مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نقش قدرت هوشمند در استراتژی نوین آمریکا

اشتراک

دکتر مهدی مطهرنیا

آینده پژوه سیاسی و استاد دانشگاه

 

استراتژی نظامی جديد آمريکا شامگاه چهارشنبه دهم تير ماه در واشينگتن منتشر شد که کليات آن بيشتر بر دولت‌هايی مانند جمهوری اسلامی ايران، روسيه و کره شمالی تمرکز کرده که به گفته رييس ستاد مشترک نيروهای مسلح آمريکا، منافع اين کشور را به شيوه‌های مختلف مورد تهديد قرار می‌دهند. این استراتژی ملی نظامی بر لزوم برتری نظامی ايالات متحده در جهان تاکيد می‌کند. پس از انتشار گزارش مربوط به استراتژی نوين نظامی، ژنرال مارتين دمپسی رييس ستاد مشترک نيروهای مسلح آمريکا گفت: در چنين شرايطی، استراتژی ۲۰۱۵ ميلادی، تاييد می‌کند که پيروزمندی، همواره به شيوه فزاينده‌ای به پشتيبانی ابزارهای نظامی از ساير ابزارهای قدرت ملی بستگی دارد و اينکه چگونه شبکه متحدان و شريکان آمريکا را توانا می‌سازد. یادداشت زیر نگاه نظامی امریکا به جهان در شرایط کنونی توجه کرده است.

واژگان کلیدی: قدرت هوشمند آمریکا، قدرت هوشمند ، استراتژی نوین آمریکا، قدرت نظامی آمریکا

 

نگاه نظامی-دفاعی آمریکا نسبت به جهان

آمریکا در چارچوب قدرت هوشمند عمل می کند. اصلی ترین مبنای قدرت برای آمریکایی ها قدرت نرم است. اما آن ها بر این نظر هستند که با ترکیب قدرت نرم و سخت، قدرت سخت خویش را (همان گونه که در قدرت هوشمند آمریکا آمده است) پشتیبان قدرت نرم خود نمایند. ایالات متحده آمریکا در طی بازآفرینی نقش قرن بیستمی خود و استمرار آن در قرن بیست و یکم است. لذا بر آن است که تا آن جایی که امکان دارد به مدیریت قدرت های موجود خود در قالب قدرت هوشمند بپردازد. مطالعه ای من در زمینه قدرت هومشند چکیده ای که در حد یک جمله است در خود نهفته دارد و آن این است که ایالات متحده آمریکا بر آن است که با اتخاذ روشی متکی بر قدرت هوشمند، زمینه پرور ایجاد تحرکی (که در آن کاربرد قدرت سخت احتمالی را با کاربرد قدرت نرم مشروعیت بخشد) شود. به بیان ساده تر این قدرت نرم است که بنیاد و اصل تحرک را به وجود می آورد، اما در همین میان قدرت سخت احتمالی و کاربرد آن هدف اصلی است. در آرایش شکلی این قدرت سخت است که پشتیبان قدرت نرم قرار می گیرد، ولی در مرحله عملیاتی این قدرت نرم است که کاربرد قدرت سخت احتمالی بر ضد رقبا را مشروعیت می بخشد. قدرت هوشمند جهت گیری خود را بر همین مبنا قرار داده است که بتواند ترکیبی از قدرت نرم و سخت را در یک تبادل معنادار قدرت مدیریت کند، لذا باید گفت که قدرت نظامی ایالات متحده آمریکا در آرایه شکلی به پشتیبانی قدرت نرم ایالات متحده آمریکا می آید و در منطق عملیاتی این قدرت نرم است که اعمال قدرت سخت احتمالی را مشروعیت بخشیده و هزینه های اعمال قدرت سخت را کاهش می دهد. آنچه ایالات متحده آمریکا در ارتباط با اعراب انجام داد ، سپس بر اساس تجربه در افغانستان و عراق و در تئوری جنگ نامتعادل علیه ایران در پرونده هسته ای به کار برد و سپس در سوریه، در عراق و در یمن به بومی کردن منازعات منطقه ای پرداخت، همه در یک سلسله مراتب معنادار از کاربرد قدرت سخت و نرم در آغوش یکدیگر در پیوند با مفهوم قدرت هوشمند، مدیریت کرد.

استراتژی نوین آمریکا و لزوم برتری نظامی بر جهان

قدرت ایالات متحده آمریکا از سال 1907 میلادی و از زمان رزولت اول به گونه ای پیش رفت که توانست نیروی دریایی آمریکا را به بزرگترین نیروی دریایی تبدیل کند و از انگلستان به عنوان چهره درخشان نیروی دریایی پیشی بگیرد. اکنون نیز برتری نظامی ایالات متحده آمریکا در جهان مبرهن است. آمریکایی که در اندازه گیری قدرت ملی در سال 2008 میلادی توسط معاونت سیا و اندیشکده دیل کارنگی بیست درصد قدرت جهان را داشت، اما از سال 2011 به بعد، آرام آرام مرزهای سی درصد قدرت جهانی را در حال پشت سر گذاشتن است و. لذا آمریکایی که همه از فروپاشی آن در سال 2008 میلادی سخن می گفتند، امروز توانسته است با انتقال بحران اقتصادی از داخل آمریکا به دیگر کشورها و مناطق جغرافیایی هم پیوند با خود و در عین حال رقیب، زمینه های مطلوب برای رشد اقتصادی مجدد خود را فراهم کند. این موضوع موجب نگرانی برای صلح و امنیت جهانی است. اگر بیل کلینتون تصحیح بودجه آمریکا را به اندازه چندین برابر افزایش بودجه و ذخیره بودجه انتقال نداده بود، شاید بوش دوم توانایی حمله به عراق و افغانستان را نداشت . امروز این اوباماست که در یک حرکت خزنده توانسته است اقتصاد در حال فروپاشی ایالات متحده آمریکا را در وضعیتی متعادل قرار دهد و از این حالت متعادل به سمت بهبود هدایت کند. در واقع اکنون آرام آرام این نوع محافظه کاران هستند که حس می کنند قدرت حرکت نظامی دیگری را در آینده خواهند داشت.

اکنون آمریکا نشان داده که یک قدرت بلامنازع نظامی در قرن بیست و یکم میلادی است. امروزه استمرار این قدرت در دستور کار ایلات متحده آمریکا قرار گرفته است. اما به گونه است که دیگر قدرت نظامی را در صدر توانمندی های استراتژیک نمی بینند و ارزیابی جدی ایالات متحده آمریکا این است که این قدرت علمی با هم آغوشی با قدرت اقتصادی می تواند زمینه های تغییر پارادایم جنگ های آینده را فراهم کند. ولی نیروی نظانی را به عنوان پشتیبان شکل دهنده و محتوابخش به جنگ های آینده و ظهور و بروز پارادایم های جنگ های آینده در این دوره انتقال، قرار دهد.

استراتژی نظامی نوین آمریکا و هارتلند علیا

ایالات متحده آمریکا تلاش می کند که مدل استراتژیک خود را در قالب فرادولت تعریف کند. یک دولت هم اکنون نمی تواند به عنوان دگر استراتژیک آمریکا در جهان مطرح باشد. لذا با بزرگنمایی قدرت رقبای خود در قالب تهدید مانند ایران، کره شمالی، روسیه و در کنار آن بزرگنمایی محتاطانه تحرکات چین، زمینه های حضور جدی تر خود را در مناطق جغرافیایی هدف خود در قرن بیست و یکم یعنی هارتلند بزرگ نو ایجاد می کند. این هارتلند بزرگ از شاخ آفریقا گرفته تا تبت را در بر می گیرد و نگارنده بارها گفته است که هارت لند نو (نو هارتلند) و چندی بر هارتلند علیا یعنی تبت هدف ایالات متحده آمریکا در تحرکات بین المللی و در عرصه سیاست جهانی ایالات متحده آمریکاست. در واقع امروز دیگر آمریکا از سیاست خارجی خود سخن نمی گوید، بلکه از سیاست جهانی خود سخن به میان می آورد . لذا ایالات متحده آمریکا در پی ایجاد یک اتمسفر عینی از دگر استراتژیک است که بر روی این کشورها به ظاهر آرایش شکلی می پذیرد. در این بین تمام توان ایالات متحده آمریکا برای مجاب کردن افکار عمومی از طریق رسانه ها در بزرگنمایی قدرت این کشورها در قالب تهدید بوده است. سپس تلاش می کند که خود ، همراهان و متحدین خود را نیز در یک چارچوب آسیب پذیری مجازی، آسیب پذیر از این تهدیدها بداند. چنانچه اوکراین، سوریه و یمن و همچنین وجود گروه های تروریستی مانند داعش کارکردی ابزاری در تئوری جنگ های نامتعادل دارد. در این بین اگر پرونده هسته ای ایران به یک نتیجه برسد و در نهایت از منظر عملیاتی تعریف عینی پیدا کند، آن چه در باب چین هم اکنون مطرح می شود، آرام آرام از سوی جهت گیری های مثبت به سمت جهت گیری های کنترل کننده پیش خواهد رفت . در این میان این جهت گیری های کنترل کننده در سند های مختلف نظامی و سیاسی ایالات متحده آمریکا آرام آرام پژواک و انعکاس پیدا خواهد کرد.

من بر این باورم که انتشار سند جدید نظامی ایالات متحده آمریکا، در وضعیت کنونی هنگامی صورت پذیرفته است که آرام آرام آمریکا در رسیدن به یک توافق جامع هسته ای با ایران به اطمینان می رسد و دیگر ایران را نه به عنوان دشمن استراتژیک، بلکه یک شریک استراتژیک بالقوه در آینده می نگرد . این موضوع موجب می شود که زمینه های انتقال قدرت نظامی آمریکا به آسیای جنوب شرقی فراهم شود . در این راستا تلاش ایالات متحده آمریکا آن است که بتواند یک مصرف نظامی قدرتمند در اطراف چین استقرار پیدا کند که یک ضلع آن در افغانستان و ضلع مرکزی و میانی آن بین خلیج عدن و تنگه هرمز و ضلع دیگر آن در شبه جزیره کره خواهد بود. از سوی دیگر محاط بر این مثلث نیم دایره ای را ترسیم کنند که شرکای استراتژیک جدید آمریکا یعنی کانادا، ژاپن، کره جنوبی، ایران و استرالیا را شکل خواهد داد و قدرت نظامی آمریکا از اروپا و آسیای میانی یا خاورمیانه به سمت و سوی خاور دور و آسیای شرقی حرکت کند.

 

مطالب مرتبط