محمود باهوش فاردقی*
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
سناریوهای خروج از افغانستان در دوران ترامپ
اوباما در حالی صحنهی سیاسی را ترک به حزب رقیب خود واگذار میکند که با شعار تغییر و اتکا بر موضوع مبارزه با تروریسم روی کارآمد؛ اما حال ترامپ نیز سخنانی از تغییر را ابراز میکند و عدهی نیز بر گمان ایجاد تغییرات در سیاستهای آمریکا در حوزهها و مناطق مختلف ازجمله افغانستان هستند اما برخی بر آن هستند که به نظر میرسد که در کوتاهمدت ترامپ تعداد کنونی نیروهای آمریکایی را حفظ خواهد کرد تا ثبات در این کشور و بهتبع آن در منطقه حفظ شود, درواقع، از این نظر ترامپ استراتژی اوباما را با تغییراتی در افغانستان ادامه خواهد داد که در این مسیر به دلیل که میتواند مؤید این نظرات باشد میتوان اشاره نمود:
- ایجاد خلأ قدرت در افغانستان:
ایالاتمتحده برای حفظ و بقای خود از هرگونه وسیله(اعم از: سخت تا نرم) ممکن استفاده میکند این در حالی است که با خروج آمریکا از افغانستان این امر محتمل به نظر میرسد که کشورهای مخالف آمریکا به تقویت حضور خود در این (افغانستان) مبادرت ورزند و ازاینرو ازنظر برخی این دلیلی برای آمریکا خواهد بود تا موقعیتی را که بعد از مدتها در افغانستان با صرف هزینهی زیاد به دست آورده است از دست بدهد و این امر دو نتیجه خواهد داشته از یکسو سبب میشود سیاست مهار روسیه، چین و ایران با مشکل مواجه شده است و از سوی دیگر نیروهای افراطی این امکان را خواهند یافت تا دوباره افغانستان را به موطن خود تبدیل نمایند، ازاینرو بعید به نظر میرسد تا امریکا و ترامپ موقعیت خود را در افغانستان ترک کنند هرچند که بهاحتمالزیاد تلاش خواهد شد تا در سیاستهای خود در این کشور تغییراتی صورت دهد. درواقع تصمیمسازان آمریکایی گمان میکردند از طریق جایگزینی حکومتی قانونگرا و مقتدر، افزون بر استقرار نظمی آمرانه در کنار ترویج آزادیهای مدنی، در سطح رفتار خارجی نیز زمینههای پیروی از اصول دموکراتیک صلح گرا را در این کشور فراهم آورده و به ایجاد حکومت سرمشق و حامی خود در منطقه کمک میرساند.
- ضعف دولت مرکزی:
یکی از چالشهای بزرگ ایالت متحده آمریکا جهت تثبیت امنیت در افغانستان که به عاملی برای ناکارآمدی دولت در این کشور بدل گردیده وجود افراد مسلح باقیمانده از دوران جنگهای داخلی است؛ چراکه ساختارهاي سياسي موجود در افغانستان توسط آمریکا سازماندهيِ دوباره شد تا زمینه و عوامل ساختاری دولت ورشکسته از میان برداشته شود.در دوران جهاد، گروههای مختلفی از قومیتهای گوناگون برای مبارزه با شوروی تشکیل گردیدند. هدف از اجرای طرح خلع سلاح را میتوان تداوم عملکرد حکومت افغانستان بهمنظور ایجاد یک محیط امن از طریق خلع سلاح و منحل نمودن گروههای مسلح غیرقانونی بهمنظور تثبیت وضعیت برای گسترش حکومت مرکزی و حاکمیت قانون دانست (حسنزاده، 1389: 89). طرح خلع سلاح یک شرط اساسی برای پیشرفت حکومت مرکزی و از اولین سیاستهای برای دوران پس از اجلاس بن (2001.م) محسوب میشده است.
در افغانستان دولت تنها بر بخشهاي محدودي از این کشور احاطه پیدا نمود و نیروهاي نظامی و شبهنظامی طالبان مجدداً در حال گسترش مناطق تحت نفوذ خود میباشند و این عمل نفوذ و دامنه اختیارات دولت مرکزی در این کشور را کاهش داده است و دولت مرکزي بهرغم آنکه موردحمایت نیروهاي خارجی قرار دارد، نتوانسته است مقبولیت عمومی پیدا کند؛ بنابراین عوامل داخلی و خارجی، هر دو دستبهدست هم دادند تا جریان افراط دوباره شروع به قدرت گیري مجدد کند (شفیعی و دیگران، 1392: 107-106). حملات گروه نوطالبان به شهرهای از افغانستان همزمان با برگزاری کنفرانس بروکسل، درواقع ضعیف دولت وحدت ملی در برقراری و حفظ امنیت در این کشور (افغانستان) را نشان میداد هرچند شورشیان و گروههای نوطالبان که به کمک نیروهای طالبان پاکستان قصد سیطره و تسلط بر شهر راهبردی قندوز را داشتند، اما با مقاومت نیروهای امنیتی این کشور روبرو شدند (http://www.mehrnews.com).
- ضعف نیروهای امنیتی:
یکی از مشکل کنونی که گریبان گیر دولت افغانستان است ایجاد نیروی امنیتی کلان این کشور است که پس از گذشته پانزده سال، کابل نه نهادهای کارآمد دارد و نه یک جامعه مدنی قدرتمند که این نیرو را حمایت و کنترل کند این در حالی است که باراک اوباما، رییسجمهور امریکا در سخنرانی سالیانه خود اعلام کرد که 34000 سرباز آمریکایی در جریان سال جاری از افغانستان به کشورشان بر خواهند گشت (روزنامه افغانستان ما، 1391: http://www.dailyafghanistan.com).
این اعلامیه، از یکسو بیانگر این نکته بود که برای پر کردن خلأ ناشی از خروج نیروهای ناتو، باید قابلیتها و ظرفیتهای نیروهای امنیتی افغانستان بهبود یابد و این موارد در صورتی است که مقامات ایالاتمتحده باید این ضرورت را درک کنند که نیروهای امنیتی افغان نباید طوری که برنامهریزیشده بهصورت زودهنگام کاهش یابد، بلکه کاخ سفید باید بر شرکای بینالمللی خود فشار بیشتر وارد آورد (روزنامه افغانستان ما، 1391: http://www.dailyafghanistan.com)، تا به تأمین بودجه برای نیروهای افغانستان متعهد باشند که این امور به نظر میرسد در دوران ترامپ شرایط جدیدی فراهم خواهد آورد چنانکه سناریوی خروج از افغانستان بهطور غیر برنامهریز شده صورت گردد با چالشهای ازجمله تأمین امنیت این کشور مواجه خواهد گردید که این امر روند صلح و تفاهم را در این کشور به مخاطره اندازد لاکن حضور بلندمدت آمریکا نیز در این کشور ممکن نیست چراکه تنها راه برای ایجاد و تداوم امنیت تقویت عوامل بستری و درونزا است و وجود عوامل برونزا بیش از آنکه در بلندمدت برای امنیت افغانستان مفید باشد میتواند به مانع امنیت و موجد خشونت در این کشور تبدیل شود.
افغانستان برای آینده قابل پیشبینی، به حمایت مالی جامعه بینالمللی نیاز دارد. بخش عمدهای از تعهدات کشورهای ناتو برای افغانستان بعد از 2014، شامل نظارت، آموزش نیروهای امنیتی افغان خواهد بود. هزینه سطح کاهشیافتهای از نیروهای امنیتی افغان، که حدود 228500 سرباز خواهد بود، برای جامعه بینالمللی سالانه در حدود 4.1 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت ( روزنامه افغانستان ما، 1391: http://www.dailyafghanistan.com). از سوی دیگر ساختار تشکیلاتی نامتوازن و قومگرایی در نیروهاي نظامی حاصل سلطه قوم تاجیک برنهادهای امنیتی به دلیل بدبینی به پشتونها بهعنوان متحدان طالبان بوده است. استخدام 41 درصدي نیروي انسانی ارتش از میان قوم تاجیک و بهکارگیری نیروهاي پشتون شمال باهدف جلوگیري از پیوستن به جبهههاي جنگ طالبان، جلوه بارزي از تبعیض قومی که پیامد چنین رویکردي نسبت به پشتونهاي جنوب در مهمترین رکن نظامی است به اتحاد و جدیت این قوم براي براندازي ارتش نامتوازن انجامیده است (رفیعی و بختیار جامی، 1393: 53).
کاهش تعداد سربازان بومی در ارتش و پلیس و پیوستن سربازان اخراجی از نیروهاي امنیت ملی به صفوف شورشیان بر آسیبپذیري دو رکن نظامی و امنیتی حکومت بهمنظور ادامه مبارزه با شورشیان میافزاید. ارتش به دلیل عدم برخورداري از هوانیروز مجهز در حمایت از نیروي زمینی، قدرت تهاجمی مؤثری براي حفظ مناطق امن و باثبات را نخواهد داشت. فقدان هوانیروز پیشرفته براي حملات هوایی و اجراي عملیات واکنش سریع، گستردگی عرصه فعالیت شورشیان و پراکندگی حملات تروریستی در سراسر افغانستان را تسریع میکند (رفیعی و بختیار جامی، 1393: 55). ازاینرو به نظر میرسد که در دیدگاه برخی خروج بدون برنامهی آمریکا، اوضاع را برای تغییر شرایط به نفع مخالفین حکومت موجود فراهم میسازد و این عوامل آمریکا را به اینسو هدایت مینمایید که در مورد افغانستان به گونهی متفاوتتر تصمیم بگیرد.
- نیروهای ضد دولت ازجمله نوطالبان وداعش:
اگرچه نیروهای افغانی توسط امریکا آموزشدیده و دارای تجهیزات بیشتری هستند، اما در برابر نیروهای طالبان نتوانستهاند موفق عمل کنند، این امر باعث شده است که تهدید طالبان در افغانستان افزایش یابد. در همین راستا یک مقام غربی با اشاره به آمارهای اخیر ناتو اعلام کرد: امسال نزدیک به ۷۰۰۰ نفر از نیروهای امنیتی افغانستان کشته، ۱۲ هزار نفر زخمی شدند که این رقم نشاندهنده افزایش ۲۶ درصدی میزان کشتهشدگان و مجروحان پلیس نسبت به سال ۲۰۱۴ است (روزنامه ماندگار، 1395: http://www.mandegardaily.com). روزنامه واشنگتنپست در گزارشی با اشاره به افزایش پیشروی طالبان در طول یک سال گذشته نوشت: عبدالله عبدالله، رییس اجرایی افغانستان بابیان اینکه نتوانستهایم انتظارات مردم را برآورده کنیم، گفت: نیروهای امنیتی افغانستان از نظم و انضباط لازم برخوردار نیستند.
ازجمله تأثیرات حوادث یازدهم سپتامبر تأثیر مربوط به حضور بازیگران جدید در روابط بینالملل میباشد. نکته جالب و قابلتوجه در خصوص بازیگران، ورود نوع جدیدی از بازیگران همچون القاعده در عرصه بینالمللی است که میتوانیم از آنها بهعنوان بازیگران شبکهای یاد کنیم. منظور از بازیگران شبکهای، آن دسته از بازیگران هستند که با توجه به گسترش ارتباطات جهانی و بهرهبرداری از انواع ابزارهای نوین و ارتباطی توانستهاند بهعنوان شبکهای مؤثر در سرتاسر جهان در شکل دادن به سیاست بیش از گذشته مؤثر باشند. سقوط حکومت طالبان توسط نیروهای بینالمللی و نیروهای ملی و ورود جامعه جهانی با تمام امکانات و تجهیزات و پسازآن تشکیل حکومتهای موقت و انتقالی و انتخابی، این تصور را به وجود آورده بود که گویا مشکلات افغانستان در این مدتزمان کوتاه (نزدیک به دو دهه) و با چنین شیوهای حلشده و افغانستان از بحران خارج خواهد شد (قربانی شیخنشین و باهوش فاردقی، 1395: 29_23). اما افغانستان پس از ده سال هنوز با برخی مشکلات همچون نوطالبانیسم،داعش و… روبهرو است که تأمین امنیت در این کشور را با معضل مواجهه نموده است.
باقدرت گیري دوباره این گروهها بدون در نظر گرفتن تفاوتهاي لایهاي آنها، موجبات تهدید امنیتی ایران فراهم میگردد که مهمترین وجه آن به وجود آمدن معضل تقویت جریانهاي افراطی سلفی براي جمهوری اسلامی ایران میباشد. حملات انتحاري در افغانستان به فعالیتهاي نسل جدید طالبان که به نئوطالبان معروف هستند، نسبت داده میشود .نئوطالبان بهمنظور افزایش توان و نفوذ سازمانی، ماهیت خود را از جنبش قومی_مذهبی (پشتونی و سلفی) به یک جنبش ضد اشغالگري و مدافع مذهب تغییر شکل داده که بهنوعی در ساختار آن تغییر ایجاد نموده است (شفیعی و دیگران، 1392: 107). نسل جدید طالبان، سازمانی سیاسی در سطح کشور افغانستان است که قابلیت ترمیمپذیری و بازسازی تشکیلاتی خود را مجدداً به اثبات رسانده است (یوسفی، 1384: 7).
اما از سوی دیگر داعش بهطورجدی از اواخر سال ۱۳۹۳ ه.ش فعالیت خود را در افغانستان آشکار شد و روزبهروز هم بر گستره فعالیتهای خود افزوده است و توانست در مدتی کوتاه، فعالیتهای درخور توجهی سازماندهی کرده و خود را بهعنوان گروهی باانگیزه، لجستیک نظامی و با منابع مالی قابلتوجه معرفی نماید. نظر آگاهان مسائل سیاسی بر این است که بیشتر گروههای شبهنظامی پاکستان بهویژه گروههایی که از طالبان پاکستان جداشدهاند تصمیم دارند به داعش افغانستان پیوسته یا آنها حمایت کنند و سعی کرد تا ضمن عضوگیری از میان جنگجویان بریده از طالبان، از میان مردم و جوانان افغان نیز عضوگیری نماید داعش سعی کرده است تا درگیریها را از جنوب افغانستان به شمال این کشور بکشاند (پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، 1393، منبع اینترنتی)؛ البته برخی گروهها در شرایط جدید (پسایازدهم سپتامبر) در جریان تثبیت این نهادها به دنبال نداشتن سهم در جریان قدرت ناراضی بوده و این عمل سبب تقویت اپوزیسیونهای مخالف در این کشور شده است هرچند این گروهها برخلاف برخی گروههای دیگر که تا حدی با که با سیستم این کشور مشکل داشته متفاوت بودهاند؛ چراکه این گروهها برخلاف این گروههای ضد سیستم بیشتر به دنبال اصلاح بودهاند.
4-2- پیمان امنیتی
امضای پیمان امنیتی میان افغانستان و ایالاتمتحده امریکا که در توافقنامه استراتژیک میان طرفین گنجانیده شده بود. امضای این پیمان به ادامهی حضور شمار معدودی از نیروهای ایالت متحده آمریکایی و غربی پس از سال 2014 .م در افغانستان میانجامد (اندیشمند، بیتا، منبع اینترنتی)، که ازنظر برخی درواقع پیمان امنیتی ایالت متحده آمریکا با افغانستان راهی برای تداوم نفوذ و حفظ جایگاه آمریکا در این کشور (افغانستان) است که حتی در صورت خروج رسمی از این کشور باقی خواهد ماند این موارد در حالی است که در حال حاضر در افغانستان شاهد دو دولت هستیم؛ یکی دولت رسمی است که حاکم بر کابل بوده و دارای شناسایی بینالمللی است، دیگری دولت موازی و غیررسمی میباشد که آمار و ارقام نشان میدهد در اکثر ایالتهای افغانستان، بهنوعی تأثیرگذار است. البته باید توجه داشت که گروههای معارض دولت، تنها منحصر به طالبان نیستند و در کنار طالبان، گروه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار نیز قرار دارند و این موارد نشان میدهد که تنها حضور آمریکا و بلکه حتی پیمان امنیتی این کشور با افغانستان تأثیری بر مجادلات داخلی این کشور نداشته است البته یک سری نکاتی در این مورد وجود دارد که میتوان چنین بیان داشت:
- علت اصلی انعقاد این پیمان، ضعف دولت مرکزی عنوانشده است که درواقع توانایی اعمال حاکمیت سیاسی ازجمله ایجاد ثبات و امنیت در قلمرو کشور افغانستان را ندارد؛ این امر مشکلات فراوانی را برای مردم این کشور ایجاد نموده و آنها را نسبت به آینده وضعیت ثبات و امنیت کشور پس از خروج نیروهای خارجی نگران ساخته است و کشورهای همجوار نیز از این اندیشه و تفکر نیز تأثیر خواهند پذیرفت (نشست تخصصی، 1389، منبع اینترنتی)
- کشورهای مختلف ازجمله انگلیس و پاکستان انعقاد موافقتنامه راهبردی میان ایالت متحده آمریکا و افغانستان را برخلاف منافع خود قلمداد میکنند، زیرا هدف اصلی این موافقتنامه، مشروعیت بخشی به حضور آمریکا در افغانستان و تضمین تداوم طولانیمدت حضور ایالت متحده آمریکا است. بهطور خلاصه، این توافقنامه استقلال افغانستان را بهطورکلی زیر سؤال خواهد برد و این کشور را عملاً تحتالحمایه آمریکا قرار خواهد داد.
آمريكا که پس از حذف طالبان در افغانستان، در چارچوب دولتسازی از بالا، تدوين قانون اساسي جديد و تلاش براي مهار قدرت، به نفع دولت مركزي، به مهندسي ساختار قدرت در افغانستان طبق راهبردها و سياستهاي منطقهاي خود مبادرت ورزیده است؛ البته باید دانست که اقدامات آمریکا در افغانستان از سیاستهای کلان این کشور در منطقهی جدا نیست و این سیاستها را میتوان بهصورت مجموعهی مرتبط و جزئی از یک کل درک نمود که بدون این عمل نمیتوان تحلیلی جامعی از اقدامات این کشور به دست داد و سیاستهای این کشور بهصورت بخشهای جدا و نامرتبط درمیآیند.
5- نتیجهگیری
از مطالب و مباحث فوق میتوان به این نتیجه رسید که تحت تأثیر قرار دادن منطقه جنوب آسیا و نفوذ در مناطق همجوار مانند خلیجفارس و آسیای مرکزی، یکی از مهمترین اولویت ایالاتمتحده آمریکا در افغانستان به شمار میآید که آمریکا برای رسیدن به این اهداف ترجیح میدهد نیروهای نظامی خود و مجموعهای از کشورهای غربی را که در قالب ناتو خودنمایی کردهاند را در قالب سیاست مبارزه با تروریسم در افغانستان شرکت کردهاند شکل میدهد. از سوی دیگر در رابطه با افغانستان بهعنوان کشوری ناامن و ضعیف باید گفت، علارغم تلاشهای گسترده دولت مرکزی، جهت تأمین امنیت، هنوز آرمان مطلوب این کشور یعنی دستیابی به امنیت و ثبات سیاسی، تحققنیافته است. به نظر میرسد دستیابی به این هدف، علاوه بر عوامل داخلی، نیازمند نقش فعال و مثبت قدرتهای خارجی اعم از همسایگان و قدرتهای فرامنطقهای نیز میباشد. در این میان، نقش کشورهایی چون جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کشوری استراتژیک که از ناامنی افغانستان نیز متضرر گردیده، میتواند بسیار تعیینکننده باشد (http://www.faratab.com).
از سوی دیگر، بنیادگرایان اسلامی با ترویج ایدئولوژي رادیکال در میان جامعه را بهعنوان ابزاري باهدف تضعیف اقتدار مرکزي و نهادهاي تازه تأسیس آن مورداستفاده قرار میدهند (رفیع و بختیاری جامی، 1393: 38) و بهاینترتیب شرایط مذبور، جامعهی این کشور (افغانستان) را برای چندپارگی و گسست فراهم میآورد و عوامل دوام و بقای تمرکز قدرت و حفظ ثبات را به خطر انداخته است که این امور میتواند برای ثبات و صلح در منطقه نیز تأثیرگذار و مخاطرهآمیز باشد و اینها در حالی است که ترامپ با شعارهای نو انزواگرایانه خود سعی در کاهش تعهد بینالمللی آمریکا در جهان و منطقه داشته است و این امر زنگ خطری است برای دولت مرکزی افغانستان که با کاهش حمایتهای واشنگتن، زمینه برای افزایش قدرت گروههای افراطی و مداخلات حامیان آنها در این کشور افزایش یابد، هرچند بعید نمیرسد که آمریکا در نیروهای خود در افغانستان تغییراتی بدهد، اما به نظر نمیرسد آمریکا بهراحتی موقعیت خود و پایگاههایی خود در این کشور را از دست بدهد هرچند که شرایط داخلی کشور همواره آمادهی تنش بوده است اما از سوی تداوم حضور در این کشور نیز آمریکا را دچار فرسایش نمود و با معضلی که شوروی دچار شده بود دچار خواهد شد. درواقع در مورد سیاست آمریکا بایست گفت که به نظر میرسد این سیاستها در بستری از تداوم و تغییر در دوران ترامپ شکلگرفته و تداوم یابد.
امید است در کشورِ اسلامی و خاورمیانه با کسب و گسترش تکنولوژیهای برترِ ارتباطی و اطلاعاتی به تبلیغِ ارزشها و هویت متعالی اسلامی پرداخته شود که بهموازات حفظ این ارزشها و تبلیغ اسلام حقیقی از تشکیلِ گروههای افراطی و تندرو جلوگیری شود؛ اهر چند که متغیرهای خارجی ازجمله مداخلاتِ بازیگرانِ فرامنطقهای بخصوص قدرتهای بزرگِ غربی را نمیتوان بهعنوان زمینهی تقویتِ افراطگرایی و ظهور و بروز جریاناتِ سلفی_تکفیری و افراطگرایانه نادیده گرفت.
6- منابع و مآخذ
- اندیشمند، محمد اکرام (بیتا)، چرا افغانستان پیمان امنیتی را با امریکا امضاء کند؟، http://www.khorshed.org.
- پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، (1393). بررسی وضعیت داعش در افغانستان؛ http://www.entekhab.ir/fa/news.
- دهشیار،حسین، (1387). الگوی امنیتی در خاورمیانه، فصلنامهی مطالعات خاورمیانه، سال14. و دهشیار، حسین،(1387).لیبرالیسم، امپراتوری و عدم نیاز به توازن، فصلنامهی رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، شمارهی 15.
- دهشیار،حسین، (1390). آمریکا و پارادایم قومی در افغانستان، مجلهی سیاسی_اقتصادی، شمارهی257-258.
- رفیعی، حسین و محسن بختیاری جامی (1393). چالشهای صلح در افغانستان، فصلنامه آسیاي مرکزي و قفقاز، شمارهی 88.
- حسنزاده، زهرا (1389). بررسی تأثیر طالبان بر دولت_ملتسازی در افغانستان سازی، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد.
- جوادی ارجمند، محمدجعفر (1387و1388). تحركهاي طالبان و تأثير آن در روابط پاكستان، افغانستان و آمريكا، مطالعات اوراسياي مركزي، مركز مطالعات عالي بينالمللي، دانشكده حقوق و علوم سياسي، سال دوم، شمارهی سوم، صص 60-43.
- شفیعی، نوذر (1389). تبیین سیاست نوین دولت اوباما در افغانستان و پاکستان، فصلنامهی روابط خارجی، سال دوم، شمارهی پنج.
- صفوی، سید یحیی (رحیم) و عبدالمهدی شیخیانی (1389). اهداف کوتاهمدت و بلندمدت ایالاتمتحده آمريكا در تهاجم نظامي به افغانستان، فصلنامه جغرافیایی انسانی، سال دوم شمارهی سوم.
- یوسفی، فضلالله (1384). بازسازی جایگاه رهبری ایالاتمتحده در نظام بینالملل، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
- مصداق، نبی، (1385). افغانستان: ضعف سیاسی و مداخله خارجی، فصلنامهی سیاست خارجی، سال بیستم، شمارهی 2ـ3.
- نشست تخصصی، (1389). امنیت، صلح و ثبات در افغانستان (منابع، موانع و چشمانداز)، http://www.isrjournals.com.
- هادیان، حمید، (1388). ضعف ساختاری دولت_ ملتسازی در افغانستان، فصلنامهی راهبرد، سال 18، شمارهی 51.
- سایت امروز فردا را میسازیم، 23 آبان 1395: http://www.fardanews.com
- روزنامه افغانستان ما، 1391: http://www.dailyafghanistan.com
- روزنامه ماندگار، 1395: http://www.mandegardaily.com
- ایرنا، 23 آبان 1395: http://www.fardanews.com
- تسنیم، دیماه 1395: https://www.tasnimnews.com
- http://www.mehrnews.com
* دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی تهران
واژگان کلیدی: تحلیل، تغییرات ، کاخ سفید ، پسااوباما ، آینده افغانستان، ترامپ