مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

آینده راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس مدل روندپژوهی

اشتراک

دكتر ابراهيم طاهري

استاد دانشگاه و پژوهشگر روابط بين الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح– ipce

 

مقدمه

ایران عمری به درازای تاریخ دارد و در طول این تاریخ پرمایه، همواره تلاش کرده نقشی در خور نام خویش در فراتر از مرزهای جغرافیایی اش ایفا کند. گویی نقش آفرینی در محیط پیرامون در وجود ایرانیان به ودیعه گذاشته شده است. در کشاکش رقابت میان قدرت های بزرگ، ایرانی ها همواره تلاش کرده اند راه خویش را بیابد؛ گهگاه ناموفق و در اکثر مواقع موفق بوده اند. این امر جز از طریق در پیش گرفتن جهت گیری مبتنی بر واقعیت نسبت به جهان بیرون حاصل نشده است.

بزرگترین رمز موفقیت ایرانیان در چگونگی تعامل با جهان بیرون نهفته است؛ پژوهندگان سیاست خارجی به جهت گیری های کلان کشورها نسبت به نظام بین الملل نام راهبرد را می گذارند. سوال پژوهش این است که با لحاظ رویکرد روند پژوهی آینده راهبرد سیاست خارجی ایران بر اساس مدل روندپژوهی چگونه خواهد بود؟. برای پاسخ به این سوال روندهای حاکم بر سیاست خارجی ایران از صفویه تاکنون مورد توجه قرار گرفته است که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.

روند اول: از راهبرد اتحاد و ائتلاف برای خروج پرتغالیها از خلیج فارس تا راهبرد مماشات برای مهار قدرت عثمانی

روندها جهت حرکت پدیده ها در گذر زمان را به ما نشان می دهند. به تعبیری تحلیل روند بدون درک گذشته، تامل در وضعیت حال و ژرف اندیشی نسبت به آنچه که در آینده قرار است رخ دهد امکان پذیر نیست. به همین خاطر است که برای تحلیل راهبرد سیاست خارجی ایران شاید باید نقطه آغاز این روند را به قبل از جمهوری اسلامی ایران برگردانیم؛ یعنی جایی که به زعم بسیاری از پژوهشگران اولین دولت ملی ایران، پادشاهی صفوی در 1502 میلادی در کنار امپراطوری عثمانی توسط شاه اسماعیل صفوی پایه گذاری شد. شاه صفوی یعنی عباس برای دستیابی به امنیت با دو مشکل بزرگ روبرو بود؛ مشکل اول به حضور پرتغالی ها در خلیج فارس بر می گشت و مشکل دوم به وجود یک امپراطوری بزرگ یعنی عثمانی مرتبط بود که بیش از 400 سال همه تلاش خود را به کار بسته بود تا اروپا را تسخیر کند تا وین هم پیش رفته بود اما موفق به تسخیر کامل اروپا نشده بود؛ شکست راهبرد تسخیر اروپا باعث توجه به بخش شرقی امپراطوری یعنی ایران شد و در نتیجه جنگی که میان صفویه و عثمانی رخ داد بخش های کردنشین امروزی کشورهای ترکیه، عراق و سوریه از ایران جدا شدند. ایران برای مهار این تهدید بزرگ و همچنین بیرون کردن پرتغالی ها از خلیج فارس بناچار دست به سوی انگلیسی ها دراز کرد. در مورد اول ایران موفق شد با همکاری این قدرت بزرگ، پرتغالی ها را از خلیج فارس بیرون کند اما در مورد دوم با وعده وعیدهای اروپایی ها روبرو بود و نتوانست کاری از پیش برد و در آخر بهترین راهکار را حل و فصل مستقیم اختلاف با همسایه خویش یعنی عثمانی در قالب عهدنامه قصر شیرین جستجو کرد. بنابراین دوگانه ائتلاف بر علیه دشمن مسیحی یعنی پرتغال با بریتانیا و مماشات با دشمن ایدئولوژیک یعنی عثمانی باعث تأمین امنیت پادشاهی صفوی شد. البته نبایستی از درایت شاهان صفوی و قدرت ایران در استفاده از ظرفیت های خویش غافل بود. 

روند دوم: از ناتوانی راهبردی قاجاریه در برابر انگلیس و روسیه تا راهبرد اتحاد و ائتلاف محمدرضا شاه با امریکا

در ضعف سلسله های بعد از صفویه به ویژه قاجارها، راهبرد سیاست خارجی ایران کاملا به خدمت منافع روسیه و انگلستان به عنوان دو قدرت بزرگ قرن 19 میلادی در آمد. جایی که جسم نحیف ایران از شمال توسط روسیه مورد تهاجم واقع شد و در جنوب توسط بریتانیایی ها آماج حمله بی امان بود. در این میان دولت به تعبیر عجم اغلو ورشکسته قاجار از در پیش گرفتن یک راهبرد متوازن در سیاست خارجی ناتوان بود، هر تلاشی از سوی دولتمردان قاجار با فشاری از جانب یکی از این دو قدرت روبرو می شد، دایره نفوذ روسیه و انگلیس در ایران قاجاری آنچنان پیش رفت که یکی طرفدار مشروطیت (انگلیسی ها) و دیگری مخالف (روسها) آن گشت و در نهایت روسها نماد مشروطیت یعنی مجلس را به توپ بستند تا از نفوذ بیش از پیش رقیب در ایران جلوگیری کنند. تا پایان عصر قاجار وضعیت به همین گونه بود؛ در غیاب یک دولت قدرتمند ایران از یک راهبرد مستقل در سیاست خارجی ناتوان بود. با روی کار آمدن پهلوی البته تلاش هایی برای کاستن از نفوذ بیش از پیش روسیه و انگلیس در امور داخلی و خارجی صورت گرفت که خود را در قالب راهبرد قدرت سوم جلوه گر کرد. جایی که رضاشاه همه تلاش خویش را به کار بست تا با ورد آلمان ها به عرصه سیاسی و اقتصادی ایران از میزان نفوذ دو قدرت گفته شده جلوگیری به عمل آورد و در آخر با در پیش گرفتن راهبرد بی طرفی طی جنگ جهانی دوم، تلاش کرد ایران را از مهلکه جنگ دور نگه دارد اما جایگاه ژئوپلیتیک ایران باعث شد این راهبرد توسط قدرت های بزرگ نادیده انگاشته شود. با روی کار آمدن پهلوی دوم تا 1332 رقابتی میان امریکای تازه وارد و انگلستان با قدمت حضور بیش از 300 سال درگرفت که البته وزن هژمونی نوظهور بر وزن هژمون سایق چربید و ایران مجبور شد در قالب راهبرد ائتلاف و اتحاد با بلوک غرب به ویژه امریکا اهداف سیاست خارجی خویش را دنبال کند.

 

روند سوم: از راهبرد نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی ایران تا تلاش برای اتحاد و ائتلاف با شرق ؟

وقوع انقلاب اسلامی باعث شد ایران از راهبرد ائتلاف با غرب عدول کند و تلاش کند در قالب انگاره نه شرقی و نه غربی به دنبال ایفای نقشی مستقل در نظام بین الملل باشد. طی بیش از 4 دهه از انقلاب اسلامی، ایران تلاش کرد به راهبرد نه شرقی و نه غربی خویش پایبند بماند. اما فشارهای نظام بین الملل به ویژه هژمونی امریکا تاکنون ضربه های سنگینی را بر پیگره راهبرد نه شرقی و نه غربی وارد آورده است. اولین ضربه در زمان محمد خاتمی وارد آمد جایی که در اوج مذاکرات ایران با سه قدرت اروپایی، دولت بوش ایران را در محور شرارت قرار داد. روی کار آمدن احمدی نژاد و تلاش برای نزدیکی به شرق، ضربه دیگری به پیکر راهبرد نه شرقی و نه غربی بود. ایران که تحت تاثیر فشارهای شدید تحریمی نظام بین الملل قرار گرفته بود بناچار با نزدیکی به چین و هند تلاش کرد وضعیت خویش را بسامان کند. فشارهای غربی ها به ویژه امریکایی ها آنچنان زیاد شد که ایران ناچار به اندیشه اتحاد راهبردی با چین و روسیه فرو رفت. هرقدر ایران تلاش می کرد به دو کشور فوق الذکر نزدیک شود آنها از ایران دورتر شدند و در نگاه تاکتیکی آنها نسبت به ایران تغییری حاصل نشد. این وضعیت ادامه داشت تا دولتی اعتدال گرا به ریاست حسن روحانی در ایران روی کار آمد. ناتوانی در جلب توجه چین و هند و روسیه در زمان احمدی نژاد باعث شد ایران به دنبال احیای راهبرد نه شرقی و نه غربی باشد؛ برجام تلاش دستگاه دیپلماسی ایران برای ایجاد توازن با قدرت های شرقی و غربی عالم بود. تا حدودی هم موفقیت آمیز بود، اما ورود ترامپ به کاخ سفید ضربه دیگری به راهبرد نه شرقی و نه غربی بود. از این مقطع زمانی ایرانی ها به این ادراک رسیدند که گشاده رویی در نظام بین الملل حمل بر ضعف می شود و بایستی در قالب اتحادی از قدرت های ضد هژمون تلاش کنند موقعیت خویش را در نظام بین الملل ارتقاء بخشند. بنظر می رسد پیروزی ابراهیم رئیسی در انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری این فرصت را دستگاه تصمیم گیری ایران به وجود آورده است تا از این رهگذر به دنبال اتحاد راهبردی به چین و روسیه به ویژه چین باشند؛ تلاش هایی که نقطه آغاز آن خروج امریکا از برجام است، در این شرایط اگر برجام احیا نشود مهمترین سناریو می تواند پیوند راهبردی ایران و چین در محیط نظام بین الملل باشد. ایران در قالب ابتکار یک کمربند و یک جاده کاملا به دامن چین پناه خواهد برد و شاید شاهد نفوذ روزافزون چین در نظام موازنه قوای منطقه ای خاورمیانه وخلیج فارس باشیم. بنظر می رسد این راهبرد با یک چالش اصلی روبرو باشد. همانگونه که صفویه با باز کردن پای بریتانیا به خاورمیانه و خلیج فارس باعث حضور بیش از 300 سال آنها در این منطقه شد و از این مسیر آسیب های بسیاری بر یکپارچی سرزمینی ایران وارد آمد، جمهوری اسلامی ایران نیز مرتکب اشتباهی راهبردی در این زمینه شود و با هدف مهار نفوذ امریکا در خاورمیانه و خلیج فارس پای چینی ها به این منطقه را باز کند و همین امر دایره نفوذ ایران را با محدودیت جدی روبرو سازد. 

 

 

نتیجه گیری

تاریخ همواره در حال تکرار شدن است، سیاست نیز از این تاریخ تاثیر پذیرفته است. راهبرد سیاست خارجی ایران طی 400 سال اخیر همواره تحت تاثیر فشارهای ناشی از نظام بین الملل و سطح کنشگری ایران در محیط پیرامون قرار داشته است. همه این موارد باعث شده است راهبرد سیاست خارجی ایران تحت تاثیر قرار گیرد. برای مثال پادشاهی صفوی تلاش کرد در قالب راهبرد اتحاد و ائتلاف با بریتانیا، پرتغالی ها را از خلیج فارس بیرون کند و از دشمنی عثمانی ها بکاهد. این راهبرد اگرچه در ارتباط با پرتغالی ها موفقیت آمیز بود اما نتوانست مانع از کینه ورزی ها عثمانی شود. در نتیجه در قالب تاکتیک مماشات ایران موفق شد بیش از 70 سال رابطه ای توام با آرامش را با این قدرت تجربه کند. دولت قاجار در نتیجه ضعفی راهبردی اسیر راهبرد بریتانیا و روسیه بود و هرگونه توان کنشگری از آن گرفته شده بود. پهلوی اول در قالب راهبرد قدرت سوم تلاش کرد استقلال ایران را حفظ کند اگرچه پهلوی دوم در قالب راهبرد اتحاد و ائتلاف تلاش کرد هم امنیت ایران را در برابر غول شوروی تامین کند هم زمینه های توسعه اقتصادی را فراهم آورد. ایران کنونی نیز بنظر می رسد با عدول از استراتژی نه شرقی و نه غربی تلاش کند در آینده به نحو بیشتری به چین و روسیه نزدیک شود تا بتواند به مقابله با حضور و نفوذ امریکا در خاورمیانه و خلیج فارس بپردازد. 

واژگان كليدي: آینده ,راهبرد, سیاست خارجی, جمهوری اسلامی ,ایران ,  مدل روندپژوهی,

دكتر ابراهيم طاهري

مطالب مرتبط