مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

اهمیت استراتژیک جنبش عدم تعهد در عصر یکجانبه گرایی قدرت های بزرگ

اشتراک

اردشیر پشنگ

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

بیان رخداد

67 سال پیش تر از امروز رهبران برجسته چند کشور جهان سومی که همگی دارای سابقه مبارزاتی درخشانی علیه استعمار خارجی در کشورهایشان بودند در زمانی که جهان در عصر جنگ سرد به دو اردوگاه شرق و غرب در حال تقسیم بود با تاکید بر ضرورت حفظ استقلال کشورهای جهان سوم، پایه گذار جنبشی شدند که به جنبش عدم تعهد شهرت یافت. اما سه دهه بعد و در سال 1991 سقوط اتحاد جماهیر شوروی که مترادف با فروپاشی بلوک شرق و پایان پذیرفتن عصر جنگ سرد نیز بود باعث شد تا برخی از صاحب نظران و حتی مقامات سیاسی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد از پایان یافتن فلسفه وجودی این جنبش و در نتیجه خاتمه دادن به آن سخن برانند چرا که به باور آنان تغییر پارادایم حاکم بر نظام بین الملل و سقوط یکی از دو ابرقدرت عصر جنگ سرد باعث شده بود تا دیگر ضرورتی برای بقای جنبش عدم تعهد باقی نماند اما به رغم این استدلالات شاهد آن هستیم که جنبش مذکور 21 سال پس از ورود جهان به عصری جدید همچنان به حیات خود ادامه داده و حتی در آخرین اجلاس آن که اخیراً در تهران برگزار شد کشورهای جهان با استقبال گسترده تری از قبل در این اجلاس شرکت جستند. نوشتار پیش رو بدنبال پاسخگویی به این سئوال است که آیا جنبش عدم تعهد در دوران پساجنگ سرد همچنان دارای اهمیتی استراتژیک و تاثیر گذار بر مناسبات بین المللی هست یا خیر؟

واژگاه کلیدی: جنبش عدم تعهد، جنبش عدم تعهد در دوران پساجنگ سرد، یکجانبه گرایی، اجلاس تهران.

 

تحلیل رخداد

تاریخچه جنبش عدم تعهد

جواهر لعل نهر ،نخست وزیر وقت هندوستان، احمد سوکارنو ،رئیس جمهور وقت اندونزی، جمال عبدالناصر ،رئیس جمهور وقت مصر و مارشال یوسیپ بروز تیتو ،رئیس جمهور وقت یوگسلاوی در کنار قوام نکرومه ،رئیس جمهور فقید غنا، از جمله رهبران سیاسی برجسته کشورهای به اصطلاح جهان سوم بودند که پس از کنفرانس اولیه باندونگ در 1955 توانستند نخستین کنفرانس کشورهای به اصطلاح عضو جنبش عدم تعهد را در سال 1961 در بلگراد پایتخت یوگسلاوی برگزار کنند. از آن زمان تا کنون جنبش مذکور در قالب اجلاس سران عضو، 16 کنفرانس مختلف را بطور میانگین هر سه سال یکبار برگزار کرده است که همانطور که اشاره شد آخرین آنها طی روزهای گذشته در تهران برگزار شد و بطور رسمی ریاست جنبش مذکور از محمد مرسی رئیس جمهوری مصر به محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران تحویل داده شد تا ایران رهبری این جنبش را طی سه سال آینده بر عهده داشته باشد.

اهداف و وفلسفه وجودی تاسیس جنبش عدم تعهد در عصر جنگ سرد

تلاش برای حفظ استقلال سیاسی و پرهیز از ورود به تخاصمات و مناسبات تنش آلود موجود در میان دو ابر قدرت وقت (ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی) و اقمار منطقه ای آنها باعث شد تا رهبران کشورهایی که هریک به گونه ای توانسته بودند با مبارزات گسترده کشورشان را از زیر یوغ استعمار و استثمار توسط دوّل قدرتمند نجات دهند به فکر چاره افتاده و راه سومی را در عصر جهان دو قطبی در پیش روی کشورهای کوچک تر جهان سوم قرار دهند.

در دوره مذکور دو جناح قدرتمند در بین کشورهای عضو جنبش عدم تعهد ظهور پیدا کرد یک جناح با حضور کشورهایی همچون هندوستان و اندونزی خواهان در اولویت قرار گرفتن مبارزه با استعمار در جنبش بودند و جناح دیگر که کشورهایشان در به دلیل نزدیکی و همسایگی جغرافیایی از سوی بلوک شرق بیشتر احساس خطر می کردند خواهان ارجحیت مبارزه با کمونیسم در جنبش عدم تعهد بودند یوگسلاوی و پاکستان از جمله این کشورها بود اما در نهایت رهبران دو جناح مختلف توانستند بر سر اصول پنجگانه ای که عمدتاً تحت تاثیر آرای مهاتما گاندی رهبر فقید هندوستان بود به توافق دست یابند. البته لازم به ذکر است که در کنار تاثیرگذاری مشی فکری گاندی می بایست از الهام بخشی مشی رفتاری دکتر محمد مصدق در ملی کردن صنعت نفت ایران و قطع دست انگلیس در آن به عنوان محرک دیگری در جنبش عدم تعهد نیز یاد کرد. با پیشنهاد جواهر لعل نهرو و تایید و تصویب سایر اعضا جنبش عدم تعهد در عصر جنگ سرد بر مبنای پنج اصل که به اصول پنجشیلا (پنجگانه) شهرت یافت بنا یافت این اصول عبارت بودند از:

1-      احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها

2-      عدم تجاوز

3-      عدم دخالت دولت ها در امور داخلی یکدیگر

4-      مساوات کشورها

5-      همزیستی مسالمت آمیز

لذا می بینیم در طول دوران جنگ سرد و طی 9 کنفرانس مختلف سران کشورهای عضو جنبش که در حد فاصل سال های 1961 تا 1989 برگزار شد اعضا سعی وافری نمودند تا با تاکید بر این اصول ضمن حفظ استقلال خود بر ضرورت گسترش صلح و تنش زدایی و حفظ امنیت از طریق گسترش همکاری های بین المللی تاکید کنند.

جنبش عدم تعهد در عصر پساجنگ سرد

همانگونه که در مقدمه این نوشتار اشاره شد سقوط اتحاد جماهیر شوروی در ابتدای دهه 1990 باعث شد تا بسیاری از متفکران و نیز مقامات کشورهای مختلف عضو جنبش از پایان پذیرفتن خطر دو قطبی شدن جهان و در نتیجه ختم جنبش مذکور صحبت کنند. این گروه بر این عقیده بودند که اعضای جنبش همواره سعی داشتند با شیوه های مختلف از جذب شدن در یکی از بلوک های قدرت و در نتیجه پیرو شدن از ابرقدرت و تخاصم با اعضای بلوک رقیب بپرهیزند لذا با گرد هم آمدن در جنبشی به نام غیر متعهدها تا حدی توانستند به این اهداف دست یابند اما حال که شوروی و بلوک شرق سقوط کرده است و بلوک غرب نیز با این وضعیت دیگر معنا و وضعیت پیشین را ندارد در نتیجه ضرورتی برای ادامه یافتن جنبش عدم تعهد وجود ندارد. این دیدگاه در برابر دیدگاه موافقین ادامه حیات جنبش عدم تعهد مهمترین موضوع مطروحه در نخستین اجلاس پس از دوران جنگ سرد در جاکارتا بود. که در نهایت اعضا بر تداوم فعالیت های جنبش عدم تعهد با توجه به موضوعات و مسائل جدید در جامعه جهانی تاکید کردند و در نتیجه شاهد آن هستیم که اجلاس عدم تعهد هفت دوره پیاپی دیگر در شهرهای جاکارتای اندونزی (1992)، کارتاگینای کلمبیا (1995)، دوربان آفریقای جنوبی (1998)، کوالالامپور مالزی (2002)، هاوانای کوبا (2005)، شرم الشیخ مصر (2009) و تهران (2012)  نیز برگزار می شود و به رغم آنکه در برخی دوره ها شاهد افول تعداد شرکت کنندگان هستیم اما به ناگاه در اجلاس تهران کشورها و سازمان های بین المللی بیشتری نسبت به دوره های قبل در آن شرکت می کنند. اما چه مسائل و موضوعاتی باعث شده است تا از یکسو جنبش عدم تعهد به حیات خود ادامه دهد و از سوی دیگر بر تعداد اعضای آن افزوده شود؟

یکجانبه گرایی خطر دوران پساجنگ سرد

اندیشمندان روابط بین الملل و علوم سیاسی بر جهان پساجنگ سرد نامهای مختلفی از جمله عصر سلسله مراتبی، عصر رهبری هژمونیک آمریکا و … نهاده اند. حذف اتحاد جماهیر شوروی از گردونه ابرقدرتی و اذعان به افزایش نقش و تاثیرات بین المللی ایالات متحده آمریکا و برنامه های این کشور برای ایجاد یک نظم جدید طبق منافع و نظرات خود تقریباً شالوده اصلی نامها و مباحث دوران جدید از سوی اندیشمندان مختلف بوده است. در نتیجه سیاست خارجی این کشور در قبال مناطق و مسائل مختلف جهان خود تبدیل به یک منبع بزرگ نگرانی در میان کشورهای عضو جنبش عدم تعهد و بسیاری از کشورهای خارج شده از بلوک شرق از جمله روسیه (وارث اصلی اتحاد جماهیر شوروی) شده است.

اقدامات آمریکا و برخی از متحدانش همچون انگلستان و استرالیا در قبال مساله بالکان و عراق و اقدام یکجانبه این کشورها بدون جلب نظر سازمان ملل متحد و شورای امنیت در اتخاذ راهکار نظامی و حمله به آنها باعث شده است تا بسیاری از کشورهای جهان اینبار خود را در برابر خطر جدید و جدی دیگری بنام یکجانبه گرایی بر اساس منافع خاص یک یا چند کشور محدود بدون رد نظر گرفتن آرای جامعه جهانی و سازمان ملل متحد ببینند. این روند در مورد حمله سال 2003 آمریکا به عراق به بهانه انهدام تسلیحات کشتار جمعی تشدید بیشتری یافت چراکه دولتمردان آمریکایی حتی نتوانستند که افکار عمومی داخل آمریکا را نیز با خود همراه سازند اما به رغم مخالفت های گسترده داخلی و جهانی به عراق حمله بردند و نظام حاکم بر آن کشور را به بهانه حمایت از تروریسم و تکثیر تسلیحات کشتار جمعی ساقط کردند بهانه ای که هرگز آمریکایی ها نتوانستند شواهد محکمه پسندی برای اثبات آن در عراق پیدا کنند و در نتیجه حتی متهم به فریب پارلمان، رسانه های بین المللی و … نیز شدند.

چشم انداز پیش رو

در کنار مهار سیاست های یکجانبه گرایی آمریکا و متحدانش، وجود مسائل و مشکلات متعدد دیگر از جمله تروریسم، صلح و امنیت، اصلاح ساختار سازمان ملل متحد، ترویج دموکراسی و حقوق بشر، مواد مخدر، توسعه و … که دارای اهمیت های جهانی و یا دست کم منطقه ای هستند باعث شده است تا همچنان کشورهای عضو جنبش عدم تعهد بر ضرورت حیات این جنبش در دوران پساجنگ سرد تاکید کنند.

عدم توان سازمان ملل متحد برای مهار حمله آمریکا به عراق و یا اتخاذ تحریم های یکجانبه این کشور علیه برخی دیگر از اعضای سازمان و نیز محدود و اسیر شدن بسیاری از آرای مطرح شده در شورای امنیت در منافع و مقاصد سیاسی و اقتصادی پنج کشور عضو دائم شورا باعث شده است تا امروزه دولت های عضو جنبش عدم تعهد اهداف جدید و مهمی جهت سازماندهی و افزایش هماهنگی هرچه بهتر میان خود و فشرده کردن صفوف اتحادشان در نظر گیرند و بکوشند تا ارزش ها، منافع و آرمان های جهانشمول تبدیل بر اصول و ارزش های تاثیر گذار بر مناسبات بین المللی در جهان شود. لذا مجموعه این عوامل دست به دست هم داده اند تا جنبش عدم تعهد در دوران پساجنگ سرد نه تنها از اهمیتش کاسته نشود بلکه با تعریف اهداف و ماموریتی جدید برای خود، در جهت تحدید و تعدیل یکجانبه گرایی کشورها، گسترش صلح و امنیت و … گام بردارد در همین راستا به نظر می رسد اجلاس تهران و مباحثی که در آن از سوی کشورهای مختلف و مهمی همچون هندوستان، ایران، ونزوئلا و … مطرح شد می تواند نقطه عطفی تاریخی برای نیل به این اهداف باشد.

 

مطالب مرتبط