ابراهیم اخلاصی
پژوهشگر، نویسنده و مدرس دانشگاه
مرکز بینالمللی مطالعات صلح -IPSC
دونالد ترامپ در این مدت کوتاه، دو تصویر ناهمگن و در عین حال نازیبا را از خود در قامت رئیس جمهور ایالات متحده نقش و ثبت کرده است که یکی در اروپا و دیگری در چهاردهم ماه (می) در غرب آسیا به وقوع پیوسته است که تفسیر رویداد اروپایی را به نقل از یک متخصص بحران روابط برایتان می نویسم و دیگری را از آنچه اکنون در حال وقوع است:
کارل پتر ویرسن درمان گر بحران روابط و استاد ترومای خودشیفته که عمدتا تجربیات ناخوشایند و وضعیت های روانی شوک و اضطراب را بررسی و تحلیل می نماید در خصوص ترامپ و تحقیر شدید و مشمئز کننده رئیس دولت اوکراین می گوید: امروز به شکل دردناکی آشکار شده است که اعمال قدرت خودشیفته روان پریشانه چگونه بنظر می رسد، آنجا که یک رئیس جمهور، رئیس دولت دیگری را بی ادب و وفاداریش را زیر سوال می برد و این در حالی است که زلنسکی، همیشه به آمریکا وفادار بوده و پای قول و قرارهای آن ایستاده است.
این حتی یک دیپلماسی نزدیک به استاندارد و حتی ضعیف هم نیست، آنچه هست نمایشی آشکار از اعمال قدرت روان پریشانه و افراطی ست، ارائه تصویر بزرگ از خود و نیاز به تسلیم دیگری، تنبیه علنی و ناعادلانه دیگران، اجرای تاکتیک روان پریشانه و اعمال قدرت احساسی و در عین حال لجام گسیخته.
وقتی با آمریکائی هایی که به ایران سفر می کنند حرف می زنیم و وقتی صدای آنان که در کشورهای دیگر و آمریکا هستند را می شنویم می گویند: ما ترامپ را دوست نداریم، این یک جمله ساده است اما باید مفهوم عمیقی را در آن جستجو نمود که می تواند معنای خاصی برای تئوریسین ها و سیاستگذاران آمریکایی باشد.
عده ای نامحدود در داخل و خارج ایالات متحده، او را مرد دیوانه (CRAZY MAN) خطاب و دلیل آن را رفتارهای بی قاعده و غیر استاندارد او می دانند، تاثیر گذاری رسانه ها بر خلق و خوی او، نیازمندی شدید ایشان در نمایش اقدامات فردی، علاقه افراطی به تعریف و تمجید اطرافیان و حتی سیاستمداران سایر کشورها، داشتن احساسات و عواطف غلیظ در مواجهه با دیگران و تاثیرات آن بر تصمیمات ایشان تبدیل به یک مشکل بزرگ برای سیاست های داخلی و بویژه بین المللی آمریکا گردیده است اما از فرط ناچاری، نام آن را گذاشته اند: دیپلماسی عمومی.
توجه به میانبرهای ذهنی و قضاوت های سطحی و عدم فهم دقیق موضوعات، گذار قشری از مسائل عمیق و چالش برانگیز، عدم تلاش برای بهره گیری از تنوع اطلاعات مصرفی و تمایل ایشان به نفی برخی واقعیات مبرز و مسلم در حوزه سیاست خارجی را باید دومین مساله دانست که باز هم نام آن را گذاشته اند: هوش و خلاقیت در عرصه عمومی.
برونگرایی و تلاش برای نمایش رفتارهای هیجانی و کم وزن، پر سر و صدایی و کم ظرفیتی، اهل لاف و اغراق و مذبذب، گوینده حرفها و انجام دهنده کارهای تکراری لذت بخش برای خود و ناساز برای دیگران، عاشق دلباخته واژه (من) و ناتوانی در فرآیندهای تیمی و سرعت در تحرکات نمایشی فردی، از او مردی هیجان زده با بروندادهای مصنوعی ساخته است که فعالیتش تا روز آخر ریاست جمهوری باید نگران کننده باشد و باید بطور مداوم مراقب او بود تا بدلیل ساختن چیزی، چیز دیگری را خراب نکند.
واقعه دوم را باید، ملاقات رسمی ترامپ در چهاردهم ماه می با فرزند حسین الشرع زاده یعنی احمد ملقب به محمد جولانی دانست، پیش از آنکه سیستم اطلاعاتی آمریکا بداند محمد جولانی منصوب ابوبکر البغدادی در سال 2011 به عنوان فرمانده شعبه داعش در سوریه بوده است، حکام و مردم خاورمیانه و جنوب شرق آسیا بهتر می دانند که ایشان، شاگرد ابومصعب الزرقاوی رهبر جبهه النصره بوده است که آمریکا پیش تر، این دو جریان را گروههای تروریستی خوانده بود و اکنون همه فقط نظاره گرند که سطح اصول و قواعد و اخلاق دولتمردان آمریکایی کجاست؟
هدف اصلی کسانی که تنظیم کننده برنامه های ترامپ در سفر اخیر وی به خاورمیانه بوده اند اقدامات نمایشی و صرفا برای عصبانی نمودن مردم و فشار به دولت ایران برای سرعت دادن به مذاکرات مستقیم بوده است، آنها بعدها متوجه خواهند شد که این اقدامات، خطاهای استراتژیک در سیاست ورزی و اشتباهات راهبردی در ایجاد تعادل و توازن است و باعث بازتولید نتایج معکوس و به حاشیه راندن شعار ( EMERICA FIRST ) خواهد گردید.
ابعاد روانی سفر ترامپ به منطقه:
الف: تاکنون گرایشات درونی و ذاتی ترامپ برای ایجاد بی نظمی و تمایل به تحرکات ناگهانی منجر به بروز نوعی از آنارشی بدخیم گردیده است لکن ایشان در یک اقدام نادر قصد دارد به هر قیمتی با ایران به توافق و تعادل برسد. هر چند باید تحرکات ترامپ را در موضوع مذاکره با ایران مثبت ارزیابی نمود لکن درک این موضوع ضروری ست که ایشان برای توافق با ایران با موانع و چالشهای بزرگی روبرو می باشد که مهمترین آن، شکاف و سه دستگی در دولت ایشان برای تصمیم درباره نحوه مواجهه با ایران است. گروه اول در دولت ترامپ را باید واقع گرایان نامید که ترامپ و ویتکاف را باید در این زمره دانست که خواستار مذاکره با ایران هستند، گروه دوم نومحافظه کاران هستند که چهره های شاخص این گروه را مارکو روبیو وزیر خارجه و تام کاتن تشکیل و مخالف مذاکره با ایران و خواستار فشار حداکثری بر ایران هستند و گروه سوم نیز به موافقین حمله نظامی به ایران باز می گردد که نتانیاهو را باید سرتیم این گروه دانست که به هر وسیله ممکن در صدد ایجاد چالش در مسیر مذاکرات می باشند.
ب: هر چند سفر پر زرق و برق و آکنده از رفتارهای رسانه ای و نمایشی ترامپ به منطقه(عربستان ، قطر و امارات)، باعث شد تا ششصد میلیارد دلار سلاح و مهمات به این سه کشور فروخته شود و هرچند ترامپ تلاش نمود تا باعث احیاء پیمان ابراهیم و توافق کشورهای عربی به ویژه سوریه( در قبال رفع تحریم ها) با اسرائیل گردد لکن ترامپ به خوبی می داند که مکمل اصلی موفقیت آمیز بودن این سفر، توافق با جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی منطقه ای و بین المللی است، کارشناسان و صاحب نظران درک نموده اند که شکست توافق می تواند علاوه بر به خطر انداختن دستاوردهای سفر ترامپ به منطقه و تهدید پیمان ابراهیم، بر نفوذ هر چه بیشتر منطقه ای روسیه و چین نیز منجر گردیده و اهداف بلند مدت آمریکا را تقلیل و عقیم بگذارد.
ت: آنچه سفر ترامپ به خاورمیانه را به واقعیت نزدیک و از سایر سفرهای روسای جمهور آمریکا در گذشته متمایز می سازد تمرکز تلویحی دولت ایشان به دو مسئله مهم بوده است که نخست ترجیح منافع اقتصادی و مبادله محوری و دوری گزیدن از چشم اندازهای کمتر ایدئولوژیک، و دیگری تلاش غیر علنی در چارچوب ایجاد یک نظم منطقه ای و تقویت یک سیاق سیاسی در راستای سنی محوری در راستای شکل دهی به تحولات آینده منطقه و کاهش بیش از پیش قدرت تاثیر گذاری جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
نتیجه:
الزامات اولیه در خصوص اجرای قراردادهای سنگین سرمایه گذاری بین ایالات متحده و کشورهای عربی، مستلزم برقراری صلح و آرامش در منطقه خواهد بود. لکن تنش های اخیر در روند مذاکرات ایران و آمریکا، شرایط را بگونه ای دیگر رقم خواهد زد. به نظر می رسد کلید اصلی گشایش در فرایند مذاکرات و تاثیر گذاری موثر بر تحولات منطقه ای، به موضوع حل مساله غنی سازی در ایران ارتباط مستقیم پیدا می نماید که عقب نشینی ایران، به دلیل رفتارهای منطقی و هزینه های فراوانی که در دهه های اخیر در راستای تثبیت غنی سازی انجام داده است غیر ممکن بنظر می رسد. لذا آمریکا راهی جز در پیش گرفتن یک راهکار میانه و بینابینی در چارچوب یک تفاهم موقت با جمهوری اسلامی در خصوص به رسمیت شناختن غنی سازی در ایران نخواهد داشت که پیش بینی می شود روند مذاکرات تداوم خواهد یافت هر چند سخت، با کندی و توام با عدم اعتماد متقابل.
این نوشتار با جمله ای از توماس فریدمن تحلیلگر استراتژیک خاورمیانه پایان می پذیرد:
وقتی اتفاقات بزرگ در مورد خاورمیانه رخ می دهد همیشه بین ( صبح بعد از واقعه) و (فردا صبح بعد از واقعه) تفاوت قائل شوید، همه چیزهای واقعا مهم در صبح پس از واقعه اتفاق می افتد یعنی زمانی که وزن کامل تاریخی و توازن قدرت ها خود را در تعادل نسبی می یابند.