مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

وضعیت روسیه و نقش آن در روابط با ایران و کشورهای دیگر در گفت و گو با رضا سجادی، سفیر ایران در روسیه

اشتراک

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

 

روسیه از جمله کشورهایی است که سالیان طولانی با ایران روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی نظامی داشته است. در حافظه تاریخی ایرانیان نام و آوازه روسیه چندان درخشان نیست اما نقش روسیه را نمی توان در دنیای قدیم و جدید نادیده گرفت. در این گفت و گو که در محل سفارت ایران در مسکو صورت گرفته، سفیر ایران ضمن تبیین جایگاه روسیه در دنیای جدید به مواردی مانند انرژی هسته ای، سوریه و رابطه با ایران پرداخته است.

***

 

نگاه غالب ایرانیان به روسیه که تاریخی نیز هست، یکی مربوط به دوران شوروی و کمونیستی بوده و نگاه دیگر نیز مربوط به دوران پیش از آن بوده است. اگر بخواهیم از نگاهی فارغ از این دو دیدگاه روسیه دنیای جدید و بعد از فروپاشی شوروی را توصیف کنیم، شما چه وجه ممیزه ای میان روسیه دنیای جدید و روسیه قدیمی می بیند که در فضای داخل ایران از آن اطلاع نداریم؟ آیا این روسیه در دنیای جدید توانسته مثل شوروی سابق یک قطبی در جهان شود یا خیر؟

رفتار ملت ها تابعی از تفکرات و روحیات حاکمان و دولت هاست و زمانی که حاکمان و دولت ها تغییر می کنند، این رفتار می تواند بسیار تغییر کند. آیا عراق امروز و عراق صدام برای ما یک عراقند؟ یا آیا ایران امروز با ایران زمان شاه برای فلسطینیان یکی هستند؟ خیر، ایران امروز با آن ایران زمین تا آسمان برای فلسطینیان فرق می کند. لذا اگر می خواهیم کشوری را ارزیابی کنیم، بسیار مهم است که رفتار و ایدئولوژی حاکمان را درک کنیم، زیرا مردم عملا چاره ای ندارند جز این که تابع حاکمان باشند، ولو این که رفتارشان خوب نباشد. روسیه امروز، در طول دویست سال گذشته دو تحول ایدئولوژیکی و حاکمیتی عظیم داشته است، به همان اندازه که انقلاب اسلامی بعد از رژیم شاهنشاهی در کشور ما ایجاد کرده است. در حدود نود سال پیش رژیم تزاری در این کشور حاکم بوده که رژیمی اشرافی و نوعی برده داری در این کشور حاکم است. خاطره ما از روس ها خاطره نظام تزاری است که با آن ها جنگ داشتیم. اما بعدا مردم قیام کردند و آن نظام را از میان برداشته اند، اگرچه برخی از مردم معتقدند که این توطئه ای بوده است که از سوی غرب هدایت شده است و این انقلاب کمونیستی و مارکسیستی از سوی غرب هدایت شده است. اما ما با این موضوع کار نداریم و می دانیم که حداقل سران آن رژیم کشته شده اند و این نشان گر آن است که مردم ایشان را قبول نداشته اند. اما بعد از ایشان رژیمی خاص سر کار آمده است که هم با زمان شاه تضاد داشت و هم با جمهوری اسلامی. زیرا ادعا داشت که من آینده بشریت و ایدئولوژی حاکم را ارائه می کنم. اگر چه بزرگترین انقلاب قرن را ایجاد کرده است، اما در هر صورت ما به لحاظ ایدئولوژیک تهدید اساسی برای شوروی بودیم. البته خوشحال بودند که ایران از اردوگاه غرب خارج شده است، اما از این که یک انقلاب ایدئولوژیک با این ابعاد و این قدرت در مرزها شکل گرفته است، شوروی ها را خوش حال نمی کرد. لذا ما در بحث حزب توده و بحث افغانستان با آن ها چالش داشتیم. اما بعد این رژیم نیز پایدار نماند و رژیم تازه ای سر کار آمد که می کوشد اشتباهات گذشته اش را جبران کند و عقب ماندگی های اقتصادی و سیستمی اش را جبران کند و فعلا نه می خواهد به کسی زور بگوید و زیر یوغ کسی برود و هدفش توسعه و ترقی و رفاه مردم است. از این حیث انقلاب دوم روس ها شباهت زیادی به انقلاب اسلامی دارد، زیرا ما نیز نه دنبال ظلم و تعدی هستیم و نه حاضریم زیر بار زور دیگران برویم و قصد داریم کشوری مبتنی بر اسلام و عدالت ایجاد کنیم و ملت خودمان را که استحقاق و شایستگی اش را دارند، به کمال و شایستگی برسانیم.

 

آیا این مسیری که توصیف می کنید، جدید است یا همچنان به سمت تک قطبی کردن جهان پیش می رود؟

روس ها تجربه بدی بعد از فروپاشی داشتند. البته این تجربه مربوط به دنیاست و دیده شد که با فروپاشی ابرقدرت دوم فرمانده ای در عرصه جهانی ماند که به هیچ وجه عقلانیت و مشروعیت و سلامت این کار را ندارد. لذا در بیست سال گذشته شاهد اتفاقات ناگواری چون حمله آمریکا به عراق و افغانستان و تهدید سایر کشورها و دخالت های آمریکا در عرصه جهانی بوده ایم. روس ها و بسیاری از رهبران جهان از این وضع ناراضی اند و ناراحت اند که جهان تک قطبی شده است، زیرا دیده می شود که آمریکا می خواهد اراده خودش را تحمیل کند. لذا این کشورها به دنبال این هستند که جهان چندقطبی شود. اما به دنبال این نیستند که جهان دوقطبی شود، یعنی تفاوت با زمان جنگ سرد این است که نمی خواهند رو در روی آمریکا قرار بگیرند، یعنی می گویند چرا ما باید وزنه امنیت جهان را تامین کنیم، بهتر است جهان چندصدایی و چندقطبی باشد تا در این فضای چندصدایی و چندقطبی هر کشوری نقش خودش را ایفا کند. لذا به دنبال جهان دوقطبی و تکرار جنگ سرد نیستند و جهانی چندقطبی می خواهند.

 

بعد از فروپاشی شوروی افراد متعددی از گورباچف و یلتسین و پوتین و مدودوف بر سر کار آمدند. آیا به نظر شما روسیه همچنان درگیر تنش های بعد از فروپاشی شوروی نیست یا آن تنش ها را رفع کرده است و در مسیر این چندصدایی بودن حرکت می کند؟

به نظر من روسیه را می توان به آدمی تشبیه کرد که فروپاشی برایش سکته ای بود که تا دم مرگ آن را برد. مثل آلمان جنگ جهانی که تقریبا با خاک یکسان شد. اما به دلیل پتانسیل و ظرفیت انسانی که این کشور دارد، همان طور که آلمان داشت و دوباره از زیر خاکستر بیرون آمد، می تواند روز به روز به سمت ثبات و توسعه جلو رفته است. امروز آقای پوتین با تدبیر از هرگونه حرکت افراط و تفریط پرهیز می کند و با سیاستی محافظه کارانه چه در مسائل داخلی و چه مسائل بین المللی دنبال می کند.

 

برخی معتقدند که گویا سیاست پوتین منفعلانه است و او پشت غرب حرکت می کند.

من این نظر را قبول ندارم. به نظر من ایشان در شرایط سختی قرار گرفته است و به همین دلیل سیاست تدبیر و محافظه کاری و حرکت آرام را دنبال می کند. اما چرا در شرایط سختی قرار گرفته است؟ زیرا ایشان در کشوری قرار گرفته است که به یکباره درهایش باز شده است و مردمش شمار زیادی از توقعات و انتظارات را دارند که می تواند مشکل امنیتی ایجاد کند. لذا ایشان می کوشد که هر چه سریعتر رشد اقتصادی ایجاد کند. از سوی دیگر غرب و صهیونیسم هفتاد درصد رسانه روسیه را در چنگال خودش دارد و این رسانه و ثروت علیه ایشان عمل می کند. زیرا پوتین اگر بخواهد عدالت و رفاه را ایجاد کند، باید بر ثروت هایی که عده ای اوایل فروپاشی چپاول کرده اند، رهایی پیدا کند.

 

یعنی پوتین می کوشد از هفتاد در درصد رهایی پیدا کند؟

بله، صد در صد. زیرا این هفتاد درصد نه تنها در جهت منافع روسیه گام بر نمی دارند و به دنبال منافع خودشان هستند، بلکه غربی ها به دنبال تجزیه روسیه هستند. غرب هنوز معتقد است که روسیه کشور بسیار پهناوری است و ظرفیت های انسانی  و طبیعی زیادی دارد. با این که پانزده کشور از روسیه جدا شده اند، اما هنوز این کشور یک قاره است و بزرگترین کشور روی زمین است. لذا غربیان صریحا گفته اند که به دنبال تجزیه روسیه هستند. بنابراین پیوند صهیونیسم و غرب منجر شده که در صحنه داخلی برای پوتین مشکل ایجاد کنند. البته ایشان قدرت این کار را هم دارند، زیرا هفتاد در صد رقم کمی نیست.

 

به نظر شما پوتین برای این هدف چه راهکارهایی را تجربه کرده است؟

او برخی زیرساخت های قانونی را فراهم می کند، ضمن آن که قوانین مربوط به تعامل با خارجی ها را به تصویب دوما رسانده اند، تا افراد نتوانند از منابع خارجی پول بگیرند و اطلاعات بدهند. سازمان همکاری های توسعه آمریکا، یو اس ای، آمار داده که در هیجده سال گذشته دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار در روسیه پول پخش کرده است. انقلاب های رنگین و تظاهرات های کوچکی که در غرب به عنوان مخالفان پوتین بزرگ نمایی می شوند، با همین پول ها تامین می شود. این همه ان جی او های غرب گرا از همین پول ها تامین می شود. لذا بخشی از تلاش پوتین این است که مانع حرکت های سیاسی مخالف منافع ملی و تحریکات فیزیکی و شورشی را دامن می زند، شود. ایشان توزیع پول توسط سازمان های به اصطلاح مردم نهاد خارجی را تحت کنترل در آورده و فعالیت یو اس ای را متوقف کرده است. بنابراین ایشان از سویی به سمت بهتر کردن فضای اقتصادی و تقویت غرور ملی و قانون مند کردن ساختارهای حکومتی پیش می برد و از سوی دیگر دست خارجی ها و تاثیرگذاری ایشان در مسائل داخلی روسیه را به حداقل می رساند.

 

امروزه بحث رابطه با روسیه بسیار مطرح می شود. به نظر شما آیا این رابطه بر مبنای شناخت دقیق روسیه امروز مطرح می شود یا خیر؟ آیا شناخت ما از روس ها دقیق است یا خیر؟

من تقریبا از فردای فروپاشی در تماس با روسیه بوده ام و به خاطر کار سابقم هم همکاری های تکنولوژیک با روسیه داشته ام و همواره شاهد این بوده ام که رسانه های غرب گرا یا صهیونیستی در روسیه به شدت تلاش کردند که چهره سیاهی از ایران را این جا نمایش دهند و بالعکس که در موارد بسیار این تحلیل ها و اطلاعات غلط است. یعنی سعی شده که کلیشه های ذهنی و مدل های تجزیه و تحلیل ما نسبت به روسیه غلط پایه گذاری شود و به سمتی حرکت کند که ما عمدتا از دو نوع کلیشه پیروی کنیم. شما این کلیشه ها را در صحبت با مردم به دقت احساس می کنید. کلیشه نخست این است که کاملا احساسی نسبت به روسیه برخورد شود و اصلا موضوعات سیاست بین الملل و واقعیات سیاسی هیچ تجزیه تحلیل نشود. مثلا در ایران تا اسم روسیه می آید، همه می گویند روس ها نامرد و غیرقابل اعتمادند. من با خیلی ها در این زمینه بحث کرده ام و همه شدیدا علیه روسیه موضع می گیرند. معمولا نیز مثال نیروگاه بوشهر را می زنند. در حالی که از ابتدای انقلاب تا کنون هیچگاه گفته نشد که آلمان ها نامردند، در حالی که روسیه علی رغم چهار قطعنامه با ما همکاری کرد. اگر از مسئولین دست اندرکار در بحث بوشهر بپرسید، در می یابید که عقب افتادن ها چقدر ناشی از روسیه و چقدر ناشی از قصور ما و چقدر ناشی از فشار غرب بوده است، در آن صورت در می یابید که روس ها تنها به اندازه پانزده درصد نقش داشته اند و بسیاری از کارشکنی نیروگاه کار غربی ها بوده است.

 

یعنی شما می گویید روس ها بر اساس قرارداد عمل کرده اند و تاخیرها ناشی از کارشکنی های غرب بوده است و تعابیری مثل رفیق نیمه راه را نمی پسندید.

من با این تعبیر که روس ها غیرقابل اعتمادند کاملا مخالفم و آن را یکی از کلیشه های احساسی که از غرب و خصوصا انگلیس آمده است، می دانم. البته نمی گویم که روس ها اشکالی نداشته اند. روس ها حرفه ای ساختن نیروگاهند و در این زمینه بسیار پیشرفته اند، اما بعد از فروپاشی بین ساختارهایشان مشکلاتی پدید آمد که باعث شد کارهایشان کند شود و تغییر قیمت هایی به وجود آمد، مثلا زمانی که قرار داد را با ایرانیان بستند، یک مهندس صد دلار حقوق می گرفت و استقبال می کرد از این حقوق؛ اما امروز هزار یورو به همان مهندس بدهند و به اخراج تهدیدش می کنند، تا در شرایط گرم ایران کار کند. در سایر قسمت های صنعت نیز قیمت ها تغییر کرده است و امروز روس ها برای ساخت هزار مگاوات پنج یا شش میلیارد دلار می گیرند. بسیاری از تاخیرها به دلیل تحریم های غرب بوده است. مثلا توربین نیروگاه بوشهر به عهده کارخانه توربین سازی شهر خارکف اوکراین بوده و اوکراینی ها تحت فشار آمریکایی ها این توربین را نساختند و همین پروژه را یک سال و نیم تا دو سال عقب انداخت.

 

یعنی شما معتقدید که به خصوص در پروژه بوشهر غربی ها ضربه بیشتری زدند؟

قطعا، مثلا ما یکسری از تجهیزات را خواسته بودیم که روس ها از غرب برای ما تامین کنند، مثل سیستم های کنترلی غربی که خود روس ها هم معتقدند مدرن تر هستند یا سیستم های سردکننده که نقش مهم تری ایفا می کنند. قرار بود این مجموعه ها از غرب تامین شود. اما بدون استتثنا هر جا که قرار داد بستیم، غربی ها تحت فشار گذاشتند و ما دو سال منتظر شدیم و موقع تحویل دستگاه را به ما ندادند. یعنی از زمان وقوع قطعنامه ها به بعد تاخیرات بر اثر تحریم ها صورت گرفته است.

 

پس چرا روس ها قطعنامه علیه ایران را وتو نکردند و امضا کردند.

این ربطی به تحریم ها نداشت و ربط به اقدامات صلح آمیز و نیروگاه سازی نداشت. این تحریم ها فراقطعنامه ای است که غربی ها اعمال کردند و روس ها نیز  آن را محکوم کردند. الان رسما موضعشان این است که ما مشکلی برای ساخت قطعنامه نداریم. زیرا در هیچ کجای چهار قطعنامه محدودیتی برای تاسیسات هسته ای صلح آمیز ما بین نشده است.

 

اما روس ها می توانستند قطعنامه را امضا نکنند.

بحث قطعنامه زاویه دیگر موضوع است. روس ها ته دلشان این است که یک کشور ایدئولوژیک که در نزدیکی مرزهای آنهاست به توان هسته ای دست پیدا نکنند. ما هم خوشحال نمی شویم که یکی از همسایگان مان به توانایی هسته ای که منتهی به سلاح هسته ای می شود، دست یابد. ضمن آن که ما شعار دنیای بدون سلاح هسته ای در جهان را معتقدیم. روس ها در سایه القائات غربیان و صهیونیست ها به این اعتقاد رسیدند که اگر ایران توان هسته ای غنی سازی بیابد، گام بعدی هسته ای شدن نظامی ایران خواهد بود. جالب است که مستشرقین و اسلام شناسانی از غرب در روسیه سمینار می گذاشتند و می گفتند که مسلمانان معتقدند که هر چه می توانی برای دفاع از خودت جمع کن. واقعا باور روس ها بر این بود که ایران به دنبال سلاح هسته ای است و این مسائل پوششی است برای این که ایران به آن سمت برود. آن قدر عوامل اطلاعاتی و تحلیلگران غربی در قالب همان هفتاددرصد رسانه ها و در قالب جلسات رفت و آمد بحث کردند تا به روس ها قبولاندند که ما به دنبال سلاح هسته ای هستیم. از ما نیز انرژی زیاد گرفته شد تا به روس ها بقبولانیم که ایران به دنبال استفاده صلح آمیز از سلاح های هسته ای است. امروز نیز روس ها معتقدند که غرب به دنبال ضربه زدن به جمهوری اسلامی است و مواضع رسمی روس ها این است که باید مسائل با مذاکره حل شود و حق ایران شناخته شود وایران تحت نظارت بین المللی باشد. به نظر من در سایه ضعفی که در زمان آقای مدودف در مقابل آمریکا داشت و لابی قوی که غرب در روسیه داشتند، این تصور غلط پدید آمده بود اما در اواخر حکومت آقای مدودف واقعیت روشن شد و الان می بینیم که در زمان پوتین صریح در برابر اقدامات غرب موضع گرفته می شود و به اصطلاح جلوی این روند گرفته می شود که از تحریم و از بحث مقابله هسته ای کشور را به سمت بحران اقتصادی بکشانند.

 

بحث انرژی هسته ای در ایران آیا تمام پذیر است یا مثل یک بحران همین طور ادامه دارد؟ آیا چرا روس ها همان طور که از کوبا حمایت کردند، از ایران حمایت نمی کنند و تلاش نمی کنند مسئله هسته ای به صورت دیپلماتیک حل و فصل شود.

یک طرف قضیه منافع خود روسیه است. آن ها تنها امکانی که برای کنترل ما دارند تا مطمئن شوند که ما به سمت سلاح هسته ای نمی رویم، شورای امنیت و سازمان ملل و5+1 است. لذا آن ها نمی خواهند نظامات کنترلی لغو شود و با وتوی آن ها جلوی آن نظارت ها گرفته شود، زیرا بالاخره یکسری نگرانی ها دارند و می خواهند این نگرانی ها از مجاری قانونی جهانی مرتفع شود. اما از سوی دیگر قاطع ایستادند تا غرب اجازه پیدا نکند که اهداف سیاسی خود را علیه جمهوری اسلامی پیاده کند. ضمن این که روس ها علیه حمله جهانی به عراق موضع گرفتند. آمریکایی ها و اروپایی ها نیز چنین کردند. حتی آن قدر این موضع گیری شدید بود که وقتی کاروان دیپلمات روسی از عراق خارج می شد، بمباران شدند. تلقی روس ها این است که اگر ما هیچ راهی برای غرب در این بازی باز نکنیم، غرب حساب خودش را جدا می کند و وارد اقدامات یک جانبه می شود، کما این که وقتی قطعنامه چهارم امضا شد، آمریکایی ها دریافتند که با اصلاحاتی که روس ها اعمال کردند، خیلی آبکی شده است. لذا تحریم های فراقطعنامه ای اعلام کرد و البته روس ها تحریم کردند و گفتند به تمامیت شورای امنیت صدمه می زند. یعنی این طور نیست که غرب در دشمنی با ما مراعات روسیه را بکند و اگر روس ها محکم بایستند، متوقف شود. دشمنی غرب با ما در حدی نیست که روس ها بتوانند جلوی آن را بگیرند و مقوله ای جداست و حتی اگر روس ها وتو کنند، آن ها کارهای دیگری می کنند. کما این که روس ها در سوریه دو بار وتو کردند و باعث شدند که غرب اسلحه اش را نفرستد.

 

یعنی می شود گفت که روسیه در موضوع ایران در برابر هجمه غرب علیه  ایران دچار ضعف است؟

تنها در مسئله ایران این گونه نیست و در بسیاری از موضوعات چون سیاست محتاطانه ای دارد، در خیلی از موضوعات جهانی چنین است. مثلا آقای بوت یک تاجر روس را در تایلند به بهانه قاچاق اسلحه دستگیر کردند، به آمریکا بردند و محاکمه کردند و زندانی کردند. در زمان جنگ سرد چنین کاری امکان پذیر نبود، اما الان این کار را کردند. واقعیت این است که روس ها الان خیلی خویشتن داری می کنند و تهاجمات و بی احترامی هایی که غرب علیهش اعمال می کند را به دلیل آن که نمی خواهند وارد جنگ سرد دیگری شوند، کوتاه می آید. اما روسیه اکنون به سمتی می رود که از نظر اقتدار داخلی و هم از نظر تعاملات جهانی بتواند وارد چالش با غرب شود. الان ساختارهای بین المللی تحت تاثیر غرب است، مثل بانک جهانی، سازمان ملل، حقوق بشر و … قوانین و اهرم های فشار دست غرب است، رسانه ها و تبلیغات جهان دست غرب است، لذا روس ها بی گدار به آب نمی زنند و به اهرم هایی که دارند، فکر می کنند. الان تنها اهرمی که روس ها علیه اروپا دارند، گاز است، زیرا قرار نیست که با آمریکا وارد جنگ هسته ای شد. لذا تنها سلاحشان گاز است و با این سلاح نیز خیلی نمی شود بازی کرد.

 

در بحث سوریه روسیه کاملا از این کشور دفاع می کند.

اگر آمریکا حمله کند به سوریه، به نظر من روسیه دخالت نمی کند. البته سوریه کنار نمی کشد ،اما وارد جنگ هم نمی شود. کما این که در افغانستان و عراق کنار نکشید، اما وارد جنگ مستقیم هم نشد.

 

این سیاست منفعلانه روس ها تا کی ادامه می یابد؟

به نظر من اگر آقای پوتین از پشت جبهه اش چنان که ما به پشت جبهه مان، اطمینان داشت، می ایستاد. اما دو مشکل عمده روسیه این است که اولا ایدئولوژی ما را روس ها ندارند. الان متفکران روس می گویند مردم را باید گرد یک آرمان یا ایدئولوژی گرد آورد و هدف دار کرد. ما نعمت ایدئولوژی اسلامی را داریم که کرد و ترک و بلوچ و لر را گرد هم می آورد. از اول انقلاب بارها تلاش شده که ایران تجزیه شود، اما پیوند مردم ایران با یکدیگر ایدئولوژیک است. در ایام عاشورا همه ایرانیان سیاه پوش می شوند، اما در روسیه چنین هدفی نیست و مردم ایستادگی ندارند. دوم این که ما محوریت رهبری داریم، ما فرماندهی متمرکز داریم، آدم وقتی در خارج باشد متوجه می شود که ولایت فقیه یعنی چه. این یک تفکر الهی است که در نقاط بحرانی می تواند تغییر ایجاد کند. روس ها در تاریخ نشان داده اند که در نقطه انفجار کسی جلودارشان نشده است. آقای پوتین حس می کند که پشتش خالی است. چرا رهبران ما می توانند محکم بگویند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، چون مردمی را دارند که با کوکتول مولوتوف به جنگ تانک می روند و سرمایه بسیار با ارزشی دارند، اگر مردم ما پیروی اسلام و ولایت نبودند، دوام نمی آوردیم. سفیران کشورهای خارجی از من می پرسند که شم چطور سی و سه سال دوام آوردید؟! این سرمایه بسیار بالای معنوی ای است که ما نمی توانیم آن را درک کنیم. ما قدرتی داریم که ناشی از اعتقاد دینی ملت و اتحاد ذیل بیرق ولایت است، این دو باعث شود که رهبران ما محکم باشند و دنیا هم بداند که در قبال ایران کاری نمی تواند صورت دهد.

 

با توجه به پیروزی اوباما در دوران دوم و اتفاقات پیرامونی در سوریه و به طور کلی خاورمیانه نظر شما در مورد بحث سوریه چیست؟ ایران و روسیه در بحث سوریه تا کی هماهنگ عمل می کنند؟

البته من در زمینه سوریه کارشناس نیستم، اما فکر می کنم که سوریه برای ما خط قرمز تلقی می شود و به نظر من برای روسیه هم چنین است. البته فرق می کند. برای ما آقای اسد و سوریه فی نفسه خط قرمز است، اما برای غرب الگوی جدید غرب خط قرمز است. این که چند نفر جایی تظاهرات کنند و بمب بگذارند و تظاهرات تبدیل به جنگ شود و بمباران شود و رژیم با حمایت غرب عوض شود، از نظر روس ها قابل قبول نیست، زیرا ممکن است این اتفاق در همه جا بیافتد، مثل چچن.

 

یعنی روس ها در برابر یک مدل ایستادگی می کنند؟

بله، بحث فقط تهاجم به یک کشور نیست. وتوهای آن ها، وتو در برابر یک مدل جدید است.

 

مطالب مرتبط