دکتر جعفر حق پناه
کارشناس مسائل ترکیه
مركز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
جریان های ترکیه و نگاه به ایران در ترکیه
در ابتدا باید دسته بندی ای از جریان های فکری-سیاسی ترکیه داشته باشیم و بعد نسبت آن ها را با نظام جمهوری اسلامی تحلیل کنیم. به طور کلی در حال حاضر، چند جریان را می توان در ترکیه نسبت به نوع نگاه به ایران شناسایی کرد. در دسته نخست جریان مسلمانان محافظه کار ترکیه خود به دو گروه تقسیم شده اند.
از یک سو طیفی سیاسی مسلط حرب محافظه کار عدالت و توسعه با تلفیقی از اسلام ، مدرنیته و ناسیونالیسم ترک هستند. این طیف عملگرا هستند و خط مشی سیاسی مشخصی ندارند. لذا دوری و نزدیکی این جریان به ایران بیشتر مربوط به محیطی سیاسی و شرایط عملگرایانه حاکم بر این محیط است. لذا ما شاهد فراز و فرودهای زیادی در نوع نگاه به ایران هستیم و در مواردی خیلی نزدیک می شوند و در مواردی از ایران فاصله زیادی می گیرند. در سوی دیگر و در جریان اسلام گرا و مسلمانان، جریان مسلمانان محافظه کار سنت گرایی با گرایش ملی گرا حضور دارند، اما آنها به لحاظ پرنسیب سیاسی کمتر مدرن هستند. یعنی به لحاظ عملی هنوز فرمولی که آنها بتوانند اسلام و ناسیونالیسم و مدرنیه را در عمل به اجرا برسانند، نداشته اند. به همین دلیل در 15 سال گذشته اخیر بیشتر به حاشیه رفته اند. این جریانی را می توان در طیف گولن دید. این طیف بیشتر به لحاظ فکری و سیاسی اگرچه تلفیقی از اسلام صوفی و سنی است، اما به شکل عجیبی از تشیع و اسلام شیعی یعنی ایران فاصله می گیرد. این رویکرد ممکن است مبنای فکری مشخصی هم نداشته باشد. زیرا همه فرقه های صوفی نباید از ایران فاصله زیادی داشته باشند چرا که به نوعی به اهل بیت علیه السلام نزدیک می شوند، لذا بیشتر ملاحظات سیاسی آن ها در نگاه به ایران مطرح است و صرفا جنبه ریشه ای ندارد.
جریان بعدی در ترکیه جریان ناسیونالیسم ترک در سطح ملی یا حزب ملی گرای حرکت مطرح است. اگرچه در بعد غرب ستیزانه و سنت گرایانه تاحدودی ممکن است نسبت به ایران نزدیک تر شود، اما در بعد ملی گرایانه خود از ایران فاصله می گیرد. این حزب به هر حال میراث دار سنت عثمانی است. جریان های دیگر در نوع نگاه به ایران جریان چپ بیشتر سکولار و لاییک است. آنها وام دار و وارث سنت کمالسیم محسوب می شوند و بیشتر در حزب جمهوری خلق بروز و ظهور دارند. این جریان اگرچه به دلیل این که چپ است و مبانی فکری آن با ایران فاصله دارد، اما بنا بر سایر وجوه و فاصله ای با غرب ، تفکرات عدالت گرایی و نگاهی منفی به مسائل موجود حزب حاکم، روابط میانه ای را نسبت به ایران دارد. در این بین اگر بخواهیم همه این جریان ها را جمع بندی کنیم، باید گفت که در فرمول کلی جریان های در ترکیه خیلی برخلاف ایران پایگاه اندیشه ای تنومند و ریشه داری ندارند و بیشتر اسلام یا مدرنیته یا ناسیونالیسم و چپ در عمل تعریف می شود و آن عملیاتی سازی آموزه هاست که مبنای روابط آن ها با ایران می شود. این بدان معنی نیست که آن ها خیلی جریان های فکری و سیاسی را نمی شناسند، بلکه خوب می شناسند. اما در واقع جریان عملگرایانه ای که به طور کلی بر جامعه ترکیه حاکم است، مرزبندی و خطوط فکری مشخصی ندارد. (برخلاف ایران که به هر حال سنت فلسفی و اندیشه ای و تاریخ نگری وجود دارد) در آن جا تاریخ در خدمت آن چیزی است که در حال حاضر جامعه ترکیه است، به کار گرفته می شود. بنابراین همه چالشها نسبت به ایران به سیاست زدگی در جامعه ترکیه حاکم شده بر میگردد. در واقع تمام این نوع نگاه های منفی پررنگ بر ضد ایران لزوما مبنای فکری و اندیشه ای ندارد. بعضی از آن ها به گرایش های سیاسی داخل ترکیه و بخشی هم به تحولات منطقه ای مربوط است. یعنی اگر رویدادهای مانند بحران سوریه و عراق نبود احتمالا این وضعیت نامناسب به سردی و فاصله حتی در بین سخنان مقامات دو کشور نمی رسید. به عبارتی اگر برخی از مسائل در منطقه رخ نمی داد، احتمالا این دسته بندی با ایران و شیعه داشتند، به صورتی دیگر رقم می خورد. لذا باید ما این دو را تفکیک کرده و هر کدام را در جای خود ببینیم.
چشم انداز آینده نوع نگاه ترکیه به ایران
باید عوامل متعددی را در چشم انداز آینده نوع نگاه ترکیه به ایران نظر گرفت. بخش مهمی از آن به صورت بندی مناسبات فرهنگی و سیاسی دو جانبه برمی گردد. هرچقدر که این مناسبات ایران و ترکیه کمتر، رسمی تر و دولتی تر باشد، طبیعتا ناکارآمدتر می شود و برد آن کمتر می شود و در نتیجه خیلی از سو تفاهم ها باقی می ماند و یا ممکن است تشدید شود. چنانچه برخلاف سنت تاریخی و فرهنگی دو کشور، متاسفانه روابط فرهنگی در آن حد نیست. لذا به دلیل این فقدان تا حدی امکان سو برداشت ، سیاست بازی جناح های سیاسی در داخل روابط سیاسی رهبران وجود دارد. من فکر می کنم از این جهت این مشکل به این زودی ها حل نمی شود و پتانسیل بهبود روابط به این زودی ها اتفاق نمی افتد. از سوی دیگر، به پویش های امنیت منطقه برمیگردد که متاسفانه چشم انداز روشنی حتی در میان مدت ندارد. همچنین بلوک بندی های قدرتی در منطقه شکل گرفته است، باعث می شود که دو کشور کمتر در یک بلوک قرار گیرند و مناسباتشان جنبه رقابتی بیشتری بگیرد. حتی می توان گفت که این قسمت بر روابط دو جانبه نیز سایه می اندازد. از این جهت، نباید به این موضوع هم چندان خوش بین بود. گذشته از این مداخلات سایر قدرت هایی که به نوعی روابط دو جانبه دارند را باید در نظر گرفت. در واقع نقش اسرائیل، عربستان سعودی، روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا در روابط دو کشور بسیار مهم است. در این قسمت هم متاسفانه چشم انداز روشنی حداقل در کوتاه مدت وجود ندارد و جدا از روسیه بقیه کنشگران به سردی روابط دو کشور ایران و ترکیه دامن می زنند. بنابراین در مجموع نمی توانیم انتظار داشته باشیم که اتفاق ویژه ای در کوتاه مدت یا میان مدت رخ روابط دهد و روابط گذشته دوستانه ده سال گذشته دو کشور تکرار گردد.
واژگان كليدي: چشم انداز، ایران هراسی، ترکیه ، روابط، ایران