مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

 راهبرد سعودی در سوریه پسا بشار اسد 

اشتراک

 

داود احمدزاده

کارشناس مسائل غرب آسیا 

مرکز بین الملی مطالعات صلح-ipsc

 

عربستان سعودی بعد از تحولات منطقه ای موسوم به بهار عربی و خیزش های مردمی در جهان عرب، با احساس تهدید از تحولات نوین، ایجاد تغییراتی در راهبرد منطقه ای خود را آغاز کرد؛ بخش بزرگی از تغییرات ایجادشده در رویکرد منطقه ای عربستان با پادشاهی ملک سلمان و به خصوص قدرت گرفتن محمد بن سلمان در ارتباط بوده است.

در این میان,عربستان سعودی پس از بهار عربی 2011وجابجایی سیاسی در حکمرانی های  نزدیک به ریاض نظیر تونس و مصر روند ائتلاف سازی منطقه ای  برای جلوگیری از رشد ونمو انقلاب ها  ناکام وناتمام در منطقه در پیش گرفت . بنابراین ائتلاف سازی بین المللی به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی عربستان، به معنای ایجاد شراکت با قدرت های بزرگ و در هم تنیدن منافع و امنیت ملی این کشور با منافع و سیاست قدرت های جهان است. ضمن اینکه حضور گسترده و قدرتمند در محافل  و سازمان سیاسی و اقتصاد جهانی بخش مهم دیگری از این اصل ثابت سیاست خارجی عربستان محسوب می شود عربستان ائتلاف با بریتانیا سپس آمریکا را به عنوان یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی خود دنبال کرده و همکاری و تعاملات استراتژیک با قدرت های بزرگ را به عنوان ضامن مهمی برای امنیت ملی خود می داند.

راهبرد اتحاد و ائتلاف با یک قدرت فرا منطقه ای یا منطقه ای در جهت تنظیم بازی موازنه قدرت، همواره از طریق بکارگیری الگوهای کشمکش یا ثبات پیگیری شده است. مفهوم بندی و شکل بندی این جایگاه برآمده از الگوی واقع گرایی امنیت محور در سیاست خارجی عربستان سعودی است.این راهبرد به عربستان کمک می کند تا ضمن تامین امنیت داخلی و منطقه ای، بازی موازنه قدرت را در مورد همسایگان قدرتمند خویش به اجرا بگذارد. از این رو عربستان سعودی دو الگوی موازنه سازی برون گرا و درون گرا را بسته به متغیرهای گوناگون به اجرا می گذارد.

بطوریکه حاکمان ریاض در سال‌‌های بعد از 2011، به رهبری محمد بن سلمان سیاست خارجی مبتنی بر راهبرد مداخله فعال در امور منطقه را در پیش گرفتند که اساس آن بر مبنای ضدیت فراگیر با منافع جمهوری اسلامی ایران باشد. در همین راستا، با برگزاری نشست‌های مختلف درون عربی و حتی بین‌المللی، تلاش‌های خود را برای ائتلاف‌سازی علیه ایران آغاز کردند که برآیند ملموس آن ایجاد جبهه متحد عربی علیه یمن و ائتلاف موسوم به ضد تروریسم اسلامی به رهبری ریاض بود. علاوه براین  رویکرد متفاوت در کشور در مورد سوریه به افزایش تنش ها انجامیده است . حمایت های مالی و نظامی از مخالفین بشار اسد در مقابله حمایت تمام قد ایران  بر  بقای اسد  شرایط برای رویارویی تمام عیار دو کشور در عرصه های نظامی و رسانه ای  فراهم کرده بود . اوج تنش ها را می توان در رویارویی تمام قد ایران و عربستان در موضوع سوریه مشاهده نمود.

 در واقع پس از آغاز اعتراضات مدنی گسترده در سوریه و حضور گروههای مخالف بشار اسد از طیف تندرو سلفی تا ارتش ملی آزاد و کردها عربستان سعودی در کنار امارات و قطر از بخشی مخالفین سلفی رژیم بشار اسد حمایت مالی  و نظامی می کرد و رهبری محور عربی ضد بشار را برعهده داشت سیاست سعودی ها تا 2019 در تعارض با منافع ملی ایران بر محور سرنگونی بشار اسد و تضعیف محور مقاومت شکل گرفته بود .

 با این وجود بروز تشتت در صف مخالفین نظام قبلی سوریه ورود بازیگران پرتوانی چون ترکیه و قطر  ونیز برخی گشایش در حوزه دیپلماتیک میان تهران –ریاض از نفوذ و نقش آفرینی آن در سوریه کاست. در این میان عربستان سعودی در سال آخر زمامداری بشار اسد مسیر شناسایی این رژیم را در منطقه در پیش گرفته بود و زمزمه های مبنی بازگشت کامل سوریه  به دنیای عرب شنیده می شد. حتی ریاض از حضور شخص بشار در نشست اتحادیه عرب به نوعی استقبال می کرد با وجود شرط بهبود در روابط ریاض – دمشق  بن سلمان پذیرش سوریه در جهان عرب ونیز مساعدت به بازسازی آن را منوط به گسست کامل آن از محور مقاومت و کاهش روابط با ایران نموده بود .

 بنابراین پس از سرنگونی  نظام سیاسی سوریه و روی کار آمدن  مخالفین به رهبری تحریر الشام  پس از تسلط بر دمشق  نگاه سعودی ها  به تحولات آن  می تواند بسیار متفاوت تر از گذشته باشد :

1- باید در نظر داشت که در ساماندهی نیروهای مخالفین نظام سابق سوری در ادلب و حما  نقش اصلی را ترکیه برعهده داشت .ترکیه در ظاهر با هم داستانی با ایران و روسیه تلاش می کرد که در نشست های سه جانبه  از طرق سیاسی و روند مذاکرات مسیر را برای صلح و ثبات در سوریه فراهم سازد. ولی همزمان با گفتگو با کنشگران اصلی خارجی در سوریه به دنبال براندازی و تغییر رژیم و پیشبرد اهداف استراتژیک خود یعنی گسترش قلمرو جغرافیایی و بسط نفوذ سیاسی در منطقه  بود. با این وجود به نظر می رسد که در فهم دقیق تحولات سوریه بایستی به متغیرهای دخیل در بحران و گسترش آن ونیز حضور بازیگران اثرگذاری نظیر عربستان سعودی و قطر حتی امارات توجه نمود . بنابراین درست است که نقش ترکها در وقایع سوریه چشمگیر بوده ولی این نقش به نوعی با همراهی و همکاری دیگر بازیگران منطقه ای وبین المللی شکل گرفته است . بنابراین می توان گفت پروژه سوریه یک پروژه مشارکتی بوده در قالب نقش و سهم هر یک از بازیگران دخیل در آن قابل ارزیابی است .

2- عربستان سعودی پس از روی کار آمدن نظام جدید در سوریه به رغم برخی خوش بینی ها از بروز تحولات سیاسی نگران تنش های قومی و مذهبی و سرایت هرگونه نا آرامی آن در کشورهای منطقه است واز سوی دیگر, در این مسیر دغدغه  های امنیتی خود را نسبت به چگونگی روند تحولات آتی سوریه  و نحوه ورود گروه های معارض در فتح دمشق اعلام می کند. از نظر مقامات امنیتی سعودی گروه تحریر الشام یا جبهه النصره قدیم عقبه همکاری امنیتی و اطلاعاتی با داعش داشته و این گروه مانند داعش سال ها در لیست گروههای تروریستی قرار داشته است.  پس حمایت بی چون چرای ترکیه و قطر از این گروه می تواند خطرات امنیتی برای منافع سعودی ها در آینده درپی داشته باشد . باید در نظر داشت نگاه سعودی ها نسبت به آینده سوریه متفاوت تر از نگاه ترکیه است  اصولا سعودی ها  بحران سوریه را ابتدا یک بحران عربی می داند تا بحران اسلامی ونیز از احیای مجدد مدل حکمرانی اخوانی در سوریه و بسط در منطقه از سوی ترکیه و قطر  واهمه دارند.

 

3- به رغم تلاش های فراگیری ترکیه در تبدیل شدن به بازیگر قدرتمند و پرنفوذ در منطقه از طریق  استیلاء بر سوریه به نظر می رسد که توان اقتصادی و سیاسی آنکارا در پیشبرد اهداف سیر ناپذیر آن محدود است. سوریه به دلیل تنگنای اقتصادی و بروز جنگ داخلی فرسایشی از سال 2011 با بحران جدی انسانی روبروست. از سوی دیگر حضور بازیگر متعارض در سوریه نظیر اسرائیل و آمریکا ایجاد وحدت رویه سیاسی و عبور از دوران گذرا با مشکل روبرو ساخته است. سوریه کشور جنگ زده با بحران های محیط زیستی,اقتصادی و انسانی روبروست . خروج از بحران نیازمند سرمایه گذاری کلان اقتصادی است که در شرایط موجود  ترکیه سرمایه لازم برای بازسازی اقتصادی آن به تنهایی در اختیار ندارد . بی تردید این سرمایه تنها از سوی عربستان سعودی و امارات می تواند بسوی سوریه سرازیر گردد، به شرطی منافع سیاسی و اقتصادی سعودی به درستی از سوی مقامات جدید سوری تضمین گردد.

4- درست است عربستان با محور ترکیه و قطر ممکن است هنوز اختلافاتی را در نحوه تقسیم قدرت داشته باشند،  ولی در یک راهبرد اصلی مبتنی بر ایران زدایی از سوریه هم نظرند .سقوط رژیم علوی به چند بخش (سوریه 24 میلیون نفر جمعیت دارد که نیمی از آنها عرب سنی هستند و مابقی گروه های قومی علوی، کرد، مسیحی و دروزی هستند)، نفوذ ایران و محور شیعه را در آنجا به شدت کاهش داده و ریاض می تواند در کنار ترکیه نقش مهمی در آینده سیاسی سوریه داشته باشد. 

حمایت از سازمان ها و دولتمردان سنی فعال در سوریه، در کنار حمایت ریاض در ابطال تحریم های سنگین بین المللی علیه دمشق و افزایش سرمایه گذاری‌هایش در توسعه و بازسازی این کشور و احیای اقتصاد سوریه با رویای جهانی و درک عملگرایانه ی محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان مطابقت دارد. فروپاشی سوریه حتی بهانه ای است تا بن سلمان روابطش را با آنکارا و دوحه بهبود بخشد. این در حالی است که رئیس جمهور اسد، به خاطر نزدیکی و فشار ایران، از همکاری اقتصادی بین آن‌ها جلوگیری می کرد.

5- سفر اخیر احمد الشرع ( محمد جولانی )رهبر تحریر الشام  و رئیس دوره انتقالی به عربستان سعودی و دیدار  وی با مقامات سیاسی و امنیتی آن نشان می دهد حاکمان جدید سوریه  که به دنبال ایجاد موازنه در روابط خود با کشورهای موثر در سوریه و در صدر آنها عربستان و ترکیه و نیز قطر است که حامی اصلی آنها است. در شرایط موجود بازسازی سوریه خروج از بحران اقتصادی جزء اولویت های حاکمان جدید سوری است.  لذا  احمد الشرع در این سفر به عنوان نخستین اولویت خارجی خود تلاش کرده  ضمن تضمین امنیتی  بر کنترل  گروههای نظامی تحت امر خود و تلاش برای بازگشت آرامش شرایط برای سرمایه گذاری اقتصادی و حمایت های سیاسی سعودی در دوران گذار را  فراهم سازند.

 

 

 

مطالب مرتبط