سیدمهدی پارسایی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رویداد
بحران سوریه در آستانه ورود به دوسالگی خود است، بحرانی که به واسطه متغیرهای بیرونی دچار پیچیدگیهای خاصی شده است. دو بازیگر فعال منطقهای در این بحران عربستان سعودی و قطر هستند، که به تبع شروع بحران سوریه در عرصههای گوناگون دیپلماتیک، رسانهای، مالی و حمایت لجستیکی از مخالفان سوریه، به سمت تغییر رژیم در سوریه رفتند. تاریخ روابط دوجانبه عربستان و قطر نشاندهنده روابط سرد و پر از سوءتفاهم بین این دو کشور بوده است. اما در پرتو بحران سوریه شاهد نزدیکی روابط ریاض- دوحه میباشیم. پرسش نوشته فرارو بدین صورت است که وجوه اشتراک و افتراق دوحه و ریاض در خصوص بحران سوریه کدامند؟ به نظر میرسد سناریوهای این دو کشور نسبت به آینده سوریه با یکدیگر متفاوت است، اگرچه روی واژگون کردن نظام سوریه متفق القول هستند. در مرحله ابتدایی، هر دو کشور به خاطر منافع استراتژیک و خط مشی فرقهگرایانه بر ضرورت کنار رفتن نظام فعلی سوریه با همدیگر وحدت رویه دارند، اما قطر از روی کار آمدن اخوان المسلمین در سوریه پس از بشار اسد حمایت میکند، در حالیکه عربستان خواهان روی کار آمدن نخبگان سلفی در سوریه احتمالی پسا اسد است.
تحلیل رویداد
روابط عربستان با قطر با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است. قطر کشور کوچکی است که تا سال 1971مستعمره انگلیس بود. این کشور اصطلاحا ذرهای در همسایگی کشور بزرگ عربستان سعودی قرار دارد. در اوایل دهه 1990 در یک درگیری مرزی در مرز عربستان-قطر دو سرباز قطری کشته شدند، این حادثه تاثیر زیادی به مدت یک دهه بر روابط ریاض – دوحه گذاشت. درسالهای بعد قطر، عربستان را متهم به تلاش برای یک کودتا در خاندان سلطنتی قطر کرد. امیر کنونی قطر که در سال 1995 از طریق یک کودتای مسالمتآمیز علیه پدر خود به تخت نشست، بر این باور بود که در سال 1996 عربستان در پی تدارک کودتایی علیه وی بوده است(1).
از اینرو گفته میشود راهاندازی شبکه الجزیره که برنامههایی متفاوت با سیاست عربستان و مصر زمان مبارک را برای مخاطبان خود در جهان عرب پخش میکرد، اقدامی تلافیجویانه از سوی دوحه در قبال عربستان بوده است. روابط دو کشور در سالهای بین 2009-2007 وارد دورهای از تعاملات دیپلماتیک گرم شد. سفر امیر قطر به عربستان و در ادامه دیدار ملک عبدالله پادشاه عربستان از قطر بر بسیاری از سوء تفاهمات فیمابین ریاض- دوحه پایان داد. اما در سال 2010 و پس از آغاز انقلابهای عربی منطقه مجددا دورهای از اختلاف و دوری بین عربستان و قطر پیش آمد. قطر از یک سیاست تهاجمی مبتنی بر برهم خوردن وضع موجود و حمایت از مخالفان در مقابل حکام به استثنای بحرین پیروی میکرد و در مقابل عربستان از رویکردی محافظهکارانه و بر پایه حمایت از حکام عرب به استثنای بشار اسد تبعیت میجست. بحران سوریه چسب روابط ترک خورده دوحه- ریاض در جریان تحولات منطقهای شد. کشورهای مذکور پس از آغاز ناآرامیها، سوریه را از اتحادیه عرب اخراج کردند و سفرا و دیپلماتهای خود را از دمشق فراخواندند. صحبت از مداخله نظامی کردن اما با استقبال کشورهای غربی مواجه نشد.
عربستان با توجه الزامات رقابت منطقهای با ایران و نگاه به بحران سوریه در ماتریس تعارضات خود با ایران، و قطر به واسطه مقتضیات سیاست الحاق و بازی نیابتی از سوی آمریکا، سوریه را نقطه ثقل توازن قدرت منطقهای میدانند. این دو کشور با رویکردی قدرت محور و با دامن زدن به فرقهگرایی به دنبال تغییر رژیم در سوریه و جایگزینی نظام به ظن آنها علوی- شیعه و متحد با ایران در محور مقاومت با یک نظام سنی و در ائتلاف با کشورهای عربی خصوصا شورای همکاری خلیج فارس هستند. سیاست اصلی عربستان و قطر، پایان دادن به نظام سوریه، تضعیف نفوذ ایران در جهان عرب و بهره برداری از پیامدهای ژئوپولتیکی و استراتژیکی برهم خوردن توازن قدرت منطقهای میباشد. در حالیکه قطر معمولا از رویکرد عربستان در قبال محور تهران – دمشق استقبال نمیکرد اما پس از خروج آمریکا از عراق، نوع نگاه قطر نسبت به ائتلاف منطقهای ایران و سوریه از قبل متفاوت شد و به رویکرد عربستان نزدیک شده است. از سوی دیگر خیزش مردمی در بحرین، پیروزی جریان نوری مالکی در عراق به عنوان گروههای نزدیک به ایران در کنار شکست ائتلاف ایاد علاوی که از حمایت ترکیه، عربستان و قطر برخوردار بود، قطر را بیشتر به موضع عربستان در مورد سوریه نزدیک کرد. لذا شروع بحران سوریه فرصت مناسب را برای تغییر سیاست قطر در خصوص دمشق فراهم آورد، مخصوصا اینکه قطریها بر این باور بودند که دمشق تلاش قابل توجهی برای جبران اقدامات قطر برای بیرون آوردن دمشق از انزوای بین المللی به پس از ترور رفیق حریری انجام نداد(2). اشتراکات مذکور موجبات همگرایی عربستان و قطر را در سوریه باعث شد.
سمبولیسم جایگاه مهمی در سیاست عربستان و قطر برای کسب مشروعیت در خصوص اقدامات خود در سوریه در میان جهان عرب دارد. نماد اصلی سیاست نمادین عربستان، تاکید بر غیریت سازی فرقهگرایانه تعلقات مذهبی یعنی سنی بودن ملت سوریه و علوی بودن دولت سوریه است. قطر نیز بیشتر با تکیه بر نمادهای مدرنی همچون دموکراسی، آزادی و حقوق بشر به دنبال نیل به منویات جاهطلبانه خود در تحولات منطقه است.
با شروع انقلابهای مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا، عربستان و قطر سیاست متفاوتی را اتخاذ کردند. در حالی که عربستان از واژگون شدن دوستانی همچون بن علی، مبارک و عبدالله صالح بسیار نگران شد و در خصوص لیبی و کنار رفتن معمر قذافی نیز سیاستی توام با احتیاط و حزماندیشی اتخاذ کرد، در مقابل قطر بازیگری بسیار فعال و بیپروا در حوزه حمایت دیپلماتیک و رسانهای تبلیغاتی از خیزشهای مردمی بود، اوج بیپروایی دوحه در قضیه لیبی پیش آمد که قطر نقشی قابل توجه در صحنه نظامی چه در اعمال منطقه ممنوعه پروازی و چه در مسلح نمودن مخالفان ایفا کرد. در قضیه سوریه، دو کشور از همان ابتدا سیاستی هماهنگ مبنی بر پایان دادن به نظام سوریه و حمایت از مخالفان به شکل آشکار را اتخاذ کردند. اما واقعیت اینست که عربستان به هیچ وجه از الگوی سازمانی و قرائت به نسبت مدنی اخوان المسلمین که ظاهرا به مظاهر و نمادهای حکومت دموکراتیک همچون تفکیک قوا، قانون اساسی، پارلمانتاریسم، حاکمیت قانون و … باور دارد، استقبال نمیکند. حکومت پادشاهی عربستان که از قرائت وهابی از اسلام طرفداری میکند بیشتر از روی کار آمدن الگوی حکومتی سلفی در سوریه و دیگر کشورهای عربی به جای اخوان المسلمین پشتیبانی کرده است. خاورمیانه عربی- اسلامی اخوانی با معماری مدل جمهوری، هزینههای مشروعیتی زیادی برای نظامهای پادشاهی اقتدارگرای عربی به وجود خواهد آورد. نزدیکی اخوان المسلمین و عربستان در دهه 1960-80 نیز بیشتر تاکتیکی و مصلحتی برای مقابله با امواج سهمگین ناسونالیسم عربی جمال عبد الناصر بود. عربستان سعودی از اسلام سیاسی بسیار هراس دارد و سعی کرده با ائتلاف با روحانیون وهابی و احراز خادم حرمین شریفین بودن حکومت سعودی برای خود در مقابل سلفیها و گروههای تندرو جهادی مثل القاعده و طالبان سپر امنیتی ایجاد کند. قطر چندان نگرانیهای عربستان را ندارد، چرا که از یک سو جمعیتی متجانس از لحاظ تعلقات مذهبی دارد، از سوی دیگر محبوبیت زیادی در داخل دارد و تنها کشور عربی حاشیه خلیج فارس بود که هیچ گونه اعتراض و مخالفتی را ندید. لذا سیاست تهاجمی قطر در مقایسه با سیاست دفاعی عربستان این چنین قابل درک است.
سوای سوریه تنها در قضیه بحرین، قطر سعی کرد به واسطه ملاحظات عربستان، در کنار حکومت بحرین و علیه مخالفان موضعگیری کند. در سایر کشورها عربستان با اتخاذ سیاستی محافظهکارانه عمدتا از مواضع حکام دیکتاتور عربی حمایت کرد، در مقابل قطر با سوار شدن بر موج بهار عربی تقریبا در همه موارد از موضع مخالفان در مقابل حکام پشتیبانی نمود. در انقلاب مصر شبکه قطری الجزیره به صورت مستقیم تصاویر میدان التحریر و دیگر شهرهای مصر که در حال تظاهرات بودن را در سراسر دنیا پخش میکرد، خیرات الشاطر نامزد اولیه اخوان المسلمین در ریاست جمهوری مصر در مارس 2011 برای هماهنگی و همکاری بیشتر با قطر در مورد دوره پیش رو به دوحه سفر کرد. قطر در دوره مبارک روابط گرمی با مصر نداشت، همچمنین قطر برای سالهای متمادی پناهگاه شخصیتهای برجسته اخوان المسلمین مصر از جمله القرضاوی بود، لذا با روی کار آمدن اخوان المسلمین در مصر، دوحه امیدورا به بهرهبرداری از روابط حسنه سالهای دور خود با این گروه و حمایت از انقلاب مردم مصر است. اما همزمان پادشاه عربستان از اوباما میخواست نسبت به مبارک وفادار بماند و وقتی اوباما از این اقدام سر زد و حکومت مصر واژگون شد، عربستان مبارک را دستمال کاغذی استفاده شده برای اوباما لقب داد. در تونس نیز بسیاری به قدرت رسیدن حزب النهضه را سیاست دلارهای نفتی قطر میدانستند، به گونهای که یکبار در تونس مردم در اعتراض به آنچه دخالت قطر در امور تونس خوانده میشد به خیابان آمدند. اولین سفر خارجی راشد الغنوشی در دوره بعد از انتخابات تونس به قطر انجام گرفت. در حالی که عربستان به بن علی حاکم مخلوع تونس پناهندگی سیاسی داد و از پذیرش غنوشی به ریاض سر باز زد(3).
در سوریه نیز موضع دو کشور علیرغم وحدت در مورد برخورد با نظام سوریه، از روند مذکور تبعیت میکند. قطر عمدتا به گروههای نظامی نزدیک به اخوانالمسلمین کمک تسلیحاتی و مالی میکند و عربستان بیشتر از گروههای نظامی تندرو و یا سکولار غیراخوانی حمایت مالی و لجستیکی دارد. هر چند گروهها برای محروم نماندن از دریافت کمکهای این دو کشور از بروز هویت واقعی خود تا حدودی خودداری کردهاند. هر چند از آنجا که هدف اولیه هر دو کشور سقوط نظام اسد است، قطر نیز به گروههای سلفی و جهادی کمک مالی و لجستیکی میکند. در سال 2002 بن نایف ولیعهد فقید عربستان که در آن زمان وزیر داخله عربستان بود، آشکارا اخوان المسلمین را یک گروه تروریستی خواند. نایف اظهار داشت: من بدون شک میگویم تمام مشکلات ما از سمت اخوان المسلمین میآید. نایف روزنامهنگاری را که از او در خصوص احتمال تغییر رفتار عربستان با اخوان المسلمین پس از تحولات منطقه، سوال پرسیده بود را یک هوادار تروریست خواند. قرار دادن مساله اخوان المسلمین در دستورکار اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس در بحرین نیز اگرچه مشخص نشد از سوی کدام کشور یا کشورها در دستورکار شورا قرار گرفت، اما میتوان حدس زد عربستان و امارات از بانیان اصلی این مساله بودهاند.
دورنمای رخداد
عربستان سعودی و قطر در سالهای گذشته اقدام به تنشزدایی در روابط خود کرده بودند. اما در ادامه وقوع انقلابهای عربی در منطقه موجبات دوری و سردی روابط دو کشور شده است. عربستان از متحدان نظامهای تونس، مصر و یمن بود. ریاض خود را رهبر جهان عرب قلمداد میکند و به واسطه ماهیت محافظهکارانه و سنتی نظام حاکم در عربستان همواره خواهان حفظ وضع موجود در منطقه میباشد. عربستان، اخوان المسلمین را اصلیترین چالش خود و نظامهای پادشاهی میداند. در مقابل قطر، سیاستی رادیکالی و خواهان برهم زدن وضع موجود را در جریان انقلابهای منطقه پیگیری کرد. دوحه که نگرانیهای خاص عربستان را ندارد، ائتلاف و حمایت از اخوان المسلمین را برای افزایش نفوذ خود در خاورمیانه نوین در سر میپروراند. علیرغم موضع متفاوت دو کشور نسبت به رخدادهای منطقه، بحران سوریه باعث گره زدن منافع ریاض- دوحه شد. نگاه متفاوت به سوریه بیشتر با هدف مهار ایران، واژگونی متحد ایران در منطقه، به هم زدن توازن قدرت منطقهای به نفع خود و علیه ایران از سوی عربستان و قطر انجام شد. دو کشور اقدامات فراوانی را در نهادهای دیپلماسی چندجانبه جهانی یعنی شورای امنیت سازمان ملل و منطقهای عمدتا اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس انجام دادند. گرد هم آوردن مخالفان سوری در قطر نیز در همین راستاست. در عرصه رسانهای نیز شبکه الجزیره قطر و العربیه عربستان نقش مهمی در سمت و سو دادن به افکار عمومی ایفا نمودند. در صحنه نظامی نیز قطر و عربستان حامیان اصلی مالی و ارسال سلاح به گروههای مسلح محسوب میشوند. اما هر کدام از این دو کشور به دنبال روی کار آمدن گروه مدنظر خود هستند. در این مرحله شاهد واگرایی مجدد قطر و عربستان در خصوص سوریه احتمالی پسا اسد هستیم. قطر از قدرتگیری اخوانالمسلمین حمایت میکند اما عربستان نگاه مثبتی به اخوان المسلمین ندارد و در مقابل از گروههای سلفی حمایت میکند. به نظر میرسد به واسطه گرایشهای افراطی و جهادی کیک سوریه برای قطر و عربستان سمی است و تبعات بحران سوریه به دلیل رادیکالیزه شدن آن، این دو کشور را نیز دچار مسائل امنیتی خواهد کرد.
1- Qatar-Saudi patch-up bad for Arab Spring? Available at: http://www.upi.com/Top_News/Special/2011/07/25/Qatar-Saudi-patch-up-bad-for-Arab-Spring/UPI-58721311622631, July 25, 2011.
2- Marwan Al Kabalan, Qatar aspires for key regional, Available at:role, http://gulfnews.com/opinions/columnists/qatar-aspires-for-key-regional-role-1.995224, March 16, 2012.
3-Giorgio Cafiero, Arab Awakening Triggers Saudi-Qatari Rivalries, Available at: http://www.fpif.org/articles/saudi_arabia_and_qatar_dueling_monarchies,
October 10, 2012.