سید سلمان صفوی
مرکز بین المللی مطالعات صلح
مقدمه
جنبش اصلاحات و احیای اسلام یا بیداری اسلامی، از مباحث مهم اندیشه سیاسی جهان اسلام از منظر محققین غربی است.[i] در این مطالعات غالباً سید جمال الدین اسدآبادی، امام محمد عبده و رشید رضا پرچمداران رنسانس اسلامی به شمار می روند. در مطالعات مستشرقین، به نقش متفکرین ایرانی و تأثیر تحولات ایران از قبیل جنبش مشروطیت و جنبش ملی شدن نفت در جهان اسلام، کمتر پرداخته اند. در حالی که جنبش اصلاحات و احیا در جهان اسلام، توسط سید جمال الدین اسدآبادی علیه استبداد و ارتجاع دینی و میرزای شیرازی علیه استعمار اقتصادی (فتوای تحریم تنباکو) تأسیس شد و به تدریح به اقصا نقاط جهان اسلام سرایت کرد.
گفتمان اصلاحات، گفتمان انقلابی، تغلیب و سکولاریسم؛ چهار گفتمان اصلی سیاسی در سده معاصر در جهان اسلام بوده اند. «گفتمان اصلاحات»؛ بیان انديشههایی است که خواهان بهبود نظام سياسی- اجتماعی از طریق مسالمت آميز و به طور تدريجی است. «گفتمان انقلاب»؛ بیان انديشههايی است که خواهان تعويض سازنده ساختار و نظام سياسی، جهت ترقی و رشد همه جانبه امت اسلامی در چارچوب حکومت اسلامی است. «گفتمان تغلیب»؛ بیان انديشه هايی است که در صدد توجيه نظام های سياسیِ استبدادی است و در جهت مشروعيت سازی آنها تلاش می کند. سکولاریسم خواهان جدایی دین و سیاست در صحنه حکمرانی است.
گفتمان انقلابی را در کتاب گفتمان انقلابی جهان اسلام (۱۲۷۰-۱۳۹۴) تبیین کرده ایم. در این نوشتار اجمالاً جنبش اصلاحات در جهان اسلام، با رویکرد تاریخی تبیین می شود. برخی شخصیت ها نظیر سید جمال پدر چنبش بیداری اسلامی، بین گفتمان انقلابی و اصلاح طلبی مشترک اند.
سه تن از برجسته ترین احیاگران یا «بازسازی گران اسلامی»[1] عبارتند از سید جمال الدین اسدآبادی، شاگرد مصری او امام محمد عبده و علامه محمد اقبال لاهوری. آنها نسبت به تعقیب کورکورانه غرب زدگی هشدار دادند و استدلال کردند که مقصر ضعف مسلمانان، نه اسلام، بلکه خود مسلمانان است، زیرا آنها ارتباط خود را با روح مترقی بازسازی اجتماعی، اخلاقی و فکری اسلام که باعث تمدن اولیه اسلامی شده بود از دست داده اند. متفکران بعدی ادامه دهنده راه آنها هستند.
در ادبیات انگلیسی از اصطلاحات ذیل برای این جنبش استفاده شده است:
Islamic revival, regeneration, renewal, “Islamic awakening, Islamic reconstruction.
پرچم داران جنبش اصلاحات
سید جمالالدین اسدآبادی (۱۲۱۷– ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ خورشیدی)، فیلسوف و پرچمدار جنبش اصلاحات و اسلام سیاسی در سده معاصر است. سید جمال متأثر از افکار فیلسوفان مسلمان، از جمله ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا بود که عقل گرا بودند. او عالمی روشنفکر بود که برای بیداری اسلامی، تقریب مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی می کوشید و با همین هدف، به مناطق مختلف جهان اسلام و اروپا سفر می کرد. وی از منتقدان حکومتهای سلطنتی عثمانی و قاجار و همچنین منتقد جدی و فعال سیاست استعماری انگلیس در کشورهای اسلامی بود. سخنرانی، انتشار نشریه، تشکیل انجمن و ارتباط و گفتگو با مسئولان حکومتی از روشهای سید جمالالدین برای انتقال افکار و تأثیرگذاری بود. تأثیر او در کشورهای اسلامی به ویژه ایران، افغانستان، مصر، سوریه و ترکیه شایان توجه است. امام محمد عبده مصری مهمترین شاگرد او بود.
میرزای شیرازی (۴ اردیبهشت ۱۱۹۴ شیراز- ۱۵ بهمن۱۲۷۳ / سامرا)، از مراجع شامخ شیعه و رهبر جنبش تحریم تنباکو علیه استعمار انگلیس بود. حکم تاریخی میرزا علیه معاهده انحصار تنباکو در زمان ناصرالدین شاه، چنان ملت را به صحنه کشانید که شاه قاجار، مجبور به فسخ قرارداد تنباکو با انگلیس گردید.
متن حکم تاریخی تحریم تنباکو: «بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان (علیه السلام) است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.» امام خمینی اقدام را اینگونه تعبیر کرده اند: «همان نصف سطر میرزای شیرازی (رضوان الله تعالی علیه)، مملکت ما را از حلقوم خارجیها بیرون کشید.» (صحیفه نور، ج ۹، ص ۱۱۹) میرزای شیرازی استاد رهبران مشروطه ایرانی نظیر آخوند خراسانی و میرزای نائینی است.
آخوند خراسانی (1255 – 1329 هـ.ق)،مرجع انقلابی مشروطیت و رهبر فکری و بسیج گر نهضت مشروطه ایرانی بود. ایشان و دو مرجع دیگر در زمان استبداد صغیر، شاه ایران را تکفیر و از سلطنت خلع کردند. با فتوای آخوند در باب حرمت سلطنت مطلقه، اندیشه سیاسی ایشان آغازگر فصل نوینی در گفتمان سیاسی شیعه گردید. آخوند ملا محمد خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی، سه مرجع امضاکننده مشروطه بودند. تلگراف های این سه اندیشمند سیاستمدار حاکی از وفاداری به مشروطه تا پایان عمر آنهاست.
آيت الله نائينی (1277 – 1355هـ. ق.) نظریه پرداز جنبش مشروطیت ایرانی، در دوره جنبش مشروطيت نزديک ترين مشاور آيت الله آخوند خراسانی (1255 – 1329هـ.ق. – مشهد) و رهبر فکری نهضت بود. ایشان در دفاع از نظریه مشروطیت کتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» را تألیف کرد. آخوند خراسانی مرجع عصر و استاد ایشان و آیت الله مازندرانی، بر این کتاب تقریظ نگاشتند. این کتاب ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایرانی – نَـه انگلیسی است و در حال حاضر نیز يکی از کتب معتبر در ساحت انديشه سياسی مسلمانان معاصر به شمار می رود. ایشان در این کتاب ضمن برشمردن خصایص حکومت های استبدادی، زندگی تحت سلطه استبداد را مساوی با بردگی میخواند.
امام محمد عبده (1849 – 1905م) متفکر، متکلم، فقیه، قاضی، نویسنده و مصلح مصر تحت تأثیر سید جمالدین اسدآبادی پرچمدار نهضت احیا دینی در مصر بود. او را یکی از برجسته ترین مبتکران فقه اسلامی در عصر جدید و نهضت بازگشت به قرآن و از مدافعان اصلاحات و پرچمدار رنسانس اسلامی مدرن جهان عرب میدانند. وی با علم و آگاهی و همت خود، به رهایی ذهن عرب از رکودی که چندین قرن آن را گرفتار کرده بود کمک کرد و همچنین در بیداری آگاهی ملت نسبت به رهایی و احیای میهن پرستی و احیای فقه اسلامی با توجه به مقتضیات تمدن جدید مشارکت داشت. هدف امام محمد عبده، از بین بردن رکود فکری و تمدنی جهان اسلام و احیای اسلام تمدن ساز بود.
او پیشگام تفسیر اجتماعی قرآن است. المَنار (تفسیر القرآن العظیم) تفسیری است ناتمام در ۱۲ جلد که تا آیه ۵۳ سوره یوسف تفسیر شده و در آن به جنبه های گوناگون تفسیری پرداخته است. این تفسیر، از آغاز قرآن کریم تا آیه ۱۲۶ سوره نساء، به انشای امام محمد عبده و املای سید رشید رضا (متوفای ۱۳۵۴) است. سپس رشید رضا به پیروی از سبک شیخ محمد عبده، انشاء آن را تا یه 53 سوره یوسف ادامه داده است. او در راستای احیای اسلام اجتماعی و جنبش اصلاح دینی و اجتماعی، به تألیف و شرح نهج البلاغه امام علی(ع) نیز اهتمام نمود. پیشگامان بعدی رنسانس اسلامی نظیر عبدالحمید بن بدیس، محمد رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی و عزالدین قسام فلسطینی همگی تحت تأثیر «امام محمد عبده» بودند.
علامه محمد اقبال لاهوری (1877-1938م.)، فیلسوفی انقلابی و رهبری ضدِّ استعمار بود که با تمسک به قرآن حکیم و فرهنگ و تمدن اسلامی – ایرانی، در پی تحول سازنده وضعیت فرهنگی – اجتماعی – سیاسی جهان اسلام بود. او همگرایی مسلمانان و به کارگیری تجربیات سازنده غربی را توأم با تعقل و تفقه قرآنی، کارساز می دانست و برای معرفی هنر مقدس معاصر، زبان شعر را برگزید. حکمت نظری و عملی تعالیم انقلابی – فلسفی اقبال، شامل جمع بین عقل و وحی قرآنی بود. اقبال توأمان مرد نظر و عمل بود.
اقبال؛ فیلسوف، شاعر، نويسنده، متفکر، نظريه پرداز سياسی – مذهبی و از رهبران فکری – فرهنگی مسلمانان جهان و نهضت بازگشت به قرآن و یک رهبر ضدِّاستعمار بود که در فراهم آوردن زمينه استقلال پاکستان نقش مؤثر داشت. او از پيروان برجسته سيد جمال الدين اسدآبادی؛ منادی وحدت اسلامی، مبارزه با سیطره غرب و سلفی گری و خواهان بازگشت به اسلام ناب بود.
علامه اقبال یک روح چند بُعدیِ متفکرِ صالحِ فرهنگ متعالی اسلام بود. اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه و جنبش اسلامی علیه استعمار بریتانیا عضویت داشت و از همکاران مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح بود. اقبال از پیشنویس قانون اساسی که محمدعلی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نگاشته بود، حمایت کرد و در 1930 در الله آباد و در سال 1932 در لاهور به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان انتخاب شد.
اقبال جهان اسلام را يک پيکره به هم پيوسته می دانست که اقوام، قبايل و نژادهای موجود در آن با رشته دين با هم پيوند دارند و اداره چنين جامعه ای با یک رژيم استبدادی (ناسازگار با فطرت انسانی) ممکن نیست. او بر این باور بود که بهترين حکومت برای اداره امت اسلام، حکومتی است که در آن قرآن حکیم؛ قانون حکومت، کعبه؛ کانون معنويت و ولی الله؛ رهبر آن باشد. او نائل شدن به اين هدف عالی را در گرو تغيير ذهنی و درونی مسلمانان می دانست.
علامـه اقبال معتقد بود مسلمانان در مواجهه با فرهنگ و تمدن غرب، هويت اسلامی خود را از دست داده اند. راهکار او برای بازيابی اين هويت گم شده و اصلاح فرد و جامعه مسلمین، بازگشت به ايمان، فرهنگ و معنويت اسلامی بود. اين نگرش؛ به «فلسفه خودی» معروف است. فلسفه ای که بازگشت به خویشتن اسلامی را عامل اساسی بازگشت مجد و عظمت گذشته مسلمانان می داند.
فلسفه دعوت اقبال لاهوری در بازگشت به اسلام؛ با بینش منحط سلفی گرایی معاصر در تنافر اساسی است. او قائل به گفتمان سازنده بین محتوای منابع اصیل اسلامی با عقل تجربی بود و اسلام مولّد در دوره معاصر را مبتنی بر تجربه، عقل، عشق و اخلاق و معنویت اسلامی می دانست. چشم امید او در بازسازی اسلام در دوره معاصر، بر محتوای قرآن حکیم و تفسیر عقلی – عرفانی شخصیت های شامخ فرهنگ و تمدن اسلامی – ایرانی بود.
رشید رضا (1865-1935م.) و علی عبدالرازق (1888-1966م.) اسلام سیاسی جهان عرب مابین دو جنگ جهانی
در کشورهای تحت حاکمیت استعماری غرب در جهان عرب، غالباً مبارزه برای استقلال ملی، با تلاش روشنفکران اصلاح طلب برای بازیابی آنچه تصور می شد پیام واقعی جامعه اصلی مسلمان است، همراه بود. در فاصله دو جنگ جهانی، دو تفسیر متمایز از اسلام در جهان عرب پدیدار شد. یک تفسیر، با تکیه بر پان اسلامیسم؛ اسلام را با در نظر گرفتن متن مقدس قرآن به عنوان شالوده مناسب نظم اجتماعی – سیاسی، سیاسی کرد. نوشته های رشید رضا (1865-1935م.) محقق مصری سوری، مبنایی برای چنین تفسیری فراهم کرد. او نیز همانند اصلاحطلبان پیشین به آیین مقدسین (تجلیل از شخصیتهای مقدس) بهعنوان مفاسد اسلام مینگریست و در پی نوسازی دینی براساس کتاب مقدس و وفاداری به آن بود و تأکید داشت که چنین نوسازی، مستلزم اجرای احکام اسلامی در زندگی اجتماعی – سیاسی است.
رشید رضا انحلال خلافت عثمانی در سال 1924 را یک رویداد آسیب زا می دانست، که در اثر آن، مسلمانان نماینده اصلی مذهبی – سیاسی خود را از دست دادند. وی از تصرف مکه توسط عبدالعزیز بن سعود رهبر قبیله عرب در همان سال استقبال کرد. این امر منجر به تأسیس کشور جدید عربستان سعودی در سال 1932 شد که او آن را یک دولت نمونه اسلامی می دانست. رشید رضا بین مسلمانانی که به جامعه ای کاملاً اسلامی امیدوار بودند، شدیداً تأثیرگذار بود. به عنوان مثال اندیشه او الهام بخش حسن البنا (1906-1949م.) بود که در سال 1928 سازمان مبارز اخوان المسلمین را در مصر تأسیس کرد. اخوان بعداً بر دیگر گروه های اسلامی مبارز تأثیر گذاشت.
در مقابل این متفکران، علی عبدالرازق (1888-1966م.) مصلح مصری مدعی شد اسلام نمی تواند اساس نظام سیاسی یک جامعه باشد. ویمعتقد بود پس از پایان وحی مستقیم خداوند با حضرت محمد(ص)، کارکرد اسلام صرفاً معنوی است و استفاده از دین برای اهداف سیاسی مشروعیت ندارد. خلافت صرفاً یک ساخت سیاسی بوده، نه یک جنبه اساسی از اسلام و لذا ناپدید شدن آن با پایان امپراتوری عثمانی جای نگرانی ندارد و از این پس هر کشورِ عمدتاً مسلمان، در تعیین نظام سیاسی خود آزاد خواهد بود.
اکثریت بزرگ علمای اسلام دیدگاه عبدالرازق را رد کردند، اما نخبگان سکولار آن را با تصوری لیبرال از جامعه در هم آمیختند، به صورتی که دین تنها یکی از چندین عنصر فرهنگی است، نه یک رمز جامع زندگی. به طور مثال در مصر، روشنفکران لیبرال نظیر طاها حسین (1889-1973م.) فرهنگ ملی خود را شامل عناصر اسلامی، عرب، مصر باستان و اروپایی می دانستند.
این پرسش که آیا اسلام باید زیربنای فرهنگ و سیاست ملی باشد؟ در طول قرن بیستم و پس از آن، بر گفتمان سیاسی کشورهای اسلامی مسلط بود و به ویژه در کنار مقاومت در برابر فرهنگپذیری غربی، تفسیری سیاسی از اسلام نیز پدیدار شد. علما و روشنفکران دینی از قبیل عبدالحمید بن بادیس[ii] (1899-1940م.) مؤسس انجمن علمای مسلمان الجزایر در 1931 و علال الفاسی[iii] (1910-1974م.) در مراکش، با درک هویت کشورهای خود از منظر اسلامی، تا رسیدن به استقلال، نقش مهمی در جنبش های ناسیونالیستی ایفا کردند. بین دو جنگ جهانی، این علما چندین مدرسه خصوصی اسلامی تأسیس کردند که دختران و پسران را به زبان عربی آموزش میدادند. روشنفکران و جنبشهای اسلامی اغلب تلاشهای آموزشی خود را در مرکز پروژههای خود قرار دادند تا اسلام را با زمان خود مطابقت دهند. از این رو بحث انتقال معارف اسلامی در مقابل آموزش سکولار و غرب زده حیاتی بود. بسیاری از متفکران اسلامی، این دو نظام آموزشی را با هم سازگار میدانستند و معتقد بودند این دو نظام با یکپارچه شدن میتوانند مکمل یکدیگر باشند.
امام شهید حسن البَنا (۱۹۰۶ –۱۹۴۹م.) بنیانگذار جماعت اِخوان المسلمین و نخستین مرشد عام آن در سال ۱۹۲۸ در مصر بود که در سال ۱۹۴۹ به دستور دولت مصر ترور شد. حسن البنا تأثیر عمیقی بر اندیشههای اسلامی در قرن بیستم داشت. وی در کتاب خاطرات خود با عنوان «مذکره الدعوه و الداعیه» تصریح میکند راهش «استمرار راه سید جمالالدین و محمد عبده است.» جریان اخوان تأثیر مهمی در جهان اسلام داشت.
در اندیشه سیاسی حسن البنا، سازمان نظام سیاسی و دولت اسلامی بر سه اصل اساسی متکی است : 1. قرآن کریم بهعنوان قانون اساسی. 2. نظامی شورایی. 3. التزام حاکم به تعالیم اسلامی و اراده مردم. او معتقد به وحدت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی، احیای حکومت اسلامی به شکل تدریجی، شورا، مبارزه با استعمار و استبداد و ارتجاع دینی بود. وی تحت تأثیر تصوف دارای نوعی پراگماتیسم سیاسی بود. نواب صفوی و آیت الله کاشانی نیز با او گفتگو داشته اند.
امام موسی صدر (۱۹۲۸- مفقود مابین سفر لیبی-ایتالیا ۱۹۷۸) مؤسس و رهبر حرکت المحرومین لبنان، سازمان امل (أفواج المقاومه اللبنانیه) و مؤسس مجلس اعلای شیعیان لبنان بود و از رهبران مذهبی – سیاسی لبنان به شمار میرفت. او عالمی مصلح، حکیمی مجاهد و سیاست مداری مردمی بود که بنا بر مقتضیات زمان و مکان، بر اساس تعالیم اسلامی عمل می کرد. ایشان دل به خدا تسلیم کرده بود و درد مردم را داشت و با سیاست مداران جهت مصالح ملی و اسلامی، از پایگاهی مردمی حشر و نشر داشت. لذا بستر فعالیت های ایشان، اجتماعی بود. هدف ایشان ایجاد یک جنبش اجتماعی بود، نه صرفاً یک جنبش سیاسی. امام موسی صدر در وهله اول یک مصلح اجتماعی بود که بعداً بالضروره سیاستمدار نیز شد. او پرچمدار حرکت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان بود.
مهندس مهدی بازرگان (۱۲۸۶–۱۳۷۳هـ.ش.) سیاستمدار ایرانی، از مؤسسین حزب نهضت آزادی ایران، نخستوزیر دولت موقت جمهوری اسلامی و نویسنده و معمار جریان اسلامگرایی تجددخواه در ایران بود . تحصیل مهندس بازرگان در فرانسه، تأثیر بسیاری در اندیشه اسلامی و سیاسی او داشت. او معتقد به ضرورت بازخوانی اسلام با روش علمی، جمهوری دمکراتیک اسلامی، جمع بین ملیت و دیانت و مخالف ولایت فقیه و رادیکالیزم اسلامی بود. مهندس بازرگان خواهان روابط مسالمت آمیز جهان اسلام و ایران با آمریکا و اروپا بود. او با تألیف حدود صد کتاب، فهم متجددانه خود از اسلام، منش سیاسی اصلاح طلبی و اختلافات اندیشه ای خود با امام خمینی را تبیین کرده است.
تصویر مهندس بازرگان از «تفسیر مدرن اسلام»، تحت تأثیر ابوالحسن فروغی استاد دوران نوجوانیاش و تحصیل در رشته مهندسی (ترمودینامیک) در پاریس بود. وی تفسیر مدرن از قرآن و حدیث را همخوان نمودن تفکرات دینی با دستاوردهای علوم مدرن میدانست. کتابهای«عشق و پرستش»، «ترمودینامیک در زندگی» و «توحید، طبیعت، تکامل» او تفسیر پوزیتیویستی تعالیم اسلامی است. مهندس بازرگان متفکری مسلمان، آزادی خواه و ملی بود.
راشد الغنوشی (۱۹۴۱-) متفکر، نوبسنده و رهبر اسلام گرایان تونس است. او در قالب یک متفکر اصلاح طلب تلاش کرد در چارچوب ساختارهای موجود به اصلاحات سیاسی در تونس بپردازد. راشد الغنوشی معتقد به جمع بین دمکراسی به مفهوم امروزی و تعالیم اسلام است. به باور او گرچه دموکراسی نظامی آرمانی نیست، اما بهترین الگوی موجود برای مقابله با ام الفساد استبداد است که می توان آن را ارتقا داد. وی پس از تجربه در عرصه سیاست؛ ارزشهایی مانند دمکراسی، حقوق بشر و آزادی فردی را به عنوان بدیلی به جهاد فرامرزی و ساختار استبدادی به جوامع اسلامی پیشنهاد کرد.
الغنوشی مخالف جریانات تکفیری است و با فاصله گرفتن از جریان رادیکال اِخوان، راه نوینی در پیش گرفته که بر اساس خوانش اعتدالی از اسلامِ مبتنی بر عقل گرایی، عرفان و شورا است. او مخالف نظریه احیای خلافت در جهان امروز است و بیشتر به تجریه حکومت اسلام گرایان ترکیه نزدیک است، تا منش و روش حکومت ایران. البته در عین حال از علاقه مندان امام خمینی بوده است. کتاب «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» نوشته راشد الغنوشی، رهبر حرکت اسلامی «النهضه» تونس به همت سید هادی خسروشاهی ترجمه و چاپ شده است. نگارنده در لندن با او گفتگو داشته و او را شخصیتی معتدل، معنویت گرا، عمل گرا و خردگرا ارزیابی می کند.
سید محمد خاتمی (۱۹۴۳-) سیاستمدار اصلاحطلب و پنجمین رئیسجمهور ایران است که طی دو دوره (سالهای ۱۳۷۶ – ۱۳۸۴) عهده دار این مسئولیت بود. سیاست تنش زدایی و نظریه گفتگوی تمدن ها از مهمترین اقدامات دولت خاتمی در عرصه روابط خارجی بود. خاتمی مبدع نظریه گفتگوی تمدنها بود که شهرت جهانی یافت و به نام او شناخته میشود. سازمان ملل متحد نیز بر اساس این ایده، سال ۲۰۰۱ را «سال گفتگوی تمدنها» خواند. او رهبر جریان اصلاح طلبان ایرانی است.
سید محمد خاتمی فلسفه خوانده و خوانشی دمکراتیک از اسلام دارد. او معتقد است آزادی و اسلام با هم سازگارند و تحت تأثیر آرای آیت الله منتطری (مرجع اصلاح طلبان)، مخالف ولایت مطلقه فقیه است و به جامعه مدنی، آزادی های مدنی و حقوق زنان معتقد است. خاتمی اکنون مطرود حکومت ایران،تحت نظر و ممنوع الخروج است.
جنبش های اسلام گرا از دهه 1960[iv]
با شکست دولت های عربی در ژوئن 1967 توسط اسرائیل در جنگ شش روزه (ژوئن)، ایدئولوژی های سوسیالیستی و پان عرب در جهان اسلام افول کردند و اسلام سیاسی به عنوان یک نیروی عمومی ظهور کرد. مصر که از اواسط دهه 1950 تحت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بود، در دهه 1970 تحت ریاست جمهوری انور سادات از معاهده های نظامی و سایر معاهده ها با شوروی خارج شد. اتحاد جدید بین مصر و عربستان که با کمک های اقتصادی عربستان سعودی و دیگر کشورهای تولیدکننده نفت خلیج فارس به مصر تقویت شد، نقشه ژئوپلیتیک اسلام را تغییر داد و به پویایی های مذهبی جدیدی منجر شد.
رژیم سعودی در سال 1962 اتحادیه جهانی مسلمانان را با مشارکت علما و روشنفکران مسلمان از سراسر جهان تأسیس کرد. این لیگ که مأموریت آن اتحاد مسلمانان و ترویج گسترش اسلام بود، در دهه 1960 در جهان اسلام و در دهه های بعدی در غرب، دفاتر خود را افتتاح کرد. با کمک های مالی و راهنمایی های مذهبی لیگ، سازمان های اسلامی جدید توسط جنبش های بازگشت به اسلام – با نگرش سلفی – در جهان اسلام و توسط جوامع مسلمان مهاجر در اروپا و آمریکا ایجاد شد.
در این دوره جنبشهای اسلامگرا که اصرار داشتند جامعه و حکومت باید با ارزشهای اسلامی مطابقت داشته باشند، با انتقاد آشکار از کنترل دولت بر اسلام در کشورهای خود، تفسیرهای حداقلی دولتهای خود از هنجارهای اسلامی را محکوم کردند. این جنبش ها از ابتدا متنوع بود و تا سال 1979 که حکومت اسلامی از طریق انقلاب در ایران تأسیس شد، به شهرت عمومی نرسید.
قبل از انقلاب ۱۳۵۷ایران، شاخههای اخوانالمسلمین، اسلام سیاسی را در جهان اسلام رادیکالیزه میکردند. یکی از مهمترین چهره های این جریان، نویسنده مصری و عضو اخوان المسلمین سید قطب بود. سید قطب نویسندهای پُرکار بود که در سال 1966 توسط حکومت ناصر اعدام شد، اما پس از مرگ همچنان به عنوان صدایی تأثیرگذار بین اسلامگرایان باقی ماند. او در آثار خود به نقد سکولاریسم، کاپیتالسم و کمونیسم پرداخت و تنها راه نجات را پیروی از دستورات اسلام با تأکید بر عدالت اجتماعی خواند. وی مهمترین نظریه پرداز اسلام سیاسی تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران است که آرا و اندیشه های او همچنان الهام بخش جنبش های اسلامی جهان تسنن است.
پس از شکست جنبش مشروطیت و جنبش ملی شدن نفت در ایران، به تدریج از سال ۱۳۴۲ خورشیدی، اسلام سیاسی گفتمان اصلی جنبش اصلاحات و احیا شد. جنبش اسلامی ایران تحت تأثیر جنبش های ضد استعمار غربی در آسیا و افریقا بود. استقلال الجزایر از فرانسه، انقلاب کوبا به رهبری کاسترو و چه گوارا، پیروزی ویت کنگ های بر آمریکا در ویتنام و مقاومت سازمان آزادی بخش فلسطین در مقابل اسرائیل، روحیه بخش جوانان انقلابی ایران به ویژه دانشجویان بود.
انتقاد شدید از نفوذ غرب توسط جلال آل احمد (1923-1969) و نظریه بازگشت به خویشتن و رفرمیسم اسلامی توسط دکتر علی شریعتی (1933-1977)، در جنبش دانشجویان ایران بسیار تأثیرگذار بود. امام خمینی (1989-1900) رهبر انقلاب اسلامی ایران، بر مضامین دفاع از «مستضعفین» و مقاومت در برابر «غربزدگی» تأکید داشتند، مفهومی که قبل از آن توسط جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی طرح شده بود. امام مفهوم ولایت فقیه یا حکومت توسط فقیه را نیز در جمهوری اسلامی ایران به اجرا درآوردند.
انقلاب ایران با نشان دادن پتانسیل اسلام به عنوان پایه ای برای بسیج سیاسی و مقاومت در مقابل غرب، بسیاری از جنبش های اسلام گرا را امیدوار کرد. علاوه بر این طرحی ارائه کرد برای جریانات معتقد به اقدام سیاسی علیه دولتهایی که به باور آنها با خیانت به اسلام اصیل، فاسد و خودکامه شدهاند. جمهوری اسلامی ایران در سطح بین المللی نیز برای نفوذ در خاورمیانه با عربستان سعودی وارد رقابت شد. انقلاب ایران با شعار «نـه شرقی، نـه غربی، جمهوری اسلامی»، راه سومی فراروی جوامع مسلمان قرار داد.
جمهوری اسلامی ایران با تاسیس واحد نهضت های آزادی بخش در سپاه پاسداران در سال ۱۳۵۸ که بعداً به سپاه قدس ارتقا یافت، تا کنون نقش مهمی در تأسیس و حمایت از جنبش های آزادی بخش اسلامی ایفا کرده است. ایران با حمایت از حماس، جهاد اسلامی فلسطین و حزب الله لبنان نقش ویژه ای در خاورمیانه عربی یافت که پیامدهای سنگین اقتصادی – سیاسی برایش ایجاد کرد. ایران نقش مهمی در رادیکالیزه کردن جنبش های اسلامی فلسطینی و لبنانی ایفا کرد. ایران در جنگ بوسنی از جنبش استقلال خواهی مسلمانان بوسنی حمایت وسیع نمود و در شکست صربها و استقلال بوسنی نقش مؤثری ایفا کرد.
ایران با حمایت از جنش شیعیان عراق، در شکل دهی حکومت عراق پس از سقوط صدام، نقش برجسته و نفوذ گسترده ای یافت. سپاه بدر و همچنین الحشد الشعبی با حمایت ایران تأسیس شد. ایران در پی حمایت از جنبش حوثی ها نیز نقش مهمی در تحولات کنونی یمن ایفا می کند.
خوانش های متعد اسلام سیاسی و اصلاحات در ایران
در ایران جنبش احیای دینی- سیاسی، دارای دو گرایش اصول گرایی و اصلاح طلبی بوده است. چهره های شاخص جنبش احیای دینی- سیاسی در ایران، به ترتیب تاریخی عبارتند از: آیت الله نایینی، مؤلف «تنبیه الامه و تنزیه المله» و نظریه پرداز مشروطیت، آیت الله کاشانی، امام خمینی، آیت الله طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر علی شریعتی، آیت الله منتظری، دکتر عبدالکریم سروش و سید محمد خاتمی. بین متفکرین فوق چهار نظریه مطرح شده است: مشروطه سلطنتی (نائینی، مدرس، کاشانی)، جمهوری اسلامی (امام خمینی)، جمهوری دمکراتیک اسلامی (مهندس مهدی بازرگان) و جمهوری مسلمانان (دکتر عبدالکریم سروش). آرای این اندیشمندان بین دو طیف اسلام حداکثری و اسلام حداقلی، اصول گرایی و اصلاح طلبی ، رادیکالیزم و اعتدال گرای، آرمان گرایی و واقع بینی است.
اسلام میانه رو در سه ضلع جهان اسلام
در مقابل اسلام سیاسی رادیکال حکومت ایران، دو خوانش اسلام سیاسی میانه رو در سه ضلع جغرافیای سیاسی جهان اسلام یعنی ترکیه، مالزی و تونس ایجاد شده که به موفقیت های نسبی رسیده است. اسلام گرایان ترکیه در مقابل راه اسلام گرایان مصر، ایران و طالبان؛ طریق میانه ای (به ترتیب) به رهبری اربکان، عبدالله گل و اردوغان با تأسیس احزاب فراگیری نظیر «رفاه»، «فضیلت» و «عدالت و توسعه» در پیش گرفتند و علیرغم اختلافات داخلی، از آغاز قرن بیست ویکم تا کنون، مدت بیست سال حکومت ترکیه را در اختیار خود گرفته اند.
ترکیه تحت رهبری اسلام گرایان میانه رو، با اتخاذ یک سیاست خارجی ژلاتینی، همزمان با روسیه، آمریکا، اسرائیل و ایران همکاری می کند. اسلام گرایان میانه رو موفق شدند از طریق بازسازی اقتصاد ترکیه، وضعیت اقتصادی بهتری نسبت به دوره آتاتورک گرایان ایجاد کنند. حکومت اسلام گرایان ترکیه نوعی از حکومت مسلمانان است. اسلام گرایان ترکیه با تدبیر سیاسی موفق شدند در سیستمی سکولار، خوانشی از اسلام سیاسی میانه رو در ترکیه اجرا کنند.
در مالزی اسلام سیاسی میانه رو به رهبری «ماهاتیر محمد» که از او به عنوان پدر مالزی مدرن یاد میشود، نقش مهمی در ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی مالزی یافته است. اسلام گرایان میانه رو در مالزی موفق شدند با رویکرد اعتدالی اسلام تمدن ساز و سیاست های اعتدالی، این کشور را مرفه و مدرن سازند.
اسلام اعتدالی راشد الغنوشی رهبر اسلام گرایان تونس و بنیان گذار «حرکت النهضه» پس از جنبش بهار عربی و سرنگونی زینالعابدین بن علی دیکتاتور پیشین تونس، در انتخایات شرکت کرد و پیروز شد. دولت انتقالی تونس به گروه النهضه اجازه تشکیل حزب داد و این حزب به سرعت تبدیل به بزرگترین و سازمانیافتهترین حزب در تونس گردید. حزب النهضه در انتخابات مجلس مؤسسان تونس که در ۲۴ اکتبر ۲۰۱۱ برگزار شد، ۴۰ درصد از آرا را به دست آورد. آنها به جای توسل به خشونت همچون داعش و طالبان، با دوری از مشی اخوان المسلمین، روش مبارزات مسالمت آمیز پارلمانتاریستی و فرهنگ سازی را برای ساختن جامعه تونس پیش گرفتند. تحصیل فلسفه و عرفان، بیست سال زندگی تبعبدی در لندن و فهم تجربه جنبش تدریجی مشروطیت در بریتانیا، در بازسازی فهم سیاسی عمل گرایانه و اعتدالی راشد الغنوشی مؤثر بوده است.
وجه مشترک اسلام گرایان حاکم در ترکیه و مالزی؛ الویت منافع ملی، واقع بینی سیاسی – نظامی و عملگرایی است. آنها علاوه بر حفظ هویت ملی- اسلامی خود، در صدد ساخت کشوری مدرن و پیشرفته اند.
فرجام سخن
جنبش اصلاحات و رنسانس اسلام اجتماعی در جهان اسلام در دوره معاصر، از ایران آغاز شد و به تدریح در سایر مناطق جهان اسلام به ویژه مصر، ترکیه و مالزی گسترش یافت. امروز در جهان اسلام، جنبش اصلاحات اجتماعی و دینی زنده و فعال است و خوانش های مختلف آن به فعالیت های سیاسی – اجتماعی – فرهنگی مشغول اند. امروزه چهار خوانش از اسلام سیاسی در جهان اسلام فعال است: خوانش اصول گرایی، اصلاح طلبی، اعتدالی و تکفیری. جنبش اصلاحات و اسلام سیاسی در ایران، ترکیه، مالزی و عراق به حاکمیت و قدرت سیاسی نائل شده و در فلسطین، لبنان و یمن در حال مبارزه با استعمار و ارتجاع عربی است.
منابع فارسی
گفتمان انقلابی در جهان اسلام، سید سلمان صفوی، قم، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۶.
«انديشه سياسي در اسلام معاصر»، حميد عنایت، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، خوارزمي، 1380.
منابع انگلیسی
Brown, Daniel W. Rethinking tradition in modern Islamic thought. Cambridge University Press,1996.
Esposito, John, The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World, OUP USA; Revised ed. edition 2001.
Esposito, John, The Oxford Encyclopedia of The Islamic World, Oxford, 2009.
Haddad, Yvonne Yazbeck, The Contemporary Islamic Revival: A Critical Survey and Bibliography, Greenwood Publishing Group, 1991.
Marilyn R. Waldman, The early 20th century to the present. Reform and revival in the colonial period, Britannica, 2010.
Jocelyne Cesari ,The Awakening of Muslim Democracy: Religion, Modernity, And The State, Cambridge University Press 2014.
Jocelyne Cesari, What Is Political Islam, Lynne Rienner, 2018.
[1] Islamic reconstructionists
[i] See: Marilyn R. Waldman, The early 20th century to the present. Reform and revival in the colonial period, Britannica, 2010. Jocelyne Cesari ,The Awakening of Muslim Democracy: Religion, Modernity, And The State, Cambridge University Press 2014. Esposito, John, The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World, OUP USA; Revised ed. edition 2001. Brown, Daniel W. Rethinking tradition in modern Islamic thought. Cambridge University Press,1996. Haddad, Yvonne Yazbeck, The Contemporary Islamic Revival: A Critical Survey and Bibliography, Greenwood Publishing Group, 1991.
[ii] ʿAbd al-Hamid ibn Badis
[iii] ʿAllāl al-Fāsī
[iv] Islamist movements from the 1960. Britannica, 2010.