فاطمه خادم شیرازی
پژوهشگر روابط بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
پایگاه هوایی بگرام امروز فراتر از یک پایگاه نظامی سابق در افغانستان، به نقطهای محوری در رقابت قدرتهای جهانی تبدیل شده است. بازگشت مجدد آن به عنوان یک گزینه سیاست خارجی آمریکا، بهویژه در گفتمان دونالد ترامپ، لایههایی تازه از محاسبات استراتژیک را آشکار کرده است. این پایگاه با سابقهای طولانی در میزبانی نیروهای خارجی و در موقعیتی ژئواستراتژیک قرار گرفته است که آن را به عرصهای داغ برای منازعات قدرتهای بزرگ بدل ساخته است. درک موقعیت بگرام نیازمند تحلیل عمیقتری از تنشهای منطقهای، منافع قدرتهای جهانی، و پویاییهای داخلی افغانستان است.(1)
ترامپ و رقابت با چین
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، نگاهی استراتژیک و غالباً تقابلی به مسئله بگرام دارد. وی این پایگاه را به دلایل متعددی، از جمله نزدیکی آن به تأسیسات هستهای چین و ظرفیت رزمی و زیرساخت کمنظیرش، بهترین موقعیت برای تقابل و قدرتنمایی آمریکا در مقابل پکن میداند. ترامپ بارها خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان تحت مدیریت جو بایدن را “فاجعه کامل” خوانده و پایگاه بگرام را نماد استراتژیک مقابله همزمان با چین و تروریسم معرفی کرده است. نزدیکی جغرافیایی بگرام به منطقه حساس سینکیانگ، که محل تجمع اقلیت اویغور و موضوع حساس سیاسی برای چین است، همراه با توان عملیاتی بالای این پایگاه، آن را در بازی راهبردی ترامپ به یک امتیاز ژئوپلیتیک بسیار ارزشمند تبدیل کرده است. این نزدیکی به چین، نه تنها امکان نظارت و جمعآوری اطلاعات را فراهم میآورد، بلکه میتواند به عنوان اهرمی برای اعمال فشار و ایجاد بازدارندگی در منطقه عمل کند.(2)
طالبان و خط قرمز حاکمیت
موضع طالبان در قبال هرگونه بازگشت نیروهای خارجی، بهویژه آمریکاییها، کاملاً قاطع و مبتنی بر عدم پذیرش است. مقامات طالبان، از جمله وزیر خارجه و سخنگویان این گروه، صراحتاً اعلام کردهاند که حضور نظامی خارجی در افغانستان خط قرمز محسوب میشود و تنها مناسبات غیرنظامی، سیاسی، و اقتصادی را پذیرفتنی میدانند. این موضعگیری، با توجه به تسلط طالبان بر افغانستان، چالشی جدی برای هرگونه تلاش آمریکا برای بازگشت نظامی محسوب میشود. در عین حال، قدرتهای منطقهای مانند چین و روسیه نیز با تأکید بر حفظ حاکمیت ملی افغانستان، مخالف افزایش تنشهای منطقهای و هرگونه حضور نظامی خارجی هستند. کارشناسان پیشبینی میکنند که چین، به عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقهای و دارای منافع اقتصادی در افغانستان، فشار بیشتری بر طالبان برای کنترل اوضاع و جلوگیری از تبدیل شدن افغانستان به پایگاهی برای فعالیتهای نظامی خارجی وارد خواهد کرد. این رویکرد چین، نشاندهنده تمایل پکن به حفظ ثبات منطقهای و جلوگیری از دخالت قدرتهای غربی در امور داخلی افغانستان است.(3)
میراث حضور خارجی
تخلیه ناگهانی و شبانه پایگاه هوایی بگرام توسط نیروهای آمریکایی در اوت ۲۰۲۱ و تصرف سریع آن توسط طالبان، به نمادی قدرتمند از پایان دو دهه حضور نظامی غرب در افغانستان تبدیل شد. این پایگاه که برای بسیاری از سربازان آمریکایی “خانه دوم” محسوب میشد، در طول سالها میزبانی هزاران نیروی نظامی را بر عهده داشت و همچنین به دلیل وجود زندان گوانتانامو در افغانستان، که زندانیان مظنون به تروریسم در آن نگهداری میشدند، شهرت یافت. این زندان، که گاهی “گوانتاناموی افغانستان” نامیده میشد، یادآور دوران پر تنش و تبعات سنگین حضور نظامی خارجی در این کشور است. خاطره رنج، مقاومت، و نقض حقوق بشر در ذهن افغانها نقش بسته است. تحلیلگران بر این باورند که هرگونه بازگشت به این پایگاه، با موجی از واکنشهای نمادین و مقاومت ملی روبرو خواهد شد، چرا که یادآور دوران اشغال و مداخله خارجی است و با احساسات ملیگرایانه افغانها در تضاد قرار دارد.(4)
گره ژئوپلیتیک منطقهای
بگرام به عنوان یک نقطه راهبردی کلیدی در تقاطع پنج قدرت منطقهای و جهانی – ایران، چین، پاکستان، روسیه، و کشورهای آسیای مرکزی – قرار دارد. این موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد، به آمریکا (و هر قدرت دیگری که بر آن مسلط شود) ظرفیت نظارت بر بخش وسیعی از اوراسیا و دسترسی مستقیم به جنوب و مرکز آسیا را میدهد. ویژگیهای فنی برجسته بگرام، از جمله باند پروازی طولانی که قادر به پذیرش سنگینترین هواپیماهای نظامی است، پناهگاههای مستحکم برای هواپیماها و تجهیزات، و زیرساخت پیشرفته شامل بیمارستانهای مجهز و تأسیسات اطلاعاتی، آن را به یکی از قدرتمندترین پایگاههای نظامی در جهان تبدیل کرده است. این مزیتهای فنی و موقعیت جغرافیایی، دلیل اصلی توجه مجدد آمریکا به این پایگاه و همچنین هشدارهای شدید روسیه علیه هرگونه بازگشت غرب به منطقه است. برای روسیه، حضور آمریکا در بگرام تهدیدی مستقیم برای امنیت منطقهای و نفوذ مسکو در آسیای مرکزی محسوب میشود.(5)
فشار و معاملهگری
دونالد ترامپ، با رویکردی مبتنی بر معاملهگری، بارها اعلام کرده است که طالبان “به چیزهایی از آمریکا نیاز دارند” و به دلیل فشارهای اقتصادی و کمبود مشروعیت بینالمللی، ممکن است مایل به گفتگو و همکاری باشند. این دیدگاه، بیانگر این باور است که آمریکا هنوز اهرمهای فشاری بر طالبان دارد که میتواند از آنها برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود استفاده کند. با این حال، این ایده با مخالفت شدید داخلی در افغانستان، مخالفت کشورهای منطقه، مواجه است. روسیه نیز به طور علنی هشدار داده است که اجازه بازگشت حضور نظامی غرب به منطقه را نخواهد داد، و این خود نشاندهنده عمق مخالفتهای منطقهای با این طرح است. تهدید ترامپ به اقدامات تلافیجویانه سیاسی، از جمله هشدار “اتفاقات بدی در راه است”، نشاندهنده ماهیت پیچیده و پرتنش مذاکرات احتمالی است.(6)
موانع لجستیکی و امنیتی
بازپسگیری پایگاه هوایی بگرام، حتی اگر از نظر سیاسی ممکن باشد، با چالشهای لجستیکی و امنیتی عظیمی روبرو است. طبق گزارش منابع آمریکایی، اجرای چنین سناریویی نیازمند اعزام بیش از ۱۰ هزار نیرو، صرف هزینههای سنگین برای بازسازی زیرساختهای تخریب شده، و ایجاد یک حریم امنیتی مستحکم برای مقابله با تهدیدات مختلف است. این تهدیدات شامل حملات احتمالی از سوی گروههای تروریستی مانند داعش خراسان و القاعده، و همچنین تهدید موشکی از سوی ایران میشود. حتی در صورت دستیابی به یک توافق سیاسی با طالبان، خطر حملات گروههای خصمانه و هزینههای امنیتی بالا، انجام چنین اقدامی را بسیار دشوار و شاید غیرعملی میسازد. این چالشها نشان میدهد که بازگشت به بگرام صرفاً یک مسئله نظامی نیست، بلکه نیازمند یک راهبرد جامع برای مدیریت امنیت و ثبات در منطقهای پیچیده است.(7)
امنیت منطقهای متزلزل
افغانستان امروز با طیف وسیعی از تهدیدات امنیتی روبروست که از جمله آنها میتوان به رشد فزاینده فعالیتهای گروههای تروریستی مانند داعش خراسان، القاعده، و تحریک طالبان پاکستان اشاره کرد. کنترل یا نظارت بر پایگاه هوایی بگرام، برای آمریکا میتوانست امکان واکنش سریعتر به این تهدیدات و مقابله مؤثرتر با آنها را فراهم آورد. با این حال، هرگونه تلاش برای بازپسگیری یا کنترل این پایگاه، همزمان خطرات حملات تروریستی را افزایش میدهد و با عدم پذیرش اجتماعی گسترده از سوی مردم افغانستان و منطقه روبرو خواهد شد. این واقعیت، پیچیدگیهای امنیتی و سیاسی بازگشت به بگرام را دوچندان میکند.(8)
افکار عمومی و تقویت طالبان
نظرسنجیهای معتبر داخلی در افغانستان نشان میدهد که بیش از ۷۲٪ از مردم افغانستان، بازگشت احتمالی نظامیان آمریکایی را غیرقابل قبول و نقض آشکار حاکمیت ملی خود میدانند. تنها حدود ۷٪ از شرکتکنندگان، این بازگشت را گامی در جهت امنیت تلقی کردهاند. حتی این اقلیت کوچک که بازگشت نظامی را به نفع امنیت میدانند، در برابر موج قاطع استقلالطلبی و تمایل به خودمختاری در جامعه قرار گرفتهاند. خاطره منفی حضور نظامی خارجی در افغانستان، مانع جدی بر سر راه هرگونه اقدام عملی از سوی آمریکا در جهت بازگشت به پایگاه بگرام است. این دیدگاه عمومی، مشروعیت طالبان را در میان مردم افغانستان تقویت میکند، چرا که آنها خود را مدافعان حاکمیت ملی و استقلال کشور در برابر مداخله خارجی معرفی میکنند.(9)
موازنه دیپلماتیک طالبان
تحلیلگران غربی بر این باورند که هرگونه توافق احتمالی میان طالبان و آمریکا برای بازگشت واشنگتن به پایگاه بگرام، مستلزم امتیازات مالی، امنیتی، یا تجاری چشمگیر از سوی طالبان خواهد بود. با این حال، اختلافات عمیق میان طالبان و جامعه بینالمللی بر سر موضوعاتی چون حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان، و محدودیتهای شدید حکومتی توسط طالبان، هرگونه توافق را تقریباً ناممکن ساخته است. علاوه بر این، چنین توافقی میتواند منجر به تضعیف روابط طالبان با قدرتهای منطقهای مانند چین و روسیه شود، یا شکافهای داخلی موجود در درون خود طالبان را گسترش دهد. این پیچیدگیها نشان میدهد که طالبان در حال حاضر در حال برقراری نوعی موازنه دیپلماتیک جدید با قدرتهای منطقهای و جهانی هستند و هرگونه تصمیمگیری در مورد پایگاه بگرام، با پیامدهای گستردهای همراه خواهد بود.(10)
نگاه امنیتی پنتاگون
پنتاگون به طور رسمی اعلام کرده است که همواره سناریوهای مختلف برای مأموریتهای جهانی را بررسی و برای اجرای آنها آماده است. در دوره جدید، بحث بازگشایی پایگاه بگرام میتواند به عنوان ابزاری برای فعالسازی مجدد عملیات اطلاعاتی و پهپادی واشنگتن علیه تهدیدات نوظهور، بهویژه در برابر چین و فعالیتهای تروریستی، مطرح شود. موقعیت استراتژیک بگرام، قابلیتهای نظارتی و اطلاعاتی آمریکا را در منطقه به طور قابل توجهی افزایش میدهد. با این حال، فقدان مذاکرات شفاف با طالبان، و حساسیت شدید داخلی و منطقهای نسبت به هرگونه حضور نظامی خارجی، اجرای این سناریو را به شدت پیچیده کرده است. این وضعیت، آمریکا را در موقعیتی دشوار قرار میدهد که باید میان منافع استراتژیک خود و واقعیتهای میدانی و سیاسی منطقه تعادل برقرار کند.(11)
ایران، روسیه، هند، پاکستان و آسیای مرکزی
پایگاه هوایی بگرام نهتنها برای آمریکا و چین، بلکه به مثابه محور اصلی تعادل قدرت در منطقه، به شکل همزمان اهمیت فوقالعادهای برای ایران، روسیه، هند، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی دارد که هرکدام در استراتژی و واکنشهای خود به این پایگاه جهتگیری متفاوتی دارند. این پایگاه در نقطه تلاقی منافع و رقابتهای این قدرتها قرار گرفته است:
ایران
مرزهای شرقی ایران با افغانستان و قرار گرفتن پایگاه بگرام در شرق کشور، موجب شده که تهران هرگونه بازگشت نیروهای آمریکایی به این پایگاه را یک تهدید امنیتی جدی تلقی کند. ایران نگران است که حضور مجدد آمریکا بتواند بر تحرکات گروههای نیابتی و شبکههای قاچاق در منطقه مسلط شود و نفوذ ایران در افغانستان و مسیرهای تجاری آن کاهش یابد. از طرفی، رقابت دیرینه واشنگتن و تهران در منطقه، باعث حساسیت ویژهای نسبت به هرگونه حضور نظامی آمریکا در نزدیکی مرزهای ایران شده است.
روسیه
مسکو بگرام را به عنوان یک ابزار مهم در استراتژی امنیتی خود در آسیای مرکزی میبیند. هرگونه حضور نظامی آمریکا در این پایگاه را تهدیدی مستقیم برای نفوذ و ثبات روسیه در همسایگی خود میداند و تلاش میکند با حمایت از طالبان، بهطور غیرمستقیم مانع بازگشت هرگونه نیروی غربی به منطقه شود. روسیه همچنین نگران استفاده آمریکا از بگرام برای اعمال نفوذ در کشورهای آسیای مرکزی است که سنتاً جزو حوزه نفوذ روسیه محسوب میشوند.
پاکستان
پاکستان همواره بهدقت تحرکات آمریکا و طالبان در افغانستان را زیر نظر داشته است. بگرام برای پاکستان یک نقطه حساس است، چرا که تحرکات طالبان پاکستان و گروههای شبهنظامی مرتبط در این منطقه نزدیک است. همچنین پاکستان نگران است که بازگشت آمریکا به بگرام، قدرت نفوذ پاکستان در افغانستان را کاهش داده و مانع تسلط گروههای مورد حمایت آن بر این کشور شود.
هند
برای هند، بگرام میتواند یک فرصت استراتژیک تلقی شود. بازگشت آمریکا به این پایگاه میتواند به مهار نفوذ چین و پاکستان در منطقه کمک کند و شاهد تقویت همگرایی امنیتی میان دهلینو و واشنگتن باشیم. در همین حال، هند باید با پیچیدگی تعامل با طالبان و روابط سرد با برخی کشورهای منطقه نیز مواجه باشد.
آسیای مرکزی
کشورهای آسیای مرکزی مانند ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان در مجاورت افغانستان، تحت تاثیر تغییرات امنیتی منطقه هستند. بگرام به عنوان سکوی نظارت و حضور آمریکا در این منطقه، میتواند موجب افزایش توازن قدرت و کنترل بر مسیرهای انرژی و ترانزیت شود، اما همزمان بر حساسیتهای امنیتی روسیه و چین میافزاید که نگران گسترش نفوذ خارجی در این منطقه هستند.(12)
چشم انداز میان آرمان و واقعیت
آن چه امروز به عنوان گفتمان دونالد ترامپ درباره پایگاه هوایی بگرام مطرح است، بیش از آنکه یک طرح اجرایی مشخص و قابل پیادهسازی باشد، نمایش سیاسی و پیامی به مخاطبان داخلی آمریکا، تلقی میشود. این رویکرد، تلاشی است برای برجسته کردن ضعفهای سیاست خارجی دولت بایدن و ارائه بدیلی مبتنی بر قدرتنمایی و بازگشت به رویکردهای گذشته. اما حتی در سطح ایده و تئوری، پیامدهای سنگین داخلی و بینالمللی چنین طرحی قابل انکار نیست. پایگاه بگرام همچنان در مرکز بازی بزرگ قدرتهای جهانی باقی میماند؛ جایی که آرمانهای راهبردی آمریکا با محدودیتهای زمینی، مقاومت منطقهای، و واقعیتهای پیچیده میدانی در افغانستان گره خورده است. این وضعیت، تحلیلگران را با این پرسش روبرو میکند که آیا این یک طرح عملی است یا صرفاً ابزاری در جدال سیاسی داخلی آمریکا؟ پاسخ به این پرسش، تعیینکننده مسیر آینده ژئوپلیتیک منطقه خواهد بود.
References
4.https://tolonews.com/afghanistan-195849
9.https://en.didpress.com/19032/
10.https://www.chinadailyasia.com/hk/article/620324
12.https://www.congress.gov/crs-product/R45122