دکتر معصومه محمدی
پژوهشگر مسائل بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
مقدمه
منطقه قفقاز جنوبی، همواره بهعنوان یکی از نقاط کانونی در معادلات ژئوپلیتیکی اوراسیا شناخته شده و از اهمیت ویژهای برای قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برخوردار بوده است. در این میان، روابط فیمابین روسیه و جمهوری آذربایجان، بهرغم همکاریهای گذشته، در سالهای اخیر بهویژه پس از جنگ دوم قرهباغ (2020)، وارد مرحلهای از پیچیدگی و چالش شده است. این تحولات با دگرگونیهای ساختاری در نظم بینالملل ، ابعاد تازهای یافتهاند. پس از پایان جنگ ۲۰۲۰ قرهباغ، روسیه با اعزام نیروهای حافظ صلح، نقشی کلیدی در مدیریت پساجنگ ایفا کرد. با این حال، تحولات بعدی از جمله فروپاشی عملی وضعیت خودمختاری قرهباغ، کاهش حضور روسیه در منطقه، و نزدیکی فزاینده باکو به بلوک غرب و رژیم تل آویو، منجر به افزایش شکاف سیاسی و بیاعتمادی متقابل میان دو کشور شده است. سیاستهای تهاجمیتر آذربایجان در قالب پروژههای راهبردی حملونقل و انرژی، و گسترش همکاریهای نظامی با ترکیه و اسرائیل، از سوی مسکو بهعنوان تهدیدی علیه نفوذ تاریخی خود در قفقاز تلقی شده است. در مقابل، روسیه تلاش کرده تا با استفاده از اهرمهای ژئوپلیتیکی، از جمله روابط با ارمنستان، ایران و گروههای فشار منطقهای، جایگاه خود در قفقاز را بازسازی کند. با توجه به گسترش رقابت ژئوپلیتیکی در منطقه، بهویژه نقش فزاینده چین و اتحادیه اروپا در مسیرهای ترانزیتی جدید، تنشهای جاری میتوانند پیامدهای عمیقی برای توازن منطقهای و ثبات ژئوپلیتیکی اوراسیا به همراه داشته باشند.
۱. زمینههای تاریخی و راهبردی روابط روسیه و جمهوری آذربایجان
روابط فیمابین روسیه و جمهوری آذربایجان ریشه در تاریخ پرتنش و در عین حال پیچیدهای دارد که طی سدههای اخیر از رقابتهای امپراتوری گرفته تا منازعات پساشوروی را شامل میشود. در دوران شوروی، آذربایجان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی محسوب میشد و پس از فروپاشی در سال ۱۹۹۱، هرچند بهطور رسمی مستقل شد، اما در عمل همچنان در حوزه نفوذ سنتی روسیه باقی ماند. با این حال، باکو از ابتدای استقلال کوشید تا در راستای تأمین منافع ملی خود، از سیاست موازنهگرایانه میان قدرتهای منطقهای بهره گیرد و روابط خود را همزمان با روسیه، ترکیه، غرب و اسرائیل گسترش دهد. روسیه از ابتدای دهه ۹۰ میلادی تلاش کرد تا با تکیه بر نفوذ سنتی خود در قفقاز جنوبی، از بروز خلأ قدرت در منطقه جلوگیری کند. روسیه قفقاز جنوبی را بخش مهمی از حوزه نفوذ خود میداند. نقش آن در مناقشه قرهباغ میان ارمنستان و آذربایجان نیز مؤید همین راهبرد بوده است. در جنگ اول قرهباغ (1992–1994)، روسیه نقشی دوگانه داشت و به هر دو طرف کمکهایی غیرمستقیم ارائه کرد، اما در سالهای بعد با محور قرار دادن حفظ صلح، کوشید موقعیت خود را بهعنوان میانجی تثبیت کند. در سالهای پیش از جنگ دوم قرهباغ (2020)، روابط روسیه و آذربایجان در سطح قابل قبولی از همکاری قرار داشت. قراردادهای متعدد در حوزه انرژی، حملونقل و تسلیحات، گویای تلاش دو کشور برای تداوم نوعی از موازنه عملگرایانه بود. در عین حال، روسیه همواره نسبت به نزدیکی بیش از حد آذربایجان به ساختارهای غربی نظیر ناتو و نیز همکاریهای امنیتی با اسرائیل و ترکیه حساسیت نشان داده است. پس از جنگ ۲۰۲۰ قرهباغ، روسیه موفق شد از طریق استقرار نیروهای حافظ صلح در کریدور لاچین، نقش امنیتی خود را در منطقه تثبیت کند. این حضور، در نگاه نخست، نوعی موفقیت ژئوپلیتیکی برای کرملین محسوب میشد؛ زیرا به آن امکان میداد بدون مداخله مستقیم نظامی، نوعی توازن شکننده را در قفقاز حفظ کند. اما روندهای بعدی بهویژه حملات سریع و یکجانبه آذربایجان در سپتامبر ۲۰۲۳ برای تسلط کامل بر قرهباغ و خروج عملی نیروهای روسی از منطقه، موجب شد تا این معادله به نفع باکو تغییر کند و نوعی بیاعتمادی آشکار میان دو طرف شکل گیرد . همزمان، آذربایجان در تلاش برای تبدیلشدن به یکی از هابهای اصلی انرژی اروپا، کوشید روابط خود با اتحادیه اروپا و اسرائیل را تقویت کند و در حوزههای امنیتی و نظامی نیز به ترکیه اتکا یابد. این رویکرد آذربایجان، که نشانگر گرایش به بلوک غرب و ناتو می باشد ، در تضاد با سیاستهای سنتی روسیه در قفقاز است و می تواند منجر به تضعیف موقعیت ژئوپلیتیکی مسکو در منطقه شود .
۲. دلایل تنش در روابط دو طرف در سالهای ۲۰۲۴–۲۰۲۵
روابط میان روسیه و جمهوری آذربایجان از اواخر سال ۲۰۲۳ وارد فاز تنشآلود تازهای شد که در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ به نقطه اوج رسید. این تنشها را نمیتوان صرفاً در چارچوب اختلافات دوجانبه تفسیر کرد، بلکه باید آنها را در بستر تحولات ساختاری نظام بینالملل، تضعیف موقعیت روسیه در سطح منطقهای و بینالمللی، و سیاستهای چندجانبهگرایانه آذربایجان در تعامل با بازیگران رقیب تبیین کرد.
۲.۱. تضعیف موقعیت راهبردی روسیه پس از جنگ اوکراین؛ یکی از مهمترین متغیرهای مؤثر بر بروز شکاف میان باکو و مسکو، تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی روسیه پس از تداوم جنگ اوکراین است. منابع امنیتی غربی بر این باورند که در پی تمرکز کامل روسیه بر جبهههای شرقی و جنوبی اوکراین، ظرفیت این کشور برای ایفای نقش فعال در قفقاز بهشدت محدود شده است. این خلأ قدرت، بهویژه پس از خروج عملی نیروهای حافظ صلح روسیه از قرهباغ در اواخر ۲۰۲۳، فرصتی برای باکو ایجاد کرد تا بدون مداخله مسکو، سیاست «پاکسازی کامل قرهباغ از نیروهای ارمنی» را اجرایی کند.
۲.۲. نزدیکی راهبردی باکو به ترکیه، اسرائیل و ناتو؛ یکی دیگر از مؤلفههای تنشزا، گسترش همکاریهای نظامی و امنیتی آذربایجان با بازیگران غربگرا و منطقهای نظیر ترکیه، اسرائیل و ناتو است. آذربایجان طی سال ۲۰۲۴ قراردادهای جدید تسلیحاتی با اسرائیل امضا کرد و رزمایشهای مشترک با نیروهای ترکیه و ناتو را افزایش داد. این در حالی است که روسیه همواره نسبت به افزایش نفوذ غرب در قفقاز جنوبی حساس بوده و این تحولات را تهدیدی مستقیم علیه «حوزه نفوذ طبیعی» خود قلمداد میکند. همکاری اطلاعاتی و نظامی میان باکو و تلآویو که در قالب انتقال پهپاد، سامانههای شنود و فناوریهای سایبری شکل گرفته، در کنار حضور شرکتهای غربی در پروژههای انرژی دریای خزر، از دید مسکو نوعی چرخش راهبردی باکو بهسوی محور غرب تلقی میشود . این در حالی است که آذربایجان با تقویت نقش خود در تأمین انرژی اروپا (بهویژه گاز جایگزین روسیه)، عملاً به یک ابزار ژئوپلیتیکی در سیاست مهار روسیه تبدیل شده است.
۲.۳. فروپاشی نظم پساجنگ قرهباغ و ناکارآمدی روسیه؛ در پی فروپاشی عملی دولت خودخوانده آرتساخ و ادغام کامل قرهباغ به ساختار حقوقی آذربایجان، دولت باکو بر این باور بود که دیگر نیازی به نقشآفرینی نظامی روسیه در منطقه وجود ندارد. در این دوره، سیاستمداران آذربایجانی صراحتاً عملکرد روسیه را در حمایت از آتشبس و امنیت ارامنه «ناموفق و جانبدارانه» توصیف کردند . در مقابل، روسیه نیز از موضعی انتقادی، آذربایجان را به نقض توافقات ۲۰۲۰ و اقدامات یکجانبه تهدیدکننده ثبات منطقهای متهم کرد.
۲.۴. رقابت مسیرهای ترانزیتی و ابتکارهای حملونقل منطقهای؛ رقابت میان دو کشور در زمینه مسیرهای حملونقل و ترانزیت نیز بهعنوان عامل مهمی در افزایش تنشها عمل کرده است. پروژههای ترانزیتی چون کریدور میانی زنگزور کوریدور (با حمایت ترکیه و باکو) و پروژههای اتصال دریای خزر به اروپا، همگی با منافع استراتژیک روسیه در تضاد هستند. آذربایجان از طریق این مسیرها میکوشد تا جایگاه خود را بهعنوان گره حیاتی اتصال آسیای مرکزی به اروپا تثبیت کند، در حالیکه روسیه در تلاش است این روندها را تحت کنترل یا نظارت ساختارهای تحت رهبری خود نظیر اتحادیه اقتصادی اوراسیا قرار دهد.
۳. رویکرد روسیه: بازتعریف نقش ژئوپلیتیکی در قفقاز جنوبی
تحولات شتابگرفته در منطقه قفقاز جنوبی، بهویژه پس از تسلط کامل جمهوری آذربایجان بر قرهباغ در اواخر ۲۰۲۳ و خروج نیروهای حافظ صلح روسیه، موجب شده است روسیه به بازتعریف جایگاه ژئوپلیتیکی خود در این منطقه راهبردی روی آورد. کرملین که همواره قفقاز جنوبی را بخشی از «حوزه نفوذ نزدیک» خود تلقی میکرد، اکنون با ائتلافهای نوظهور، چرخشهای ژئواستراتژیک و کاهش نقش سنتیاش در مواجهه است.
۳.۱. بازگشت به سیاست موازنهگری میان ایران و ارمنستان؛ در واکنش به کاهش نفوذ خود در باکو و اخراج تدریجی از معادلات آذربایجان، روسیه تلاش کرده از طریق تعمیق همکاری با ایران و ارمنستان، موازنه جدیدی در منطقه ایجاد کند. مسکو و تهران در سال ۲۰۲۴، همکاریهای امنیتی و نظامی خود را در قفقاز افزایش داده و ضمن مخالفت با کریدور زنگزور که قرار است جمهوری آذربایجان را به نخجوان متصل کند، آن را تهدیدی علیه مرزهای ایران و محور مقاومت دانستند. این سیاست روسیه، همراستا با تلاش برای کنترل ژئوپلیتیکی مسیرهای ترانزیتی است که از خاک ایران عبور میکنند و میتوانند جایگزین کریدورهای مورد حمایت ترکیه شوند. در این راستا، مسکو کوشیده از طریق فشار دیپلماتیک و حمایت از اعتراضهای داخلی در ارمنستان علیه رویکرد غربگرایانه دولت پاشینیان، جایگاه سنتی خود در ایروان را بازیابی کند. این موازنهگری همزمان با تشدید تقابل روسیه با ناتو در جبهه اوکراین، بخشی از راهبرد بازدارنده ژئوپلیتیکی کرملین در قفقاز جنوبی بهشمار میرود.
۳.۲. بهرهگیری از ابزارهای اقتصادی و انرژی؛ روسیه همچنین تلاش کرده تا با استفاده از اهرمهای انرژی، زیرساختهای حملونقل و تجارت منطقهای، نفوذ خود را بازسازی کند. بهرغم کاهش حضور نظامی، مسکو همچنان سهم مهمی در خطوط انتقال انرژی قفقاز به اروپا دارد و بخشی از صادرات نفت خام آذربایجان از طریق سیستم خط لوله بیپی (BTC) و دیگر زیرساختهای مشترک انجام میشود. افزون بر این، وابستگی جمهوری آذربایجان به واردات برق، گاز و غلات از روسیه، اهرمهایی برای اعمال فشار اقتصادی فراهم کرده است. در سال ۲۰۲۵، کرملین با اتخاذ سیاستهای محدودکننده در حوزه تجارت زمینی، از جمله انسداد موقت برخی مسیرهای ترانزیتی به آسیای مرکزی، بهنوعی هشدار غیرمستقیم به باکو در خصوص تبعات راهبرد تقابلی آن صادر کرد. این اقدامات نشانگر آن است که روسیه با استفاده از ابزارهای ژئواقتصادی برای توازنسازی منطقهای سوق یافته است.
۳.۳. تلاش برای بازآفرینی نقش امنیتی در ساختارهای منطقهای؛ با کاهش اعتبار نیروهای حافظ صلح روسیه، مسکو تلاش کرده از طریق ساختارهای امنیتی چندجانبه نظیر سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU)، جایگاه خود را بازآفرینی کند. گرچه جمهوری آذربایجان عضو این سازمانها نیست، اما روسیه از طریق گسترش همکاریهای چندجانبه با ارمنستان، ایران، قزاقستان و قرقیزستان، میکوشد نوعی مهار غیرمستقیم بر تحرکات باکو و نفوذ بلوک غرب در منطقه اعمال کند. همزمان، رسانههای روسی و نهادهای امنیتی این کشور، در سطح گفتمانسازی نیز رویکرد باکو را بهعنوان «ابزار غرب در قفقاز» معرفی کردهاند و آن را در تعارض با ثبات اوراسیایی تفسیر میکنند. این سیاستسازی رسانهای در کنار تحرکات دیپلماتیک کرملین برای نزدیکی مجدد با ایروان و تهران، نشان از تلاش روسیه برای احیای «جغرافیای نفوذ ژئوپلیتیکی» از مسیر غیرنظامی دارد.
۴. رویکرد جمهوری آذربایجان: استقلال راهبردی یا بازی با ابرقدرتها؟
در برابر تغییرات ژئوپلیتیکی و کاهش نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی، جمهوری آذربایجان با اتخاذ یک سیاست فعال و چندلایه، در تلاش برای بازتعریف نقش خود در نظم امنیتی و اقتصادی منطقهای است. این رویکرد نه بهصورت تقابل آشکار با مسکو، بلکه در قالب ترکیبی از توازنسازی، تقویت ائتلافهای چندجانبه و بهرهبرداری هوشمندانه از ضعف رقبای منطقهای دنبال میشود.
۴.۱. تثبیت دستاوردهای نظامی و پایان وضعیت نیمهمستقل قرهباغ؛ پس از پیروزی قاطع نظامی در سپتامبر ۲۰۲۳ و فروپاشی دولت خودخوانده آرتساخ، جمهوری آذربایجان درصدد بازگرداندن کامل حاکمیت ملی بر مناطق آزادشده برآمد. این روند با خروج تدریجی نیروهای روسی و تسلط بر کریدور لاچین تکمیل شد. باکو با اتکا به مشروعیت بینالمللی بر تمامیت ارضی خود، تلاش کرد پرونده قرهباغ را از یک بحران امنیتی به یک موضوع داخلی بدل کند. در همین راستا، دولت علیاف از سال ۲۰۲۴ بهطور رسمی تمامی نهادهای شبهدولتی ارمنی در قرهباغ را منحل و روند «بازسازی و اسکان» مناطق آزادشده را آغاز کرد. این اقدامات، در نگاه نخست، حفظ تمامیت ارضی و تقویت انسجام ملی را هدف داشت، اما از منظر ژئوپلیتیکی نیز حاوی پیامی روشن به مسکو بوده است. آذربایجان دیگر نیازی به نقشآفرینی روسیه در مدیریت بحرانهای داخلیاش نمیبیند.
۴.۲. بهرهبرداری از شکافهای روسیه و غرب در مسیر نزدیکی بیشتر به بلوک غرب؛ باکو بهخوبی از رقابت ساختاری میان روسیه و غرب در فضای اوراسیا آگاه است و از این وضعیت برای تقویت موقعیت خود بهرهبرداری میکند. در سالهای اخیر، جمهوری آذربایجان با انعقاد قراردادهای گازی با اتحادیه اروپا و ایفای نقش در پروژههای انرژی جایگزین روسیه، بهویژه در قالب Southern Gas Corridor، توانست از منظر بروکسل بهعنوان شریک قابل اتکا برای امنیت انرژی اروپا معرفی شود. افزون بر این، نزدیکی با ناتو و اسرائیل در حوزههای امنیت سایبری، تبادل اطلاعات و آموزش نظامی، بخشی از سیاست چندلایه باکو برای کاهش وابستگی به روسیه، و نزدیکی به بلوک غرب و افزایش چانهزنی بینالمللی آن محسوب میشود. باکو، در عین حال، از حمایت ترکیه نیز بهعنوان متحدی منطقهای و همزبان بهره میبرد؛ اتحاد نظامی آذربایجان-ترکیه که در چارچوب پیمان شوشا (2021) آغاز شد، در سالهای اخیر تقویت شده و به یکی از ارکان بازدارندگی در برابر فشارهای روسیه و ایران بدل گشته است.
۴.۳. سیاست چندقطبیگرایی فعال: از چین تا جهان ترک؛ در کنار گرایش به غرب، آذربایجان تلاش کرده است روابط اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود را با سایر قدرتها از جمله چین نیز توسعه دهد. مشارکت فعال در پروژه «یک کمربند یک راه» و تبدیل شدن به حلقهای حیاتی در کریدور میانی (Middle Corridor) که آسیای مرکزی را از طریق دریای خزر به ترکیه و اروپا متصل میسازد، بخشی از این راهبرد است. همزمان، باکو در چارچوب سازمانهای ترکمحور مانند سازمان کشورهای ترک، میکوشد هویت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود را با دولتهای ترکزبان آسیای میانه پیوند دهد. این همگرایی، ضمن کاستن از انزوای راهبردی آذربایجان، ابزار قدرت نرم و نفوذ منطقهای را برای باکو تقویت کرده است. در واقع، آذربایجان در حال تبدیلشدن به نقطه اتصال سه قدرت جهانی (غرب، چین و روسیه) است.
۴.۴. نگاه فرصتمحور به کم رنگ شدن نقش روسیه؛ باکو، برخلاف بسیاری از تحلیلگران که از خطر خلأ قدرت در قفقاز میگویند، کم رنگ شدن نقش روسیه را بهمثابه یک فرصت تاریخی برای تثبیت موقعیت خود و بازتعریف نظم امنیتی منطقهای تلقی میکند. در این راستا، آذربایجان از طریق ابتکارهای دیپلماتیک، رسانهای و اقتصادی میکوشد نقش خود را از «بازیگر حاشیهای» به «محور تعاملات اوراسیایی» ارتقا دهد. این نگاه فرصتمحور البته با مخاطراتی همراه است، از جمله تنش با ایران، فشار روسیه، و وابستگی به بازیگران ناپایدار مانند ترکیه یا غرب.
به طور کلی، تحولات پرشتاب در روابط روسیه و جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر، نشان از بازتعریف نظم امنیتی و ژئوپلیتیکی در قفقاز جنوبی دارد. منطقهای که همواره در کانون رقابت میان قدرتهای منطقهای و جهانی بوده، اکنون با چرخشهای بنیادین در نقش و موقعیت بازیگران اصلی خود مواجه شده است. کاهش نفوذ روسیه در پی جنگ اوکراین، گسترش حضور ناتو و ترکیه، و فعالسازی سیاستهای تهاجمی از سوی باکو، موجب بر هم خوردن موازنه سنتی قدرت شده و نوعی «نظم نوپدید و ناپایدار» در حال شکلگیری است. در این فرآیند، روسیه که تا پیش از این خود را ضامن ثبات و توازن در قفقاز میدانست، اکنون با ائتلافهای جدید و بازیگران مستقلتری مانند آذربایجان روبهرو است که حاضر به تبعیت از رویکردهای کرملین نیستند. واکنش روسیه نیز از تلاش برای بازسازی حضور نظامی، به بهرهگیری از ابزارهای ژئواقتصادی، دیپلماتیک و ائتلافسازی با ایران و ارمنستان تغییر یافته است. این تغییر، نه از سر اراده، بلکه به دلیل محدودیتهای ساختاری و فشارهای چندجانبه در جبهههای دیگر مانند اوکراین و شرق اروپا بوده است. در مقابل، جمهوری آذربایجان با تکیه بر دستاوردهای نظامی خود در قرهباغ، و همچنین بهرهبرداری از فرصت تضعیف روسیه، در حال تثبیت موقعیت خویش بهعنوان یک بازیگر مستقل و تأثیرگذار در تلاقی مسیرهای انرژی، ترانزیت و ژئوپلیتیک است. این رویکرد اگرچه برای باکو فرصتهایی مهمی ایجاد کرده، اما در عین حال، مخاطرات متعددی از جمله افزایش تنش با ایران، وابستگی به ترکیه و احتمال واکنشهای سختافزارانه از سوی مسکو را نیز در پی دارد.
با توجه به الگوهای جاری، میتوان سه سناریوی احتمالی برای آینده روابط روسیه و آذربایجان ترسیم کرد:
- تقابل سرد و رقابت پایدار: در این حالت، دو کشور وارد رقابتی ساختاری میشوند که نه به رویارویی نظامی مستقیم، بلکه به نبردهای ژئوپلیتیکی در قالب پروژههای انرژی، دیپلماسی منطقهای و جنگ نرم منتهی خواهد شد.
- بازگشت به موازنه تاکتیکی: اگرچه محتملتر در کوتاهمدت نیست، اما در صورت مصالحه میان روسیه و غرب یا کاهش نقش ناتو در قفقاز، امکان بازسازی نوعی همکاری عملگرایانه میان باکو و مسکو وجود دارد، مشابه آنچه در دهه ۲۰۱۰ مشاهده شد.
- تشدید تنش و واگرایی آشکار: در این سناریو، باکو بهطور کامل به محور غرب، ترکیه و اسرائیل میپیوندد و روسیه در واکنش، اقدام به مهار سختافزاری یا حتی تحریک بیثباتی در مرزهای جنوبی آذربایجان میکند.
نقش بازیگران ثالث
نباید از نقش بازیگران ثالث غافل شد. ایران، ترکیه، اتحادیه اروپا، اسرائیل و چین، هر یک بسته به منافع ژئوپلیتیکی خود، میتوانند بر تعمیق یا کاهش تنشهای دوجانبه میان روسیه و آذربایجان تأثیرگذار باشند. از جمله، موضعگیری ایران در قبال کریدور زنگزور و نزدیکی آذربایجان به رژیم صیهون، عنصری مهم در پازل منطقهای است که میتواند وزن موازنه را تغییر دهد.
در نهایت، رقابت میان روسیه و جمهوری آذربایجان دیگر صرفاً منازعهای دوجانبه نیست، بلکه آینهای از تحولات ژئوپلیتیکی بزرگتری در نظم جهانی در حال گذار است. چگونگی مدیریت این رقابت، نهتنها آینده قفقاز جنوبی، بلکه مسیر توازن قدرت در اوراسیا را نیز رقم خواهد زد. در چنین شرایطی، سیاست خارجی مبتنی بر توازن هوشمند، کاهش تنشهای منطقهای و افزایش مکانیسمهای دیپلماسی چندجانبه، ضرورت حیاتی برای صلح پایدار در منطقه است.
منابع
Al Jazeera. (2024). Russia and Iran Slam Azerbaijan’s Corridor Plan as Destabilizing. https://www.aljazeera.com
Blank, S. (2024). Russia’s Waning Influence in the South Caucasus. The Jamestown Foundation.
Broers, L. (2024). Russia’s Response to Armenia’s Western Turn. Caucasus Analytical Digest.
Cornell, S. E. (2024). The Geopolitics of the South Caucasus After Nagorno-Karabakh. Central Asia-Caucasus Institute.
Diesen, G. (2023). Great Power Politics in the South Caucasus: The Eurasian Transit Battle. Routledge.
International Crisis Group. (2024). Nagorno-Karabakh: Post-War Realities. https://www.crisisgroup.org
Kucera, J. (2025). Azerbaijan’s Foreign Policy: Pivoting East and West Simultaneously. Eurasianet.
Shaffer, B. (2023). Azerbaijan-Israel Relations and Regional Security in the South Caucasus. Journal of Strategic Studies, 46(2), 157–174.
Kucera, J. (2025). Azerbaijan’s Foreign Policy: Pivoting East and West Simultaneously. Eurasianet.