دکتر سید سلمان صفوی
مدیر مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
نقش محوری «مناسبات اقتصادی» در تحولات اجتماعی
مناسبات اقتصادی موتور محرک تحولات اجتماعی است. مناسبات اقتصادی نقش اساسی در ساختار جامعه و روند تاریخ دارد. ممکن است سؤال شود بحث ایمان و مذهب و … چه می شود؟ این بحث عینی، علمی است و بر اساس مطالعات تاریخی و دادههای سیاسی و مسائل کلامی صورت میگیرد. برای بحث قرآنی باید بار دیگر قرآن را بخوانیم.
قرآن حکیم دو پیام اساسی دارد: 1. پیام متافیزیکی. 2. پیام اجتماعی. «توحید الهی» و «عدالت اجتماعی» دو پیام اصلی قرآن است. پیام متافیزیکی قرآن؛ «اَشهَدُ اَن لا اِلـهَ الا الله» و «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» وَ سیر نزول و صعود است که در «سوره حمد» تبیین شده است. آیات مقدس «بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * الحَمدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحمنِ الرَّحِيمِ * مَالِكِ يَومِ الدِّينِ» به سیر نزول تجلی حضرت حق اشاره دارند و آیات بعد «إِيَّاكَ نَعبُدُ وإِيَّاكَ نَستَعِينُ * اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِم وَلاَ الضَّالِّينَ» مبین سیر صعودی است. آیه مبارکه «اِنَّا ِللهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُونَ» نیز پیام متافیزیک قرآنی است.
پیام اصلی اجتماعی قرآن حکیم به عنوان پیام دوم؛ دعوت به قسط و قسط اجتماعی است. « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(سوره حدید: آیه 25). بحث قسط و عدالت اجتماعی؛ بحث اذان و اقامه و نماز و روزه و ایمانیات نیست؛ یک بحث بسیار عینی و زمینی است که مبتنی بر مناسبات اقتصادی و اجتماعی است. سامان دهی، هدایت و رهبری مناسبات اقتصادی و اجتماعی از جمله اهداف پیامبران بود که همواره مسئله اصلی زندگی اجتماعی بشر بوده است.
به نظر من موضوع اصلی در مسائل سیاسی – اجتماعی؛ مسئله مناسبات اقتصادی است. مناسبات اقتصادی شامل همه موارد است؛ بدین معنا که فرم تولید، نظام تولید و شیوه توزیع همگی دارای اهمیت است و مجموعاً رابطه کارگر و کارفرما یعنی رابطه صاحبان ثروت و نیروی تولید است که در اصطلاح علم اقتصاد، مناسبات اقتصادی خوانده میشود. مناسبات اقتصادی نقش مهمی در تغییر و تحولات اجتماعی ایفا میکند. فاشیسم؛ بحران نظام سرمایه داری است و ارتباطی با مسائل اندیشهای ندارد. واقعیت این است که جنگ مدرن نیاز کاپیتالیسم است. کاپیتالیسم منهای جنگ، قدرت ادامه حیات ندارد. نکته کلیدی حائز اهمیت این است که جنگ مدرن بخشی از مناسبات تولید نظام سرمایه داری است و نوع و اهداف جنگها نیز متأثر از مناسبات اقتصادی است.
ریشه های فکری تکفیریسـم
ریشههای فکری تکفیریسـم، اندیشههای ظاهری برخی فقها و متکلمین در همه مذاهب اسلامی است که دگراندیشان را تکفیر میکنند. این نوع تکفیر دگر اندیشان سبب کنش و واکنش پیروان آنها میشود. کاهش دادن جریان تکفیریسـم، صِرفاً به جریان سنی؛ اشتباه است. جریان تکفیری ضعیفی در شیعه به خصوص بین فقها و متکلمین نیز وجود دارد. البته فیلسوفان و عرفا این نوع تفکر را ندارند. صاحبان اندیشه جامع، معتدل انـد، اما ظاهرگرایان غالباً قائل به حق حیات برای قرائتهای دیگر نیستند و جهان اندیشه را به خودی و غیرخودی تقسیم می کنند.
اعتقاد تکفیری مدرن چیست؟ این گروه میگویند هر کس شبیه من فکر نکند؛ کافر است و کسانی که کفر این افراد را نپذیرند نیز کافرند! بدین ترتیب دیگران، غیر خودی می شوند. در نظام تکفیری (که برخی گرایشات شیعه را نیز شامل می شود) بر این باورند که هر کس مثل من نیندیشد؛ دگراندیش است، خودی نیست و باید ایزوله شود. لذا اولاً: با تکفیریسـم با نگاهی اعمی باید مواجه شویم. ثانیاً: در بحث جریانات تکفیری در سوریه؛ برخوردهای خشن و ظاهری برخی علمای شیعه در تکفیر و تفسیق صحابه و انکار عقاید برادران اهل تسنن، بهانههای قوی به پیروان آنها داده که منحرف شوند و شیعه را دشمن بپندارند. بدین ترتیب اندیشه ظاهری برخی فقها و متکلمین در همه مذاهب اسلامی که دگر اندیشان را تکفیر می کنند؛ اسباب کنش و واکنش پیروان آنها می گردد.
خوارج نخستین جریان تکفیری بودند. در دوره معاصر وهابیسـم منبع اصلي تغذيه فكري جریان های تكفيري در جهان عرب است. حلمی هاشم یکی از مفتیان گروه تروریستی داعش در مصر می گوید: «من لم یکفر الکافر فهو کافر». وی در کتاب «شرح نواقض الاسلام العشره» سومین مورد از موارد نقض اسلام را چنین بیان می کند: «من لم یکفر المشرکین او یشک فی کفرهم او صحح مذهبهم کفر»: «اگر کسی مشرکی را کافر نداند، یا در کفرشان شک داشته باشد و یا مذهب آنها را صحیح بداند؛ کافر می شود». این قاعده باطل که از وهابیت نشأت گرفته بر اساس فتوایی موسوم به «قاعده شرعیه» است که: «هر کس کافری را کافر نداند؛ خودش کافر است».
بحران هویت در مقابل مدرنیتـه
در تحلیل جریان تکفیری در سوریه و خاورمیانه امروز، بحث بحران هویت از اهمیت خاصی برخوردار است. یکی از سؤالات اصلی این است که چگونه جوانانی که در اروپا زندگی کرده اند، حاضر می شوند در سوریه بجنگند؟ این جوانان چگونه از دنیای متمدن و توسعه یافته به سوریه می روند؟
معضل مهم اجتماعی؛ بحران هویت جوان مسلمان در مقابل مدرنیته است. در حال حاضر در مقابل بحران هویت مدرنیته در جهان اسلام؛ چهار جریان فکری وجود دارد. مدرنیسم (Modernism)، بنیادگرایی یا سلفی گری (Fundamentalism / Salafism)، سنت گرایی (Traditionalism) و اصلاح طلبی (Reformism)؛ چهار طریق برخورد جوان معاصر مسلمان با فرهنگ و تمدن مدرن معاصر است.
جریان مدرنیست ها؛ تقلید کورکورانه از غرب را تبلیغ می کنند. بنیادگراها (Fundamentalist) به بازگشت غیراجتهادی به سیره سلف و قرون اولیه معتقدند. در دیدگاه جهادگرایی سلفی؛ شیعیان و صوفیان مسلمان نیستند و نابودی آنها ضروری است. سلفیهای اخوانی ملایمترند، گرچه سید قطب شدیداً با شیعه مخالف بود. البته در تحلیلها باید به تفاوتهای سید قطب و محمد قطب توجه شود. این دو اندکی با همدیگر تفاوت دارند. محمد قطب پس از اعدام سید قطب، به عربستان رفت و بیشتر تحت تأثیر تفکر وهابیسـم قرار گرفت. در حالی که سید قطب سلفی بود، اما وهابی نبود. تفکر سلفی و وهابیسـم متفاوت انـد.
سنت گراها Traditionalist) به پیروی از حکمت خالده و مکتب ثقلین با اجتهاد عقلی و معنوی معتقدند نظیر علامـه طباطبایی، امام خمینی و پرفسور سیدحسین نصر. اصلاح طلبان (Reformists) به مبارزه با خرافات و بدعتها در دین، بازگشت به قرآن، تفسیر اصلی دین و تعامل سازنده با تمدن جدید معتقدند نظیر سید جمال، مهندس بازرگان، دکتر شریعتی و سیدمحمد خاتمی. اصلاح طلبان حداقل به چهار گروه شامل طیف های مختلف از پیروان نهضت بازگشت به قرآن، سکولارها، چپگراها و لیبرالها تقسیم میشوند.
جریانهای روشنفکری عربی شامل چهار جریان است: 1. جریان اصلاحطلبی متأثر از سید جمال و محمد عبـده. 2. جریان غربگرایی لیبرال که مؤسس آن احمد لطفی است. 3. ناسیونالیستهای عرب. 4. نهضت انتقادی با تفکر سکولار نظیر نصر حامد ابوزید، محمد عبدالجبار، محمد ارکن و ….
جوان مسلمانی که در اروپا زندگی می کند و به تکفیری ها می پیوندد، به خاطر بحران هویتی و فشارهای اجتماعی که در غرب با آن مواجه شده و موج اسلام هراسی (Islamophobia) مطرح در غرب؛ تحت تأثیر اندیشه تکفیری معاصر قرار گرفته است. جریان تکفیری یک اندیشه رادیکال ضـد غربی است که ادعا می کند: ضد جاهلیت است و چون تمدن غرب، جاهلیت است؛ خواهان نابودی آن تمدن است. این تفکر؛ هر دگراندیشی را غیرِ خودی و دشمن میپندارد؛ کل جهان غرب و تمدن غربی و تشیع را در مقابل تفکر خود می داند و به هیچ گونه گفتمانی باور ندارد.
نقش انگلستان و آمریکا در جریانات سوریه
رابطه انگلستان با تأسیس و ترویج وهابیسـم در سعودی و نقش فعلی آمریکا باید مورد بررسی و تحلیل دقیق قرار گیرد. انگلستان پدرخوانده آل سعود وَ آمریکا میراثخوار استعمار انگلستان در عربستان است. چنان که قراردادهای نظامی صد میلیاردی اخیر ترامپ و سعودی مبین این واقعیت است.
نهال تکفیریسـم معاصر
محمد بن عبدالوهاب (۱۰۸۲–۱۱۷۰ هـ ش.، ۱۱۱۵– ۱۲۰۶ هـ ق.، ۱۷۰۳ – ۱۷۹۲ م.) با تأثیرپذیری از نگرشهای فکری ابن حنبل، ابن تیمیه و ابن قیم جوزی تکفیرگرایی را در جهان عرب ابداع کرد. نهال تکفیریسـم با سرمایه گذاری سعودی در مدارس مذهبی پاکستان و افغانستان، مساجد اروپا و انجمن های اسلامی دانشگاههای اروپا به خصوص انگلستان کاشته شد. سعودی سالانه میلیاردها دلار هزینه تبلیغ اندیشه های خود در جهان می کند؛ از افتتاح و ساخت مسجد و کتابخانه در پایتخت کشورهای جهان تا ترویج اندیشه های سلفی در مدارس مذهبی شهرهای مختلف پاکستان، هنـد، افریقا و اروپا.
عربستان سعودی و تکفیریسـم
عربستان سعودی یکی از تعزیـه گردانهای اصلی تکفیریسـم است. سعودی دو نقش دارد: 1. تغذیه فکری. 2. تغذیه نظامی – اطلاعاتی – سیاسی – اقتصادی که نقش عملیاتی است. تا قبل از دوره اول افغانستان، نقش وهابیسـم؛ تغذیه فکری بود. از زمان اشغال افغانستان توسط شوروی؛ سعودی هماهنگ با آمریکا و سیا و پنتاگون به ایفای نقش عملیاتی پرداخت. نقشه و طراحی عملیات با آمریکا است و فاینانس و تعلیمات را عربستان بر عهده دارد.
عربستان نخستین سپاه فکری بین المللی خود را با تأسیس مدارس مذهبی در پاکستان تشکیل داد که بعداً «سپاه طالبان» نام گرفت. در انگلستان نیز اکثر انجمن های اسلامی دانشجویی سنی مذهب توسط سعودی تغذیه فکری و مالی می شوند. «Regent’s Mosque» مهم ترین مسجد لندن نیز تحت نفوذ سعودی است.
داعش
داعش؛ نمایانگر ایدئولوژی عربستان است و تا زمانی که بین روسیه، آمریکا، ایران و چین رقابت هست؛ این گروه را حفظ میکنند. داعش؛ زائیده سازمانهای جاسوسی غرب است که برای تضعیف ایران و روسیه و چین، فراموش کردن خطر اسرائیل، ایجاد اختلاف بین مسلمانان و ایجاد جریانی در مقابل تشیع؛ ساخته و پرداخته شد. تا زمانی که این ضرورتها و نیازهای سرویسهای جاسوسی غرب وجود دارد؛ حیات داعش ادامه خواهد داشت و شماری از جوانان نادان مسلمان نیز فریب خورده، جذب این افکار تکفیری میشوند. به عنوان یک اقدام مهم در این زمینه باید در اسرع وقت با جدیت از پیشرفت و اشاعه این افکار تفریطی در جوامع شیعه و سنـّی جلوگیری شود. این گروه سمبل افراطیگری، خشونتگرایی و مخالف حقیقت اسلامی است.
ظهور تکفیریسـم در سوریه برای کنترل افزایش نفوذ ایران در خاورمیانه
ظهور جنبش بیداری اسلامی در شمال آفریقا در اواخر 2010 و اوایل 2011؛ زنگ خطر را برای غرب و متحدانش در منطقه به صدا درآورد. دومینوی بیداری اسلامی سبب سرنگونی حکومت های مصر و تونس شد و چنانچه این موج کنترل نمی شد، شیخ نشین های متحد آمریکا و انگلستان در خلیج فارس را نیز در بر می گرفت. برای کنترل نفوذ و بهره برداری و مدیریت ایران از بهار عربی؛ «نظریه داروی زهر؛ زهر است» با الهام از روش «درمان بیماری ها به وسیله زهر زنبور عسل، عقرب و مار» از سوی غرب اجرایی و در سوریه و عراق آغاز شد.
تظاهرات مخالفان در ژانویه 2011 در سوریه، ناگهان به مبارزه مسلحانه تبدیل شد. سرعت انتقال مبارزات سیاسی و خیابانی به یک نبرد مسلحانه به حدی بود که بدون برنامه ریزی امکان نداشت. متعاقب مخالفت های مسلحانه؛ چندین گروه تروریستی با اسامی النصره و داعش ظهور کردند. با افزایش تنش در سوریه؛ القاعده به راه اندازی شاخه النصره در سوریه اقدام نمود و نیروهایی از شاخه عراق نیز به آن پیوستند. از جمله این افراد می توان از ابراهیم عواد ابراهیم البدری القرشی السامرایی معروف به ابوبکر البغدادی نام برد. پس از آن البغدادی از النصره جدا شد و دولت اسلامی عراق و شام را بنیان نهاد.
قدرت گیری داعش در سال 2013 و فتح سرزمین های جدید در سوریه و تهاجم به عراق در سال 2014 نشان داد تشکیلات و نوع فعالیت های این گروه بسیار گسترده است و با تروریست های القاعده تفاوت دارد. چنین اقداماتی بدون حضور بعثی ها و فرماندهان نظامی بعث در زمان صدام غیرممکن بود. پس از افشای اطلاعات داعش، مشخص شد تعدادی از معاونین البغدادی، بعثی هایی هستند که پس از تهاجم آمریکا به عراق، برکنار و یا متواری شده اند. ابوعلی العنبری مغز متفکر داعش، ابومسلم الترکمانی نفر دوم داعش و ابوعبدالرحمان البیلاوی و حاج بکر معروف به پادشاه سایه ها از جمله این افراد بودند. ارتباط بعثی ها و رهبران تروریست داعش بدون واسطه گری سرویس های اطلاعاتی خارجی غیرممکن بود.
بررسی علل جنگ سوریه
علل رخداد جنگ سوریه چه بوده است؟ کدام یک از عوامل ذیل موجب بروز جنگ داخلی در سوریه شده است: انشقاقهای اجتماعی، شکاف طبقاتی، مسئله قومیتها و یا سیاست مشت آهنین دولت سوریه؟ به نظر من هیچ یک از این موارد عامل بروز جنگ نیست. این ادعای غربیهاست! سوریه با یک جنگ مهندسی شده مواجه شد؛ نـه یک انقلاب، یا جنبش مردمی یا یک نهضت انقلابی. سوریه با یک سری مزدور بینالمللی رو به رو شد که اجیر و به صحنه سوریه اعزام شدند. این صحنه، عرصه جنگ ملت سوریه نیست. اگر گفته شود «مشت آهنین» عامل بود، ابتدا باید در مصر انقلاب می شد.
منطقه خاورمیانه با پروژه تغییر نقشه از سوی محافل صهیونیستی و کاپیتالیستی مواجه است، نـه یک جنبش انقلابی مردمی. برای مثال لیبی با یک جنبش انقلابی مواجه نشد. پروژه سقوط قذافی؛ یک پروژه اسرائیلی بود که توسط یک فرانسوی حامی صهیونیست ها و مخالف سرسخت ایران طراحی شد و با همراهی انگلستان و آمریکا، قذافی را سرنگون کردند. پروژه اصلی؛ تغییر نقشه خاورمیانه و منظمتر و آرامتر شدن فضا برای اسرائیل است. بنابراین قذافی و بشار اسد باید بروند.
مسئله اصلی در سوریه؛ ایران است. یک جنگ مهندسی شده علیه ایران طراحی و اجرا شده است. اگر بشار اسد با آمریکا و انگلستان توافق می کرد، از ایران فاصله می گرفت و می پذیرفت پل ارتباطی ایران – لبنان – حزب الله نباشد و از محور مقاومت خارج می شد؛ غرب و سعودی به هر طریق ممکن از بشار اسد حمایت می کردند و میلیاردها دلار در اختیار او قرار می دادند، چنان که بارها این موضوع را مطرح کردند. ایران یک سری هزینههای تحمیلی را پرداخت میکند: هزینه مخالفت با اسرائیل و حمایت از حماس و گروههای فلسطینی که فاکتورهای سنگینی برای ایران میفرستند. ایران همواره تأکید کرده است با اسرائیل تضاد دارد و غرب به هیچ وجه این موضوع را نمیپذیرد. از سوی دیگر قدرت ایران روز به روز افزایش می یابد و بیشتر به مرزهای اسرائیل نزدیک میشود.
رویداد مهم دیگر «بهار عربی» بود. دومینویی که با سرنگونی حکومت های تونس و مصر آغاز شد و کنشگران جهانی و منطقهای را وادار به عکس العمل نمود و به خصوص غربیها مصمم شدند راهبردهای طراحی شده خود را عملیاتی کنند، چرا که معتقد بودند با رخداد «بهار عربی» و سرنگونی این حکومت ها؛ ایران سوار این موج میشود و قدرت اصلی و بازیگر اصلی منطقه خواهد شد. از این رو آمریکا، انگلستان و فرانسه بر آن شدند که مانع نفوذ گسترده ایران را و سوار شدن بر موج بهار عربی شوند.
از سوی دیگر سعودی با مشاهده سرنگونی حکومت های تونس و مصر و عدم عکس العمل آمریکا، به این نتیجه رسید که بیش از این نمیتواند با اتکا به آمریکا حرکت کند و شخصاً باید وارد صحنه شود. از این رو با تمام قوا وارد عملیات میدانی شد و سیاست خارجی خود در سوریه را از سیاستی محافظه کارانه به یک سیاست مستقل تهاجمی تبدیل کرد. در مقابل چه کشوری؟ در مقابل ایران. بدین معنا تعارض منافع ایران و غرب وَ ایران و عربستان در سوریه بروز کرد. ابتدا به حزب الله حمله کردند که بی نتیجه بود. سپس به این نتیجه رسیدند که پاشنه آشیل محور مقاومت، سوریه با این مشخصات اجتماعی است. برای مهندسی کردن یک جنگ؛ زمینههای آن نیز باید مهیا باشد. میدان سوریه با این مناسبات و فضای اجتماعی و تعدد قومی – مذهبی و … این فرصت را برای آنها فراهم آورد.
نظریه «داروی زهـر؛ زهـر است»
برای درمان بسیاری از بیماری های سخت و لاعلاج از زهر زنبور عسل، عقرب و مار استفاده می شود. غرب و سعودی تئوری استفاده از زهر برای درمان بیماری ها را برای کنترل نفوذ ایران در خاورمیانه، با تمسک جستن به تکفیریها به کار گرفتند. نظریه من این است: «داروی زهر؛ زهر است». بدین معنا که استراتژی غرب و سعودی در رابطه با سوریه و تکفیریسـم باید در فرمت نظریه «داروی زهر؛ زهر است» بسته بندی شود. چگونه؟ غرب و سعودی معتقدند ایران زهر اصلی است. این سـمِّ خطرناکی برای آنهاست. تکفیریها نیز بسیار خطرناک انـد. اما عاملی که میتواند با ایران مقابله کند و مانع نفوذ مذهبی، فکری، سیاسی و … ایران شود از جنس خود اوست؛ تلفیق مذهب، رادیکالیسم ضد غربی، سیاست و جنگ نامتقارن. مقامات امنیتی سعودی اعلام کرده اند: در مقابل سپاه قدس ایران، یک ارتش داوطلب با چهار صد هزار نیرو تأسیس می کنیم و به مقابله با ایران می فرستیم.
ضرورت جداسازی بدنه تشکیلاتی تکفیری ها از سران تکفیری
بین بدنه تشکیلاتی تکفیریها با سران آنها باید جداسازی شود. بدنـه تکفیریها از جوانهای متدین، آرمانی، شهادتطلب و با انگیزه ای تشکیل شده که به دنبال حق اند، اما اشتباه فهمیده اند. یعنی نیرویی که قرار بوده در مقابل آمریکا و اسرائیل بجنگند در تور آنها گرفتار شده انـد. لذا باید از سران تکفیری ها جدا شوند. سران تکفیری ها با سرویس های جاسوسی غرب هماهنگ انـد. به ویژه آمریکا، انگلستان و فرانسه در این رابطه نقش اصلی را ایفا می کنند. بنابراین در برخورد با جریان تکفیری ها باید به این موضوع توجه شود.
راه حـل ها
تقویت جریان تصوف در عالم تسنن که محبان اهل بیت(علیهم السلام) هستند به عنوان حلقه وصل تسنن و تشیع، حمایت از جریانات دموکراسی خواه و سکولار در جهان عرب در مقابل جریان خلافت، ایجاد گفتمان بین نخبگان ایران و جهان تسنن در رشته های تجارت، صنعت، هنری، ورزشی، علمی و گردشگری.