مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

مصر و هویت اسلام سیاسی در دنیای اهل سنت

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

از زمان شکل گیری دولت های جدید در جوامع عربی در قرن بیستم، یک کشمکش پایدار میان رهبران دینی و رهبران سیاسی که افرادی غیر مذهبی بودند شکل گرفت. رهبران دینی معتقد بودند که اسلام صرفاً یک دین محض نیست، بلکه یک شیوه ی زندگی است که خود همراه با دستوراتی درباره ی رفتار اخلاقی، سیاسی و اقتصادی برای ملت ها و افراد است که این دستورات متکی بر قرآن و سنت می باشد. لذا رهبران دینی معتقد به کاربرد مبانی اسلامی در حیات سیاسی- اجتماعی و پیروی کامل آن در جامعه بودند. در مقابل رهبران سیاسی که دارای تفکری غیر مذهبی بودند در مقابل دیدگاه رهبران دینی موضعی نرمش ناپذیر گرفتند و قائل به تفکیک دین از سیاست بودند. نتیجه این تقابل این بود که در نهایت اسلام گرایان در حاشیه سیاست قرار گیرند و به دلیل این که فعالیت های آنها غیر قانونی بود، لذا حالت زیرزمینی به خود گرفتند. جنبش های دینی منبعث از این نوع نگاه به لحاظ نوع فعالیت انواع مختلفی به خود گرفتند. اخوان المسلمین مصر که در سال 1928 تأسیس شد یکی از جنبش های دینی معتقد به دخالت دادن دین در عرصه احتماع بود. این جنبش شاخه های مختلفی پیدا کرد و هر کدام از آنها قائل به نوع خاصی از کنش در عرصه سیاست بودند. در این میان اصطلاحی که برای جنبش های دینی اسلام گرا از دهه 1970 به کار رفت، بنیادگرایی دینی بود که خود حامل بار معنایی بسیار منفی ای بود. در واقع بنیادگرایی دینی با ویژگی هایی چون ستیزه جویی، ضدیت با نوگرایی، ضدیت با غرب به عنوان تعریف و تجلی واقعی از اسلام سیاسی در دنیای اهل سنت ارائه شد و بدین ترتیب چهره و تصویری منفی از اسلام سیاسی در دنیای اهل سنت شکل گرفت. سؤالی که این نوشتار قصد بررسی آن را دارد این است که پیروزی محمد مرسی که فردی اسلام گرا و مورد حمایت اخوان المسلمین مصر است چه تأثیری بر روی اسلام سیاسی در دنیای اهل سنت خواهد گذاشت. آیا محمد مرسی قادر است تصویری که هم اکنون از اسلام سیاسی در دنیای اهل سنت در اذهان حاکم است و با طالبان و القاعده تعریف می شود اصلاح کند؟ در پاسخ به این سؤال نگارنده استدلال می کند که موفقیت محمد مرسی در ساختن یک شالوده ی پایدار برای حیات سیاسی و اجتماعی مصر که مبتنی بر مبانی دینی باشد، باعث می شود که دیگر روایت های موجود از اسلام سیاسی در دنیای اهل سنت در حاشیه قرار گیرد و لذا آن تصویر منفی که از اسلام تحت عنوان بنیادگرایی اسلامی خشونت گرا ساخته شده است، مخدوش شود و در نهایت از بین برود.

کلید واژه: مصر، اخوان المسلمین، بنیادگرایی، اسلام سیاسی.

تحلیل رخداد

اساساً از تأسیس جنبش اخوان المسلمین مصر در سال 1928 به عنوان آغاز احیای اسلام در قرن بیستم یاد می شود. جنبش اخوان المسلمین که توسط حسن البنا ایجاد گردید، این هدف را دنبال کرد که ایمان از کف رفته اسلامی را از نو زنده کرده و یک رأی سیاسی -یعنی حزب اسلامی- را به مؤمنان عرضه کند. اعضای اخوان المسلمین تلاش کردند تا یک حکومت اسلامی را پایه گذاری نمایند که بتوانند جایگزین هایی را برای صور کاپیتالیستی و سوسیالیستی پیشرفت، عرضه نمایند. یک چنین حکومتی می بایست به منظور دگرگون سازی نظام موجود، اصول اسلامی را در مورد حیات اقتصادی و سیاسی و نیز در مورد اخلاق فردی به کار گیرد. این فرایند تزکیه معنوی می بایست همچنین شامل آزاد سازی نهایی مصر از سلطه خارجی باشد. اخوان المسلمین همچنین آزاد سازی و وحدت تمامی ملت های مسلمان را پیش بینی کرده بود. جاذبه سیاسی اسلام برای اخوان المسلمین در این بود که بر خلاف لیبرالیسم و سوسیالیسم و سایر شکل های متعارف اسلام گرایی، یک ایدئولوژی غربی نبود یا از غرب به عاریه گرفته نشده بود. اخوان المسلمین مصر آرزوی کسب استقلال را این گونه تفسیر کردند که یک فرایند تزکیه معنوی است، زیرا ملل تحت استعمار نیاز داشتند که نفس خود را بازیابد و ذهن خود را از افکار و نفوذهای غربی بزدایند. این جنبش با تأکید درباره ی رجعت به نهادها و اصول سنتی، یک خواست توانمند را برای کسب استقلال سیاسی و فرهنگی از غرب ابراز کردند. لازم به این ذکر است که در ایام تأسیس اخوان المسلمین و سالهای پس از آن هنوز از مفهوم بنیادگرایی اسلامی که دارای بار منفی ای باشد استفاده نشد. استفاده از این مفهوم به اواخر دهه ی 1960 و اوایل دهه ی 1970 بر می گردد.

درد ادامه باید گفت که در دوره ی جمال عبدالناصر، وی با حمایت از سوسیالیسم عربی، اسلام گرایان سیاسی مصر را در قالب اخوان المسلمین به حاشیه راند. به دنبال شکست مصر در جنگ 1967 از اسرائیل، سوسیالیسم عربی به شدت ضربه دید و فرصت برای رشد جنبش بنیادگرایی اسلامی فراهم شد. هر چند پیش تر در کشورهایی همچون سوریه، اردن و فلسطین شاخه ی اخوان تشکیل شده بود، اما پس از دهه ی 1970 گرایش به اسلام سیاسی در دنیای عرب بیشتر شد و گروه های مختلفی ظهور کردند که دارای تعهد سیاسی به اسلام بودند. هر چند مرز میان این گروه های تازه تأسیس با اخوان المسلمین مصر کاملا مشخص نبود.

در این میان، برخی از گروه های اسلام گرای اهل سنت به سمت نبرد و برخوردهای مسلحانه و عملیات های چریکی حرکت کردند. اینجا بود که اندیشمندان غربی با به کارگیری مفهوم بنیادگرایی اسلامی و دادن بار منفی به آن، اسلام گرایی در دنیای اهل سنت را مساوی با خشونت در نظر گرفتند. در این هنگام دولتمردان و مفسران غربی به عمد یا از سر اشتباه همه ی گروه های اسلام گرایی را زیر عنوان بنیادگرا جای دادند. این در حالی است که روایت های مختلفی از اسلام سیاسی موجود بود که الزاماً همه ی آنها مایل به استفاده از خشونت نبودند. اما این تمایل وجود داشت که صرفاً آن روایت از اسلام سیاسی در دنیای اهل سنت به عنوان روایت اصلی برجسته شود که عموماً در چهره ی طالبان و القاعده نمود پیدا کرد. از نگاه عده زیادی در غرب، بنیادگرایی اسلامی موجود در دنیای اهل سنت، با تأکید بر طالبان و القاعده به عنوان جریان اصلی آن، به معنای سرکوب و عدم تساهل بوده و دشمن ارزش های لیبرالیستی و آزادی شخصی است. با فروپاشی کمونیسم، این دیدگاه تقویت شد که بنیادگرایی اسلامی از خطر کمونیسم جدی تر است. بدین ترتیب چهره ای که از اسلام سیاسی در دنیای اهل سنت ارائه شد، چهره ای منفی بود که به دنبال خشونت، ضدیت با نوگرایی، تقابل و دشمنی با غرب، ضد ارزش های انسانی و… است. غلبه ی این تصویر بر اذهان چنان قوی بود که حتی اخوان المسلمین مصر که دارای افکار مترقی ای بود مجبور بود به ناچار خود را مدام تبرئه کند. حال سؤال این است که پیروزی اسلام گرایان در مصر چگونه قادر است این ذهنیت و تصویر منفی ای را از اسلام سیاسی اصلاح کند.

در پاسخ به این سؤال باید گفت که اخوان المسلمین مصر با عملکرد موفق خود در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قادر است که غلط بودن تصویر یاد شده از اسلام سیاسی را نشان دهد و با ارائه یک تصویر جدید از اسلام سیاسی و تبدیل کردن آن به یک الگو برای دیگر کشورهای عربی، هویتی جدید از اسلام سیاسی ارائه دهد که غرب با دیده ی احترام به آن نگاه کند.

اخوان المسلمین مصر به لحاظ مبانی نظری نهضت های دینی و نیز از جهت شکل گیری خود نهضت های دینی به الگویی برای جوامع عربی تبدیل شد. بدین معنی که پس از تأسیس اخوان المسلمین شاخه های مختلف آن در کشورهای دیگر نیز تأسیس شد. حال که اخوان المسلمین مصر موفق شده است وارد عرصه ی قدرت سیاسی شود و عملاً سکان سیاسی کشور مهمی چون مصر را در دست گیرد، لذا این ظرفیت را دارد که هویتی جدید و نوینی از اسلام سیاسی ارائه کند که قادر به حل مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع عربی باشد و این هویت بار دیگر مورد تقلید دیگر جوامع عربی قرار گیرد و بدین ترتیب شاهد شکل گیری شاخه های نوینی از اخوان المسلمین در جوامع دیگر بود.

دورنمای رخداد

می توان گفت که اخوان المسلمین مصر به لحاظ بازتعریف کردن هویت اسلام سیاسی در دنیای عرب، در جایگاه مهمی قرار گرفته است. موفقیت اخوان در ساخت جامعه ای توسعه یافته باعث می شود که دیگر روایت های موجود از اسلام سیاسی در دنیای عربی مانند روایت سلفی، وهابی، طالبانی و القاعده در حاشیه قرار گیرند و گرایش به روایت اخوان المسلمین بیشتر شود که این در نهایت به نفع دنیای اسلام نیز خواهد بود. هر چند باید اذعان کرد که اخوان المسلمین مصر در این مسیر خطیر و مهم با چالش های فراوانی نیز مواجه است ولی با این حال باید تلاش کند که از این فرصت تاریخی نهایت استفاده را بکند و نشان دهد که امکان یک جامعه توسعه یافته و زندگی خوب توأم با منزلت بر مبنای قرآن و سنت نیز وجود دارد.

مطالب مرتبط