مسئله ریمون دیویس و کاهش قدرت هوشمند امریکا در پاکستان

محمد حسین خانلرخانی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد:
- رخداد ریمون دیویس:در 27ژانویه 2011ریموند دیویس یکی از اعضای کنسولگری امریکا در لاهور دو پاکستانی را که سوار بر موتور سیکلت بودند هدف گلوگه قرار داد و کشت. وی ادعا کرده است که آنها مسلح بوده و سعی داشته اند وی را بدزدند. فرد سومی نیز زمانی که ماشین کنسولگری امریکا سعی در کمک به دیویس داشته و عکس جاده میرانده کشته شده است. ریموند دیویس توسط پلیس لاهور دستگیر و زندانی شد. به تعاقب آن اعتراضات عمومی جهت انجام محاکمه وی در دادگاههای پاکستان در این کشور رخ داد. این خشم عمومی با خودکشی یکی از زنان مقتولین و تاکید بیش از اندازه امریکا بر مصونیت دیپلماتیک دیویس شدت یافته است.
- شاخصه به کارگیری قدرت هوشمند:
قدرت نرم:
برای سال مالی 2010کنگره امریکا مبلغ 415/1میلیارد دلار را جهت قانون گسترش همکاری با پاکستان سال2009اختصاص داد که این کمک در کنار کمکهای دیگر به پاکستان قرار میگیرد و جهت حمایت از استراتژی همیاری پاکستان در بخش غیر نظامی میباشد(برای اطلاعات بیشتر در مورد کمکهای غیر نظامی امریکا به پاکستان و نحوه خرج شدن آنها به سایت شورای روابط خارجی امریکا مراجعه شود).
قدرت سخت: از سوی دیگر میزان حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا بعد از روی کار آمدن اوباما به شدت افزایش یافته است.به طوریکه از میزان 4حمله در سال 2007به میزان 118حمله درسال 2010که منجر به مرگ 990نفر شده است رسیده است.
Ø تحلیل رخداد:
با توجه به شکل گیری یک خشم عمومی در پاکستان در مورد قضیه ریمون دیویس این سئوال مطرح می شود که آینده روابط امریکا و پاکستان با توجه به مسئله فوق چگونه خواهد بود و این مسئله برای استراتژی کلی امریکا در پاکستان مبتنی بر بکارگیری قدرت هوشمند چه عواقبی خواهد داشت؟
فرضیه مقاله این است که قضیه ریمون دیویس از آنجا که با غرور ملی پاکستان پیوند خورده و باعث اوج گیری فراگفتمان اسلام گرایی می شود در صورت عدم مدیریت مطلوب جریان توسط امریکائیها میتواند عواقب دردناکی برای روابط امریکا-پاکستان داشته باشد.
با روی کار آمدن اوباما پس یک دوران نظامی گری امریکا دچار ضعف مفرط شده بود. بنابراین نحوه اداره جهان توسط این کشور از نظر کارشناسان امریکایی باید تغییر پیدا می کرد. زیرا که از یک سو قدرت نرم امریکا در سراسر جهان بالاخص در کشورهای مسلمان افول کرده و از سوی دیگر یک جانبه گرایی به شدت هزینه های امریکا را افزایش داده بود.کاهش قدرت نرم امریکا با نظر سنجی دراین مورد در پاکستان تائید می شد که بر اساس آن محبوبیت امریکا در بین مردم پاکستان 19%بوده و بیش از 80%مردم این کشور امریکا را دشمن می دانند. با توجه به این شرایط دولتمردان امریکایی رویکردی را در قالب قدرت هوشمند جهت اداره جهان پیگیری کردند.قدرت هوشمند ترکیبی است از ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی که میتوان آنرا ترکیب قدرت نرم و سخت خواند. به نظر کارشناسان به دلیل ویژگیهای خاص پاکستان مثل دارا بودن سلاح هسته ای، حکومت ضعیف، اقتصاد شکننده، وخیم تر شدن روابط این کشور با هند و مکانی امن برای تروریستها، باعث شده این کشور مناسبترین مورد جهت اعمال قدرت هوشمند باشد. افرادی مثل رایدل(مشاور در امور پاکستان)و جان بلینک(مشاور ارشد کمیته روابط خارجی سنا)معتقدند که باید از طریق سیاست درگیری((engagement درامور پاکستان وارد شد زیرا که کمکهای امریکا به پاکستان که از سپتامبر 2001تاکنون بالغ بر 11میلیارد دلار بوده عملا به نتیجه مطلوب امریکا نریسیده و حکومت پاکستان آنها را در مواردی که امریکا می خواسته خرج نکرده است. لینک معتقد است که بهترین مثال برای قدرت هوشمند در پاکستان قانون گسترش همکاری با پاکستان(enhanced partnership with Pakistan Act)می باشد. این قانون کمکهای عادی به پاکستان را 3برابر میکند و 5/7میلیارد دلار تا 5سال آینده جهت ارتقا طرحهای توسعه در پاکستان اختصاص میدهد اما بر اساس سیاست درگیری، امریکا این میزان پول را مستقیم به دولت پاکستان نمی دهد بلکه خود سعی در اعمال هزینه های مورد نظرش می کند. این امر برای امریکا 2 مزیت دارد اولا)در مواردی هزینه می شود که همسو با منافع امریکا در پاکستان است ثانیا)قدرت نرم یا محبوبیت امریکا را که به شدت در پاکستان پائین است را افزایش می دهد. از سوی دیگر امریکا از طریق چانه زنی و ایجاد سازو کارهای مناسب منطقه ای سعی دارد به نوعی تغییر تفکر در بین نخبگان پاکستان دست بزند به طوری که آنها هند را تهدید اصلی امنیت ملی خود محسوب نکنند بلکه گروههای شبه نظامی داخلی را به عنوان تهدید اصلی درنظر بگیرند. زیرا با چنین تغییری پاکستان در مسیر منافع ملی امریکا در منطقه قرار می گیرد. همانطور که مشاهده شد اوباما با سه هدف عمده قدرت هوشمند را در پاکستان پیگیری کرد:اولا )بالابردن قدرت نرم امریکا به طوریکه مردم این کشور از آمریکا نفرت نداشته باشند و آنرا دشمن خود محسوب نکنند. از سوی دیگر از همدلیشان با گروههای رادیکال ضد امریکایی کاسته شود به طوریکه این گروهها نتوانند از میان مردم عادی پاکستانی سربازگیری کنند؛ ثانیا)بکار بردن موثر قدرت سخت علیه گروههای شبه نظامی دشمن امریکا به طوریکه سران آنها را نابود کرده و سازمانهایشان را از بین ببرد. نمونه اصلی این قدرت سخت را می توان در افزایش شدید حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا بعد از سر کار آمدن اوباما مشاهده کرد که البته در کشتن سران طالبان نیز موفقیتهای عمده ای نیز داشته است؛ ثالثا)بتواند به طور ساختاری نحوه تفکر نخبگان نظامی و غیر نظامی را در مورد هند تغییر داده به طوریکه دیگر آنها هند را تهدید اصلی کشورشان محسوب نکنند، بلکه بیشتر در پی مبارزه با افراط گرایی بر آیند. در واقع امریکایی ها معتقدند تا زمانی که پاکستان هند را تهدید اصلی خود می داند نمی توان بر روی کمک این کشور در نابودی طالبان افغانستان و مبارزه موثر با گروههایی مثل لشگر طیبه،جیش محمد …که در کشمیر فعال هستند حساب کرد.
بر اساس این سه هدف اصلی به کار گیری قدرت هوشمند از سوی امریکا در پاکستان میتوان استدلال کرد که قضیه ریمون دیویس به شدت به این استراتژی امریکا ضربه خواهد زد.
ü کاهش قدرت نرم امریکا و افزایش نفرت عمومی از سیاستهای امریکا(تقویت دالهای اسلام گرایی):
همانطور که میدانیم اسلام گرایی مدرن دارای نقاط کانونی است که خود را با دیگر تفکرات سنتی در جهان اسلام و همینطور تفکرات مدرن رایج جدا میکند. از جمله این نقاط کانونی میتوان به اعتقاد به تمامیت و کامل بودن اسلام که عرصه خصوصی و عمومی را در بر میگیرد، اعتقاد به بازگشت به اصول اسلامی جهت احیاءجوامع اسلامی، اعتقاد به عقب نگه داشته شدن و دخالت استعمارگران جهت عقب نگه داشتن جهان اسلام و… .
از مهمترین این نقاط کانونی که در تمامی تفکرات اسلام گرایان در قرن بیستم ظهور یافته اعتقاد به مورد هجمه قرار گرفتن از سوی غرب است چیزی که بابی سعید، آنرا هراس بنیادین می نامد. این هراس بنیادین بعد از حوادث یازدهم سپتامبر و حضور مستقیم امریکا در کشورهای مسلمان تقویت شد و موج جدید اسلام گرایی را که بعضی متفکران از آن به عنوان پست اسلام گرایی یاد می کنند را شکل داد. این حضور مستقیم غرب در منطقه یکی از نقاط کانونی گفتمان اسلام گرایی را به شدت تقویت کرد و آنهم انگاره تهاجم غرب به جهان اسلام میباشد.
اما در بین کشورهای مسلمان افغانستان و پاکستان امروزه بیشترین تماس را با حضور نظامی غرب در جهان اسلام دارند. همین امر فضای بحرانی را در این کشورها مخصوصا در پاکستان ایجاد کرده که در چنین فضایی اسلام گرایان به راحتی توانایی تکثیر و گسترش گفتمان خود را در جامعه دارند.فراگفتمان اسلام گرایی در پاکستان به سرعت دست به مفصل بندی وقایع جامعه در قالب عناصر گفتمانی خود میزند و به آنها در درون گفتمانش معنا میبخشد. این معنا بخشی باعث شکل گیری اعمال گفتمانی می شود که بسیاری از آنها را می توان در جامعه پاکستان مشاهده کرد.
قضیه ریمون دیویس کارمند وزارت خارجه امریکا یا سیا نیز از این دست است. همانطور که چندی پیش قضیه دشنام به پیامبر(ص)، عمل گفتمانی را در قالب ترور سلمان تاثیر شکل داد و اعتراضات عمومی را دامن زد. اکنون نیز مسئله دار زدن ریمون دیویس باعث غلیان دوباره موج اسلام گرایی رادیکال در پاکستان شده است. با پر رنگ شدن این عنصر گفتمانی شاهد آن هستیم که در پاکستان نوعی وحدت حول این واقعه شکل گرفته است. وحدتی که میتواند در صورت عدم توجه کارگزاران پاکستانی مولد اعمال خشونت آمیز در آینده شود. در واقع اگر چه حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا به دلیل آنکه محدود به مناطق مرزی بود چندان نمی توانست باعث تحرک عنصر ضد غربی اسلام گرایی شود اما مسئله ریمون دیویس از آنجا که با کلیت پاکستان پیوند خورده است قدرت بالقوه ای را جهت اعلام انزجار از امریکا و سران پاکستانی که با آن همکاری کنند بوجود آورده است.در واقع مسئله کشته شدن سه پاکستانی نیست بلکه وقتی این رخداد در درون گفتمان اسلام گرایی قرار میگیرد نشانه ای از هجمه غرب به اسلام و تحقیر مسلمانان معنا میدهد امری که در تمام گفتمانهای اسلام گرایی جامعه پاکستان مشترک است. بنابراین اگر چه پاکستان حکومت استبدادی مانند اعراب ندارد که مردمشان را تحقیر کند اما امریکا جای این حکومتهای استبدادی را در پاکستان گرفته و مردم پاکستان را تحقیر کرده است. این تحقیر را اسلام گرایان در روایتشان از دخالتهای امریکا در پاکستان به خوبی منعکس کرده اند و زمینه را برای یک خیزش عمومی علیه امریکا در پاکستان فراهم آورده اند.
ü کاهش حملات هواپیماهای بدون سرنشین:
با کاهش قدرت نرم امریکا در پاکستان و افزایش نفرت عمومی دراثر مسئله ریمون دیویس ارتش و سران حکومتی نیز مجبورند فاصله بیشتری با امریکا بگیرند.اکنون که مسئله ریمون دیویس با حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا در درون مفهوم تهاجم غرب به هم پیوند خورده درنتیجه حملات هواپیماهای بدون سرنشین نیز کاسته خواهد شد. زیرا تداوم این حملات به روح ضد امریکایی در پاکستان کمک کرده و هر چه بیشتر دولت و البته ارتش را مفتضح میسازد.بنابراین به نظر میرسد در تداوم این مسئله دست امریکا در بکارگیری قدرت سخت نیز بیش از پیش محدود شود.
ü نگاه امنیتی به هند:
زمانی که فراگفتمان اسلام گرایی قدرت بگیرد هند و امریکا هر دو در جهان دارالکفر قرار می گیرند. در فقه سلفی که در شرایط بحرانی توانایی بالایی در بازتولید مفاهیم خود دارد، رابطه با دنیای کفر مبتنی بر جهاد اولیه است. درنتیجه هند هم که دست به کشتار مسلمانان کشمیری می زند باید بر اساس جهاد اولیه مورد حمله قرار بگیرد. به طور کلی با تقویت گفتمان اسلام گرایی رادیکال در پاکستان، فوبیای نخبگان پاکستانی نسبت به هند نیز تشدید می شود. این امر میتواند دولت پاکستان را به سیاست سنتی حمایت از جنگهای نیابتی و استفاده از گروههای اسلام گرا به عنوان ابزار سیاست خارجی در مقابل هند سوق دهد. در نتیجه همکاری پاکستان با شورشیهای افغانستان نیز افزوده خواهد شد.
Ø چشم انداز
با توجه به آنچه گفته شد اگر قضیه ریمون دیویس همچنان از سوی امریکا به طور قلدر مابانه پیش رود و سران پاکستانی نیز مجبور به کوتاه آمدن درمقابل خواست امریکا شوند احتمالا فضایی مانند دوران بعد از واقعه لال مسجد بوجود خواهد آمد. موج جدید عملیاتهای جهادی علیه امریکا و سران پاکستانی که با امریکا همکاری میکنند شکل خواهد گرفت. حتی این قضیه توانایی ایجاد یک شورش عمومی را نیز دارد. یکی از عمده ترین مسائلی که در رابطه با عدم شکل گیری ناآرامیهای توده ای جهان عرب در پاکستان ذکر می شود عدم وحدت در جامعه پاکستان است دراین مورد باید گفت که قضیه ریمون دیویس توانایی ایجاد چنین وحدتی را حداقل در کوتاه مدت دارد.