ابراهیم اخلاصی
پژوهشگر، نویسنده و مدرس دانشگاه
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
این کتاب اثری بسیار زیبا از برایان فی فیلسوف آمریکایی و با ترجمه خشایار دیهیمی می باشد که در 458 صفحه توسط طرح نو نشر گردیده است. این اثر رویکردی جدید نسبت به فلسفه علوم اجتماعی است و پیرامون تجربه سهیم بودن انسان ها در جهان امروزین بحث می نماید که در آن افراد، تفاوت های بسیار زیادی با یکدیگر داشته و باید این تفاوت ها را پذیرا باشند. نویسنده تاکید دارد اساسا اصالت به تعدد و تنوع فرهنگ های مختلف در جهان است که توجه و تمرکز ما را به سمت فرصت ها و در عین حال خطرهای جهانی پر از تفاوت می کشاند.
زبان روشن و قابل فهم در این اثر عالمانه باعث شده است تا ذهن خواننده موضوعات نوپدید فرهنگی را درک و فهم نماید و در عین حال نیز از نویسنده، یک پژوهشگر عمل گرا بسازد و کتاب وی را در زمره یک راهنمای مهم و کاربردی برای پویندگان مسائل چند لایه فرهنگی و اجتماعی بداند.
انزوای شدید پوزیتیویسم، راه را برای نسبی گرایی علم تغییر داد و ایمان به علم نیز جای خود را به نوعی شک و بی اعتمادی سپرد، نسبی گرایی مشوق اعتقاد به اصالت تعدد فرهنگ هاست زیرا مساله مهم آن است که مردم یا افرادی که با یکدیگر تفاوت های مهم دارند بایستی در تماس و تعامل نزدیکتر قرار گیرند. برایان فی توانسته است جذابیت نگرش های چند فرهنگی را در دنیای جدید، با تحولات جهانی در عرصه اجتماعی شدن در حوزه زندگی امروز انسانها گره زده و درآمیزد، برای او این یک اصل اساسی بوده است که چگونه میشود به پدیده های اجتماعی در زندگی امروزین شکل و جهت داد که البته این نگاه بطور توامان ، منجر به تقویت گسترش تفکرات انتقادی نیز خواهد گردید.
این کتاب با طرح یک سوال مهم وارد فصل اول تحت عنوان (من محوری) می شود و پرسش می کند که آیا درک و فهم دیگران خصوصا دیگران متفاوت ممکن است یا نه؟ فقط یک زن می تواند بداند زن بودن و تنها در شب در خیابانی با غریبه ای قدم زدن چه معنایی دارد؟ برای فهم هر شخص یا گروهی باید همان شخص باشی(شبیه همان شخص)، هیچ کسی بر هیچ چیز آگاه نیست مگر آنکه تجربه و حالات خود آن شخص را داشته باشد.
نویسنده بر سه نوع برداشت از شناخت تاکید دارد که شامل: * شناختن یعنی توانایی تعیین هویت و بازشناسی(تشخیص کتاب از لیوان)، * توانایی توصیف کردن و یا توضیح دادن(بیان ویژگی سیل) و * شناختن به معنای تجربه ای همانند و یکسان. نویسنده تاکید دارد: اساسا چیزی بنام تجربه همانند و یکسان وجود ندارد چون تجربه از ویژگی های جسمی، روانی و شرایط اقتصادی، اجتماعی و…تاثیر می پذیرد و کیفیت آن نیز به مرور متفاوت می شود.
او در مسیر اثبات ادعای خود می نویسد: تجربه یک یهودی زندانی از اردوگاه آشویتس با یک زندانی غیر یهودی بسیار متفاوت است، همچنین تجربه یک زن زندانی در اردوگاه با یک مرد زندانی و همچنین تجربه یک فرد تحصیلکرده در زندان با یک فرد تبهکار بی سواد نیز متفاوت خواهد بود.
نمی شود گفت اگر کسی به قدر کافی به من نزدیک بود پس میتواند تجربه ای شبیه به من داشته باشد و من را بشناسد لذا این مساله مطرح می شود که به قدر کافی یعنی چقدر(از چه لحاظ، چقدر نزدیک و از نظر کدام ویژگی ها)؟ لذا این تعریف شرایط عینی برای مرز شباهت دشوار است و کم کم قاعده شناخت شناسی ابطال می شود.
داشتن یک احساس و تجربه برای دانستن و شناختن کافی نیست لذا کسی که در یک آئینی، همه کارهای یومیه اش را انجام می دهد ولی مفهوم واژه هایی را که بکار می برد نمی داند و یا اصول اساسی مذهب خود را نمی داند و با تاریخ و پیشینه آن آشنایی ندارد و اگر بخواهد دین خود را برای دیگری تشریح کند نمی تواند، در باطن عمل، او فقط تقلید کننده است. همذات پنداری نیز نکته مهم دیگری است: همذات پنداری روانشناختی نه شرط لازم و نه شرط کافی برای شناخت دیگران است لذا ما باید به دنبال تجربه و داشتن حس و فهم آن تجریه و دریافت معنای آن باشیم پس نتیجه میگیریم که: اساسا شما باید همان کس باشی تا بتوانی آن کس را بشناسی.
فصل دوم این اثر فرهنگی اجتماعی با این سئوال مهم و اساسی مطرح می گردد که: آیا برای آنکه خودمان باشیم نیازمند دیگران هستیم یا آنکه موجودیتی در خود بسته، مستقل و جدا از دیگران که در درون خود قدرت هدایت اعمال و اعتقادات و تمنا هایی را دارد می باشیم؟
نویسنده برای پاسخگویی به سئوال فوق، دو نظریه مهم اتمیست ها یا ذره گراها وکل گراها را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است:
اتمیست ها یا ذره گراها براین اعتقاد قرار دارند که نیازها، انگیزش ها و توانایی های پایه ای در هر فردی، بدون ارتباط با ویژگی و تعاملات اجتماعی شکل گرفته و پدید آمده است، خویشتن من همان چیز ثابتی است که در پس تجربیات و آگاهی ها و تمنیات من قرار دارد. من برای آنکه خودم باشم نیازمند دیگران هستم، نقطه کانونی و مورد تاکید برایان فی آن است که: هر کدام از ما بارها خویشتن نگری کرده ایم یا به عبارتی خود را تحسین یا سرزنش نموده ایم پس موقعیت ها نشان می دهد هر یک از ما می تواند نسبت به خویشتن دیگری باشد، ما برای خویشتن نگری از خود فاصله می گیریم و نسبت به خود دیگری می شویم و می توانیم متفاوت از آنی که تابحال بوده ایم باشیم. فاصله گرفتن از خود باعث می شود انسان تبدیل به موجودی آگاه و هوشمند گردد که می تواند کنجکاوی درون خود را بروز رسانی نماید و خود را در موقعیت برتری قرار دهد.
خویشتن در واقع فعالیتی دامنه دار برای تملک و تصاحب تجربه های معین است پس خویشتن اسم نیست بلکه فعل است، خویشتن یک حرکت ادامه دار است برای خلق خویشتن، خویشتن یک میدان چند وجهی و دارای تضاد و کشمکش درونی از انرژی هایی است که در حین تعامل با دیگران تولید و بازتولید می گردد. ما وقتی نسبت به خویشتن آگاهی پیدا می کنیم که از وجود موجودات دیگری که بر ما آگاهی دارند آگاه شویم، شروع زندگی زیباترین و نیرومند ترین و پر هیجان ترین لحظه خودآگاهی انسان ها می باشد، زمانی که چشمان نوزاد به چشمان مادر دوخته می شود و نوزاد در می یابد که مادرش نیز به او نگاه می کند، تجربه دیده شدن توسط مادر و آگاه شدن کودک از اینکه دیده می شود لحظه ای است که خودآگاهی آغاز می شود.
بخش مهم دیگر از نگاه برایان فی، بررسی و تحلیل نظریات کل گرایان است که نقطه مقابل اتمیست ها یا ذره گراها می باشند و عمدتا متمرکز بر مسائل فرهنگ و جامعه است که بر این اندیشه امروزین استوار است که هر گروهی اساسا با اعضای سایر گروهها متفاوتند، هویت اشخاص را عضویت گروهی آنها تعیین می نماید و ما عاملانی هستیم که جامعه و فرهنگ از طریق ما خودشان را بیان می کنند. نظریه های تبیین کننده پدیده های اجتماعی باید در سطح کلان بررسی شوند و این پدیده ها، قابل تقلیل به نظریه ها در باره افراد نیست. از منظر کل گرایی، هویت یکی از کارکردهای فرهنجیده شدن است.
اعتقاد کل گراها آن است که: ارزش ها و قواعد فرهنگی غالبا بدست مردم تضعیف، برانداخته، مورد مقاومت، باز اندیشیده، طرد و دگرگون می شوند. فرهنگ اساسا باز و نفوذ پذیر و تاثیر پذیر از سایر فرهنگ هاست، نه منسجم و نه همگن، نه تک معنایی و نه در سکون و آرامش، ذاتا چند سویه و کشمکش آمیز، تغییر پذیر، قابل انتقال و بطور دائم درگیر فرآیند بازخوانی و بازنویسی و تغییر است. فرهنگ یک متن نیست بلکه یک گفتگو ست لکن یک گفتگوی دلخواه و فاقد ساختار.
برایان، جامعه را یک سیستم مکانیکی می داند که معین می کند افراد چگونه باید رفتار کنند و باید چه رابطه ای با یکدیگر داشته باشند، جامعه متشکل از افراد عامل است و نه صرفا متشکل از افراد دارای ارتباط متقابل، عاملان بر اساس نیات و مقاصدشان حرکت و عمل می کنند و درک و تصوری از موقعیتشان دارند و از جهانشان آگاه هستند. نویسنده قواعد و نقش های جامعه را محدود کننده رفتار و یا مقدور کننده رفتار می داند و مجموع آن را به عنوان ساختار جامعه معرفی می نماید. ساختارها برای دگرگونی نیازمند فعالیت تفسیری هستند و عاملان از طریق فعالیتشان ساختار را تولید و بازتولید می نمایند واعمال را مقدور و ممکن می سازند.
تحلیل درونمایه فرهنگ های مختلف و آموزش فرهنگی، چهارمین فصل این کتاب شگفت انگیز را به خود اختصاص داده است: نویسنده، نقش فرهنگ های مختلف در جوامع را بسیار کارآمد و تاثیر گذار می داند و برای اندازه گیری میزان تاثیر فرهنگ بر جوامع مختلف از واژگانی مانند: قادر ساختن، برگزیدن، مانع شدن، محدود کردن، میانجیگری کردن و معین کردن استفاده می نماید. وی آموزش فرهنگی را فرآیندی از تصرف توام با جدل می داند که در آن افراد معانی فرهنگی را از نو تفسیر و از نو نقش می کنند لذا نویسنده کسانی را عامل اجتماعی می داند که بتوانند موجوداتی تفسیر کننده و عناصری فعال در حوزه اجتماعی باشند.
آیا افرادی که در فرهنگ های مختلف زیست می نمایند در جهان های متفاوت زندگی می کنند؟
اصولا انتخاب پیش روی ما تفاوت یا تشابه نیست بلکه تفاوت و تشابه با هم است، پس مردمی که در فرهنگ های مختلف زندگی می کنند نمی توانند در جهان های مختلف زندگی کنند اما ممکن است در همان جهان، ولی به نحوی متفاوت زندگی می کنند.
آنان که به تفاوت های بین افراد و فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مختلف اعتقادی پیدا کرده اند یا به عبارت دیگر حساسیت چند فرهنگی دارند معمولا سعی می کنند از داوری کردن بپرهیزند زیرا متفاوت بودن بدتر و بهتر بودن نیست بلکه یک معیار مهم برای فهم و عقلانیت است.
همه فیلسوفان عقلانیت بر این باورند که همه اعمال انسان ها باید در سطحی از سطوح عقلانی باشد و اصول انسانیت به مفسران می گوید که انسان ها باید غیر قابل فهم بودن را به حداقل برسانند لذا این نگاه عمیق باعث می شود پذیرش فرهنگ ها و تفاوت ها بشکل راحتتری انجام پذیرد.
در این کتاب در باره واژگانی مانند تاویل گرایی(تبیین یا پرده برداری از معنا)، فهم ایدئولوژی(رفع عیب و نقص منجر به ناکامی)، قصد گرایی(توانایی ذهن برای ساختن) و هرمونوتیک(تعبیر و تفسیر متن) نیز مطالب مهمی مطرح گردیده است که در هفته های آینده به نظر خوانندگان عزیز خواهد رسید.
.