مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

چین از دستیابی به بزرگترین اقتصاد جهان تا ملی گرایی و رشد نظامی

اشتراک

دکتر بهزاد شاهنده

کارشناس و استاد برجسته چين

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

چین و اقتصاد برتر جهان

از تاریخ چهارم دسامبر 2014 چین چین تبدیل به قدرت اول اقتصادی جهان شده است. به طوری که تولید ناخالص داخلی اش بر اساس معیار خریدی که در حال حاضر وجود دارد 6/17 تریلیون دلار است، در حالی که این رقم برای آمریکا 4/17 تریلیون دلار است. این بدان معنی است که چینی ها برای اولین بار از آمریکایی ها پیشی گرفتند. برای بیان بهتر رشد شتابان چین جالب است بدانیم که چهارده سال پیش یعنی در سال 2000 میلادی، آمریکایی ها سه برابر چینی ها کالا تولید می کردند. ولی در حال حاضر شاهد سبقت گرفتن چینی ها و تبدیل شدن آن ها به قدرت اول اقتصادی جهان هستیم. چینی ها از چند سال پیش به بزرگترین کشور تجاری جهان مبدل شده بودند، ولی هنوز اقتصاد اول جهان نبودند. اما این موضوع هم در روز چهارم دسامبر 2014 اتفاق افتاد.

اعلام چین به عنوان قدرت اول اقتصادی جهان طبق آخرین گزارش از سوی صندوق بین المللی پول بود و این گزارش صادر شد. بنابراین ما شاهد رشد شتابان چین در حوزه اقتصادی هستیم. در این حال چین در بودجه سالانه خود حدود 50 2میلیارد برای گسترش نظام آموزش عالی درنظر گرفته است. تعداد دانشگاه های چین در دهه گذشته به حدود دو برابر حدود 2400 دانشگاه رسیده است و حدود 7 میلیون دانشجو دارند. این ها ارقامی به تحلیل درست ما کمک می کنند. درست است که فقط دو دانشگاه از چین در سطح دانشگاه های اول جهان حضور دارند. اما در آینده به جهت سرمایه گذاری بسیار زیادی که در چین انجام می شود، شاهد تعداد بیشتر دانشگاه های چین در سطح بالای دانشگاه های جهان خواهیم بود. در واقع تولید ناخالص داخلی چین که با 7.6 تریلیون دلار در جهان اول شده است امکان دارد در روزهای آینده جواب ندهد اما این فرایند در بلند مدت در سطح نظام بین الملل به بار خواهد نشست. چنانچه انگلیس که ابتدا قدرت اقتصادی گردید و سپس حضوری جهانی پیدا کرد. چین اکنون آمریکا و انگلیس را که حدود 200 سال در صدر اقتصاد جهان بودند را از جایگاه خود خارج کرده است. این امر در سیاست خارج چین نمد یافته است. اکنون شاهد یک حرکت در سیاست خارجی چین هستیم که از حالت محتاطانه با چراغ خاموش و پنهان کردن چراغ در بته ها بیرون آمده است و یک سیاست خارجی مدعی را دنبال می کنند و عقیده دارند چنانچه قاطعانه وارد سیاست بین الملل نشوند نمی توانند چین را به آروزهایش برسانند. تا پیش از این هدف سیاسی خارجی چین توسعه اقتصادی بوده است یعنی توسعه اقتصادی به عنوان موتور حرکت سیاست خارجی چین مطرح بوده است. نوع نگرش چینی ها به آینده در 5 روند ترسیم شده است. اولین روند: روند به سمت چندجانبه گرایی است. در این دنیای چند جانبه که در این مورد به نوعی چالش با آمریکا هم ایجاد می شود. دومین عامل روند به سمت جهانی شدن است، سومین روند به سمت صلح و توسعه و چهارمین روند که بسیار مهم است روندی به سمت اصلاح نظام بین الملل است. زیرا نشان می دهد که نظام بین الملل موجود مورد مورد طلب چینی ها نبوده است. پنجم نیز روندی به سوی شکوفایی هرچه بیشتر در منطقه آسیا پاسفیک است چون حوضه ی اول آن ها بوده و می خواهند در آنجا فعالیت داشته باشند.

 

نگاه چین به ملی گرایی و رشد نظامی

مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد این است که چینی ها برای پر کردن خلأ داخلی به دنبال ملی گرایی رفته اند. در حال حاضر ملی گرایی در چین بسیار تقویت شده است. وقتی ژاپن و چین با هم اختلاف پیدا کردند، به مراکز اقتصادی ژاپن در چین حمله شد و چینی ها خیلی محکم در برابر این حملات ایستادند. البته ژاپنی ها هم از کارت ملی گرایی شان استفاده می کنند. بنابراین در این منطقه تنش خیلی بالاست. البته تنشی که در آن منطقه هست به دلیل اختلاف چین و ژاپن است. چینی ها اعلام کردند که ژاپن به دلیل جنایاتی که علیه مردم چین در زمان اشغال شرق چین اعمال کرده است، هنوز آن عذرخواهی را که باید از چین نکرده است. چینی ها طالب این عذرخواهی هستند. چینی ها به شدت با این موضوع که ژاپن مجددا به یک قدرت نظامی تبدیل شود، مخالف هستند. طبق قانون اساسی ژاپن که توسط آمریکایی ها تدوین شده است، ماده 9 ای در این قانون وجود دارد که در آن جا عنوان می کند ژاپنی ها حق ندارند نیروی دفاعی و مسلح به غیر از نیروهای دفاعی خودی داشته باشند. یعنی نمی توانند خارج از مرزهای خودشان وارد فعالیت های نظامی شوند. آقای شینزو آبه می خواهد تغییری در قانون اساسی و ماده 9 انجام دهد که بتواند با چین برخورد کند ولی مقداری مشکل ساز شده است. همچنین کشور فیلیپین که تنها مستعمره آمریکا بوده است و آمریکایی ها در آن جا پایگاه دارند و قراردادهایی بین این دو کشور هست تنها کشوری است که در این زمینه همراهی می کند ولی بقیه کشورها همراه نیستند. کشور کره جنوبی که حدود 450 میلیارد دلار با چین تجارت دارد به هیچ وجه حاضر نشده در مقابل چین عرض اندام کند. البته کره جنوبی با چین در یک مسئله با هم مشترک هستند و آن این است که هر دوی این کشورها زخم خورده ژاپن در دوران جنگ جهانی دوم هستند. آمریکایی ها در حال حاضر با فیلیپین تجدید قرارداد نظامی داشته اند و با ژاپن هم همکاری نزدیکی دارند. ولی هیچ یک از همسایگان چین در منطقه شرق آسیا و جنوب آسیا به دلیل شناخت کاملا قدرت چین قصد مقابله با چین را ندارند. در همین راستا حدود پنج سال پیش چینی ها متممی را به قانون اساسی خود اضافه کردند و اعلام کردند که حاکمیت مطلق کل دریای جنوبی چین که شامل سلسله جزایر اسکاتلی و پاراسل می شود، متعلق به چین است. چینی ها چنین موضوعی را در قانون اساسی خود آوردند و اعلام کردند که ما به هیچ وجه در مورد حاکمیت این منطقه که منطقه وسیعی تا شمال مالزی و اندونزی را شامل می شود، وارد سازش و گفت و گو نمی شویم. اگر کشورهایی که در این منطقه قرار دارند بخواهند با ما همکاری کنند ما حاضریم در پروژه های مشترک با آن ها همکاری کنیم ولی بحث حاکمیتی را به هیچ وجه قبول ندارند. در این زمینه چین با ژاپن مشکل دارد. به طوری که در اجلاس اخیر اپک که در بیجینگ* برگزار شد، آقای شی جین پینگ بعد از یک سال و نیم برای اولین بار با آقای شینزو آبه ملاقات کرد. یعنی چین در ضمن این که با ژاپن مشکلاتی دارد و فشارهایی را به ژاپن وارد می کند ولی با آن ها قطع رابطه نکرده است. لذا چین به دنبال اعمال قدرت خود در منطقه است.

 

 

*در پایان قرن نوزدهم یک محقق انگلیسی به نام ویدل یک نظام تلفظی را از تلفظ اسامی کلمات چینی را ایجاد کرد. زیرا آن ها احساس می کردند تلفظی که در درون چین استفاده می شود از نظر تلفظ سخت است. چند سال بعد فردی به نام جای، با آقای ویدل همکاری کرد و سیستم تلفظی ویدل- جای را ایجاد کردند که در آنجا پایتخت چین که بیگنیگ بود را به پکن تغییر دادند. این روند تا 79 ادامه داشت بنابراین تا سال 79 با اسامی مانند چوال لای روبه رو هستیم زمانی که تلفظ چینی آن جوی لای می باشد. یا مثلا تلفظ چینی مائوس دونگ که چینی ها مائوتسه دونگ می گویند . در سال 79 زمانی که آقای دنگ شیاآ پینگ قدرت را به دست گرفت به تمامی کشورهای جهانی ها اعلام کرد که نظام تلفظی استعماری ویدل- جای منسوخ گردیده و از این پس همه باید از همان سیستم تلفظی خود چینی ها استفاده کنند. به طور کلی در تمام دنیا به استثنای چند کشور از جمله ایران، همه از کلمه بیگینگ استفاده می کنند. اما متاسفانه ایران هنوز پکن را استفاده کرده درصورتی که این تغییر باید اعمال شود زیرا چینی ها استفاده از سیستم تلفظی استعماری را در مورد کشورشان توهین به خود می دانند .

 

واژگان کلیدی: سیاست خارجی چین، چین و آسیا، روابط چین با آسیا، چین و شرق آسیا، روابط چین و هند، روابط چین و ژاپن، چین و بزرگترین اقتصاد جهان، ملی گرایی چینی، رشد نظامی چین

 

مطالب مرتبط