سعید شکوهی
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
بیان رخداد:
طی سالهای اخیر قطب های قدرت منطقه ای در خاورمیانه شکل گرفته که قدرت و نفوذ آنها در طول زمان و بر اساس رویدادهای منطقه ای و بین المللی با تغییر و تحول همراه بوده است. در این ارتباط، ميتوان به مثلث قدرت ايران، ترکيه و عربستان اشاره کرد که هر یک از این بازیگران در پی آن هستند که از اتفاقات پیش آمده در منطقه بهترین استفاده را نموده و تحولات را به سمت و سوی منافع ملی خود جهت دهند. علاوه بر بازیگران فرامنطقه ای همچون آمریکا، کشورهای منطقه ای که عمدتاً رقیب همدیگر هستند در پی آنند که الگوی سیاسی و ایدئولوژیک خود را در منطقه بسط دهند. با توجه به سایر مولفه های منطقه ای می توان گفت این تلاشها باعث شده که سه الگوی رفتار سیاسی غالب شکل بگیرد که عمدتاً در مقابل یکدیگر هستند.
تحولات سوریه یکی از این موارد است که بازیگران فوق سعی دارند سمت و سوی رخدادها را در راستای منافع و اهداف خویش جهت دهند. با توجه به اهمیت موضوع، در این مجال در پی بررسی اشتراک و اختلاف منافع ترکیه و عربستان در سوریه هستیم.
واژگان کلیدی: سوریه، ترکیه، عربستان، ایرن، منافع ملی
تبیین رخداد:
در شرایط کنونی چنین به نظر می رسد که ترکیه و عربستان در خصوص تحولات سوریه رویه واحدی را در پیش گرفته اند و آن هم ساقط کردن دولت بشار اسد در این کشور است. سیاست های اعلانی و اعمالی هر دو کشور قویاً موید این ادعا است. حتی ترکیه زودتر از بازیگران غربی خواهان آن شد که بشار اسد از قدرت کنار برود امری که شاید بیشتر از همه، بازیگرانی چون عربستان و اسرائیل را خشنود خواهد کرد.
اما این تمام ماجرا نیست و هماهنگی و همراستا بودن سیاستهای این دو کشور دیری نخواهد پایید چرا که ترکیه و عربستان منافع متضاد زیادی دارند که مانع از هماهنگی و یا اتحاد آنها در سوریه خواهد شد. به لحاظ تاریخی اگر به روابط دو کشور نگاهی گذرا داشته باشیم متوجه می شویم که این دو کشور روابط چندان دوستانه ای با همدیگر نداشته اند و صرفاً در برخی مقاطع دارای روابط اقتصادی و تجاری مناسبی بوده اند. حتی بعد از جنگ اول خلیج فارس و در دهه نود، کشورهایی چون عربستان، سوریه و عراق بر سر اختلافات متعدد از جمله اختلاف بر سر منابع آب، سیاستهای خصمانه ای را علیه ترکیه اتخاذ کرده و حتی در تلاش بودند که مانع از آن شوند که بانک جهانی وام در اختیار ترکیه قرار دهد. این اختلافات به بهانه های مختلف ادامه داشت و روابط دو کشور چندان گرم نبود تا اینکه حمله آمریکا به عراق در سال 2003 اوضاع را متأثر از خویش نمود.
با سقوط صدام حسین در عراق و پس از روی کار آمدن حکومت شیعی در این کشور، منافع دو کشور به همدیگر نزدیک شد. قدرت گرفتن شیعیان و ایران در منطقه به نفع هیچ یک از طرفین نبود و منبع خطری برای هر دو محسوب می شد. همین امر هم باعث شد که سیاست های ریاض و آنکارا به همدیگر نزدیک شود. این موضوع سبب شد که پادشاه عربستان برای اولین بار در سال 2006 از آنکارا دیدن کند و این دید و بازدیدهای دیپلماتیک در سالهای بعدی ادامه پیدا کند.
ترس از قدرتیابی منطقهای ایران باعث شد که رقبایی که احساس تهدید و خطر می کردند به همدیگر نزدیک تر شوند و در خیلی از موارد سیاستهای نزدیک به هم اتخاذ کنند. نمونه این سیاست را می توان در سوریه به نظاره نشست که هر دو کشور خواهان برکناری دولت بشار اسد هستند. می توان به جرأت ادعا کرد که یکی از هدف های اصلی آنکارا و ریاض از پیگیری این سیاست، تضعیف قدرت منطقه ای و نفوذ ایران در خاورمیانه هست تا توازن قدرت را به سود خود تغییر دهند.
در حال حاضر چنین به نظر می رسد که سیاستهای این دو کشور در سوریه نزدیک به هم هست اما اگر عمیق تر به این موضوع نگریسته شود باید اذعان کرد که این نزدیکی سیاستها در اثر احساس تهدید مشترک صورت گرفته است. چرا که یکی از عوامل نزدیکی بازیگران و تشکیل اتحاد ناشی از احساس تهدیدی هست که به صورت مشترک از منبع تهدید متصوره دارند. بنابراین وقتی این منبع تهدید از بین برود آن موقع هست که اختلافات خود را نشان خواهد داد و منافع ملی متمایز باعث خواهد شد این دو کشور رودر روی همدیگر قرار دهند.
منافع ملی مشترک یا متمایز:
با وجود این که دو کشور ترکیه و عربستان در قبال تحولات خاورمیانه سیاستهای نزدیک به هم را اتخاذ کرده اند اما ریشه این سیاستها کاملاً متفاوت هست و احساس تهدید موقت باعث شده که اختلافات فعلاً به کناری نهاده شود. اما روزی که این منبع خطر از بین برود اختلافات ریشه ای رخ نشان خواهد داد.
منافع ترکیه و عربستان در سوریه ایجاب می کند که حکومتی با گرایش های متفاوت روی کار آید. آنکارا خواهان روی کارآمدن یک دولت اخوانی است چرا که بر این باور است که جریان اسلام میانه رو( به تعریف ترکیه) توسط جریان اخوان المسلیمن در سوریه پیگیری می شود و این جریان هست که به لحاظ فکری و عقیدتی با حزب حاکم اسلام گرای عدالت و توسعه دارای اشتراکات وقرابت اعتقادی و فکری است علاوه بر این، اخوان المسلمین در کشورهای دیگر منطقه در حال قوت گرفتن است و اعمال نفوذ در این جریان می تواند در آینده دستاوردها و منافع زیادی داشته و قدرت و نفوذ منطقه ای این کشور را به شدت افزایش دهد.
اما عربستان در سوریه و دیگر کشورهای ناآرام منطقه دنبال گونه ای دیگرگون از دولت است. با توجه به اینکه حکومت عربستان داراي گرایشات تندروانه بوده و از اسلامگرايي سلفي حمایت می کند، بنابراین تمام توان و انرژی خود را به کار خواهد گرفت که اسلام گرایان سلفی یا تندروها در دمشق روی کار آیند. گفتنی است که تندروها در مصر توانستند به کرسی های چشمگیری در مجلس دست پیدا کنند و این احتمال وجود دارد که در صورت ساقط شدن دولت اسد در سوریه، این گروه ها بتوانند نفوذ قابل توجهی در این کشور پیدا کنند. بنابراین نفوذ در این گروه ها و حمایت از آنها می تواند آرایش سیاسی آتی منطقه را به نفع عربستان تغییر دهد.
گفتنی است که دو جریان اخوان المسلمین و سلفیه در طول سالها، رقیب و دشمن همدیگر بوده اند و رقابت شدیدی برای ربودن گوی سبقت و دست یافتن به نفوذ و قدرت در کشورهای منطقه دارند. به همین دلیل هست که می توان ادعا کرد که وجود این اختلافات باعث خواهد شد جبهه جدیدی در منطقه شکل بگیرد.
از طرف دیگر باید به این موضوع اشاره داشت که اهداف دو کشور در قبال تحولات سوریه هم متفاوت است. علاوه بر مقابله با قدرت و نفوذ ایران، ترکیه دلایل دیگری هم برای مداخلات خود دارد. یکی از این دلایل هجوم آوارگان سوری به ترکیه است. این کشور بزرگترین مأمن برای سوری هایی است که در پی فرار از ناآرامی ها راه ترکیه را در پیش می گیرند و به این کشور پناهنده می شوند. همین امر هم باعث تحمیل هزینه های زیادی برای ترکیه می شود و علاوه بر تبعات سیاسی می تواند باعث ایجاد ناآرامی ها و بی نظمی ها در این کشور شود. از طرف دیگر ترکیه بیم از آن دارد که نفوذ و قدرت گروه های کرد این کشور در سوریه تشدید شود و همین امر هم باعث تقویت جبهه کردها در منطقه و در داخل خاک ترکیه شده و داعیه های سیاسی آنها تشدید شود.
اما در طرف دیگر معادله، عربستان از این تهدیدها احساس خطری ندارد و حتی وجود این موارد می تواند به نفع سعودی ها باشد چرا که هجوم آوارگان و یا حتی مسأله کردها می تواند باعث تحمیل هزینه های زیاد به ایران و ترکیه شود و قدرت و نفوذ هر دو کشور را ،که از رقبای منطقه ای جدی آن هستند، به شدت کاهش دهد بنابراین تداوم بحران در سوریه نه تنها به ضرر عربستان نیست بلکه در خیلی از مواقع در راستای منافع آن نیز هست.
دورنمای رخداد:
در نگاه اول چنین به نظر می رسد که ترکیه و عربستان در سوریه دارای اشتراک منافع هستند و همین امر هم باعث شده که دو کشور سیاست نزدیکی را در خصوص تحولات این کشور اتخاذ نمایند. اما واقعیت این است که اشتراک منافع دو کشور تا جایی ادامه دارد که دولت اسد از قدرت کنار رود. به محض اینکه این خواسته برآورده شود دو کشور دوست تبدیل به دو رقیب جدی همدیگر خواهند شد و جبهه دیگری از تنش در منطقه شکل خواهد گرفت. طرفداری هر کدام از بازیگران از قرائت خاصی از اسلام و به تبع آن، طرفداری آنها از بازیگران متفاوت باعث آن خواهد شد که دو کشور سیاست همراهی را کنار گذاشته و به دور جدیدی از رقابت های منطقه ای تن در دهند. می توان چنین استنباط کرد که احساس خطر یا تهدید مشترک باعث نزدیکی این بازیگران شده است و کانون این احساس خطر متوجه ایران و قدرت منطقه ای آن است. دو رقیب منطقه ای ایران با سیاستهای مختلف سعی در تضعیف ایران دارند و همین امر هم باعث برخی اتحادها و سیاستهای نزدیک به هم شده است اما زمانی که به هدف خود برسند و دولت اسد از اریکه قدرت کنار گذاشته شود زمان رویارویی دیگر فرا می رسد و این بار ترکیه و عربستان برای بسط قدرت و نفوذ خود با یکدیگررقابت خواهند کرد.