران، ترکیه و … را به حداکثر سرمایهگذاری برای کسب بیشترین منافع در این بحران ژئوپلیتیک مجبور ساخته است.
آرزوی شکلگیری جنگ و تهاجم چین به تایوان نیز جلوهای دیگر از تلاش بازیگران روی بحرانهای ژئوپلیتیک است. آرزوی تهاجم چین به تایوان برای طیف بزرگی از بازیگران نظام جهانی ازجمله روسیه، ایران، فلسطین و … بسیار ارزشمند بوده و ریسک سرمایه گذاری روی این بحران را قابل پذیرش میسازد.
دوم – سرمایهگذاری برای تبدیل چالش داخلی به بحران منطقهای: مؤلفه دیگر سیاستگذاری واکنشگرا را میتوان سرمایهگذاری روی چالشهای کنونی یک بازیگر دانست که چالش داخلی را به بحران ژئوپلیتیک برای آن بازیگر تبدیل میکند.
واکنش قدرتهای منطقه به چالشهای داخلی سایر بازیگران و تلاش برای تقویت اینگونه چالشها به منظور شکلگیری بحرانهای ژئوپلیتیک برای رقیبان، با سرمایهگذاری روی بحران داخلی همراه شده و موجی از بحرانهای داخلی دارای ماهیت ژئوپلیتیک را شکل میدهد. این سرمایهگذاری روی بحران داخلی با هدف تضعیف رقیبان است.
این روند واکنشگرا در سیاستگذاری خارجی بسیاری بازیگران نظام جهانی پیشینهای طولانی دارد. سرمایهگذاری ایالات متحده بر مخالفین دولتهای قانونی در سراسر جهان بهویژه آمریکای لاتین و آسیای جنوب غربی به منظور تضعیف و بلکه سرنگونی دولتهای مستقل و ضد غربی حاکم در این کشورها که مثالهای برجسته آن در سرمایهگذاری و دخالت آشکار برای سرنگونی دولت آلنده در شیلی، دولت اورتگا در نیکاراگوئه، دولت کاسترو در کوبا، دولت چاوز و مادورو در ونزوئلا، دولت مورالس در بولیوی، دولت نوریگا در پاناما و … دیده میشود.
سرمایهگذاری اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه کنونی بر بحران سایر کشورها نیز جلوههای بیشماری دارد از سرمایهگذاری بر بحران داخلی ایران، افغانستان و … تا سرمایهگذاری روسیه کنونی روی بحران اوکراین، گرجستان، ارمنستان و … .
تلاش بازیگران فعال برای اثرگذاری بر سایر بازیگران سبب میشود تا در امور داخلی یکدیگر دخالت نمایند. رویکرد ایران در بحران داخلی بحرین و عربستان، دخالت امارات متحده عربی، عربستان و … در بحران قومیتی و مذهبی ایران بهویژه در سیستان و بلوچستان، خوزستان و کردستان، دخالت ترکیه در بحران قومیتی عراق و سوریه، دخالت بسیاری دولتهای منطقه در بحران داخلی سوریه، افغانستان، بلوچستان پاکستان، عراق و … که از الگوی سرمایه گذاری روی بحران دیگران پیروی میکند.
سوم – ایران کانون سرمایهگذاری بحران دیگران: در چهل سال اخیر هیچ کشور در آسیای جنوب غربی به اندازه ایران کانون سرمایهگذاری روی بحران نبوده است. در حالی که به علت تحریمهای غربی علیه ایران، سرمایهگذاری بر اقتصاد ایران جذابیت ندارد، اما سرمایهگذاری روی بحران ایران جذابیت شگفتی دارد!
سرمایه گذاری روی بحران از سوی رقیبان و همسایگان ایران برای تضعیف ایران در چند دهه اخیر شدت بیشتری داشته است و رقیبانی مانند عربستان، امارات متحده عربی، آذربایجان، قطر، ترکیه و … هرکدام بر حوزه خاصی از چالشهای داخلی و ژئوپلیتیکی ایران تمرکز نموده و تلاش دارند تا ایران را چنان درگیر این بحرانها نمایند که اقتدار ژئوپلیتیکیاش را از دست داده و در انزوای کامل قرار گیرد.
*
سیاستگذاری خارجی در جهان آشوبناک قرن بیست و یکم به طیف گوناگونی از سیاستها و تاکتیکها نیاز دارد. روندی پیچیده از سیاستگذاری که به جای آیندهنگری بر واکنش به رویدادهای کنونی بنیان شده، بلکه شدت بحران و تقویت بحران دیگران را به سود خود طراحی میکند. سرمایهگذاری روی بحران به الگوی رایج در سیاستگذاری خارجی نظام جهانی تبدیل شده که بهخصوص برای تضعیف و سرنگونی دولتهای مستقل مورد توجه قرار میگیرد. این الگوی مقابله با رقیبان و دشمنان بهویژه در آسیای جنوب غربی دارای جلوههای بسیاری است. جلوههایی از طراحی و اجرای موفق تا طرحهای سرمایهگذاری کلان که نهتنها شکست خورده، بلکه پیامدهای آسیبزای آن به طراحان و مجریان این الگوی سرمایهگذاری روی بحران نیز بازگشته است!
حوزههایی مانند اقتصاد نابسامان، مسایل قومیتی، مذهبی، فرهنگی، سیاسی و … به شدت مورد توجه رقیبان و دشمنان ایران قرار گرفته و جذابیت بالایی برای سرمایهگذاری خارجی روی بحران را برای دیگران فراهم میسازد. جذابیت سرمایهگذاری روی بحرانهای ایران که در نهایت سبب تبدیل برخی چالشها و بحرانهای داخلی ایران به بحرانهای ژئوپلیتیک برای ایران میشوند.
قابلیتهای تبدیل یک چالش داخلی ایران به یک بحران ژئوپلیتیک علیه منابع و منافع راهبردی کشور، سبب افزایش جذابیت سرمایهگذاری روی بحرانهای ایران شده است. سرمایهگذاری رقیبان و دشمنان روی بحرانهای ایران که بخش مهمی از آن نتیجه رویکرد تقابلی با ایالات متحده امریکا و تحریمهای غرب علیه ایران است. در چنین شرایطی لازم است تا تحولی بنیادین در سیاستگذاری عمومی ایران با تمرکز بر کاهش چالشها و بحرانهای داخلی طراحی و اجرا گردد تا جذابیت سرمایهگذاری خارجی روی بحرانهای ایران کم شده و اقتدار ژئوپلیتیک ایران به عنوان یک قدرت بزرگ منطقهای حفظ گردد.