دکتر سید سلمان صفوی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، واژه «کبر و استکبار»، عموماً به عنوان گزاره ناپسند اخلاقی مطرح بود؛ اما پس از انقلاب اسلامی ایران اصطلاح استکبار جهانی برای برجسته کردن تمایز نگاه تبیینی قرآنی از مارکسیسم برای معادل اصطلاح «امپریالیسم»که اصطلاحی مارکسیست لنینیستی است از سوی متفکران اسلامی ازجمله امام خمینی طرح شد که بهسرعت در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی ایران جای خود را باز کرد. در فرهنگ سیاسی جهان واژگانی نظیر «استعمار» و «امپریالیسم» برای رساندن مفهوم فوق به کار میروند.
لنین بر اساس تعالیم مارکس وضع سلطه نوین جهانی را در کتاب «امپریالیسم بهمثابه بالاترین مرحلۀ سرمایهداری» (1916) نقد و تبیین کرد. لنین بر آن است که گرایش طبیعی «سرمایه» به انباشت، خود سبب کاهش سود میشود و برای آنکه نرخ سود بالا باشد، انحصارهای اقتصادی (کارتلها و تراستها) به وجود میآیند. سپس سرمایهداران برای کسب سود به سرمایهگذاری در خارج کشیده میشوند و با تسلطی که بر دولت دارند، دولت را به تشکیل امپراتوری وا میدارند تا بازارها، مواد خام و بالاتر از همه، فرصتهایی برای سرمایهگذاری سرمایههای اضافی به دست آورند.
در این مقاله نظریه استکبار جهانی بر اساس فلسفه سیاسی قرآنی در گفتمان با فلسفه سیاسی معاصر در هفده محور تبیین شده است.
ریشه شناسی لغوی: استکبار از ریشه «ک – ب – ر» و به معناى برتریخواهی، امتناع از پذیرش حق از روى عناد و تکبر و خودبزرگبینی است؛ (مفردات راغب؛ لسان العرب، ۱۲، ۱۳، ذیل واژه کبر).
مفهوم قرآنی: در فرهنگ سیاسی قرآن، استکبار بر نظام و یا سیستم اجتماعی و سیاسیای اطلاق میشود که دارای خودبزرگبینی و برتریجویی است و در طلب استیلا و سلطه ظالمانه بر جامعه است. منکر ولایت و حکومت الهی است و سیستم خود را (بالاصاله) مستقل و قائم به ذات میداند و نیاز و وابستگی خود را به خدا او ارزشهای الهی انکار مینماید؛ (المیزان، 12، 390-398).
عوامل اساسی و زیربنایی ایجاد سیستم استکباری: الف. کفر ب. بینش دنیوی ج. تمرکز قدرت د. تمرکز ثروت.
هر کدام از عوامل فوقالذکر دارای روابط متقابل و درهمتنیدهای با یکدیگر میباشند و (مولد) یا (مولود) دیگری میباشند. اینکه کدام مولد است و دیگری مولود، تحت شرایط مختلف اجتماعی متفاوت است. آنچه حائز اهمیت است اینکه زیربنای سیستم استکباری تنها یک موضوع نیست، بلکه عوامل چهارگانه میباشند که وجود هر کدام از این عوامل، باعث پدید آمدن سه عامل دیگر میشود. البته شاخص بودن و یا شدت و ضعف آن متفاوت است. چه بسیار جوامعی که کفرشان، بینش دنیوی و تمرکز قدرت و ثروت را برای آنان فراهم آورده است و در نتیجه سیستم استکباری برقرار گشته است و برعکس، چه بسیار جوامع توحیدی که تمرکز ثروت و یا قدرت باعث بینش دنیوی و یا کفر آنها شده و در نتیجه سیستم استکباری بر آنان حاکم گشته است. راغب اصفهانی گوید: در قرآن مستکبرین مقابل مستضعفین و ضعفا ذکر شدهاند و این تقابل برای آگاهی دادن به این موضوع است که علت استکبار تمرکز قدرت و ثروت است.
در مورد عامل بودن کفر در قرآن چنین آمده است: (و اما آنانکه به خدا کافر شدند (به آنها بگویید) آیا بر شما آیات ما را تلاوت نکردند؟ و شما استکبار ورزیدید و مردمی بدکار و مجرم بودید؛ (جاثیه/31) و (زمر/59).
دربارۀ بینش مادی و دنیوی استکبار در قرآن چنین آمده است: فرعون (یکی از مصادیق استکبار) در میان قومش (بر علیه موسی یکی از مصادیق حق به تبلیغات پرداخت و) با صدای بلند اعلان کرد که: ای مردم، آیا پادشاهی مصر از من نیست؟ و چنین نهرها از زیر قصر من جاری نیست؟ آیا من به حکومت بهترم یا چنین مرد فقیر خواری که هیچ منطق و بیان روشنی ندارد؟ و اگر موسی رسول خداست چرا طوق زرین بر دست ندارد؟ و یا چرا فرشتگان آسمان همراه او نیستند؟ (زخرف/51 – 53) و(جاثیه/23).
همچنین در مورد تمرکز ثروت چنین آمده است: «ای اهل ایمان، بدانید که بسیاری از علما و راهبان (یهود و نصاری که مصادیقی از استکبار و از ارکان آن میباشند شیوه کارشان بر این استوار است که) اموال مردم را به باطل میخورند و خلق را از راه خدا منع میکنند و کسانی که طلا و نقره (مصادیق بارز ثروت و مالکیتهای بزرگ) را گنجینه و ذخیره (متمرکز) مینمایند و در راه خدا انفاق نمیکنند به عذاب دردناکی بشارت ده»؛ (توبه/34) و (فجر/ 20). آیاتی، هم که داستان قارون را بیان مینماید در این زمینه راهگشا میباشند.
نیز دربارۀ تمرکز قدرت چنین آمده است: «اما قوم عاد (یکی از مصادیق بارز استکبار در قرآن) به ناحق تکبر ورزیدند و گفتند چه کسی در جهان از ما نیرومندتر است؟ (تمرکز عظیم قدرت عامل مستکبر شدن آنها شد) آیا آنها ندانستند که خدایی که آنها را آفریده بسیار از آنان تواناتر است؛ (فصلت/ 15). آیات سوره فجر/ 8، 9، 10 هم که به بازگو کردن داستان فرعون میپردازد در همین زمینه است.
ارکان و بافت حاکمیت استکبار: الف. زورمندان و نظامیان ب. مترفین و سرمایهداران ج. تئوریسینهای ضدخلقی د. تزویرپیشگان.
چهار طبقه یا قشر فوق بافت اصلی و ارکان اساسی طبقه حاکم و مسلط بر سیستم استکباری را تشکیل میدهند و هر کدام عهدهدار بخشی مهم از این سیستم میباشند. زورمندان مسئول بخش نظامی و قوه قهریه آن میباشند، و مترفین و سرمایهداران که مجموعه اصلی امکانات اقتصادی در اختیار آنان میباشند نقش شاهرگ اصلی را ایفا مینمایند و تئوریسینهای ضدخلقی، دانشمندان و تحصیلکردگانی هستند که در خدمت استکبارند و مغزهای متفکر و طراح آن، در ابعاد مختلف میباشند. تزویرپیشگان کسانی هستند که دارای وجاهت و اعتبار و قداستی در میان مردم میباشند و به ظاهر افراد ظاهرالصلاح و مدافع حقوق مردم هستند، ولی در واقع، نقش فریب مردم از طریق مقدسات را برای استحکام پایههای استکباری ایفا مینمایند.
این چهار گروه نیازمند یکدیگر و دارای روابط ارگانیکی و تنگاتنگ با همدیگرند و در حقیقت حافظ منافع هم میباشند که البته تحت شرایط مختلف اجتماعی، ممکن است نقش اصلی و فرعی آنها تفاوت نماید ولی به هرحال برنامهریزی و ساماندهی و تعیین اهداف و استراتژیها و تاکتیکهای حاکمیت و سیستم اجتماعی را اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، تبلیغی و اطلاعاتی را گروههای فوقالذکر عهدهدار میباشند و اکثریت تودههای مردم هیچ نقش اساسی در تعیین امور اصلی و مهم جامعه ندارند و فقط نقش بردگان و مزدوران استکبار را به صورت مرئی و یا نامرئی ایفا میکنند.
آیه 39 سوره عنکبوت به روشنی بافت و ارکان حاکمیت استکبار را بیان مینماید: و قارون (سمبل مترفین و سرمایهداران) و فرعون (سمبل زورمندان) و هامان (سمبل تئوریسین های ضدخلقی) را هم که موسی (ع) با معجزات روشن به هدایت آنها آمد (به او نگرویدند) پس در زمین استکبار ورزید و آنها اولین (و آخرین) مستکبرین نبودند. به نظر میرسد احبار و راهبان ذکر شده در (توبه/ 34) سمبل تزویرپیشگان نظام استکباری میباشند. اصول و بنیادهای استکبار بر عدم پذیرش حق در تمام زمینههای فکری – سیاسی – اجتماعی و اقتصادی است و مبارزه همهجانبه و سرسختانه با حقپرستان و ارزشهای الهی در تمام ابعاد سرلوحه برنامههای استکبار است؛ «همانا آنان که آیات خدا را تکذیب کنند و نسبت به آیات الهی استکبار ورزند، هرگز درهای آسمان به روی آنان باز نشود و به بهشت درنیایند …»؛ (اعراف/ 40).
در بینش قرآنی مال بالاصاله از آن خداوند است و با لحاظ برخی اعتبارات در دست اشخاص است و بنابراین، نباید در راه عزت و قدرت و سیطره احدی انفاق شود و تنها مورد انفاقش راه خداست؛ همان راهی که خود خداوند معلوم گردانیده است؛ (اقتباس از ترجمه المیزان 9، 383)، (توبه/34). با این وجود، نظام استکباری با زراندوزی و چپاول و غارت و استثمار انسانها و ملتها تفکیکناپذیر است و در تار و پود استکبار کثرتطلبی سیریناپذیری جریان دارد که میخواهد تمام جهان را ببلعد و سلطه مطلق خود را بر آن برقرار نماید. همچنین تراکم ثروت و عدم توزیع عادلانه آن – استثمار – که موجب فقر مطلق یا نسبی گروههایی از مردم و تضاد طبقاتی افراد جامعه میشود، از خصائص اصلی استکبار است. در این سیستم جامعه دوقطبی میگردد و طبقه حاکم ثروتهای جامعه را در راه امیال نفسانی خود اسراف مینماید و اکثریت مردم را از بهرهمندی از ثروتهای جامعه محروم مینماید.
کشتار دستهجمعی انسانها و ترور و اعدام منادیان حق و عدالت از اجزای تفکیکناپذیر این نظام است. ایجاد قتلعامها و اعدامها غالباً یا بهخاطر جلوگیری از بروز نهضت ضداستکباری و سرکوبی آن است و یا برای گسترش دامنه سلطه و ارضاء روحیۀ فزونطلبی استکبار میباشد. تأیید متقابل فرعون، هامان، لشکریان، قارون و احبار نسبت به یکدیگر که در قرآن بیان شده است دربرگیرنده مفهوم حمایت متقابل مستکبرین از یکدیگر میباشد. سیاست داخلی استکبار نیز، مبتنی است بر فربهتر کردن و یا تقویت و حمایت از جریانات مستکبر داخلی و تضعیف محرومان، و قوانین مدنی و اجتماعی آن، فقط برای دفاع هر چه بیشتر از منافع جریانات استکبار در مقابل گروه عظیم مستضعفین جامعه وضع میگردد.
سیاست خارجی آن نیز مبتنی است بر پشتیبانی و حمایت اقتصادی، نظامی و سیاسی از منفورترین و ارتجاعیترین و مستبدترین نظامهای حکومتی جهان و دفاع از طبقه حاکمه این کشورها در مقابل ملتهای محروم و تحت اسارت آنان: «همانا آنان که به آیات خدا کافر شدند و انبیاء را بناحق کشتند و با آن مردمی که خلق را به عدل و نظام (قسط) دعوت نمایند نیز دشمن شده و به قتل رساندند آنها را به عذابی سخت و دردناک بشارت ده»؛ (آل عمران/21) و «همانا فرعون در زمین تکبر و گردنکشی آغاز کرد و میان جامعه تفرقه و اختلاف افکند و طایفهای از آنها را سخت ضعیف و ذلیل کرد و پسرانشان را میکشت (که مبادا با ظهور موسی پیامبر نظام توحیدی و ضد استکباری قدرت یابند) و زنانشان را زنده نگه میداشت (که به خدمت مستکبرین پردازند) و همانا فرعون بسیار مفسد بود؛ (قصص/ 4).
سیستمی که مبتنی بر زر و زور و تزویر است و ارزشهای حاکم بر آن ضدفطرت پاک انسانی و معیارهای الهی است سفلهپرور و چاپلوسپرور است. بر همین اساس، افراد و جریاناتی در این نظام باطل رشد مینمایند که: اولاً وابسته به یکی از قطبها و معادلات زر و زور و (تزویر) باشند، و ثانیاً دارای ارزشها و جهانبینی و ایدئولوژی استکباری باشند و ثالثاً در طول حیات اجتماعیشان عملاً در خدمت به فعلیت رسانیدن طرحها و برنامهها و اجرای استراتژی و تاکتیکهای سیستم استکباری بودهاند و خود را هماهنگ با نظام باطل و غاصب استکباری نمودهاند.
بنابراین صالحین که انسانهایی هستند دارای جهانبینی الهی و ایدئولوژی توحیدی و مدافع حقوق محرومین و مظلومین و طالب آزادی و عدالت و قسط و حاکمیت ارزشهای انسانی و الهی و تقوی و فضیلت میباشند و چون موحد و متقی هستند به جز در مقابل ذات اقدس و قدرت لایزال حق تعالی تسلیم هیچ قدرت (در واقع کاذب و پوشالی) دیگر نیستند و خدامحورند نه زرمدار و زورمدار و اندیشه و عملشان در راستای برقراری جامعه توحیدی است؛ به هیچ وجه امکان حاکمیت در سیستم استکباری را ندارند و به شدت و به انواع طرق از رشد و پیشرفت و رسیدن آنان به منصبهای کلیدی جامعه نظام استکباری جلوگیری میشود و درواقع اِحراز حاکمیت صالحین با وجود چنین سیستمی تعلیق به محال است.
ایمان و عمل صالح غالباً در قرآن همراه یکدیگر ذکر گردیدهاند. مرتبه والای فعلیت یافتن ایمان در عمل صالح تبلور مییابد و مؤمنین به درجات بالای ایمان و عمل که نائل میگردند جزء افراد صالح یا صالحین میشوند. همانها که باید حکومت صالحان را بر روی زمین بنیانگذاری کنند. در قرآن برخی از صفات مؤمنین و صالحین که پایهگذار نظام توحیدی هستند بدین گونه توضیح داده شده است:
- مؤمنین کسانی هستند که به خداوند و عالم غیب و رسولان الهی ایمان واثق دارند. (حجرات/17).
- جهاد و کارزار مسلحانه با دشمنان خدا و خلق میکنند و از بذل مال و جانشان در راه خدا دریغ نمیورزند؛ (نساء/76). 3. برای حفظ ایمان و مکتبشان و گسترش نظام توحیدی هجرت مینماید؛ (انفال/72). 4. منادیان قسط و پاسداران عدالت هستند؛ (نساء/125). 5. یاوران حقیقی خداوند و بن نظام توحیدی میباشند؛ (صف/4). 6.مبلّغ تلاشگر حقاند؛ (عصر/4). 7. در راه جهاد فی سبیلاللّه و ساختن نظام توحیدی صابر و مقاوم میباشند و خلق را به صبر دعوت مینمایند؛ (عصر/5). 8. پیشتازان امر به معروف و نهی از منکرند؛ (آل عمران/110). 9. تقوی در جمیع اعمال و افکارشان حاکم است؛ (مائده/35). 10. مطیع اوامر الهی و رسول خدا و رهبر امت اسلامی و طالب و پاسدار حکومت توحیدی میباشند؛ (نساء/59). 11. هیچ نظام غیرتوحیدی و بالاخص استکباری را مشروعیتی برای آن قائل نیستند و روابط مودتآمیز با آن ندارند؛ (ممتحنه/10). 12. تسلیم محض خداوند میباشند و ارتباط روحی قوی با مبدأ وجود دارند؛ (مؤمنون/4). 13. زندگیشان هدفدار میباشند و از هرگونه اندیشه و عمل لغو و بیهوده اجتناب میورزند؛ (مؤمنون/3). 14. فانی در راه خدا و اهداف الهی میباشند و تمام حرکات و اعمال و زندگی و مرگ و عباداتشان برای خداوند است؛ (انعام/ 162).
- انفاق در راه خدا مینمایند و از هرآنچه دارند مردم را نیز سهیم میگردانند؛ (مؤمنون/4) و (بقره/3). 16. امانات الهی و مردم و عهدی که با خدا و امت بستهاند را حافظ و راعی هستند؛ (مؤمنون/8). 17. حافظ جمیع حدود و ابعاد معنوی و اجتماعی عبادات هستند و به مقتضای حکمت واقعی آنها عمل مینمایند. (مؤمنون/ 9). 18.برادر و دوستدار هم و پاسدار حقوق جامعه میباشند. (حجرات/ 10). 19. با یاد خداوند جانشان آرامش مییابد (و از اضطراب نجات مییابند). (رعد/ 28).
استکبار و سکولاریسم: استکبار فی حد نفسه و اصالتاً امری است سکولاریستی و ماتریالیستی و اساس آن بر ارزشهای مادی و دنیوی برقرار است و فرهنگ حاکم بر طبقه سلطهگر مادیگرایانه است که سعادت و خوشبختی را در تمتع و کامجویی هر چه بیشتر از لذات مادی میداند.
استکبار برای حفظ و استمرار و گسترش سلطهاش به تخدیر و استعمار انسانها از طریق اشاعه فرهنگ ماتریالیستی و اشاعه دین وارونه و ارزشهای به ظاهر فریبنده ولی پوچ میپردازد، چرا که نظام استکبار با فرهنگ ماتریالیستی قابل دوام و ادامه حیات است، و اگر فرهنگ الهی و ارزشهای توحیدی نظیر ایمان، تقوی، جهاد، هجرت، شهادت، ایثار، عدالت، عشق، برابری، عرفان، علم، آگاهی و اخلاص حاکم شود سیستم استکبار سرنگون میگردد.
ماتریالیسم فکری – فلسفی در نهایت به ماتریالیسم اخلاقی منجر میشود، ولی ممکن است استکبار در برخی از اشکال آن رسماً از جهت فلسفی، ماتریالیسم نباشد ولی بهلحاظ آنکه خدای فرهنگ استکباری خدای مسخشده و بیبو و خاصیت است و در صحنه حیات اجتماعی یعنی در حکومت، اقتصاد، قضاء و روابط اجتماعی نقشی ندارد؛ در نهایت تفاوتی جوهری با ماتریالیستهای فلسفی ندارد و سرانجام ماتریالیسم فکری – فلسفی و ماتریالیسم اخلاقی – اجتماعی در ضدیت با فرهنگ الهی و معنویت و فطرت پاک انسانی میباشد.
استکبار با ابزار هنر مبتذل و علم بریده از وحی، پول، سکس، منصب و مصرفگرایی، به اشاعه فرهنگ ماتریالیستی برای اغفال جامعه میپردازد: «اینان همان کسانند که متاع (کمارزش) دنیا را خریده و ملک آخرت را فروختند»؛ (بقره/ 86). این آیه شریفه در وصف حال جامعه بنیاسرائیل پس از انحراف از تعالیم حضرت موسی(ع) نازل شده است. این قوم با شکستن فرامین الهی بخاطر منافع دنیوی دچار دنیازدگی گردیدند و به همین جهت، آخرت و پیروی از حق را به ارزشهای دنیوی فروختند. «آیا هر پیامبری که از جانب خداوند اوامری بر خلاف هوای نفس شما آرد از آن سرپیچیده و استکبار میورزید و گروهی را تکذیب میکنید و گروهی را به قتل میرسانید؟»؛ (بقره/87).
در سیستم استکباری سلطهگر و زیر سلطه هر دو مَنِ حقیقی خویش را گم مینمایند و مَنِ کاذب و پوشالی جانشین آن میگردد و آن مَنِ مسخ شده را مَنِ اصلی خویش میگیرند. سلطهگر با اعمال سلطه و هدف قرار دادن ثروت و قدرت و زیر سلطه با تسلیم و چاپلوسی و قبول بندگی در چنین نظامی هر کدام از طریقی الینه گشتهاند و هر دو طبقه سلطهگر و زیر سلطه با پذیرش ماتریالیسم و شرک و فراموشی خداوند و توحید و تراشیدن بتهای جدید و ابزاری نظیر ثروت، قدرت، علم، تخصص، دولت و… را هدف قرار دادن و انگیزه اصلی خود را محدود به رسیدن به آنها قرار داده و استعدادها و ظرفیت عظیم و مَنِ والا و نامتناهی خود را فراموش و فقط وابستۀ بخشی از امیال خود شدهاند.
تاریخیت نظام استکبار : بر اساس برخی آیات و نیز پارهای از داستانهای بیان شده در قرآن، استکبار پدیدهای نیست که در بخش یا دورهای خاص از تاریخ وجود داشته بلکه دورههای تاریخی را چه بر اساس شرایط اقتصادی و مناسبات تولید و چه بر اساس ظهور و سقوط تمدنهای بزرگ و چه بر اساس ظهور و افول ادیان و … تقسیمبندی نماییم با توجه به قصص قرآن و برخی واقعیتهای تاریخی، استکبار در همیشه تاریخ وجود داشته است. اساساً میتوان آغاز استکبار را امتناع «شیطان» از دستور حق تعالی مبنی بر سجده به «آدم» دانست که با تشکیل جوامع بشری، شکل سیستماتیک و اجتماعی به خود گرفته است.
نهضت انبیاء و استکبار: نهضت انبیاء از جهاتی نهضت ضد استکباری است و بنابراین، جنگ بین حق و باطل و نظام استکباری و توحیدی در سراسر تاریخ وجود داشته است. فلسفه استمرار استکبار در تاریخ این است که روحیۀ استکباری ریشه در «نهاد آدمی» دارد. به این معنا که غلبۀ بُعد مادی و لجنی وجود انسانی بر جنبه الهی وی، هنگامی که تجلی اجتماعی پیدا کند به شکل سیستماتیک و سازمانیافته، ایجاد جامعه استکباری میکند. از مجموعه آیاتی که پیرامون جوامع استکبارزده در قرآن وجود دارد چنین استنباط میشود که استکبار در تمامی ادوار تاریخ وجود داشته و قرآن فقط به برخی از مصادیق آنها اشاره نموده است به عنوان نمونه در سورۀ عنکبوت/39 پس از ذکر فرعون، قارون و هامان که سمبلهای حاکمیت استکبار میباشند، صریحاً ابراز مینماید که آنها اولین مستکبرین نبودهاند.
آنچه که در تبیین استکبار حائز اهمیت است این واقعیت میباشد که در طول تاریخ همیشه این پدیده دارای خصائص ثابت و دائمی بوده است که بیانگر ماهیت آن میباشد، منتهی در هر عصری مطابق با شرایط اقتصادی- سیاسی و علمی تغییر شکل یافته است. و برخی از خصائص ذاتی آن، ظهور و بروز بیشتری یافتهاند. به این معنا که اساس روابط استکباری جوامع گذشته مبتنی بر کثرتطلبی، برتریطلبی، استثمار، مادیگرایی و… بوده است و در سیستم استکبارِ فعلی نیز اینچنین است.
استکبار و قدرت: بدیهی است (فعلیت) یافتن نظام استکباری بستگی تام با قدرت دارد و با تحکیم و تشدید قدرت آن نظام نیز استمرار و گسترش مییابد.
استکبار پدیدهای مشکک است و درواقع حدود حاکمیت نظام استکباری و تکوین آن به صورت یک نظام کوچک کشوری یا منطقهای و جهانی بستگی کامل به میزان منابع قدرت آن دارد. و هیچ تفاوت ماهوی بین استکبار منطقهای و جهانی وجود ندارد؛ تنها تفاوت آنها در میزان شدت و ضعف قدرتشان است که امکانات برتریطلبی و تکاثری موجب محدودیت و یا گسترش آنان میشود. از طرف دیگر ماهیت نظام استکباری «انحصاری» کردن قدرت میباشد و انحصار را نیز در تمامی منابع و ابزار قدرت میطلبد. البته این منابع قدرت و انحصار آن، تفاوتی نمیکند که در مالکیت و تمرکز ثروت باشد و یا منابع و ابزار دیگر نظیر سازمان، تشکیلات، فرهنگ، تواناییهای نظامی و اطلاعاتی، تبلیغات و… . بههرحال، در صورت عدم هماهنگی و توافق بر سر تقسیم قدرت بین ارکان نظام استکباری که هر کدام بخشی از منابع و ابزار قدرت را در اختیار دارند کوشش در جهت انحصاری کردن مجموعه منابع قدرت از جانب یک رکن استکبار، باعث بروز بحران و تضادهای داخلی آن در داخل کشور میگردد. از طرف دیگر کوشش استکباری کشوری، در جهت انحصاری کردن و یا گسترش قدرت، باعث جنگها و بحرانهای منطقهای و جهانی بین نظامهای مختلف استکباری میگردد. آیات (ص/ 70 – 75) و آیات (فصلت/ 15 و 16) و آیه (بقره/ 34) و آیه (قصص/ 38) پیرامون وابستگی استکبار به قدرت و انحصارطلبی آن میباشد.
شیوههای عملی استکبار: استکبار برای تحکیم و استمرار سلطهاش از شیوههای ششگانه بر حسب شرایط مختلف و اقشار متفاوت استفاده مینماید.
شیوه فرهنگی: استکبار با مسخ و وارونه کردن مفاهیم بلند فرهنگ توحیدی و با استفاده از هنر مبتذل، علم و تئوریسینها و علمای خودفروخته به تئوریزه کردن فرهنگ منحط دنیاگرایی، اخلاق منحط، منفعتطلبی فردی، سکوت، سازش و تسلیم و سلطهپذیری و … میپردازد تا با استعمار فرهنگی مستضعفین از قیام ضد استکباری آنها پیشگیری نماید. استمرار استکبار بدون سلطه فرهنگ استکباری بر جامعه میسر نیست.
شیوه اقتصادی: با کنترل شریان اقتصادی جامعه و ایجاد انحصارات دولتی و یا غیردولتی و مالکیت بر ابزار تولید، مناسبات تولیدی را مطابق با منافع نامشروع خود سازماندهی مینماید و ملت را به صورت مرئی و نامرئی زیر سلطۀ اقتصادی خود میگیرد. طبقه سلطهگر با ایجاد تمرکز اقتصادی و کنترل اقتصاد جامعه، طبقه زیر سلطه را به سوی اهداف خود هدایت مینماید. البته در صورت عدم توازن بین ظرفیت پذیرش مردم و شیوههای استثماری ایجاد شده، بحرانهای اجتماعی ایجاد میگردد.
شیوه سیاسی: استکبار با توجه به شرایط داخلی و بینالمللی رفتارهای مختلفی را در جهت تحکیم سلطه خود به کار میگیرد. روابط ملت و رهبری، طبقه مسلط و زیر سلطه، شکل دولت، اشتراک مردم در قدرت سیاسی، وجود و یا عدم تشکلهای مردمی مستقل از دولت و روابط با ملتهای جهان به گونهای سازمان مییابد که منافع استکبار محفوظ بماند.
دولت، سیاستمداران و نهادهای رسمی با تمام اشکالی که تا کنون داشتهاند اکثر قریب به اتفاق آنها در طول تاریخ همیشه ابزار استکبار در جهت تحکیم سلطه جابرانهاش بوده است.
اساس کار استکبار در شیوه سیاسی آن است که از مردم سیاستزدایی نماید و آنها را از طرق مختلف نظیر ورزش، هنر و علم، مشکلات روزمره زندگی، عافیتطلبی و… از آگاهی و عمل سیاسی بازدارد. اگر نظام استکباری تحت شرایطی اجازه ایجاد نهادهای سیاسی مستقل نیز بدهد غرض وی در واقع ایجاد سوپاپ اطمینان برای دوام سلطهاش میباشد.
شیوه تبلیغی: تبلیغات از جمله برگهای برندهای هستند که علیه مستضعفین به کار گرفته میشود و کوشش میشود بهوسیلۀ آن مردم شستشوی مغزی شوند. نظام سلطه و مجموعه اندیشهها و عملکردهای ظالمانه و ضد مردمی استکبار مقبول معرفی گردد و با «سانسور» و «تحریف» و «مسخ» حقایق و برچسب زدن به جبهه حق و ایجاد جنگ روانی علیه آن از بیدار شدن مستضعفین جلوگیری نمایند. شیوه تبلیغی بیشتر برای تسخیر افکار عوامالناس است. تبلیغات و نهادهای تبلیغی – خبری همیشه در نظام استکباری متمرکز است و تحت کنترل رسمی و غیررسمی طبقه سلطهگر قرار دارد. در این بخش نظام از بهترین مغزها و تئوریها استفاده میشود.
شیوه نظامی: ظهور ماهیت استکباری در شیوه نظامی از عینیت بیشتری برخوردار است. قوه قهریه برای سرکوبی مردم و گسترش حیطه سلطه به کار گرفته میشود و بودجه عظیمی از ثروت ملی در جهت تقویت بنیه و اهداف نظامی مصرف میگردد. در دوران عدم استفاده عملی از قدرت نظامی از آن به عنوان یک عامل بازدارنده و هشداردهنده به محرومین استفاده مینمایند.
شیوه اطلاعاتی: با این طریق کوشش میشود قبل از اینکه نهضتی ایجاد شود در نطفه خفه شود. شیوه اطلاعاتی شیوه مبارزه مخفی علیه مبارزین است و بر خلاف شیوه نظامی است که علنی میباشد. از سازمان اطلاعاتی به عنوان یک سلاح ارعاب مردم استفاده میشود و هالهای از افسانه و قدرت دور آن ایجاد میکنند. وفادارترین و تیزهوشترین افراد در سازمان اطلاعاتی سیستم استکبار به کار گرفته میشود.
وظایف اصلی سازمانهای اطلاعاتی استکبار: 1. ایجاد شبکه عظیم و گسترده اطلاعاتی در میان مردم. 2. شناسایی و پیگیری و دستگیری مبارزین. 3. پیشبینی بحرانهای اجتماعی و حوادث و عملیات انقلابی.4. سرکوبی مخفی مبارزین. 5. جلوگیری از نفوذ انقلابیون به درون سیستم استکباری. 6. مبارزه و همچنین همکاری با سازمانهای اطلاعاتی نظامهای استکباری کشورهای دیگر. اهداف مهمی که سازمانهای اطلاعاتی در پی آن هستند عبارتند از: شناسایی مخالفین و دریافت نقاط قدرت، ضعف، تشکیلات، هداف، برنامهها، استراتژی، تاکتیکها، عقاید، اختلافات داخلی انقلابیون و نفوذ در صفوف آنان. شیوه برخورد نظام اطلاعاتی استکباری با مردم بر اساس دروغ، فریب، دام نهادن، توطئهچینی، پخش شایعات و ایجاد جنگ روانی علیه مبارزین است. از نظر نظام استکبار هر کس که نوکر سرسپرده و موافق صددرصد استکبار نباشد به عنوان سوژه محسوب میگردد. با پیچیدهتر شدن اشکال استکبار در تمامی ابعاد – شیوه اطلاعاتی آن نیز از پیچیدگی – ظرافت و جامعیت و گستردگی بیشتری برخوردار شده است. اطلاعات با پیشرفت تمدن به صورت یک دانش مستقل تخصصی درآمده است و پیشرفتهترین ابزار و فنون موجود در هر کشور در اختیار سازمان اطلاعاتیاش میباشد. سازمانهای اطلاعاتی نظامهای استکباری مختلف همکاری و همچنین رقابت با یکدیگر مینمایند. جاسوسی و ضدجاسوسی از اجزای جدانشدنی سیستم استکباری است. سازمان اطلاعاتی قلب و شریانهای استکبار و از اساسیترین ابزار دوام سلطه آن میباشد. منافقین در قرآن یکی از مصادیق و سمبلهای عنصر جاسوسی و نفوذی استکبار در سیستم اسلامی میباشند. (سوره منافقون و آیاتی که عملکرد منافقین را ذکر مینماید).
روند و روابط اجتماعی: بر اساس آیات قرآنی «ظلم»، «کفر»، «شرک»، «نفاق»، «طغیانگری»، «اسراف»، «فساد» و «فسق»، بنیاد روابط اجتماعی در تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… سیستم استکباری را تشکیل میدهد. که البته هر کدام از واژههای مذکور دارای مفاهیم گستردهای است که خود به تنهایی برای برملا نمودن ماهیت شیطانی و ضدانسانی این نظام کافی است. رهبران استکبار در قرآن به عنوان رهبران آتش معرفی گردیدهاند. پیرامون ظلم، کفر، شرک، نفاق، طغیان، اسراف، فساد، فسق، مجرمیت و رهبران آتش آیات ذیل به ترتیب در قرآن ذکر گردیدهاند: (قصص/ 40؛ (جاثیه/ 31؛ زمر/ 59؛ منافقون/ 5؛ یونس/ 83؛ یونس/ 83؛ قصص/ 2؛ زخرف/ 54؛ جاثیه/ 31؛ قصص/ 43).
روابط استکباری و مستضعفین: تضاد ماهوی و آنتاگونیستی اساس روابط حقیقی این دو جبهه مستکبرین و مستضعفین را تشکیل میدهد که البته در شرایط مختلف، شیوههای منازعه و مبارزه مستضعفین با استکبار و مستکبرین متفاوت است، و مسلماً بر اساس مراتب امر به معروف و نهی از منکر عمل میشود. آنچه مسلم است به جز تحول اساسی و ماهوی در سیستم استکباری از طریق جهاد مسلحانه و یا طرق دیگری که در مباحث امر به معروف و نهی از منکر بیان شده، راه دیگری وجود ندارد و هیچگونه مصالحه و سازش واقعی بین این دو جبهه برقرار نمیشود. اگر کسی احتمال آشتی استکبار با نظام توحیدی را بدهد مشخص است که هیچ کدام را نشناخته است؛ (قصص/5 و 40؛ فصلت/16؛ انبیاء/105).
عاقبت نظام استکبار: با بیداری مستضعفین و متحول شدن آنان تحت رهبری واجد شرایط، نهضت ضداستکباری آنان، نظام ضدانسانی استکبار را نابود و ساقط میگرداند و به درستی که استکبار خوار و خفیف خواهد گشت، و هیچ یاور واقعی نخواهد داشت و تمام تارهایی که تنیده بود و ابزار قدرتی که فراهم کرده بود در زمان قیام امت از هم پاشیده میگردد و سرانجام آنان تباهی و نابودی در دنیا و آخرت است، وعده قطعی و خللناپذیر الهی نابودی استکبار و حاکمیت مستضعفین و صالحین بر کل گیتی است. (انبیا/۱۰۵ ؛ قصص/5)
مصادیق بارز استکبار معاصر: امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا و صهیونیسم بینالملل مصداق بارز استکبار در جهان معاصر هستند.
جمعبندی: استکبار به مثابه نظام اجتماعی با واژههایی نظیر «ظلم» و «طاغوت» همراه است. استکبار از دیدگاه فرهنگ سیاسی اسلام، وجود نوعی سلطهگری، سلطهجویی، استعمار و بهرهکشی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی از سوی اقلیتی محدود بر جامعه است. این نظام سیاسی میتواند محدود به یک کشور یا بینالمللی باشد، بدین معنی که دولت و یا کشوری، سایر ملتها را استثمار و به استضعاف بکشاند که نمونۀ بارز آن اعمال سیاستهای سلطهطلبانه قدرتهای بزرگ جهانی است. در فرهنگ سیاسی جهان اصطلاحاتی نظیر «استعمار» و «امپریالیسم» برای رساندن مفهوم سلطه ظالمانه خارجی به کار میروند.
پی نوشت: این مقاله نخست به صورت انگلیسی در کیهان انگلیسی دهه شصت به سردبیری دکتر حسین راغفر منتشر گردید و سپس به صورت یک بخش از کتاب «استکبار- آمریکا و جنبش های های آزادیبخش»(تهران، ۱۳۷۱) منتشر گردید و ویرایش سوم آن در کتاب دانشنامه معاصر قرآن کریم(قم، ۱۳۹۶) منتشر شده است. و اینک با توجه نقش فزاینده تخریبی آمریکا در روابط بین الملل باز نشر شده است.
منبع: دانشنامه معاصر قرآن کریم، سرویراستار: دکتر سید سلمان صفوی، قم، انتشارات سلمان آزاده، ۱۳۹۶، مدخل: «استکبار جهانی و قرآن»: صص: ۲۲۵-۲۳۰.
کلید واژگان: فلسفه سیاسی، استکبار جهانی، قرآن، اسلام، امپریالیسم، آمریکا.