مبانی و اهداف سیاست خارجی عربستان سعودی

کامران کرمی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
برای تحقق اهداف و تامین منافع در سیاست خارجی، دولتها از ابزارها و حربههای گوناگونی بهره میگیرند. استفاده صحیح از این شیوهها، در میزان موفقیت واحدهای سیاسی بسیار موثر است؛ به حدی که جهتگیریهایی که دولتها در سیاست خارجی اتخاذ میکنند، براساس نحوه استفاده آنها از ابزارهایی چون دیپلماسی و حربههای اقتصادی، نظامی، فرهنگی و ایدئولوژیکی مورد ارزیابی قرار میگیرد. برای بهرهگیری از ابزارهای مزبور در سیاست خارجی، باید بین اتخاذ تصمیمات و اجرای آن، ارتباطی منطقی وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر، چنانچه در فرایند سیاستگذاریها، ارزیابی درستی از عناصر تشکیل دهنده قدرت به عمل نیاید و واقعیتهای محیط بینالمللی که استراتژیها در چارچوب آن بیان میشود، مورد توجه قرار نگیرد، هیچ گاه اهداف سیاست خارجی از قوه به فعل در نخواهد آمد. در این نوشتار تا حدودی از چارچوب مفهومی جیمز روزنا برای ارزیابی و تحلیل سیاست خارجی عربستان بهره گرفته شده است. چارچوب روزنا این امکان را به صورت روشمند به ما میدهد تا مجموعهای از متغیرها را در سه سطح فردی، ملی و بینالمللی اعم از مادی و معنایی بتوان برای تحلیل سیاست خارجی مورد بررسی قرار داد. این پنج دسته از منابع که توسط روزنا بیان شده، متشکل از متغیرهای فراوانی است. از اینرو در این مقاله تلاش می شود تا بسترها و عوامل شکل دهنده ی سیاست خارجی عربستان مورد واکاوی قرار گیرد و بر مبنای آن اهداف سیاست خارجی این کشور مورد تحلیل قرار گیرد.
واکاوی رخداد
بسترهای شکل گیری سیاست خارجی عربستان
1-موقعیت ژئوپلتیک
عربستان در تئوریهای مطرح ژئوپلتیکی جایگاه ویژهای دارد. موقعیت ممتاز و دسترسی این کشور به دریای سرخ و خلیج فارس موقعیت ژئواستراتژیکی و ژئواکونومی منحصر به فردی به این کشور داده است. علاوه بر آن، عربستان با داشتن ذخایر نفتی جهان و قدرت تولید نفت تا قریب 12 میلیون بشکه در روز این امکان را دارد که در قیمت گذاری تولید، توزیع و مصرف آن نقش خاصی را ایفا کند و بخشی از درآمدهای خود را صرف خرید تسلیحات نظامی نماید. قرار گرفتن کعبه به عنوان قبله گاه مسلمین جهان و منافع فرهنگی و مادی که آن دارد، عربستان را در موقعیتی جدا از کشورهای دیگر حوزه خلیج فارس قرار میدهد. چنین مزایائی به عربستان سعودی این امکان را داده تا به گسترش نفوذ سیاسی در کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای اسلامی بپردازد.
2- ساختار سیاسی و تصمیم گیری نظام
رژیم سیاسی عربستان مبتنی بر نظام پادشاهی در قالب قبیلهای و با تکیه بر اصول وهابیت است که شخص پادشاه از وفاداری قبایل گوناگون برخوردار بوده و روئسای قبایل همواره از دستورات وی اطلاعت میکنند. جایگاه و نقش پادشاه اصلیترین و تعیین کنندهترین کانون قدرت و عنصر موثر ساختار قدرت سیاسی کشور است. از آنجا که عربستان دارای یک رژیم مطلقه سلطنتی است، دارای آنچنان شیوه رفتاری است که مخالفت را برنمیتابد. از اینرو آنچه برای سعودیها در عرصه روابط خارجی نیز مهم بوده حفظ ثبات منطقهای در راستای حفظ ثبات داخلی است.
3- عامل اقتصادی
ساختار اقتصادی عربستان کاملا وابسته به درآمدهای هنگفت نفت بوده و بسیار شکننده است، چرا که تمام فعالیتهای اقتصادی اعم از صنعتی، خدماتی و بازرگانی تحتالشعاع وضعیت نفت هستند. سعودیها همواره از این حربه در تصمیم گیری خود به عنوان یکی از اهرمهای فشار بسیار موثر استفاده میکنند. عربستان سعودی از سال 1973 تاکنون در صدد بوده تا با استفاده از سرمایه نفتی به سه هدف عمده دست یابد: اول، متنوع کردن اقتصاد از طریق کاهش وابستگی شدید آن به صادرات نفت؛ دوم، حفظ ثبات و امنیت قلمرو پادشاهی سعودی، سوم، افزایش نفوذ و پرستیژ بینالمللی.
4- ایدئولوژی
هم اکنون نهاد دینی برگرفته از اصول رسمی وهابیت مشروعیت لازم را برای حکومت آل سعود فراهم میکند و غالبا مهر تایید به تصمیمات رسمی زده و برای اعتبار بخشیدن به مواضع سیاسی رژیم، احکام دینی صادر مینماید. بنابراین نفوذ وهابیت بسیار فراتر از نقش رسمی نهاد دینی در عربستان سعودی میرود. از زمان تاسیس دولت(سعودی) وهابیت؛ فرهنگ، آموزش و پرورش و بستر قضایی آن را شکل داده و بر همه تمایلات و جهات اسلام گرایی در داخل و خارج از آن تاثیرگذار بوده است. در عرصه خارجی نیز در میان کشورهای اسلامی سعودی ها همواره سعی در رهبری جهان اسلام از طریق عقاید وهابی داشته اند.
اهداف سیاست خارجی عربستان
بطور کلی می توان گفت که عربستان سعودی در سیاست خارجی خود چهار هدف اصلی را دنبال می کند و تمام مقدورات خود را در جهت تحقق این چهار هدف بکار می بندد. اهداف مزبور عبارتند از:
1- موازنه ی منطقه ای
این هدف با ایجاد رابطه با کشورهای عضو پیمان ناتو و کشورهایی که در مدار آنها قرار دارند ارتباط ویژه ای دارد. عرستان سعودی پس از استقلال همواره یکی از کشورهای مورد حمایت بلوک غرب بوده و به همین جهت سیاست خارجی این کشور در بیشتر زمینه ها در راستای سیاست های جهانی غرب در منطقه قرار داشته تا در برابر افکار و سیاست های انقلابی موجود در جهان غرب و اسلام نقش متعادل کننده و محافظه کارانه را ایفا کند تا از این طریق از هر گونه آشوب و ناآرامی و یا افکار انقلابی در منطقه وسرایت آن به داخل عربستان سعودی و دیگر کشورهای محافظه کار منطقه جلوگیری نماید
2- تاکید بر رهبری جهان اسلام
ظهور اسلام در این مکان جغرافیایی و وجود حرمین شریفین جایگاه برتری را در بین کشورهای اسلامی به این کشور اعطا کرده است که همواره بعنوان مهم ترین قطب جهان اسلام شمرده می شود. از این رو عربستان کشوری تاثیر گذار مهم و تعیین کننده در تحولات منطقه خاورمیانه میباشد و پادشاهی سعودی همواره کوشیده است با اعمال سیاست های ابتکاری و با استفاده حداکثری از ظرفیت های گوناگون خود در جهان اسلام، دنیای عرب، و در بعد منطقه ای و فراتر از آن در سطح نظام بین الملل نقش تعیین کننده برای خود تعریف کند و با حمایت های مالی گسترده از کشورهای اسلامی و جنبش های اسلامی در پی بسط و گسترش نفوذ خود بر آید.
3- مخالفت و مبارزه با کانون های انقلابی در منطقه
خاندان آل سعود معتقدند که هر تحرکی درجهان اسلام اتفاق بیافتد با وجود مراسم سالانه حج و جمع شدن حدود دو ملیون زائر در عربستان سعودی با توجه به ساختار سیاسی بسته این کشور، در هرصورت تاثیر عمده ای براوضاع داخلی این کشور خواهد گذاشت. برای رسیدن به این هدف و کنترل کانون های انقلابی، سعودی ها به تقویت و تحکیم روابط خود با رژیم های دست راستی و میانه رو حاکم در برخی از کشورهای جهان اسلام و برقراری ارتباط با کشورهای غربی روی آورده است.
4- ترویج آیین وهابیت
یکی دیگر از اهداف مهم عربستان سعودی در سیاست خارجی ترویج آیین وهابیت است، تا از این طریق حوزه نفوذ خود را گسترش داده و رهبری جهان اسلام و برتری خود را در منطقه تحقق بخشد. بدین روی سعودی ها با راه اندازی مراکز آموزشی و دینی، افکار و شریعت اسلامی را مطابق با تفسیر مورد نظر خود (وهابیت) را در ممالک اسلامی ترویج می کنند. این راهبرد ایدئولوژیکی آنان را قادر میسازد از نقش دیگر کشورهای اسلامی به عنوان محور تجمع امت اسلامی جلوگیری کرده و همزمان زمینه های شکل گیری جبهه مقاومت دینی را برابر کشورهای غربی به خصوص آمریکا (به عنوان متحدان سنتی خود) تضعیف کنند.
دورنمای رخداد
مبانی سیاست خارجی عربستان، بر پایه حفظ روابط دوستانه این کشور با کشورهای سرمایهداری غرب شکل گرفته است. با این همه عربستان همواره کوشیده است تا در سیاست خارجی خود، رویکردی دوگانه را حفظ کند؛ به عبارت دیگر این کشور باید به صورت همزمان دو نقش متعارض را ایفا کند: رهبری جهان اسلام، دوست و متحد غرب. بنابراین عربستان سعودی در سیاست خارجی تمامی روابط خود را با غرب بویژه کشورهای طرفدار آن قرار داده و همواره می کوشد تا در مقابل سیاستهای رادیکالی جهان عرب و منطقه نقش متعادل کنندهای را ایفا کند، بر همین اساس، نیز، امروزه عربستان به عنوان یکی از مراکز مهم سیاستهای منطقهای آمریکا و غرب در میان کشورهای جهان اسلام درآمده و سعی نموده تا با دنبالهروی از کشورهای غربی نقش فعالتری در منطقه داشته و توان استراتژیک کشوری را در صحنه سیاسی جهان بالا ببرد.
از اینرو میتوان اذعان داشت که هدف اولیه سیاست خارجی عربستان، گسترش نفوذ این کشور در ممالک اسلامی با ترویج آیین وهابیت در میان آنهاست و رویه دیگر سیاست خارجی ریاض اعمال نفوذ در کشورهای عربی و تحکیم جایگاه سیاسی خود در میان این دسته از کشورها به ویژه همسایگان میباشد. چرا که عربستان سعودی، به عنوان جزئی از جهان عرب از نظر سیاسی (ایدئولوژی) و ژئوپلتیکی خود را به آن وابسته میداند. همچنین نزدیکی و هم مرز بودن با کشورهای عربی خلیج فارس از نظر امنیتی و حفظ رژیم سیاسی کشورهای مزبور مورد توجه این کشور است. آنچه مسلم است ترس ریاض از بیثباتی ریشه در تهدیدات مستقیم علیه منافع سلطنتی و ملی سعودیها دارد. مشکلات حاد اجتماعی که امروزه مقامات سعودی با آن روبرو هستند، ناشی از سیستم بسته سنتی قبیلهای حاکم بر این کشور است. ساختار موجود در عربستان مهمترین مشکل را در رابطه با مشروعیت سیاسی و بقای سیستم سیاسی فراهم ساخته، به طوری که رژیم سعودی برای مقابله با عدم مشروعیت سیاسی در سطح داخلی و مقابله با بحرانهای سیاسی در سطح منطقهای و تضمین امنیت داخلی و منطقهای خود، در جهت حفظ منافع آمریکا و غرب روی آورده است. در این راستا هدف عربستان سعودی در هماهنگی و همراهی با غرب سعی در «حفظ وضع موجود» و متعادل کردن پدیدههای تندرو انقلابی و جلوگیری از سرایت آنها به داخل کشور بوده است. در این چارچوب عربستان از زمان به قدرت رسیدن ملک عبدالعزیز آل سعود و تبدیل شدن به یک کشور، همواره نوعی سیاست محافظه کاری و احتیاط و پرهیز از تقابل و انعطاف پذیری در سیاستهای منطقهای را میان عربها دنبال کرده است. از اینرو آنچه که در این میان برای مقامات سعودی مهم است، این مطلب است که با توجه به بحران جانشینی و مطالبات عدیدهای که در این کشور وجود دارد، و از سویی دیگر با توجه به حوادث و اتفاقاتی که در گوشه و کنار خاورمیانه در حال حادث شدن است، و رژیمهای مطلقه منطقه یکی پس از دیگری دچار بحران و سقوط میشوند، تجدیدنظر در مبانی و اهداف سیاست خارجی این کشور میتواند فرصت های جدیدی در اختیار این کشور قرار دهد و گر نه اصرار بر ایدههای فوق میتواند این کشور را آبستن حوادث جدیدی کند.