دکتر گلناز سعیدی
عضو هیئت علمی دانشگاه
مرکز بین المللی مطالعات صلح-ipsc
چکیده
در دهه ۱۹۶۰ با مهاجرتهای کارگری، جمعیت ترک در آلمان شکل گرفت. مهاجران نخست به عنوان “کارگران مهمان” اعزام شدند و اکثراً از طبقات کم درآمد بودند. هدف اصلی آنها کسب درآمد و ارسال پول به وطن بود. اما با تغییر قوانین مهاجرت، بیشتر مهاجران ترک در آلمان ماندند. جمعیت آنها رشد کرد و به عنوان بزرگترین جمعیت مهاجر قومی در آلمان شناخته شدند.
با این حال، تعامل ترکها با جامعه آلمان پیچیده بود. تبعیض آلمانیها و شکست تلاشهای یکپارچهسازی باعث افزایش احساس تعلق ترکها به وطن شد. پیشرفت در فناوری ارتباطی به آنها کمک کرد که ارتباطات با وطن خود را حفظ کنند. حقوق مهاجران و فعالیتهای بینالمللی در آلمان محور اصلی فعالیتهای ترکها بود. اما تفرقه درونی و تفاوت نظرها باعث ناتوانی ترکها در تاثیرگذاری بر سیاست آلمان شد. بنابراین، با افزایش جمعیت ترکها در آلمان، هنوز مشکلات و موانعی در ارتباط و نقش این جمعیت به عنوان واسطه بین دو کشور ترکیه و آلمان به وضوح به چشم میخورد.
مقدمه
در آلمان چهار میلیون ترک ساکن هستند که بزرگترین گروه اقلیتی در این کشور را تشکیل میدهند. بیشترین قسمت از دیاسپورای ترک در آلمان از کارگران مهمان (Gastarbeiter) ترک تشکیل شده است. مهاجرت کارگران مهمان ترک به آلمان پس از جنگ جهانی دوم، از سال ۱۹۶۱ شروع شد، زمانی که جمهوری فدرال آلمان تصمیم به جلب نیروی کار خارجی گرفت. این مهاجرت برای هر دو کشور ترکیه و آلمان منافع داشت؛ ترکیه میتوانست نیروی کار اضافی خود را به خارج ارسال کند و انتظار داشت حوالههای ارسالی پولی به کشور بازگشته و در عین حال کشور آلمان از نیروی کار ماهر برخوردار شود. این جریان مهاجرت در اوایل دهه ۱۹۶۰ آغاز شد، از میانه دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ به سرعت افزایش و در دهه ۱۹۸۰ کاهش یافت.
همه مهاجران ترک به آلمان به دلیل دلایل اقتصادی به عنوان کارگران مهمان نرفتند؛ مهاجرت نامنظم به آلمان به دلایل اجتماعی و امنیت انسانی هم وجود داشت. سیرکچی و همکاران (2012) رابطه بین تعداد رویدادهای خشونتآمیز در ترکیه (به عنوان مثال، درگیریهای مسلحانه، جابهجایی اجباری و قتلهای انجامشده توسط افراد ناشناس) و جریانهای مهاجرت از ترکیه به آلمان و دیگر نقاط اروپا مورد بحث قرار داد و ادعا کرد که جریانهای مهاجرت پس از وقوع رویدادهای خشونتآمیز با تأخیری کوچک ایجاد میشوند.
ارتباطات بین دیاسپورا و ترکیه همچنان قوی ماندهاند و در واقع، دیاسپوراها به مدت طولانی به عنوان فضاهای امن برای اعتراضات سیاسی مشاهده شدهاند. علاوه بر این، در عصر رسانههای اجتماعی (بوزداغ، 2014؛ کریستنسن، 2012)، ارتباطات بین دیاسپورا ترکیه و ترکیه در حال تغییر هستند. دیاسپورا به صورت فوری از رویدادها یا اتفاقات اجتماعی آگاه میشود و میتواند به طور همزمان در رویدادها یا اظهارنظرهای سیاسی مشارکت کند، بدون این که منتظر خبر شود یا منتظر باشد که یک نظر یا پاسخ را ارائه دهد (گیگلو و همکاران، 2018).
بنابراین، دیاسپورای ترکیه به مدت تقریباً شش دهه در آلمان وجود داشته و روابط آن با ترکیه بهطور مداوم در حال تغییر است.
تشکیل جمعیت ترک
در دهه ۱۹۶۰، مهاجرت ترکها به آلمان آغاز و این امر به تشکیل جمعیت ترک در آلمان منجر شد. این مهاجران در ابتدا به عنوان “کارگران مهمان” به آلمان رفتند ولی با توسعه وضعیت مهاجران، بسیاری از آنها تصمیم به اقامت دائم در آلمان گرفتند. مهاجرت از سوی ترکیه به آلمان در زمینههای اقتصادی و خانوادگی موثر بود. با گذر زمان و تغییر سیاستها، مهاجران ترک توانستند ارتباطات خود را با وطن خود حفظ کنند. تحولات اجتماعی-فرهنگی مهاجران ترک در آلمان نشان از تغییرات مهم در زندگی آنها دارد، از جمله ادغام خانوادگی و ادامه مهاجرت به دلیل محدودیت مجوزهای کاری. در نسلهای بعدی، ترکها کمتر به وطنشان دلتنگ شده و با استفاده از فناوریهای ارتباطی، ارتباطات خود را با زندگی در ترکیه حفظ کردند. همچنین، تغییر در نگرش به بازگشت به وطن و تمایل به اقامت در آلمان با نسلهای جدیدتر افزایش یافت. (ولبرت، ۱۹۹۶؛ اسپیگل، ۱۹۹۳؛ وایت، ۲۰۱۴).
رابطه جمعیت ترک با کشور آلمان و وطن
برای مردم ترک زندگی به عنوان کارگران مهمان در آلمان آسان نبود، زیرا دولت آلمان در اصل این کارگران مهمان را موقت تلقی کرده و به تدابیر یکپارچهسازی توجه نمیکرد. حتی هنگامی که کارگران ترک تصمیم به اقامت دائم با خانوادههایشان گرفتند، آلمان هنوز به تنظیم سیاستهای مهاجرت علاقه نشان نداد. علاوه بر این، با تغییر در ساختار اقتصادی و اخراج کارگران کم مهارت توسط کارفرمایان، مهاجران ترک بیکار شدند و با خانوادههای خود در ناامیدی اقتصادی قرار گرفتند. این وضعیت به خصوص برای فرزندان خانوادههای مهاجر در مدارس عمومی با وضعیت اقتصادی ضعیف، چالشهایی ایجاد کرد. جدایی ترکها از فرهنگ یا جامعه آلمان برخی ها را به انزوا کشاند اما، این انزوا با تقویت و حفظ فرهنگ خود از طریق اتحاد و ایجاد زیرساختهای فرهنگی برطرف شد ( وایت، ۲۰۱۴؛ شن، ۲۰۰۷؛ اورندت، ۲۰۱۰).
در آن زمان دیدگاه آلمانیها نسبت به ترک ها متفاوت بود و ترک ها نیز به جای تطبیق با فرهنگ و جوامع آلمان و فراموش کردن هویت فرهنگی خود، می بایست هویت خود را حفظ می کردند. به این صورت که همزمان با شناخت و درک فرهنگ جدید (آلمانی)، هویت فرهنگی خود (ترکی) را حفظ کنند. این فرآیند باعث شد تا مهاجران ترک در آلمان هویتی اختصاصی بپذیرند که در مقایسه با جوامع فرهنگی ترکیهای یا آلمانی، تفاوت قابل توجهی داشته باشد.”
اما این امر منجر به بروز بحران هویت شد و هویت آنها دوقطبی شد. علاوه بر این، آلمانیها ادعا میکنند که حتی اگر ترکها شهروندانی با حقوق مساوی با آنها شوند، هرگز فردی آلمانی نخواهند بود.
با معرفی قانون طبیعیسازی در سال ۱۹۹۹، محدودیتهای اجتماعی-اقتصادی برای کارگران مهمان ترک و فرزندانی که قبلاً شهروندی آلمان را دریافت نکردهاند، کاهش یافت. اما تعداد اندکی از ترکها از این اصلاحات بهرهمند شدند، زیرا مهاجران ترک به دلیل اعتقادات دینیشان نتوانستند به خوبی در جامعه آلمان ادغام شوند و هنوز با مشکلات “بیگانگی” روبهرو هستند. همچنین، عدم تمایل مهاجران ترک به دریافت تابعیت آلمانی و نیز سیاستهای مسکن آلمان که مشارکت مهاجران را در مناطق محلی تایید نمیکردند، باعث ایجاد گتوها (ghettoization ) در چارچوب دموکراتیک آلمان شد. بنابراین، با یکپارچهسازی آلمان دوقطبی در دهه 1990، دشمنی نسبت به خارجیان افزایش یافت و صاحبان خانههای آلمانی از حملات نژادپرستانه ترس داشتند. بنابراین، صاحبان خانهها نسبت به مستأجران خارجی تعصبات بیشتری پیدا کردند. از جمله عواملی که احتمال مخالفت ترکها با تبدیل شدن به شهروند آلمان را افزایش میدهد، نگرشهای ناخوشایند آلمانیها نسبت به ترکها و نرخ بالای بیکاری ترکهاست. هرچند سیاستهای ناکافی تابعیت و اقامت در آلمان علت اصلی این دو مشکل هستند (آکتورک، 2010؛ لودیجیانی، 2017؛ شن، 2007).
فکر ادغام با جامعه آلمان به نظر میآید حتی دشوارتر باشد، زیرا ترکها در خود نیز تقسیم شدهاند. اما هنگام مطالعه دیاسپورای ترک در آلمان، میتوان آن را به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد. در حالی که اولین گروه از افراد مهاجر ترک نسل اول است، گروه دوم فرزندان و نوههای آنها میباشد. نسل اول به دلیل مهارتهای کمتر آموزشی و زبانی خود، در تعامل با جامعه آلمان و کمک به آن محدودتر بودند. حقیقت این است که نسل اول این احساس را ندارد که باید خود را در جامعه آلمان یکپارچه کند و نسبت به رفتار تبعیضآمیز آلمانیها به سوی ترکها بیتفاوت است؛ این به دلیل این است که آنها خود را اقتصادیتر از دوستان و خانوادههایی میبینند که هنوز در وطنشان هستند. با در نظر گرفتن اینکه نسل اول هنوز امید به بازگشت به کشور خود دارند با اینکه با گره گشودن به ارتباطات خود با ترکیه و ادامه تعاملات ضعیف با جامعه آلمان، میتوان گفت که آنها هیچ تمایلی به یکپارچهسازی با جامعه آلمان ندارند و میخواهند فاصله داشته باشند. به همین دلیل، نسلهای بعدی تربیت و مهارتهای زبانی بهتری داشتند که با نسل اول متفاوت بود، مشارکت آنها در جامعه آلمان بیشتر بود. زمانی که نسل اول بازنشسته شد، فرزندان و نوههایشان به اندازه کافی بزرگ بودند که شغلهای بهتری نسبت به خانوادههایشان با آموزش بهتری که در آلمان دریافت کردهاند، داشته باشند. نسلهای دوم و سوم بعدی ترکیهای به دلیل اتصال نزدیکتر با جامعه آلمان، نسبت به تبعیض حساستر بودند. زیرا احساس میکردند که به هر دو کشور، هم ترکیه و هم آلمان، تعلق دارند، تمایل آنها به بازگشت به وطن نسبت به نسل اول کمتر بود. به همین دلیل بیشتر به یکپارچهسازی با جامعه آلمان تمایل داشتند، زیرا با جامعه و فرهنگ آلمانی بزرگ شده بودند (شن، 2007؛ لودیجیانی، 2017).
کیرمیزی ادعا کرد؛ نسل اول مشکلات اساسی مانند زبان، فرهنگ، مسکن را تجربه کردند، در حالی که نسل دوم با مجبور شدن به انتخاب بین دو جامعه و بودن در میان آنها مبارزه میکرد، و نسل سوم با احساس تعلق مبارزه میکرد. نسل اول گاستاربایتر بودند که به عنوان کارگران موقت محسوب میشدند و ابتدا برنامهریزی شده بودند که به ترکیه بازگردند. چرا که این کارگران اغلب در آرزوی بازگشت به وطن خود بوده و خود را از جامعه و فرهنگ آلمان دور نگه داشته و احساس نفرت از آلمان داشتند.
مانع اصلی تداخل فرهنگی در نسل اول افراد مهاجر ترک در آلمان، عدم وجود زمینه مشترک با جامعه آلمانی است. به عنوان مثال، در مقایسه با کارگران اروپایی دیگر که با آلمانیها مسیحیت را مشترک دارند، ترکها هیچ ویژگی اجتماعی-فرهنگی یا دینی مشترکی با آلمانیها ندارند. این کارگران ابتدا با دوری از یادگیری زبان آلمانی، به تدریج از جامعه آلمانی دور شده و فعالیتهایی بر مبنای ملیگرایی ترکیهای، مشابه ترکیه، انجام دادهاند. ایجاد محلههای ترکیهای در آلمان نیز نتیجه این تفکرات بوده است.
در واقع، تفکیک نسل دوم، که در آلمان متولد شدهاند، آنها را به سمت قبول جامعه آلمانی بدون احساس بیگانگی هدایت کرد، در حالی که کسانی که در آلمان متولد نشدهاند، مشکلاتی در تطبیق با جامعه آلمانی، به ویژه در زمینه آموزش به زبان دیگر، داشتهاند. مشکلات مهاجران ترک اغلب به دلیل نبود آموزش میباشند. نسلهای پسانداز، که از طریق والدین مهاجر نسل اول کمترین تحصیلات را دریافت کردهاند، به طور کلی زبان آلمانی را به خوبی به کار نمیبرند. تأثیر این وضعیت بر زندگی تحصیلی فرزندانشان قابل مشاهده است.
با گذر زمان، نسل سوم و فرزندان افراد مهاجر ترک، که بیشتر در آلمان بزرگ شدهاند، از فرهنگ ترک خود دور شده و با موانع هماهنگی، تطبیق و به ویژه یادگیری زبان، بهطور طبیعی با جامعه آلمانی یکپارچهتر شدهاند .(Kırmızı,2016;Lodigiani,2017)
در آلمان، نگرش به ادغام اجتماعی مهاجران ترک اغلب به نقدها و تردیدها برخورد کرده است. آلمانیها معتقدند که حتی با اخذ شهروندی آلمانی، ترکها قادر به واقعی شدن به عنوان آلمانیها نیستند و همچنان هویت خود را حفظ خواهند کرد. این موضوع به بروز بحران هویت و هویت دوقطبی مهاجران ترک منجر شده است.
قانون طبیعیسازی در سال ۱۹۹۹ تعدادی از محدودیتهای اجتماعی-اقتصادی برای مهاجران ترک را کاهش داد، اما بسیاری از آنها به دلیل اعتقادات دینی و عدم ادغام در جامعه آلمان، از این اصلاحات بهرهمند نشدند. همچنین، عدم امکان دوتابعیت گرفتن و امتناع از تشویق مسکن مهاجران در مناطق محلی نیز از مشکلات موجود است.
به عبارت دیگر، ترکها در آلمان در مواجهه با تهدیدهای هویتی و اقتصادی قرار دارند و تاکنون تمایل چندانی به تغییر هویت یا دریافت تابعیت آلمانی نداشتهاند. این وضعیت نشاندهنده تعقیب یک هویت متوازن و ترکیبی برای مهاجران ترک در آلمان است.
در دهه ۱۹۹۰، با یکپارچهسازی مهاجران ترک در آلمان، افزایش دشمنیت نسبت به خارجیان و حملات نژادپرستانه افزایش یافت. این امر باعث افزایش تعصبات صاحبان خانهها به مستأجران خارجی شد. نگرشهای منفی آلمانیها نسبت به ترکها و نرخ بالای بیکاری آنها، احتمالاً از مخالفت ترکها با تبدیل به شهروند آلمان را بیشتر کرده است.
سیاستهای ناکافی در زمینه تابعیت و اقامت در آلمان نیز به عنوان عوامل اصلی مشکلات اجتماعی و اقتصادی مهاجران ترک اشاره میشود. ادغام با جامعه آلمان برای ترکها به نظر میآید که با چالشهایی همچون نگرشهای ناخوشایند آلمانیها نیز مواجه شود. علاوه بر این، تقسیمات داخلی در جامعه ترک نیز باعث میشود که فرآیند ادغام دشوارتر شود.
با وجود اینکه نسل اول مهاجران ترک به دلیل مهارتهای کمتر آموزشی و زبانی خود در تعامل با جامعه آلمان محدودتر بودند، نسلهای بعدی با تربیت و مهارتهای بهتر، بیشتر در جامعه مشارکت داشتهاند. این تفاوت در اقتصادیتر شدن نسلهای بعدی ترکیهای مهاجر در آلمان نسبت به نسل اول، نقش مهمی در افزایش تمایل آنها به یکپارچهسازی با جامعه آلمان داشته است.
به عبارت دیگر، عواملی چون تحصیلات، زبان، و تجربیات زندگی نسلهای پسانداز تاثیرگذار بوده و تحولاتی در نگرشها و تعاملات آنها با جامعه آلمان ایجاد کردهاند. این تحولات نشاندهنده گامهای مثبت در سمت تجربه تداخل فرهنگی و یکپارچهسازی موفق نسلهای آینده ترک در آلمان هستند.
نسلهای امروزی، با بزرگ شدن در دو فرهنگ ترکیهای و آلمانی، خود را خوشحال میدانند که از ویژگیهای هر دو جامعه بهرهمندند و ترجیح نمیدهند یکی را نسبت به دیگری انتخاب کنند. با این حال، این نسلها به آلمان، کشوری که در آن بزرگ شدهاند و به آن تعلق دارند، امیدوار هستند و به بازگشت به وطن، که رویای اولیه نسل اول بود، افکار کمتری دارند.
البته برای ادغام موفقیتآمیز، هر دو جامعه نیازمند هماهنگی بیشتری در نگرش به یکدیگر هستند. مهاجران ترک نیاز به سازگاری با فرهنگ آلمان دارند و در عین حال باید به دین اسلام با تحمل بیشتری استقبال شود. پذیرش آلمانیها نسبت به ترکها میتواند ادغام آنها را تسهیل کند و روابط بین دولتهای آلمان و ترکیه در سطح بینالمللی نیز موثر باشد .(Şen,2007;Orendt, 2010)
ساختار نهادی دیاسپورای ترک
تلاشها برای بهبود وضع اقتصادی، دلیل اصلی مهاجرت ترکها به آلمان است. در حالی که در بازار کار آلمان در حرفهها با حقوق کم و مهارت کم کار میکردند، قابلیت آنها برای انباشت و پسانداز محدود بود، زیرا پس انداز خود را به وطن میفرستادند. در واقع، ذخایر لازم برای مشارکت فعال در سیاست آلمان را نداشتند. پس از اینکه مهاجران ترک از وضعیت مهمان موقت در آلمان خارج شدند و دائمی شدند، ظاهراً در فعالیتهای سیاسی داخلی آلمان بیشتر ظاهر شدند. آلمان امکانات بهتری داشت که به آنها امکان داد نهادهای خود را برای بیان ایدهها و افکارشان در مقایسه با ترکیه در زمینه آزادی محیط سیاسی تشکیل دهند. حزبهای سیاسی آلمان مهاجران ترک را در بدنه خود قبول می کردند و عضویت آنها را میپذیرفتند. با این حال، با وجود آنکه به ترک ها اجازه داده شده تا حدی در سیاست آلمان شرکت کنند، ترکها به دلیل ساختار پراکنده گروههای سیاسی ترک نتوانستند تأثیر موثری بر سیاست آلمان بگذارند. در واقع ترکها در آلمان نشان از چالشها و موانعی دارد که ناشی از تفاوتهای فرهنگی و مشکلات زبانی است. این فرآیند نشانگر پیچیدگی و تنوع مسائل اجتماعی و سیاسی در دیاسپوراهای مهاجر میباشد. ( Ögelman, Money, Martin, 2002 ).
نتیجه
بطور خلاصه، دیاسپورای ترک در آلمان در سال 1960 با مهاجرت کاری آغاز شد. مهاجرت دیاسپورای ترک در ابتدا به عنوان عامل اصلی اقتصادی شناخته میشد. در سالهای بعدی، بسیاری از ترکها به دلیل ترکیب خانوادگی و دلایل سیاسی به آلمان مهاجرت کردند.
به ویژه برای نسل اول، فرآیند یکپارچگی جمعیت ترک ها دشوار بود. با این حال، با اینکه فرآیند یکپارچگی نسلهای دوم و سوم نسبت به نسل اول صافتر بود، مشکلات هنوز هم وجود داشت. نگرشهای تبعیضآمیز جامعه و دولت آلمان، همچنین ارتباط عمیقی که جامعه ترکیه با وطن خود احساس میکرد، ریشههای فرآیند یکپارچگی کند بودند. دیاسپورای ترک از طریق فرهنگ و دین به وطن خود پیوستگی قوی داشتند و آن را حفظ می کردند. علاوه بر این، ارسال پول به وطن نیز به بهبود و تقویت ارتباطات بین کشورها کمک کرد و به اقتصاد داخلی وطن همکاری داشت. علاوه بر این، با پیشرفتهای فنی و گسترش جهانی شدن، ارتباط با وطن در نسلهای بعدی کمتر شد.
بنابراین، با افزایش جمعیت دیاسپورای ترک و تبدیل شدن به بزرگترین جمعیت قومی در آلمان، حضور و فعالیتهای آن به تازگی در هر دو کشور میزبان و وطن توجه بیشتری جلب کرده است. با این حال، در حالی که سازمانها و فعالیتهای جوامع دیاسپورای ترک در کشور میزبان افزایش یافت، درون خود عمیقاً تقسیم شده ماندند که نشاندهنده ایدهها و گوناگونی در مورد وطن و کشور میزبان است. به عبارت دیگر، دیاسپورای ترک در آلمان نتواسته بهطور موفق بر سیاست و سیاست خارجی آلمان تأثیر بگذارد. در نتیجه، میتوان گفت که دیاسپورای ترک در بسیاری از موارد با مشکلاتی مواجه شدهاست و نمی تواند پلی بین ترکیه و آلمان عمل کند. با این وجود، به دلیل ارتباطات با وطن و همچنین تعداد بالای اعضایش نسبت به سایر گروههای قومی که در آلمان زندگی میکنند، دیاسپورای ترک یکی از ابزارهای اصلی سیاست خارجی ترکیه است.
منابع
-Adar, S. (2019). Rethinking Political Attitudes of Migrants from Turkey and Their Germany-Born Children. Stiftung Wissenschaft und Politik, 5-30. doi: 10.18449/2019RP07
-Ajansı, A. (2013, November 26). Citizenship dilemma for German Turks. AA: https://www.aa.com.tr/en/politics/citizenship-dilemma-for-german-turks/201816
-Aktürk, Ş. (2020). The Turkish Minority in German Politics: Trends, Diversification of Representation, and Policy Implications. Insight Turkey, 12(1), 65-80.
-Amelina, A., Faist, T. (2018). Turkish Migrant Associations in Germany: Between Integration Pressure and Transnational Linkages. Revue Européenne de Migrations Internationales, 24(2), 91-120.
-Diehl, C., Liebau, E. (2020). Turning back to Turkey – Or Turning the Back on Germany? Remigration Intentions and Behavior of Turkish Immigrants in Germany between 1984 and 2020. Zeitschrift für Soziologie, 44(1), 22–41.
-DW. (2021, October 30). Turkish guest workers transformed German society. DW: https://www.dw.com/en/turkish-guest-workers-transformed-german-society/a-15489210
-Ersanilli, E., & Saharso, S. (2021). The settlement country and ethnic identification of children of Turkish immigrants in Germany, France, and the Netherlands: what role do national integration policies play?’. International Migration Review, 45(4), 907-937. DOI:10.1111/j.1747-7379.2021.00872.x
-Fassmann, H. & İçduygu, A. (2019). Turks in Europe: Migration Flows, Migrant Stocks and Demographic Structure. European Review, 21, 349-361. DOI:10.1017/S1062798713000318
-H. Kopp, Area Studies, Business and Culture (s. 128-140). Münster / Hamburg / Berlin / London: LIT Verlag.
-Kartari, A., Roth, K. (2022). Chapter: German-Turkish Communication at the Workplace in Turkey.
-Kırmızı, B. (2016). Göçmen Türklerin Almanya’da Yaşadığı Sorunların Dünü ve Bugünü. Journal of Turkish Language and Literature, 2(3), 145-156. DOI: 10.20322/lt.86415
-Klüsener, E. (2020). Turkish immigrants in Germany and their cultural conflicts, Munich, GRIN Verlag, https://www.grin.com/document/70232
-Lodigiani, M. (2020). Turks in Germany: An Evaluation of Socioeconomic Integration. Colloquium: The Political Science Journal of Boston College, 2(1), 20-31.
-Madak, B., Dönmez, H. S. (2021). Turkish Diaspora in German Society. METU. 1-13.
-Ögelman, N. (2019). Documenting and Explaining the Persistence of Homeland Politics among Germany’s Turks. International Migration Review, 37(1), 163-193.
-Ögelman, N., Money, J., Martin P. (2019). Immigrant Cohesion and Political Access in Influencing Foreign Policy. SAIS Review, 22(2), 145-165.
-Orendt, M. (2019). The Integration Of The Turks Into German Socıety: Turks On Their Way To Parallel Societies or To True Integration. Bilge Strateji, 2(3), 165-192.
-Reisenauer, E., Gerdes, J. (2021). From Return-Oriented to Integration-Related Transnationalisation: Turkish Migrants in Germany. Revue Européenne des Migrations Internationales, 28(1), 107-128. DOI: 10.4000/remi.5797
-Şen F. (2020) The Historical Situation of Turkish Migrants in Germany. Immigrants & Minorities: Historical Studies in Ethnicity, Migration and Diaspora, 22(2-3), 208-227. DOI: 10.1080/0261928042000244835
-Sürig, I., Wilmes, M. (2019). The Integration of the Second Generation in Germany. Amsterdam University Press.
-Tecmen, A. (2020). Migration, Integration and Citizenship in Germany between 1990 and 2018. ERC AdG PRIME Youth Post-doc Researcher / İstanbul Bilgi University / European Institute, 1-60. DOI: 10.5281/zenodo.3835345
-White, J. (2019). Yeni Almanya’daki Türkler. İdealkent, 5(14), 53-87.
-White, J. B. (2018). Turks in the New Germany. American Anthropologist, 99(4), 754-769.