دکتر علی قلی جوکار
جامعه شناس و پژوهشگر فرهنگی، اجتماعی وروابط بین الملل
مركز بين المللي مطالعات صلح-IPSC
مقدمه
پس از حدود بیست سال از آخرین شکست گروه طالبان و ترک اجباری قدرت در افغانستان ، وسال ها اقدامات خشونت آمیز، تروریستی ،انفجارها کشته و مجروح ساختن هزاران انسان بیگناه غیرنظامی،غیردولتی و نیروهای وابسته به حاکمیت سابق در افغانستان، همچنین پس از سال ها مذاکره آمریکا و نمایندگان این گروه در دوبی،و ماه ها مذاکره ناموفق میان دولت حاکم در کابل و گروه مذکور،سرانجام در تاریخ بیست و سوم مرداد 1400،گروه طالبان با سابقه خشونت های تروریستی و کشتار کودکان و زنان و مردم بی گناه در انفجارها،موفق گردید ظرف مدت کوتاهی ارتش آموزش دیده ی افغانستان توسط آمریکا را شکست داده و بر کل افغانستان تسلط یافته، و قدرت را در اختیار بگیرد.
حتی اگر بتوان طالبان را نماینده بخشی ازمردم و جامعه افغانستان به حساب آورد اما تاهم اکنون نمی توان این گروه را نماینده تمام اکثریت مردم و جامعه افغانستان به شمار آورد.همین شاخص کفایت می کند که تا از منشأ و همان ابتدا حکم به عدم مشروعیت حاکمیت طالبان توسط کنشگران و سازمان های بین المللی بر جامعه چند قومی وبا تنوع فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مختلف داده شود. بر این اساس و سابقه رویکردهای افراطی و خشونت آمیز طالبان،حاکمیت این گروه بر افغانستان در آینده چه آثار و پیامدهایی برای مردم افغانستان و همسایه غربی آن یعنی ایران می تواند داشته باشد ؟و دولت ایران به عنوان کشور همسایه،مجاور و تحت تاثیر رویدادهای داخل همسایه غربی خود و هم فرهنگ با افغانستان برای جلوگیری و کاهش آثار و پیامدهای منفی احتمالی بر خود، چه استراتژی هایی را می تواند در پیش گیرد ؟ برای پاسخ به این پرسش به بررسی آثار و پیامدهای احتمالی ناشی از حاکمیت طالبان بر افغانستان و همسایه ی آن ( ایران) می پردازیم .
1 – آثار و پیامدها و هولوکاست فرهنگی
از آنجا که ارزش های فرهنگی حاکم بر رویکرد گروه طالبان که بر آنها اصرار نیز دارد با ارزش های فرهنگی اکثریت جامعه چند قومی جامعه افغانستان که ترکیبی است از زبان و ادبیات فارسی، ارزش های فرهنگی قومی ، ملی و تاریخی و هویتی و مشترک با ارزش های فرهنگی مردم کشور همسایه غربی خود یعنی ایران است، در تضاد و چالش های فراوانی است، به نظر می رسد در صورت تداوم حاکمیت این گروه و اصرار بر رعایت ارزش های فرهنگی مورد نظر خود که منبعث از آموزه های دینی داده شده توسط مدارس دینی پاکستان است، حذف تدریجی ارزش های فرهنگی اقوام دیگر مردم افغانستان همچون آداب ، رسوم ، مراسم و آیین هایی چون نوروز ، چهارشنبه سوری ، مراسم شب یلدا، و آیین های مذهبی چون برگزاری مراسم عاشورای حسینی، بزرگداشت امامان و بزرگان مذهب شیعه ،و غیره ، را در پی داشته ، و آثار و آسیب های زیانباری را متوجه فرهنگ اکثریت جامعه افغانستان که ریشه در تاریخ و هویت این مردم داشته و با مردم ایران مشترک است، را درپی داشته، و به مرور تغییر فرهنگی بزرگی را متوجه اکثریت بی دفاع جامعه افغان نماید .به عبارتی می توان پیش بینی کرد که درصورت تداوم حاکمیت گروه طالبان و اصرار بر حذف ویا عدم برگزاری و احترام ارزش های فرهنگی دیگر اقوام افغانستان، یک هلوکاست فرهنگی را متوجه اکثریت مردم افغانستان نماید .
2 – آثار و پیامدهای اجتماعی
همان طور که از هم اکنون پیداست امنیت زندگی بسیاری از افراد،خانواده ها،اقشار، گروه ها،و فعالان اجتماعی و نخبگان جامعه و بیش از همه جامعه زنان افغانستان که نیمی از این جامعه به شمار می روند ، به شدت از به قدرت رسیدن گروه طالبان به هراس افتاده ، از آینده خود احساس ناامنی کرده و بسیاری از آن ها که توانی در خود می بینند در صورت امکان به فکر پیدا کردن راهی برای خروج از این کشور بیفتند. نمونه کوچک و آشکار آن را می توان ورود بخش زیادی از مردم به فرودگاه حامد کرزی کابل به قصد خروج از کشور توسط هواپیماهای آمریکا را داشته اند اشاره کرد که متاسفانه چند نفر از آنها نیز در اثر سقوط از چرخ های هواپیما به زمین، جان خود را از دست دادند . به علاوه بسیاری از نخبگان ، هنرمندان و دانشگاهیان و صاحبان ثروت و سرمایه که مجبور به ادامه زندگی در افغانستان هستند در صورت عدم تضمین کافی مبنی بر امنیت حقوق شهروندی توسط دولت حاکم طالبان و عدم پشتیبانی توسط کنشگران بین المللی موثر و سازمان های بین المللی ،امنیت عمومی و اجتماعی شان دچار خدشه شده،فشارهای اجتماعی و آسیب های فراوانی را متحمل خواهند شد. به عنوان مثال مهمترین چالش رویکرد طالبان در آموزش، فعالیت و اشتغال و حجاب زنان ( مثلا پوشیدن بُرقع) و رفت و آمدهای آنان، امنیت اجتماعی و مدنی زنان هنرمند و یا دانشگاهی خواهد بود.از این می توان گفت که زندگی اجتماعی بخش بزرگی از جامعه که در ضمن اعتقاد به ارزش های مدرنیته (ونه ارزش های سنتی و قبیله ای)هستند نیز دچار دستخوش و فشار و سختی خواهد شد .بر این اساس می توان انتظار داشت که نظم ها،هنجارها ، رفتارها و کنش های فرهنگی اجتماعی بسیاری از اقشار مردم از اقوام و طوایف مختلف افغان دستخوش چالش، محدودیت و تضاد قرار خواهند گرفت که توضیح بیشتر آن در این مقوله و مجال نمی گنجد .
3 – آثار و پیامدهای اقتصادی
از آنجا که بدست گرفتن قدرت توسط حاکمیت طالبان برخلاف رویه معمول در انتقال قدرت و روش های معمول و مشروع پذیرفته شده و مطابق با قوانین و مقررات بین المللی و در تضاد با آنها صورت گرفته است، در صورت عدم تمکین طالبان به مقررات و نظام و حقوق بین المللی و عدم پایبندی به خواست های مشروع مردم افغانستان مبنی بر برگزاری انتخابات برای انتقال مسالمت آمیز و مشروع قدرت، ممکن است دولت طالبان با عدم استقبال و عدم به رسمیت شناخته شدن توسط کنشگران جهانی مواجه شده و مورد تحریم و محدودیت های اقتصادی قرار گیرد .این وضعیت می تواند اقتصاد ضعیف مردم افغانستان را آسیب پذیرتر نموده،وضعیت معیشتی و زندگی اقتصادی و رفاهی مردم را بدتر از پیش دچار خدشه و آسیب نماید که یکی از نتایج طبیعی آن افزایش مهاجرت نیروهای انسانی جوان و تخلیه سرمایه های انسانی و اجتماعی کشور افغانستان به کشورهای همسایه و سایر کشورهای جهان برای جستجوی کار و اشتغال باشد.
4 – پیامدهای سیاسی
از آنجا که اعضای گروه طالبان یک گروه دارای سوابق مذهبی افراطی تحصیل کرده در مدارس مذهبی کشور پاکستان بوده که گفته می شود با پول و ثروت عربستان سعودی و مدیریت دولت و سازمان اطلاعات ارتش پاکستان شکل گرفته و رشد یافته است و در حدود بیست سال با کشتار و خشونت عریان به قدرت رسید که توسط مردم افغانستان با حمایت قدرت های جهانی چون آمریکا با شکست مواجه گردید، هم اکنون با امکانات وسیع و به صورت سریع(البته پس از سال ها مذاکرات پنهانی با آمریکا و حدود یک سال مذاکره با دولت حاکم در کابل و عدم توافق در ظاهر،ارتش هر چند ضعیف اما آموزش دیده و کلاسیک افغانستان را با شکست مواجه ساخته، و به نحوی که با هیچیک از معیارهای بین المللی در قرن حاضر در انتقال قدرت و حاکمیت سازگار نیست قدرت را ظرف یک هفته و خیلی آسان بدست گرفته است . این نشان می دهد که این گروه حاکم جدید در افغانستان نه از پشتوانه و مشروعیت اکثریت مردمی برخوردار است و نه مشروعیت بین المللی دارد و نه حتی از مشروعیت سنتی انتقال قدرت در افغانستان یعنی انتقال قدرت از طریق برگزاری «مجلس لویه جرگه»، برخوردار است. این نحوه چنگ اندازی به قدرت در عصر کنونی جهان که تاکید بر مشروعیت مردمی حکومت ها و دولت ها و کنشگران جهانی تاکید می شود،علی رغم دادن شعارهای ظاهرپسند شرکت دادن سایر گروه های قومی در قدرت، و وعده تامین امنیت مردم و عفو عمومی کارکنان دولت سابق، با توجه به سابقه ذهنیت منفی و خشونت طلبی حاکم بر این گروه،و تاکید بر اصول و مبانی خود ولو با شعارهای جدید برای حاکم شدن بر اوضاع ،ممکن است برای این حاکمیت خشن و سختگیر مذهبی، محدودیت ها ،مشکلات و چالش هایی را ایجاد نماید که نتیجه چنین امری می تواند چالش ها و محدودیت های بین المللی را برای مردم افغانستان در پی داشته و نتایج سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نامطلوب، زندگی مردم را بیش از پیش دچار فشار و سختی نماید.
5 – پیامدها و آثار امنیتی برای همسایگان به خصوص ایران
با توجه به مفاد و محتوای بندهای بالا و همان طور که از رویکردهای افراطی، موضع گیری ها، رفتارهای خشونت بار این گروه و طرفداران آن همانند کشتار دیپلمات های ایران در مزار شریف در دور اول حاکمیت طالبان و بدست گیری قدرت توسط این گروه ، ضدیت با ارزش های فرهنگی و هویتی و زبان و ادبیات فارسی که زبان اکثریت مردم افغانستان است و همچنین موضع گیری های ضد شیعی این گروه ، اگرچه اکنون بسیاری از سیاست ها و سوابق و اتهامات گذشته و حال خود و طرفدارانش را رد می کند، ولی نمی توان تضمین کافی برای ترک رویکردهای این گروه بدست آورد که منبعد رفتارهای رهبران، سران و حاکمیت این گروه در افغانستان، متمدنانه و انسانی باشد . از طرفی به اعتقاد بسیاری این گروه که دانش آموخته مدارس مذهبی پاکستان با پول و امکانات عربستان سعودی است می تواند این ظرفیت را داشته باشد که در آینده و پس از تثبیت قدرت ، به تدریج به سیاست های اعلامی فعلی را پشت کرده ، به عنوان کنشگری مخرب و ضد امنیتی و چالش برانگیز برای ایران در آید که در صورت صحت و قریب به واقعیت بودن چنین دیدگاهی می تواند برای ایران شیعی و دارای ارزش های فرهنگی ،اجتماعی، تاریخی و هویتی مشترک با مردم افغانستان، آثار و تبعات امنیتی مخرب و خطرناک و دائمی را در پی داشته باشد.اگر بتوان در ظاهر و با توجه به ارتباطاتی که گفته می شود نهادهای نظامی و امنیتی ایران با گروه طالبان طی چند سال اخیر داشته و دارد،این دیدگاه را جدی نگرفت و یا ضعیف ارزیابی کرد ،که این خود می تواند نشانه عدم فهم موقعیت ها،پتانسیل ها، استعدادهای ضدامنیتی استراتژیک طالبان و دارای خطر بالقوه این گروه، توسط نهادهای تصمیم گیر،سیاستگذار یا سیاستگذاران استراتژیک کشور در حوزه امنیت برون مرزی و درون مرزی،باشد،اما هرگز نمی توان پتانسیل،ظرفیت ایجاد خطرهای امنیتی پایدار،تاثیر پذیری پایدار سران این گروه از عربستان و پاکستان و حتی ایالات متحده آمریکا، روسیه و حتی چین را توسط این گروه خطرناک را نادیده گرفت در غیر این صورت باید گفت مسئولین در حوزه های مرتبط با موضوعات یاد شده ، بزرگترین خطای استراتژیک خود را به منصه انجام رسانده اند . اما این ها باعث میشود که در زمینه تعامل و کنشگری هوشمندانه ما بر اساس منافع ملی با هر حکومتی در کابل را نادیده گرفت.اما دولت ایران برای آمادگی در کنش مناسب و مطلوب با دولت طالبان چه استراتژی هایی را می تواند مدنظر ویا در دستور کار و روی میز خویش خویش قرار دهد ؟ در زیر به مهمترین این سناریوها می پردازیم.
1 – کنش های فوری و ضروری
ضمن تعامل مثبت اما احتیاط آمیز و هوشمندانه با دولت جدید در کابل، اولین و ضروری ترین کنش مطلوب در حال حاضر با توجه به عدم اشراف ، عدم شناخت کافی، عدم وقوف کامل بر کنش های آتی باثبات و مستمر، و عدم شناخت استراتژی ثابت دولت طالبان در کنشگری رسمی با ایران به عنوان همسایه و جامعه جهانی :« اتخاذ سیاست صبر و انتظار و کنشگری مطابق با شرایط و مقتضیات روز و مطابق با منافع ملی کشور و پرهیز از اقدامات، کنش ها و رفتارهای عجولانه ،احساساتی و تحت تاثیر شرایط ساختگی توسط کنشگران جهانی موثر بر سیاست های خارجی ما و اتفاقات سیاسی امنیتی و بین المللی زودگذر» است. به نظر می رسد در حال حاضر این روش مناسب ترین و مطلوب ترین استراتژی ،سناریو و متناسب با شرایط جهانی،رفتارها و کنش های کنشگران جهانی نسبت به به رسمیت شناختن طالبان توسط و هماهنگ با جامعه جهانی کنشگران و مطابق با منافع ملی خود، خواهد بود تا رفتارهاوکنش های دولت طالبان به ثبات و پایداری قابل اعتماد برسد و بتوان بر اساس آن استراتژی درازمدت ومطلوب برای کنش با آن را طراحی کرد و به منصه ی اجرا گذاشت .
2 – کنشگری با طالبان هماهنگ با کنشگران جهانی
در واقع در این روش و استراتژی باید بتوان با هوشمندی و همانند بند قبل با سیاست صبر و انتظار و با توجه به وضعیت و میزان پذیرش کنشگران جهانی، برای حفظ اعتبار بین المللی و منافع ملی و نشان دادن این که کشور ما کشوری است که به مسئولیت جهانی خود در نظام جهانی پایبند است و به هنجارهای بین المللی احترام می گذارد و در عین حال کشوری است که در بازی ها وکنشگری های جهانی مسئولانه و هوشمندانه کنشگری و عمل می کندمی کند. لازم است به تدریج و متناسب با میزان مقبولیت جهانی حاکمیت طالبان ، اقدام به تعامل با طالبان نماییم؛ چرا که از مهمترین ویژگی های فعلی این گروه در نظام بین المللی کنشگران وجود و ذهنیتِ سابقه ی خشونت آمیز و تروریستی بودن گذشته طالبان، بدست گیری قدرت از طریق غیر مشروع و غیردموکراتیک و از طریق براندازی دولت قانونی این کشور،می باشد . لذا هر کس به راحتی در نظام بین المللی خود نزدیک به این دولت نشان دهد از اعتبار بین المللی خود در کنشگری های جهانی هزینه مجانی خواهد کرد .
3 – استراتژی ادامه روابط اقتصادی
با توجه به این که مردم افغانستان ، همسایه، هم نژاد وهمجوار و دارای سابقه تاریخی هزاران سالانه مشترک با مردم کشور ماست وما مرزهای طولانی با این کشور داریم؛ طبیعی است حتی اگر روابط سیاسی ما با کشورهای همسایه ای دچار نوسان گردد اما همواره روابط اقتصادی میان همسایگان (وبخصوص در اینجا کشور ایران و افغانستان هرچند دچار افزایش یا کاهش شده باشد)،همواره برقرار بوده و چاره ای در برقراری آن نیست . دولت و مردم ما و همچنین دولت و مردم افغانستان نمی توانیم بازار اقتصادی و تجاری خود را بر روی یکدیگر ببندیم و از تبادلات و روابط اقتصادی نسبت به یکدیگر چشم بپوشیم. هم اکنون میلیون ها نیروی انسانی افغانستانی در بخش های مختلف اقتصادی و بازار کار ایران حتی در دورترین نقاط ، مشغول به کار هستند و از این طرق هزینه زندگی خود و خانواده های شان را تامین می کنند و از این طریق سالانه کمک های ارزی فراوانی را به کشورشان و خانواده های شان در افغانستان می نمایند. همچنین ما سالانه هزاران دلار در بازار اقتصادی و تجاری افغانستان به صورت واردات و صادرات کالاهای اقتصادی و تجاری با بخش های مختلف دولتی و خصوصی افغانستان تبادل اقتصادی داریم .لذا این روابط در سخت ترین شرایط کنشگری میان دولت ها و مردم دو کشور، ادامه داشته و البته به نفع مردم هر دو کشور بوده و بر همبستگی و علائق دو ملت با سابقه تاریخی، فرهنگی و هویت تاریخی مشترک افزوده است .
4 – کنش های فرهنگی و اجتماعی
همان طور که قبلا یادآوری شد به لحاظ اشتراکات فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، زبان و ادبیات و ابعاد هویتی مشترک مردم افغانستان و ایران، ما ناچاریم به ارزش های فرهنگی و اجتماعی تاریخی،هویتی و مشترکات تاریخی خود با مردم افغانستان توجه ویژه، مستمر و دائمی داشته باشیم و همواره این موضوع دستورکار سیاستگذاران خارجی ما با همسایه شرقی ما ومردم هم ریشه و دارای هزاران سال تاریخ مشترک قرار دهند . ما می توانیم از طریق تبادل علمی و دانشگاهی ،همکاری با نظام آموزش و پرورش این کشور ، توسعه زبان و ادبیات فارسی، بهداشت و درمان، تبادل فرهنگی، هنری و اجتماعی ، تعاملات دانشگاهی و آموزش عالی، تبادلات استاد و دانشجو ،اجرای طرح های عمرانی و اقتصادی و رفاهی برای مردم افغانستان ، شهرسازی ، طراحی و مدیریت شهری ، تبادلات فن آوری وداده های علمی و سایر حوزه های مورد علاقه دو ملت ، اقدام به تبیین و تدوین استراتژی مطلوب بر اساس منافع ملی کشور نموده و پس از تایید نخبگان مختلف به منصه اجرا بگذارند؛ در غیر این صورت کشورهای رقیبی چون عربستان سعودی ، پاکستان ، چین ، روسیه و حتی ایالات متحده آمریکا از بی تحرکی ، بی عملی و رخوت ما نهایت استفاده را به نفع خودشان و به ضرر منافع ملی ما در کوتاه و بلند مدت برده ،و وضعیت را به ضرر منافع فرهنگی، اجتماعی و مشترکات تاریخی و هویتی و منافع ملی و امنیتی ما رقم بزنند .
5 – رویکرد تلفیقی
علاوه بر تاکید و اجرای استراتژی های چهارگانه بالا ، لازم است دولت ایران بر یک استراتژی و رویکرد جامع تلفیقی یا ترکیبی که حاوی همه نکات گفته و نکاتی که ناپیدا ست ،تاکید ورزد؛ به این صورت که همزمان تلفیقی از رویکردها و استراتژی های چهارگانه و برخی از ابعاد و مولفه های گفته نشده است را طراحی و برنامه ریزی کرده و متناسب با منافع ملی کشور و هماهنگ با تعامل با دولت و بخش های مختلف جامعه افغانستان به منصه اجرا بگذارد. آنچه در تعامل ما با همسایه شرقی مان که گاهی از آن به ایران شرقی نام برده می شود مهم است منافع ملی کشور ما و کشور هم نژاد، هم فرهنگ ، هم هویت ودارای مشترکات تاریخی هزاران ساله مشترک است که هرگز نباید قطع گردیده و نسبت به آن اهمالی صورت پذیرد .
واژگان كليدي: مطالعه, جامعه شناختی, پیامدها , آثار ,حاکمیت ,طالبان ,افغانستان کنشگری ها, مطلوب, ایران