دیپلماسی نفتی چین و نحوه برخورد با تحریم ایران
محمد مودب
مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
مقدمه
توسعه اقتصادی سریع چین در دو دهه اخیر، افزایش تصاعدی نیاز این کشور به انرژی و ناکافی بودن منابع انرژی داخلی، سبب شده است تا امنیت انرژی و چشمانداز آن برای این کشور به یک امر مهم و در عین حال نگران کننده تبدیل شود. زیرا هرگونه اخلال در جریان انرژی، بر قدرت اقتصادی چین، که سنگ بنای امنیت ملی آن کشور است، تأثیرات منفی عمیقی بر جای خواهد گذاشت. به لحاظ سیاسی، چینیها با به کارگیری «دیپلماسی نفتی» در پی افزایش ضریب امنیتی نفت وارداتی خود از طریق تشدید فعالیتهای دیپلماتیک در منطقه خلیج فارس هستند. هدف دیپلماسی نفتی چین در این منطقه، در واقع اطمینان از تداوم دستیابی به نفت در منطقهای است که تحت تسلط آمریکا قرار دارد. آنان بر این باورند که این دیپلماسی به ویژه در مورد آن دسته از کشورهای منطقه مانند ج.ا.ایران که از حضور آمریکا ناراضیاند، میتواند کارگر افتد. چینیها در سایه گسترش تنشهای سیاسی و افزایش فشارهای غرب علیه ایران، توانستهاند حضور چشمگیری در بخش نفت و بازار اقتصادی ایران داشته باشند. لذا گسترش روابط تجاری و اقتصادی در سالهای اخیر باعث شده که مقامات چینی، تحریم ایران از سوی مجامع بینالمللی را بهنفع خویش ارزیابی نکنند.
با توجه به اینکه اخیرا اخباری منتشر می شود مبنی بر اینکه، ایالات متحده به منظور کاهش وابستگی چین به نفت ایران، دو کشور امارات و عربستان را تشویق کرده است صادرات نفت خود را به پکن افزایش دهند تا فرایند تحریم ایران تسهیل گردد. حال سوال اینست که نحوه برخورد چین با تحریم احتمالی ج.ا.ایران چگونه خواهد بود. در پاسخ به این پرسش مفروض اصلی نوشته حاضر بر این مبناست که چین با توجه به دلایل متعددی که در زیر به آنها اشاره خواهد شد، از تحریم نفتی ایران حمایت به عمل نخواهد آورد. چون اثبات فرضیه ما به مستندات عینی نیاز دارد لذا توضیح مقدماتی در این خصوص الزامی است.
دیپلماسی نفتی
در طول دو دهه اخیر، عدم ریسک پذیری یکی از مشخصه های بارز سیاست خارجی چین بوده، ضمن اینکه در چین حکومتی حکمفرماست که رشد اقتصادی را در مرکز مشروعیت خود قرار داده و نیاز دارد که طی پنج سال آینده رشد تولید ناخالص داخلی را در حد 8 درصد نگه دارد. برای رسیدن به این اهداف دسترسی به انرژی بسیار حیاتی است. لذا چند مشخصه بارزی را که می توان در استراتژی تامین «امنیت انرژی» کشور چین مشاهده نمود، از این قرارند:
– متفاوت بودن اقدامات چین با طرحهای رقبای غربی خود؛ به این صورت که اغلب کشورهای تولیدکنندة نفت، دولتهای غربی را تنها بهعنوان خریدار نفت (انرژی) تصور میکنند. چین با فهم این واقعیت بر آن است که اگر بتواند بسته فعالیت اقتصادی فراتر از خرید صرف نفت به کشورهای تولید کننده انرژی ارائه دهد، میتواند از «مزیت برتری نسبی» نسبت به رقبای غربی خود برخوردار گردد. این امر سبب میشود که وابستگیهای اقتصادی این کشورها به چین گسترش یافته و در بلندمدت نیازمندیهای انرژی چین با امنیت بیشتری تأمین خواهد شد.
– تمرکز بر کشورهایی که به احتمال زیاد دارای ذخایر عظیم نفتی بوده و میزان تولید آنها در حال افزایش است. – انعقاد ترتیبات همکاری چندجانبه برای تعاملات بلندمدت با کشورهایی که تحت نفوذ قدرتهای غربی خصوصاً آمریکا نیستند.
– سرمایهگذاری برای تولید انرژی تا خرید صرف انرژی
– عدم دخالت در امور داخلی کشور میزبان
تعاملات دوجانبه چین و ایران
ويژگي مهم تعاملات انرژي چين و ايران پيوند اقتصاد و سياست است. ايران داراي ذخاير عظيم نفت و گاز بوده و صادرات انرژي ايران به چين هم از لحاظ خشكي (مثل پيوستن به خط لوله قزاق- چين) و هم از طريق دريا امكانپذير است. هرچند هم اكنون ايران پس از عربستان در جايگاه دوم صادرات نفت به چين قرار دارد ولي شواهدي دال بر افزايش اين تعاملات در سالهاي آينده وجود دارد كه نشانگر برنامهريزي استراتژيك امنيت نفتي چين در خصوص ايران است. در سال 2004 قراردادی 25 ساله بین چین و ایران در حوزه گاز مایع طبیعی(LNG) منعقد شد. یک سال بعد، قراردادی به ارزش 100 میلیارد دلار برای تأمین نفت چین از میدان نفتی یادآوران به امضاء دو طرف رسید. در ژانویه 2008 چینیها قراردادی 1.75 میلیارد دلاری برای توسعه میدان نفتی آزادگان شمالی امضاء کردند و تنها چند ماه بعد قراردادی 5.2 میلیارد دلاری برای توسعه میدان گازی پارس جنوبی با ایران منعقد کردند. در ماه مه 2009 در یک کنفرانس مشترک اقتصادی در تهران، دو کشور تعدادی موافقت نامه همکاری اقتصادی امضا نمودند که در مجموع ارزش آنها بالغ بر 17 میلیارد دلار بود. به طور کلی حجم گسترده ذخاير گاز در كنار تحريم بخش نفت و گاز ايران از سوي كشورهاي غربي، منبع غيررقابتي و بكري را براي شركتهاي چيني فراهم آورده تا به رغم ضعف تكنولوژي خود در فعاليتهاي بالادستي، بتوانند در حوزه نفت ايران فعاليت نمايند.
مطلوبيتهاي ايران در سياست امنيت انرژي چين
– ايران از نظر استقلال سياسي و عدم نفوذپذيري از سوي كشورهاي غربي نزديكترين منبع انرژي است كه براساس اولويتهاي امنيت انرژي چين، در جايگاه اول اهميت قرار ميگيرد. در اين دسته كشورهاي آفريقايي (سودان و آنگولا) و كشور ونزوئلا و روسيه نیز قرار دارند كه مطلوبيت روسيه به دليل برخي اختلافات مرزي و رقابتهاي سياسي و بقيه به دليل مسافت جغرافيايي، از اهمیت کمتری نسبت به ايران برخوردارند
– تحريم سرمايهگذاري نفتي در ايران از سوي شركت های غربي، زمينه را براي فعاليت انحصاري شركتهاي چيني فراهم نموده است. این شركتها عمدتا به دليل ضعف در بخش تكنولوژي و منابع مالي و يا مشكلات سياسي، قادر به رقابت با شركتهاي نفتي غربي در ديگر حوزههاي عظيم نفتي چون خاورميانه، روسيه و حوزه درياي مازندران نيستند.
– سياست ايران، خواسته چين را برای سرمايهگذاري در مراحل توليد نفت (مراحل بالادستي چون اكتشاف، حفاري و استخراج) و عدم اتكا صرف به خريد نفت فراهم ميسازد. از نظر چينيها با درگيري هرچه بيشتر شركتهاي چيني در مراحل توليد انرژي، امنيت انرژي چين بيشتر برآورده خواهد شد.
– وابستگی متقابل میان دو کشور باعث خواهد شد تداوم واردات انرژي از ايران، به تداوم رشد صنايع نظامي و اقتصادي چين منجر شود.
– اشتراك ايران و چين در مخالفت با جهان تكقطبي به رهبري آمريكا، منطقاً ايجاد تعاملات اقتصادي، سياسي و همكاري نظامي را بيشتر خواهد كرد.
– تنوع ذخاير انرژي ايران هم از نظر ذخاير گازي (دومين كشور جهان) و هم از نظر ذخاير نفتي (چهارمين كشور جهان)، مطلوبيت ايران را نسبت به كشورهايي چون عربستان (فقدان منابع مهم گازي) و كشورهاي ديگر حوزه درياي مازندران (تركمنستان) بيشتر ميكند.
– امكان فني صادرات زميني و دريايي منابع انرژي ايران به چين
تدابیر امنیتی چین در زمینه انرژی
اعتماد چین به بازار انرژی با این پیشذهن که این بازار تحت کنترل آمریکاست و آمریکا مترصد بهرهبرداری از ضعف نیازمندی چین به انرژی است، سلب شده است. بسیاری از مقامات چین با توجه به سلطه استراتژیک آمریکا بر خلیج فارس و کنترل نیروی دریایی آمریکا بر مسیرهای دریایی حمل و نقل انرژی، معتقدند که آمریکا بر روند تجارت نفت و نیز جریان انتقال آن تسلط دارد. ایالات متحده که در سال 1939 دسترسی ژاپن به نفت را قطع کرد، از دید تیزبینانه تحلیل گران چینی دور نمانده است. در حالی که 80 درصد نفت وارداتی چین از تنگه مالاکا میگذرد، اگر جنگ بر سر تایوان ایجاد شود، چینیها میترسند که ایالات متحده چنین اقدامی (قطع نفت) را علیه آنها نیز به کار بندد. به نظر میرسد چینیها از هماکنون برای مقابله با چنین تحریمی، پیشبینیهای لازم را اتخاذ کرده اند. تلاشهای اخیر چین برای ساختن ذخایر استراتژیک نفت و گاز صرفاً به منظور کاهش آسیبپذیری چین در زمان بحران است. به علاوه اینکه تولید منابع داخلی برای تأمین نیازمندیهای ارتش حتی در صورت تحریم کامل نفت در چین کافی خواهد بود و اگر هیچ کشور بیطرفی هم در نبرد احتمالی آمریکا علیه چین وجود نداشته باشد(جنگ همه علیه چین)، باز هم سیاست تحریم انرژی آمریکا علیه چین ناکارآمد خواهد بود.
علاوه بر این، چین درصدد سرمایهگذاری گسترده روی نیروی دریایی خود است تا بتواند با نیروی دریایی آمریکا در کنترل و نگهبانی خطوط انتقال انرژی رقابت کند. این سرمایهگذاریها که از لحاظ ردیف بودجه، در اولویتهای برنامهریزی اقتصادی ـ نظامی چین قرار دارد به منظور مقابله با هرگونه تلاش ایالات متحده برای تحریم احتمالی انتقال انرژی علیه چین طراحی شده است تا ایالات متحده نتواند همانگونه که ژاپن را در جنگ جهانی دوم تحریم نمود، چین را محاصره اقتصادی نماید. ساخت بندر «گوادر» در جنوب غربی پاکستان و بندر دیگری در «چتاگونگ» در بنگلادش از دیگر برنامههای استراتژیک تامین امنیت انرژی چین است. شاید جاهطلبانهترین پروژه چین برای مقابله با تحریم دریایی انرژی خود از سوی آمریکا، طرح ایجاد کانال Kra Isthmus در تایلند است که بدینوسیله مسیر جایگزینی نسبت به تنگه مالاکا (که تحت کنترل دریایی آمریکاست) فراهم میشود که این امر باعث جریان نفت و گاز خاورمیانه بدون چالش با آمریکا بهعنوان تضمین کننده امنیت نفت و گاز مسیرهای دریایی گردد.
نتیجه گیری
انحصار اقتصادي فعاليت چينيها در ايران با حضور بیش از 100 شرکت دولتی، بازپرداخت هزينه واردات خود از طريق صادرات كالاهاي غيررقابتي، صادرات تسلیحات نظامي و نهایتا بازي چين با كارت ايران به منظور كسب امتياز از آمريكا باعث شده است ایران از جذابيت اقتصادي، نظامي و سياسي نزد چين برخوردار گردد. لذا با توجه به موقعیت برتر ایران در حوزه های مختلف و رقابت شدید چین با غرب، این کشور چين است كه به استمرار روابط خویش با ایران نیازمند می باشد. اما فارغ از این واقعیت ها، چین به چند دلیل برای تحریم ایران در کنار غرب نخواهد ایستاد:
1- «تداوم توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی»، به عنوان اصول مسلم در عرصه سیاست داخلی، نیازمند محیطی آرام در عرصه بین المللی است. بر این اساس، تحریم ایران تغییرات غیرقابل انتظاری را بر نظم بین المللی تحمیل خواهد کرد.
2- آمریکا به همراه ژاپن و اروپا، واردکنندگان مهم نفت جهان هستند که در ترکیب با یکدیگر، وضعیت سختی را برای چین ایجاد کرده اند. زیرا این کشور مجبور به مبارزه در صحنهای است که ابزار مناسب (نفوذ) با آن را ندارد. در واقع، چین دیر هنگام به سوی برقراری روابط مستحکم دو جانبه با دارندگان منابع نفتی در منطقه، پیش رفته است و بدین لحاظ از نفوذ قابل توجهی در میان آنان برخوردار نیست. لذا همراهی چین با تحریم ایران، مساوی است با تقویت ائتلاف غرب و تضعیف جایگاه منطقه ای خویش
3- با اینکه عربستان به تنهایی قادر است معادل کل ظرفیت صدور نفت ایران، نفت وارد بازار کند، اما اگر این کشور به یک باره تصمیم بگیرد صدور نفت خود را به چین متوقف کند، اثرات آن بر افزایش قیمت های نفت بسیار شدید و برای اقتصاد این کشور مصیبت بار خواهد بود. لذا امنیت انرژی ایجاب می کند تا چین به تنوع منابع عرضه نفت اهمیت بدهد.
4– به رغم گسترش روابط نفتي بين چين و عربستان، اين همكاريها به دو دليل از نظر چينيها نميتواند به همكاريهاي بلندمدت تبديل شود: اول، قرارگيري عربستان در زمره متحدان اصلي ايالات متحده و نگراني اين كشور از تسري سطح همكاريها به همكاريهاي نظامي. دوم، ضعف تكنولوژيك شرکت های چينی نسبت به شركتهاي غربي در حوزه انرژي
5- كشور عراق نيز با دارا بودن ذخاير عظيم نفتی به عنوان یک آلترناتیو، به دليل فقدان ثبات سياسي و از آن مهمتر، روابط حسنه چين با رژيم صدام و مخالفت آمريكا با تداوم پروژههاي نفتي منعقده بين چين و رژيم صدام پس از حمله آمريكا و ضعف اراده ملي دولت جديد در پيگيري سياست خارجي مستقلانه، در بهترين حالت ميتواند نقشي همانند عربستان در استراتژي نفتي چين داشته باشد.
لازم به ذکر است که در کنار این موارد، «مطلوبيتهاي ايران نزد چين» نیز که در بالا به آنها اشاره گشت قابل استناد می باشند.