مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
در کشور عراق دو گروه قومیتی عرب و کرد زندگی می کنند اختلافات بسیارعمیقی در میان آن ها وجود دارد و در درون این اقوام، سنی های متعادل و افراطی، شیعیان و دو حزب کرد اختلاف هایی با هم دارند. در این بین برای بررسی بیشتر رابطه تاريخي هویت ملی با سایر هویت های عراقی گفتگویی با جناب موجاني نويسنده کتاب ریشههای تجدید حیات خلافت اسلامی و تاثیر ژئوپلتیک آن داشته ایم:
واژگان کلیدی: رابطه هویت ملی با هویت مذهبی و قومی در عراق، هویت ملی در عراق، هویت مذهبی در عراق، هویت قومی در عراق
مرکز بین المللی مطالعات صلح: آیاهویت ملی در دوران عثمانی در عراق وجود داشته است، در این صورت این هویت دارای چه ویژگی هایی بوده است؟
بنده چیزی را به عنوان مفهوم هویت مشترک عراقی که بتوان تعبیر مشترک هویت ملی را به آن اطلاق کرد در عراق نمی بینم. بخشی از آن به ویژگی های درونی این جامعه بر می گردد، عراق کشوری دارای تنوع قومی، اقلیتی، مذهبی، زبانی، نژادی و حتی دینی می باشد. از طرف دیگر در درون بدنه این اجتماع،سلول بدنه اصلی شکل دهنده این جوامع که بتوان هویت مشترکی از آن گرفت در این کشور وجود نداشته است. عشایر و قبایل و همبستگی های اجتماعی تیره های مختلف در حوزه محیط عربی که ارتباط آنها کاملا بر اساس روابط خونی و نسبی می باشد، اصالت آنها به داخل عراق باز نمی گردد، (برخی به عشایر عرب قهطانی و نجدی باز می گردد و یا به گونه ای پیوستهای آنها به خارج از جغرافیای عراق باز می گردد، ) به همین دلیل نمی توان از یک حس عراقی درونی در بین آنها صحبت کرد. همچنين در بین عشایر خطوطی کشیده شده که در سراسر دنیای عرب پراکنده شده و طبعا اجازه نمی دهد که در شرایط فعلی هویت ملی و جغرافیایی برای کشوری مانند عراق شکل گیرد. این بحران هویت به صورت طبیعی در تمام دویست سال اخیر در عراق وجود داشته و پاره های متنوعی را به وجود آورده است. اگر هم اکنون به تاریخ خود رجوع کنیم می بینیم که بخشی از تاریخ عراق در پیوستگی عراق عرب با عراق عجم بوده است، این به این معنا نمی باشد که امروز این پیوست پیوستگی خود را قطع کرده باشد. از طرفی دیگر اصولا تعلق عراق و مردم عراق نسبت به زمین تعلق دیر پایی نیست. این عدم تعلق به خاطر آن است که در چند سده ی اخیر زمینها و اراضی آنها بسیار دست به دست و جابجا شده است. همین سبب شده که پیوسته یک جامعه با این جغرافیا، ثبات و پایداری لازم را نداشته باشد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: عثمانی ها و پس از آن انگلیسی ها چه تاثیری بر نوع هویتهای مذهبی و سیاسی و حتی هویت ملی عراقی ها گذاشته است؟
در دوران عثمانی نگاهی که در رابطه با عراق معنا داشته است عراق را به سه پاره ی موصل، بغداد و بصره تقسیم کرده بود و سعی داشت این حوزه ها را در درون همدیگر به عنوان یک واحد سیاسی دور از هم اما متصل به باب عالی در نظر بگیرد. این شرایط تا حدود سال 1200 هجری قمری یعنی تا ابتدای قرن نوزدهم میلادی پایدار بود. از ابتدای قرن نوزدهم وضعیت در دولت عثمانی تحول اساسی پیدا کرد بدین معنا که دولت خدیوی در مصری تشکیل و ساختار اداری و سیاسی و نظامی آن مستقل شد. در عراق نیز سلسله ای از بغداد به عنوان ممالیک به وجود آمد، به همین ترتیب عراق نیز با شدت کمتری به یک حکومت نیمه مستقل در داخل قلمرو عثمانی تبدیل شد، این روند در یک دوره 50 الی 60 ساله ادامه پیدا کر. عراق در همین طول زمان توانست نقش متفاوتی را بازی کند و اتصال درونی امروزی عراقی را بوجود بیاورد که ریشه آن به دوران ممالیک باز می گردد. پس بغداد مرکزیت پیدا کرده و توانست بر موصل و بصره که پیش از این پاره هایی جدا از آن بودند(مقارن با اواسط دوره فتحعلی شاه تا اوایل دوره ناصر الدین شاه) تسلط و استیلا پیدا کند. از این زمان به بعد ساختارهایشان به یکدیگر نزدیک، اما بعد از آن باز هم شرایط جدیدی بوجود آمد تا زمان جنگ جهانی اول که ساختارهای متفاوتی شده و سیاست قیمومیت در این جنگ ساختار نظام اشغال را بر عراق حاکم کرد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: انگلیسی ها چه تاثیری را بر هویت های مختلف عراقی گذاشته است، آیا در دوران انگلیسی ها مفهومی بنام هویت ملی یا مذهبی زاده شد؟
هیچ هویت ملی زاده نشد. باز هم همان بحران پایدار و عراق نتوانست یک حاکم از درون جامعه خود انتخاب کند. ملک فیصل از سوریه پادشاه عراق منصب شده بود، وی ریشه عراقی نداشت و انتصاب وی تنها به دلیل عرب بودن و ریشه قریشی وی بود، پس سلسله پادشاهی عراق بر اساس یک توافق شکل گرفته بود. هیچ شخصیت ملی و قومی ذاتا عراقی نتوانست مورد توجه و انتخاب قرار گیرد تا بتواند عراق جدید بعد از فروپاشی دولت عثمانی را در مرزهای خود تعریف کند و این اتفاقات تا کودتا عبدالکریم قاسم ادامه پیدا کرد. در اين بين با بررسی تاریخ متوجه می شویم که از این زمان به بعد هم شرایط شکل نظامی به خود گرفته بود.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به اینکه در مرام نامه حزب بعث عراق نوعی نگاه ملی به مسائل وجود دارد، هویتهای مختلف عراقی اعم از عربی، کردی و مذهبی به چه شکل بودند؟
حزب بعث هویت عراقی را اساس کار خود قرار نداده است،حزب بعث مسئله عروبت را فارغ از تمام تعلقات و فاکتورهایی مانند مذهب و دین معنا میکند. برای بعث عروبت بر اسلام و پیامبر اسلام ارجحیت داشت، و عرب بودن پیامبر از الویت بود و ریشه عربی را عمیقتر از اسلامی می دانستند، به همین دلیل اعتقاد داشتند که می توانند با اقوام سامی و مسیحی هم اتصال داشته باشند. اصولا سیاست حزب بعث سیاست ساخت یک هویت ملی عراقی نبود. بجز زمانی که جنگ عراق علیه ایران شروع شد و صدام ناچار شد برای تجمیع مجموعه های متنوع هویتي تزریقی را در جامعه عراق تبلیغ کند که ما در برابر ایران، مجوس و عجم ایستاده ایم. اين امر که میتوانست اتصالاتی رابرای یک دوره محدود برقرار و جنگ را عربی عجمی نشان دهد. اما این دوره هم پایدار نبود و به سرعت از هم فروپاشید، و یک سال پس از جنگ ایران و عراق، ارتش عراق ظرفیت های خود را از دست داد. شعیان و کردها از این ارتش جدا و ارتش عراق با مزدورانی از سودان و دیگر کشورها و یا عشایری از مناطق مختلف عربي توانست جنگ را تا هشت سال ادامه دهد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: در دوران صدام چند نوع هویت مذهبی و قومی را در عراق شاهد هستیم؟
هویتها بسیار متنوع هستند. اگر عراق را به لحاظ تنوع قومیتی بخواهیم بررسی کنیم به لحاظ نژادی کرد، عرب، ایرانی و ترک در آن جود دارد. به لحاظ مذهبی شیعه و سنی، از نظر طریقتی صوفی با گرایشات مختلف مانند نقشبندی و قادری، به لحاظ دینی آشوری، مسیحی و ایزدی ، و حتی در درون خود شیعیان و اهل تسنن نیز تنوع قرائتها را خواهید دید. در عراق شاخه های متصلی را می بینید که نسل بینابینی دارند. مانند کرد مستعرب که هم اکنون در اطراف کرکوک زندگی می کنند،اینها کردهایی هستند که از طریق اتصال با خاندانهایی مانند سادات برزنجی که از یک طرف ریشه عربی و از طرف دیگر ریشه کاملا کردی دارند. بنابراین عراق دائما در حال تغییر است، به دلیل مسائل متنوع اقلیمی ، سیاست قدرت های بزرگ و یا حکومت های مختلف درون عراق که اقوام را مجبور به جابجایی می کردند، این تحول و گردش در این سرزمین همیشه وجود داشته است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: در اواخر دوران صدام چه عواملی باعث شد که چیزی بنام هویت ملی عراقی شکل نگیرد؟
جنگ عامل اساسی عدم تشکیل هویت ملی عراقی بوده است. سال اول جنگ تصویری که به دلیل عدم آگاهی جامعه عراقی عمومیت داشته، تصویری از جنگ با نیروهای عجمی و ایرانی بوده است. از سال دوم که جنگ ادامه یافت و سربازانی از دو طرف به اسارت رفتند و کردها و شیعیان عراقی به سرزمین مقابل ورود پیدا کردند، دریافتند که اینها نیز همانند آنها همان باورها و اعتقادات را دارا می باشند. يعني سربازان عراقی که به خانه های مردم ایلام و مهران و خرمشهر دست یافتند، دریافتند که این مردم هم همان قرآن را باور دارند و آهسته آهسته این باور بعثی در درون آنها فروپاشید. بنابراین سیاست صدام تنها برای سال اول جنگ توانست جواب پس بدهد و بعد از آن سیاست سربازگیری و فشار و شدت عمل حزب بعث حکمفرما شد.