چشم انداز سیاست خارجی افغانستان و شرایط کنونی -گفتگو با محمد حسین دهقانیان کارشناس افغانستان و پژوهشگر در موسسه ابرار معاصر

فرزاد رمضانی بونش
مرکزبین المللی مطالعات صلح – IPSC
سیاست خارجی هر کشوری همواره پیوستگی ویژه ای با سیاست داخلی آن کشور داشته است و افغانستان نیز از این امر مستثنی نبوده است. در این بین افغانستان هم با توجه به تعیین خطوط اساسی سیاست خارجی کشور، در مطابقت با قانون اساسی سیاست خارجی این کشور نگاهی ویژه به تحولات منطقه ای و بین المللی داشته است. نگاهی که در برخی دوره ها همراه با تضاد نیز بوده است . در این راستا برای درک بیشتری از سیاست خارجی این کشور به گفتگویی با محمد حسین دهقانیان پژوهشگر و نویسنده در موسسه ابرار معاصر پرداخته ایم:
واژگان کلیدی: سیاست خارجی، افغانستان، شرایط کنونی، توانایی ها، چشم انداز، کرزای
مرکز بین المللی مطالعات صلح :چند سال پیش وزارت خارجه ی افغانستان برای نخستین بار اصول سیاست خارجی این کشور را در یازده ماده به عنوان یک سند رسمی تدوین کرد، و بر اصولی همچون اصل عدم مداخله ، باور به صلح جهانی ، اصل حسن همجواری ، احترام به حق حاکمیت ملی استوار ،ایجاد و تقویت روابط نزدیک با کشورهای اسلامی ،دور ماندن از رویارویی و تنش میان قدرت های جهانی و منطقه، مبارزه مشترک با تروریسم و پایان دادن به افراط گرایی بر بنیاد ارزش های مشترک سیاسی، امنیتی و منافع بلند مدت، و روابط نزدیک با قدرت های بزرگ منطقه ای همچون چین، هند و روسیه تاکید شد. در این راستا به نظر شما سیاست خارجی افغانستان تا کنون تا چه حدی توانسته در راستای این اصول حرکت کند؟
سیاست خارجی افغانستان را نمیتوان صرفاً با اتکا به اصول مدون شده در اسناد رسمی یا قانون اساسی این کشور تحلیل کرد. متغیرهای گوناگونی در شکلدهی سیاست خارجی افغانستان تأثیرگذار بودهاند که یکی از ضعیفترین آنها، اسناد مدون وزارت خارجه یا قانون اساسی است. در این میان، متغیرهای بسیار مهمتری همچون رویدادهای تاریخی تأثیرگذار بر سیاست خارجی و نقاط عطف تاریخی افغانستان، موقعیت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک این کشور، نقش تعیین کننده آمریکا در یک دهه گذشته بر سیاست خارجی افغانستان و … باید مورد توجه جدی قرار گیرند. از سوی دیگر، طی دهه گذشته افغانستان به ندرت توانسته ابتکار سیاست خارجی بر مبنای اصول مندرج در سند رسمی مذکور را به اجرا گذارد و همچون بسیاری از کشورهای ضعیف دیگر، بیشتر یک سیاست خارجی منفعلانه داشته است. اگر بخواهیم عملکرد سیاست خارجی حامد کرزای را بسنجیم، باید بگوییم گرایش به سمت قدرتهای بزرگ در یک سال اخیر به خوبی مشهود بوده و هر چه به زمان خروج نیروهای خارجی در پایان سال 2014 نزدیکتر میشویم، با امضای موافقتنامههای راهبردی با آمریکا، هند، چین، آلمان، فرانسه، ایتالیا، انگلیس و استرالیا، این گرایش به خوبی نمایان میشود. بنابراین، کفه ترازوی سیاست خارجی افغانستان بیشتر به نفع قدرتهای بزرگ سنگینی میکند تا کشورهای همسایه. این امر با اصول مندرج در سند وزارت خارجه افغانستان همخوانی چندانی ندارد و نمیتوان گفت کابل توانسته توازن این اصول را حفظ کند. البته این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که افغانستان در همان اصول هم به روابط ویژه خود با آمریکا اشاره کرده است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: برخی از کارشناسان، تأکید سیاست خارجی افغانستان بر روابط عمیق با آمریکا و کشورهای غربی و در عین حال، داشتن روابط نزدیک با چین، هند و روسیه و به ویژه ایران را یکی از موارد تناقض در سند سیاست خارجی افغانستان میدانند. نظر شما در این باره چیست؟ آیا کابل توانسته موازنهای متناسب به ویژه در روابط با دو کشور ایران و آمریکا برقرار کند؟
همان طور که ذکر شد، قطعاً افغانستان نتوانسته توازن مناسبی بین رابطه با آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی و قدرتهای منطقهای از جمله ایران برقرار کند و با امضای پیمان مشارکت راهبردی با آمریکا، عملاً گرایش مشهودی به سوی کاخ سفید پیدا کرده است. این در حالی است که کرزای همواره تأکید کرده و تلاش نموده از خصومتهای ایران و آمریکا دور بماند. کرزای در سخنرانی خود در لویه جرگه سنتی ـ که برای تصمیمگیری در مورد پیمان مشارکت راهبردی با آمریکا در سال گذشته برگزار شد ـ به وضوح از ایران و آمریکا خواست اختلافات خود را به افغانستان سرایت ندهند و البته تأیید کرد که هر دو کشور نیز این مسئله را تا حدودی مراعات کردهاند و در این زمینه عملکرد ایران را مثبتتر از آمریکا خواند. با این حال، امضای پیمان راهبردی با آمریکا و تصویب آن در افغانستان، تأثیر بسزایی بر رابطه دولت کرزای با ایران به جا خواهد گذاشت.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: علت توجه همزمان سیاست خارجی افغانستان به امضای پیمانهای راهبردی با کشورهای غربی از جمله کشورهای عضو ناتو و نیز اخیراً کشور چین و عضویت «ناظر» در «سازمان همکاری شانگهای» چیست؟
در سیاست خارجی افغانستان تا جایی که امکان داشته باشد، حفظ توازن در روابط با قدرتهای جهانی و منطقهای پیگیری میشود. افغانها مشاهده میکنند که به تدریج وارد دورهای جدید از تاریخ خود خواهند شد، دورهای که ناتو بر خلاف دهه گذشته که کاملاً درگیر مسائل افغانستان بود، در حال ترک این کشور است. دو حوزه امنیت و اقتصاد، دغدغههای اصلی افغانستان را تشکیل میدهند. دولت افغانستان به خوبی واقف است که در بحث بودجه تا چه حد به کمکهای خارجی متکی است. درست به همین دلیل است که در تمام کنفرانسهایی که در موضوع افغانستان برگزار شدهاند و نیز در کنفرانسهای کابل و دهلینو و همچنین در کنفرانس توکیو که اخیراً برگزار شدند، جلب کمکهای بینالمللی بیشتر و تضمین ادامه این کمکرسانی، یکی از موضوعات ثابت و اصلی است. رکود اقتصادی در غرب و خروج نیروهای غربی از افغانستان، بی هیچ تردیدی با کاهش سطح کمکهای آنها همراه خواهد بود. این در حالی است که چین به عنوان یک قدرت اقتصادی مطرح شده و به هند نیز به عنوان منبع کمکرسانی عمده نگریسته میشود. بنابراین، نگاه دولت افغانستان در حوزه اقتصاد و کمکهای اقتصادی، به سمت چین و قدرتهای منطقهای معطوف شده و در موضوع امنیت و مقابله با طالبان نیز همچنان امیدوار به تداوم پشتیبانی آمریکاست.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: پارلمان افغانستان در تدوین و پیشبرد سیاست خارجی افغانستان و تأثیر آن بر سیاست خارجی این کشور، تا چه حد مؤثر است؟
افغانستان به لحاظ نوع نظام حکومتی، بیشتر یک نظام ریاستی است. همان طور که در عمل نیز مشاهده کردهایم، نقش پارلمان افغانستان در برابر رئیس جمهور چندان برجسته نیست. درست به همین دلیل است که گروههای مخالف کرزای، از جمله دو حزب «جبهه ملی» و «ائتلاف ملی افغانستان» که بیشتر از اعضای سابق «اتحاد شمال» تشکیل شدهاند، خواستار تبدیل نظام سیاسی افغانستان از یک نظام ریاستی به یک نظام پارلمانی و تقویت جایگاه پارلمان در برابر رئیس جمهور شدهاند. بنابراین بخصوص در حوزه سیاست خارجی، کرزای حاضر نشده به هیچ وجه در برابر پارلمان کوتاه بیاید. در دوره قبلی مجلس افغانستان نیز شاهد بودیم که در یک مقطع، مجلس رأی به برکناری «رنگین دادفر سپنتا» (وزیر خارجه سابق افغانستان) داد، اما کرزای حاضر به پذیرش آن نشد و سپنتا همچنان به کار خود ادامه داد تا آن که «زلمی رسول» جانشین وی گردید. در دوره جدید مجلس، همراهی و هماهنگی مجلس با رئیس جمهور افغانستان، بیشتر از قبل شده و نمود آن را میتوان در تصویب پیمان مشارکت راهبردی افغانستان و آمریکا توسط ولسی جرگه و مشرانو جرگه مشاهده کرد. به علاوه، اختلافات قومی در مجلس افغانستان چنان بالاست که در حوزه سیاست خارجی ابتکار عمل را از این نهاد سلب کرده است. حامد کرزای در دوره دوم مجلس افغانستان به خوبی توانسته مجلس را به همراهی با مواضع خود وادارد. بخصوص تعیین یک رئیس مجلس ضعیف در ولسی جرگه، به این مسئله کمک کرده است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: آیا در سالهای اخیر میتوان تغییراتی در سیاست خارجی افغانستان را متصور شد؟
در چند سال اخیر دو تحول مهم سبب تغییر جهت در سیاست خارجی افغانستان شده است. تحول اول، به قدرت رسیدن باراک اوباما به جای «جورج بوش» و تحول دوم، تعیین ضرب الاجل خروج از افغانستان تا سال 2014 بوده است. در تحول اول، رابطه نزدیک و صمیمی کرزای و بوش، جای خود را به رابطه سرد و رسمی با اوباما داد که انتقادات دو طرف از یکدیگر نیز چاشنی این روابط شد. همچنین تغییر مکرر فرماندهان، سفرا و نمایندگان ویژه آمریکا در افغانستان، سبب ایجاد سردرگمی در دولت کابل نسبت به نیات دولت باراک اوباما شد. هر چند تغییر دولت در آمریکا نتوانست بر روابط راهبردی دو کشور تأثیر بگذارد، اما به هر حال تا حدودی در نگرش کرزای نسبت به آمریکا تغییراتی ایجاد کرد.
دومین تحول که بی ارتباط با تحول اول نیست، تعیین ضرب الاجل خروج ناتو از افغانستان در سال 2014 بود. این امر، تغییر بسیار عمیقی بر سیاست خارجی دولت افغانستان بر جای گذاشت و به تدریج با نزدیک شدن به زمان خروج، دولت کرزای را به سوی یک سیاست خارجی چند جانبهتر و خروج از وابستگی محض به آمریکا، واداشت. همان طور که قبلاً نیز ذکر شد، کرزای بخصوص در بُعد کمکهای خارجی و سرمایهگذاری اقتصادی، چشم امید خود را از غرب به شرق دوخت و پذیرش عضویت «ناظر» افغانستان در «سازمان همکاری شانگهای» نیز در همین راستا قابل تحلیل است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: منازعه تاریخی با پاکستان و حضور نیروهای بینالمللی در افغانستان، تا چه حد بر سیاست خارجی افغانستان تأثیرگذار بوده است؟
یکی از متغیرهای بسیار تـأثیرگذار بر سیاست خارجی افغانستان، نقاط عطف تاریخی و ذهنیت تاریخی افغانهاست. در این زمینه بخصوص اختلافات دو کشور بر سر خط «دیورند» به عنوان مرز رسمی دو کشور و خودداری افغانستان از به رسمیت شناختن آن و سیر تحولات چند دهه اخیر و روند روز افزون مداخلات پاکستان در امور افغانستان، کمک مستقیم اسلامآباد به شکلگیری طالبان و قدرت گرفتن آنها در افغانستان و نگاه مقامات اسلامآباد به افغانستان به عنوان عمق راهبردی این کشور در برابر هند، نوعی ذهنیت پاکستان ستیزی در افغانها ایجاد کرده است. در واقع تکرار دوران جنگ داخلی و آوارگی افغانها، همچون کابوسی بر ذهن مردم افغانستان سایه افکنده و آنها را وا میدارد تا به هر طریق از تکرار آن دوران جلوگیری کنند و متأسفانه راه آسان برای این امر را نیز پناه بردن به دامان آمریکا دیدهاند. البته کشورهای همسایه و منطقه نیز، برای حل و فصل بحران افغانستان هنوز یک راهکار و مکانیسم منطقهای مؤثر که بتواند از نگرانیهای افغانها بکاهد، تدارک ندیدهاند. همین کم کاری و چه بسا بدتر از آن، مداخلاتی از جنس مداخلات پاکستان در امور داخلی افغانها و دامن زدن به اختلافات قومی افغانها، زمینه ساز حضور نیروهای بیگانه در افغانستان شد. نوع منافع پاکستان در افغانستان، با نوع منافع سایر همسایگان این کشور همخوانی چندانی ندارد و علت اصلی این تفاوت نیز بلاتکلیف ماندن خط «دیورند» و ترس پاکستان از ناسیونالیسم پشتون و در نقطه مقابل آن، ترس افغانها از توطئههای پاکستان است. همان طور که ما جمله «کار، کار انگلیسیهاست» را به خوبی میشناسیم، در ذهنیت افغانها نیز عبارت «کار، کار پاکستانیهاست» به خوبی جا افتاده است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: برخی حامد کرزای را متهم میکنند که هیچگاه موضع واحد و سیاست خارجی روشنی در برابر همسایههای افغانستان ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
در زمینه سیاست خارجی دولت حامد کرزای در برابر همسایگان افغانستان، باید به صورت موردی نگاه کرد و آن را به چهار دسته تقسیم نمود: 1- روابط افغانستان با همسایگان شمالی شامل ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان 2- روابط با چین 3- روابط با ایران 4- روابط با پاکستان. در دو دسته اول، دولت کرزای روابط کاملاً پایداری با آنها داشته و بنابراین تغییر چندانی در این حوزه مشاهده نمیشود. نگاه افغانستان به کشورهای آسیای مرکزی، بیشتر نگاهی غیرسیاسی و مبتنی بر اصول اقتصادی بوده و روابط در این حوزه تقریباً بدون هرگونه تنشی است. دولت کرزای در روابط با کشورهای شمالی، مبنا را بر توسعه راههای ارتباطی، کشیدن خطوط آهن، دریافت کمکهای بیشتر و برق قرار داده است. روابط با چین نیز کاملاً پایدار بوده و بیشتر در جهت جذب هر چه بیشتر سرمایهگذاری چینیها در افغانستان است. در این میان، روابط افغانستان با ایران و پاکستان نوساناتی داشته و بخصوص در مورد پاکستان همواره پرتنش و سرشار از اتهامات متقابل بوده است. دولت کرزای هر جا لازم دیده، بی هیچ درنگی پاکستان بخصوص سازمان اطلاعات این کشور (آی اس آی)را به دست داشتن در حملات تروریستی در افغانستان متهم کرده است. در مورد روابط افغانستان با ایران، اگر بدون در نظر گرفتن عامل سوم (ناتو و آمریکا) بررسی کنیم، در مجموع روابط دو کشور مثبت و پایدار بوده و هرگز مشاهده نکردهایم که مقامات ارشد افغان، آشکارا مواضع ضد ایرانی بگیرند. روابط اقتصادی دو کشور نیز رو به رشد و مثبت بوده است. با این حال هر جا عامل خارجی وارد شده، تنش در روابط دو جانبه با ایران نیز بروز کرده است. در چند سال اخیر که ناتو با حملات روزافزون طالبان و قدرت گیری دوباره این گروه مواجه شده، هر از گاه برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت و توجیه شکستهای خود، اتهاماتی به ایران مبنی بر حمایت از طالبان وارد کرده است که هرگز اثبات نشدهاند. البته این اتهامات هیچ وقت سبب نشده است که تحول اساسی در روابط ایران و افغانستان رخ دهد. با این حال، امضای پیمان مشارکت راهبردی را باید نقطه عطفی در روابط با ایران محسوب کرد. امضای این پیمان، نگاه جمهوری اسلامی ایران نسبت به همکاری با افغانستان در حوزههای مختلف را تا حدودی تغییر داده و شاید بتوان گفت مرحله جدیدی را در روابط دو کشور رقم زده است.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح: نگاه شما به آینده سیاست خارجی افغانستان چیست و چه متغیرهایی را در آینده آن دخیل میدانید؟
همان طور که ذکر شد، گذشته تاریخی، موقعیت ژئوپلتیک و نفوذ آمریکا را میتوان از متغیرهای اصلی در سیاست خارجی افغانستان محسوب کرد. افغانستان تا سال 2014 در دوران برزخ به سر میبرد و هنوز به خوبی نمیداند که تکلیف این کشور پس از آن تاریخ چه خواهد شد. این که آیا ساختار حکومتی افغانستان به شکل کنونیاش بتواند در برابر امواج حملات طالبان دوام آورد، محل تردید است. درست همچون دوران خروج نیروهای شوروی از افغانستان، اکنون نیز باید منتظر ماند و دید که آیا باز هم افغانستان بازگشت به دوران هرج و مرج را تجربه خواهد کرد و یا آن که سرانجام، ثبات در این کشور نهادینه خواهد شد.