May 29, 2023 – 2:56 pm | Comments Off on ابتکار خلیج بنگال و چالش های پیش رو

مریم وریج کاظمی
پژوهشگر مسائل ژئوپلیتیک
مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

ابتکار خلیج بنگال برای همکاری های فنی و اقتصادی چندبخشی«BIMSTEC» در 6 ژوئن 1997 از طریق بیانیه بانکوک با دبیرخانه ای در داکا تشکیل شد. البته …

ادامه مطلب »
گفتگو

مقالات

خاورمیانه

مقالات تحقیقی و تحلیلی در حوزه خاورمیانه

خلیج فارس

مقالات تحقیقی و تحلیلی در حوزه خلیج فارس

آسیای میانه

مقالات تحقیقی و تحلیلی در حوزه آسیای میانه

صفحه نخست » آمریکا, مقالات, مقالات تحلیلی

چالش‌های راهبرد 2011 اوباما در افغانستان

نگارش در July 25, 2011 – 8:55 am
Share

 

امیر محمد سوری

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC


بیان رویداد

اوباما در راهبرد اعلامی سال 2011 خود بیان داشته که خواهان بیرون کشیدن 33 هزار نیرویی است که در سال گذشته به افغانستان گسیل داشته است. راهبردی که با هدف مهار و مقابله با شورش‎ها صورت گرفت. اما پس از گذشت یک سال و کشته شدن بن لادن در پاکستان و برخی دیگر از رهبران بلند پایه القاعده هم‌چون الیاس کشمیری، وی تصمیم به اتخاذ راهبرد دیگری گرفته که همانا تمرکز بر رویکردهای سیاسی و تقویت دولت افغانستان است.

در این جا این سوال مطرح است که آیا راهبرد پیشین آمریکا موثر بوده و به مهار شورش‎ها کمک کرده است؟ و سوال مهم‌تر این که راهکارهای آمریکا برای پیش‌برد راهبرد جدید در افغانستان چیست و با چه محدودیت‎هایی مواجه است؟

بحث اصلی این پژوهش آن است که آمریکا نه تنها نتوانسته ناامنی را در افغانستان مهار نماید بلکه وضعیت بغرنجی را بوجود آورده است. حتی کشته شدن رهبر القاعده نیز تنها بر تنش‎ها میان پاکستان و آمریکا افزوده و به مهار افراط کمک نکرده است. در این شرایط تاکید بر راهبرد تقویت دولت و مسایل سیاسی و روند مصالحه هرچند سیاست درستی به شمار می‌رود اما هم آمریکا برای نیل به این مهم برنامه جدی‌ای ارائه نکرده و هم این که شرایط سیاسی افغانستان و هم‌چنین گسترده شدن فعالیت‎های گروه‎های شورشی می‌تواند مانعی جدی برای موفقیت باشد.

 

تحلیل رویداد

اوباما رییس جمهور آمریکا در 22 ژوئن 2011 بیان داشت که از 33 هزار سربازی که در سال گذشته به افغانستان اعزام کرده ده هزار نفر تا پایان سال جاری و 23 هزار نفر دیگر تا تابستان سال آینده به آمریکا بازخواهند گشت. وی در ادامه بیان داشت که وضعیت افغانستان رو به بهبود است و به همین دلیل ضروری می‌نماید تا راهبردی متناسب با نیازهای این کشور پی گرفته شود. به بیان اوباما نیروهای ارتش و پلیس توان‌مندتر و زنان از حقوق بالاتری برخوردار گردیده‎اند. هرچند به نظر وی همین موفقیت نیز شکننده است.

به نظر اوباما با توجه به این شرایط لازم است تا تمرکز بیشتر بر ساختارهای دولتی و نظامی در افغانستان باشد که این به معنای رها ساختن راهبرد سال گذشته مبنی بر مبارزه با شورش‌ها است. به بیان وی در حال حاضر در ازای تمرکز بر مقابله با شورش‌ها می‌بایست بر روی بهترین امور در افغانستان تاکید شود زیرا فعالیت‌های پیشن موفقیت آمیز بوده است. در راستای همین اظهارات و راهبرد اعلامی، هیلاری کلینتون مساله اعزام نیروهای انسانی را بیان و اعلام داشته که هزار نیرو از مقامات و متخصصین آمریکایی به این کشور گسیل خواهند شد تا به تکمیل پروژه‎ها اقدام نماید روند تقویت دولت را در افغانستان پیش ببرند.

گذشته از باور اوباما به مثمر ثمر بودن تلاش‌های ضد شورش در سال گذشته که باعث اتخاذ چنین راهبردی بوده، رفتارهای نابخردانه کرزی نیز نقش مهمی را در تغییر اساسی رویکرد واشنگتن بازی کرده است. به واقع دولت آمریکا تلاش‎های کرزی را در کابل برای حفاظت از مردم و حرکت به سمت تشکیل دولت قوی و اقتصاد مناسب ناکافی دانسته و معتقد است که دولت کابل بدون یاری غرب نمی‌تواند به موفقیت دست یابد

با توجه به جو بی اعتمادی آمریکا نسبت به دولت افغانستان جای تعجب دارد که چرا غرب خود را نه تنها ملزم به حمایت از این دولت طی این سال‌ها دیده بلکه تحت چه شرایطی خواهان وارد ساختن طالبان به درون سیستم سیاسی این کشور است؟ و این که چگونه آمریکا خواهان تقویت دولتی است که می‌خواهد به بیان شورای روابط خارجی از آن دست بشورد؟[1]

واقعیت آن است که اعلام راهبرد جدید اوباما در 2011 از دو منظر سیاسی و نظامی با مشکل مواجه است. از منظر سیاسی آن‌چه که جای تعجب داشت نه صرفا خروج نظامی آمریکا بلکه نداشتن برنامه جدی توسط واشنگتن برای پی‌گیری تلاش‎های صلح و تقویت دولت بود. در این اعلامیه به طور روشن اعلام شده که نیروهای آمریکایی به خانه برخواهند گشت اما اعلام نشده که چه کار مشخصی برای آینده باثبات در افغانستان باید پی‌گیری شود. مسایل ذکر شده در صحبت‌های اوباما ادامه تمامی اظهاراتی است که پیش از این نیز وجود داشته و هیچ نتیجه مشخص و قابل قبولی عاید نگردیده است.

آنچه که در سخنرانی اوباما نادیده گرفته شده این نکته است که چگونه می‌توان به تقویت توان شهروندان،‌ مبارزه با فساد و ناکارآمدی و ارتقای تلاش‌های اقتصادی اقدام کرد. از همه مهم‌تر این که در راهبرد اوباما طرح و برنامه‌ای برای پی‌گیری راهبردهای دیپلماتیک منطقه‌ای برای تضمین ثبات طولانی مدت در افغانستان بحث نشده است. چنین خواسته‎هایی نیازمند رویکرد جامع نگرانه، ارتقای فعالیت‌های اطلاعاتی و عملیاتی و مهار منازعات است که البته در تمامی این موارد دستاورد روشنی وجود ندارد.

این در حالی است که گزارش جدید از اکثریت هیئت دموکراتیک کمیته روابط خارجی سنا حاکی از آینده بسیار تیره اقتصاد افغانستان پس از خروج نیروهای ائتلاف دارد.[2] به همین دلیل افغانی‎ها به طور جدی نگران اقتصادشان هستند. آن‎ها به درستی درک کرده‌اند که تمامی توان اقتصادی افغانستان نتیجه میلیاردها دلاری است که از کشورهای دیگر سرازیر شده است.

در این میان یکی از اشتباهات جدی غرب که مبتنی بر آن تلاش‌های مصالحه را چیده‌اند جدا پنداشتن تفکرات طالبان و القاعده است. اساسا خروج نیروهای آمریکایی طبق اظهارات اوباما مبتنی بر این استدلال شکل می‌گیرد که نیروهای طالبان از القاعده جدا شده و به فرایند مصالحه خواهند پیوست. تلاش‌های اخیر آمریکا در زمینه مصالحه که بیشتر در آلمان بوده نیز در همین راستا ارزیابی می‌شود. هم‌چنین اوباما بر این باور است که با تقویت دولت و نیروهای امنیتی، طالبان فرایند صلح را باور می‌کند. در حالی که این مساله حداقل در مورد آن تعدادی از نیروهای طالبانی قابل اطلاق است که به خاطر پول به این فرایندها ملحق شده‌اند نه تعداد کثیری از آنان که نگرش‌های ایدئولوژیکی جدی‌ای دارند[3].

به واقع برداشت غرب از وجود اختلافات جدی در میان گروه‌‎های شورشی در افغانستان به عنوان یک مزیت برای نیل به موفقیت که بار‎ها در بین مقامات ناتو و نیرو‎های ائتلاف بر آن تاکید شده یک اشتباه است. هرچند طالبان تاکتیک متفاوتی از القاعده دارد اما این امر به معنای اختلاف در هدف و یا حتی ر‎ها ساختن منازعه نیست.

از سویی واقعیت آن است که عدم اعتماد میان نیروهای تاثیر گذار در افغانستان یکی از مهم‎ترین مشکلات به شمار می‎رود. عدم اعتماد میان طرفین درگیر در افغانستان اعم از نیروهای ائتلاف و دولت کرزی و طالبان امید‎های غرب را برای تکمیل فرایندهای سیاسی با مشکل مواجه می کند. در چنین شرایطی که نیرو‎های طالبان در افغانستان با افزایش حملات نیرو‎های ائتلاف مواجه هستند طبیعی است که به تمامی تلاش‌های مصالحه و فرایندهای سیاسی بیش از پیش ظنین شوند. عبدالحکیم مجاهد از اشخاص با نفوذ شورای عالی صلح بیان داشته که هرچند تماس‌‎هایی با طالبان وجود دارد اما دست‌یابی به صلح به دلیل دید منفی طالبان دور از دسترس به نظر می‌رسد. منابع افغانی نزدیک به طالبان تصدیق می‌کنند که ارتباطاتی وجود دارد اما در چنین شرایطی که غرب و کرزی از خود حسن نیت نشان نمی دهند.[4] امکان موفقیت و نیل به هدف امکان پذیر نیست. این منابع اضافه می‌کنند که رهبران طالبان عمیقا نسبت به وعده‌‎های حکومت و غرب نسبت به بازگشتن به مشاغل و خانه‌‎هایشان ظنین هستند. مجاهد اذعان دارد که در چنین شرایطی اعتماد از جمله مهم‎ترین موانعی است که در مسیر تحقق صلح باید مدنظر داشت. عدم اعتماد به نیرو‎های غربی و حتی دولت کرزی موجب تقویت احساسات ضد آمریکایی در افغانستان شده است. گسترده و عمیق تر شدن احساسات ضد آمریکایی از مسایل جدی‌ای است که غرب در انتقال مسوولیت‎‎های امنیتی با آن دست و پنجه نرم می‎کند[5].

با توجه به این شرایط طالبان نسبت به عقب نشینی آمریکا نه تنها خوش بین نیست (مخصوصا پس از مساله پیمان راهبردی نظامی آمریکا با دولت افغانستان و بحث حضور نظامی بلند مدت این کشور[6]) بلکه این حرکت آمریکا مبنی بر خروج 33 هزار نیرو را به نوعی فرار از شکست ارزیابی می‌کند و بیان می‌دارند که این عقب نشینی تاکتیکی برای موفقیت در افغانستان است.

در این میان رفتارهای دولت کرزی نیز جالب نیست. به رغم وجود ناکارآمدی و فساد، دولت کرزی تلاش می‌کند با فرافکنی مسایل گوناگون از پذیرش ایرادات شانه خالی کند. در ضمن وی اعلام داشته که به طور کامل آمادگی دارد تا پس از خروج نیروهای ائتلاف مدیریت فرایند امنیتی و سیاسی کشور را در دست بگیرد زیرا تنها این غرب بوده که ناآرامی را برای به همراه آورده است. اما واقعیت آن است که چنین صحبت‌هایی تنها بعد تبلیغاتی برای حفظ قدرت است و میزان فساد و ناکارآمدی به قدری بالاست که نمی‌توان به تضمین امنیت توسط وی امیدوار بود.

اما در بعد نظامی نیز ایرادات جدی‌ای به رویکرد اوباما وجود دارد. به واقع دستاورد روشن و مشخصی در زمینه مسایل امنیتی و نظامی رخ نداده که وی تصمیم به بازگشت نیروها به کشور گرفته است. دستاوردهای نظامی در افغانستان نه تنها اندک است بلکه برگشت پذیر می‌نماید. سناتور جان مک کین و لیندسی گراهام هشدار داده‌اند که در شرایطی که آمریکا درگیر مبارزه با شورشیان است و روابط این کشور با پاکستان مناسب نیست، برگشت نیروها می‌تواند دیگر واحدهای نظامی نیروهای ائتلاف را تحت فشار قرار دهد. از سوی دیگر دستاوردهای نظامی با توجه به توان درحال افزایش نیروهای شورشی بسیار ضعیف بوده به همین دلیل تقریبا هیچ فرمانده نظامی‌ای با چنین تصمیمی موافق نیست.

اساسا این طرح، کنگره آمریکا را به دو بخش مخالف و موافق تقسیم کرده است. برخی از نمایندگان بر این باورند که مرگ بن لادن دلیل مناسبی است تا آمریکا حضور نظامی خود را کاهش دهد  در حالی که برخی دیگر بر این باورند که کاهش حضور نظامی آمریکا خطرات نظامی جدی‌ای را باعث خواهد شد[7].

در این زمینه یکی از انتقادات موجود، گذشته از عدم تخصص نیروهای امنیتی افغانی، عدم توان پرداخت هزینه‌های نظامی است. تامین مالی نیروهای امنیتی برای افغانستان حدود 20 میلیارد دلار در سال هزینه دارد و دست‌یابی به این مهم طبیعتا بدون کمک کشورهای خارجی امکان پذیر نیست. طبیعتا وابستگی بالای این کشور به کمک دیگران در زمینه تربیت نیروهای امنیتی و تامین هزینه‌های مالی نیز می‌تواند در آینده موجبات دخالت در امور داخلی را باعث شود.

 

دورنمای رویداد

اوباما راهبرد خود را در جنگ افغانستان از تمرکز بر مبارزه با شورشیان به سمت تقویت دولت تغییر داد. دولت واشنگتن بر این باور است که دستاوردهای نظامی هرچند محدود بوده اما در شرایطی است که ایجاب می‌کند نیروهای ائتلاف تلاش‌های خود را بر مسایل سیاسی متمرکز نمایند. البته وی تاکید کرده که بیشتر مبارزات در مرز افغانستان و پاکستان خواهد بود زیرا در این منطقه بیشتر فعالیت‌های شورشیان صورت می‌گیرد. راهبرد اوباما در حالی اعلام شده که فرماندهان و کارشناسان نظامی آمریکایی دستاوردهای نظامی را ناچیز و خروح نیروهای نظامی را به معنای بازگشت قدرتمندانه‌تر طالبان و القاعده ارزیابی می‌کنند. حتی هرچند تمرکز اوباما بر مسایل سیاسی و تقویت دولت و فرایندهای مصالحه بوده اما در این زمینه که محور اصلی راهبرد بوده هیچ‌گونه راه حلی ارائه نشده است.

با توجه به این شرایط است که انتظار حل مشکلات امنیتی در افغانستان بعید به نظر می رسد. در این شرایط گسترده شدن موج ناامنی ها و تقویت نگرش منفی همسایگان امری کاملا محتمل است. مساله ای که طبیعتا پیچیده تر شدن شرایط امنیتی را در آینده به دنبال خواهد داشت. آینده ای که نه تنها تقویت نیروهای شورشی بخشی از آن خواهد بود بلکه ضعف ساختارهای دولتی و نیروهای امنیتی نیز وجود خواهد داشت.

 


[1] . David J. Karl, “The US Surge in Afghanistan Recedes”, At: http://www.asiasentinel.com/index.php?option=com_content&task=view&id=3291&Itemid=404

[2] .IBID

[3] . Fotini Christia, “Letter From Kabul”, at: http://www.foreignaffairs.com/print/67893

[4] . حتی رفع تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل نیز به دلیل جو بی اعتمادی و ناکافی و نمایشی بودن این تلاش‌ها نمی تواند کافی به نظر برسد

[5] . Aunohita Mojumdar, “Afghanistan: The Risks of Rising Anti-American Feelings in Kabul”, at:

http://www.eurasianet.org/node/63146

[6] . دولت آمریکا با هدف تقویت ساختارهای امنیتی در افغانستان و هم‌چنین تامین امنیت این کشور و مقابله با نفوذ همسایگان در تلاش است تا پیمان راهبردی نظامی با افغانستان را به امضا برساند. اما در این میان موانعی وجود دارد که می‌تواند طرفین را از نیل به اهداف مندرج در این پیمان بازدارد. بی اعتمادی به دولت کرزی از سویی و هم‌چنین مساله وجود پایگاه‌های نظامی در چهار ولایت افغانستان و تاثیر منفی این مسایل بر روند مصالحه و آشتی ملی می‌تواند نه تنها شرایط امنیتی و جو عدم اعتماد را تشدید نماید بلکه روند انتقال مسوولیت‌های امنیتی را نیز با مشکل مواجه می‌سازد.

برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:

http://www.payam-aftab.com/fa/print/14431/

 

Share