مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

فدرالیسم در لیبی ، گامي در راستاي تجزيه -گفتگو با جاويد قربان اوغلي مدیرکل پيشين آفریقاي وزارت امور خارجه و كارشناس مسائل آفريقا

اشتراک

فرزاد رمضاني بونش

مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC

اخيرا نزدیک به سه هزار شخصیت سیاسی و رهبر قبیله‌ ای با تجمع در شهر بنغازی منطقه برقه ليبي را فدرالی اعلام کردند. شخصیت های شرکت کننده در این مراسم شورا را مکلف به اداره امور منطقه و دفاع از حقوق اهالی آن در سایه نهادهای قدرت انتقالی موقت کنونی کردند. لیبی كه پس از رسیدن به استقلال در سال 1951 میلادی به عنوان کشوری فدرالی با سه ولایت طرابلس در غرب برقه در شرق و فزان در جنوب غرب بود در سال 1963 با وارد شدن اصلاحاتی در قانون اساسی این کشور نظام فدرالی ملغی شد و با برچیده شدن مناطق فدرالی تحت اداره حکومت مرکزی شدند. اينكه نيز پس از قذافي فدراليسم مورد توجه بخش خاوري اين كشور قراگرفته است. امري كه با واكنشهاي متعددي همراه بوده است لذا براي بررسي اين امر به گفتگويي با جاويد قربان اوغلي كارشناس مسائل شمال آفريقا نشسته ايم:

مركز بين المللي مطالعات صلح: هواداران جدایی منطقه برقه، با استناد به قانون اساسی مصوب دوران ادریس السنوسی در سال ۱۹۵۱ ؛ فدرالی شدن منطقه مذکور را قانونی و مشروع می دانند. در اين حال به نظر شما علل اساسي رويكرد به مساله فدراليسم در ليبي چيست؟
كساني كه با تحولات ليبي آشنا بودند پيش بيني مي كردند چنين تحولاتي پس از سرنگوني قذافي رخ دهد و تمايلات قومي – قبيله اي و.. در صورت سرنگونی قذافی افزايش خواهد يافت. بنابراين عوامل چندي را براي توجه به مساله فدراليسم مي توان مد نظر داشت و اینگونه تمایلات ناشي از چند مساله است:
• نخست فروپاشي دولت مقتدر مركزي.قدافي با قدرت هژمون خود تمايلات قومي قبيله اي را با ابزار هاي گوناگون از بین برده و امكان بروز آنها را نمي داد.
• نكته دوم عدم توسعه يافتگي فرهنگي و سياسي جامعه ليبي است. در دوران 42 ساله حکومت قذافي اين كشور توسعه سياسي، فرهنگي و اجتماعي نیافت و اساسا قدرت فائقه قذافي به جز كتاب سبز وي را بر نمی تافت و سيستم سیاسی حاکم به تعبیری تك حزبي و يا بي حزبي بود و هیچ تمايل سیاسی ديگري اجازه بروز و ظهور نمي يافت. لذا به دليل ايدئولوژي ويژه قذافي وي ترجيح مي داد كه جامعه ليبي در بافت قبيله ا ي و قومي باقي مانده و مظاهر مدرنيته و توسعه يافتگي مانند مطبوعات آزاد نظام چند حزبي و.. شكل نگيرد.
• نكته سوم غلبه و تفكر منافع قبيله اي و قومي بر منافع ملي در اين كشور است.توجه داشته باشیم که ليبي كشوري پهناور با جمعیتی كم است که داراي قبايل و اقوام متعددی است.این اقوام هر يك داراي منافعي خاص است.این مسئله باعث شده تا تفكرات قبيله اي برمنافع ملي غلبه كند.
• نكته چهارم پيشينه تاريخي نظام فدرالي در اين كشور است. ليبي قبل از استقلال كشوري بود که بصورت فدرالی اداره می شد و دارای سه اقليم بود. بعد از استقلال در سال 1961 و در دوران نظام پادشاهي با اصلاحاتی در قانون اساسی نظام فدرالی لغو شد. در سال 1969 با روي كار آمدن قذافي كشوري متحد در چارچوب مرزهاي کنونی تشكیل شد و فدراليسم بطور کلی برچيده شد.
• نكته پنجم اختلاف در بين قبايل و اقوام پس از سرنگوني قذافي و تقسيم قدرت سياسي و توزیع منابع و ثروتهای کشور(كه بيشتر نفت است) بین این اقوام است. ظاهرا یکی از خواسته های سران برقه تعداد بیشتر نماینده در پارلمان اين كشوراست. بيشترين ذخایر شناخته شده نفت ليبي در منطقه برقه است و به طور طبيعي آنان هم خواستار سهم بیشتری از این منابع و قدرت بيشتري در نظام سياسي هستند.
نكته آخر و مهم منافع و مطامع دولتهاي غربي و استعمارگران پيشين در دامن زدن به این اختلافات در ليبي است. به بیان دیگر اين كشورها به دليل منافع سرشاري كه در ليبي دارند ( از جمله 46 ميليارد بشكه ذخایر تثبیت شده که از نوع نفت سبك است و همچنين منابع گسترده گاز) و نزديكی جغرافیایی لیبی به اروپا دارای منافع گسترده ای در این کشور هستند. از نگاه غربي ها معامله با كشوری که به شيوه فدرالي اداره می شود راحت تر از تعامل با دولتي قدرتمند و مقتدر است.

مركز بين المللي مطالعات صلح: شیخ صادق الغریاني مفتی لیبی با انتشار بیانیه ای فدرالی اعلام شدن استان” برقه “در شرق این کشور توسط شماری از قبایل و مقامات محلی این منطقه را آغاز فتنه و توطئه برای تجزیه لیبی دانست. در اين بين نگاه بيشتر احزاب و گروه هاي كنوني ليبيايي به مساله فدراليسم در ليبي چيست؟
در حکومت گذشته ، قذافي اجازه شكل گيري گروه هاي مذهبي و نظام هاي حزبي را نميداد. آقاي الغرياني احتمالا يكي از كساني است كه در ليبي پس از قذافی مفتي به شمار مي رود. همچنین همانطور که قبلا گفتم جامعه ليبي فاقد تشكيلات سياسي و حزبي در قالب حزب و گروه سياسي امروزي بود. در وضعيت كنوني ليبي احزاب متعددی در طول يك سال گذشته ایجاد شده اند که هیچ یک ویژگي حزبی ندارند. شايد منسجم ترين حزب سياسي كنوني اين كشور اخوان المسلمين باشد كه در دوران قذافي به شدت سركوب شده بود. به نظرمن اخوانيها به دلايل متعدد با مساله فدراليسم در ليبي مخالف هستند . گذشته از اين شوراي ملي انتقالي هم كه دولت مركزي را تشكيل داده است ائتلاف شكننده اي از نيروهاي سياسي داخل و خارج ( نظامي، جهادي، سياسي و..) است كه حول یك هدف خاص (سرنگوني قذافي ) دور هم جمع شده بودند. واضح است که پس از تحقق این هدف اختلافات بین این احزاب و گروه ها در اين كشور که منافع متفاوت را نمایندگی ميكنند، مشخص شود.

مركز بين المللي مطالعات صلح: وزارت امور خارجه تونس در بیانیه ای مخالفت خود را با هر اقدامی که وحدت ملی و سرزمینی لیبی را تهدید کند، اعلام کرد. وزارت خارجه مصر نیز بر لزوم احترام به حاکمیت لیبی و تمامیت ارضی این کشور تاکید كرده اند. در اين بين به نظر شما نگاه همسايگان شمال آفريقايي به هر گونه فدراليسم در ليبي چيست؟
تونس و مصر به دليل اينكه از نظام هايي ديكتاتوري خلاصی یافته و با دولتي نوين با ویژگیهای کم و بیش مردمسالارانه اداره می شوند به طور طبيعي شرايط کشور همسایه (ليبي) بر روي آنها تاثيرگذار است ، لذا با فدراليسم در ليبي مخالفند. بويژه اينكه در تونس اسلام گراهاي اخواني به قدرت رسيده اند و در مصر هم با توجه به پيروزي اخواني ها در انتخابات مجلس به طور طبيعي و سنتي آنان با تفرق قومي و از هم گسيختگي نظام هاي سياسي اسلامی و چند پاره شدن آنها مخالف هستند. گذشته از اين دو كشور مصرو تونس از تسري و توسعه خودمختاري و فدراليسم در شمال آفريقا (به ویژه به كشورهاي خود ) نگران هستند. مصر و تونس در دو سوي شرق و غرب ليبي قراردارند . مصربا پراکندگیهای قومی و مذهبی روبروست و طبیعی است که با اين ایده در لیبی مخالفت کنند زیرا احتمال وقوع اين امر مصر هم هست.
نكته ديگر خطرناک بودن اين امر براي كشورهايي است كه آبستن بيداري و تغيير حکام مادام العمر و نظامهای دیکتاتوری هستند. تونس و مصر این امر را مانعی برای پیروزی مردمسالاری در بقيه كشورهاي اسلامي می دانند که می تواند باعث نگرانی مردم در صورت سرنگونی نظام هاي ديكتاتوري می شود. به بیان دیگر، طرح فدراليسم در ليبي باعث نگراني مردمي ميشود كه در پی تغيير ساختار سياسي حكومت های دیکتاتوری حاکم بر این کشورها هستند. نگرانی اي كه از خطر چند پارگي کشور در صورت فروپاشی نظام سیاسی حاکم حكايت دارد.

مركز بين المللي مطالعات صلح: مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای انتقالی لیبی اعلام فدرالی شدن استان برقه را آغاز توطئه چینی ها برای تجزیه لیبی و خیانت به انقلابیان دانست. در اين بين به نگاه شما در صورت قدرت گرفتن بحث فدراليسم در شرق ليبي رويكرد آينده دولت در اين زمينه چه خواهد بود؟
عبدالجليل اين امر را توطئه كشورهاي عربي ذكر كرده است. بطور طبيعي دولت ها مدافع حكومتهاي مركزي قدرتمند و ساختارهاي متمركز هستند. آقاي عبدالجليل هم از اين قاعده مستثني نيست، ولي بايد در نظرداشت كه دولت بايد برای تحقق اين خواست خود باید از توانایی و اقتدار لازم برخوردار باشد. بنابراين دولت مركزي با فدراليسم مخالف است، اما ارزيابي اینکه توان مقابله با نیروهای گریز از مرکز را دارد یا خیر مقوله دیگری است که به عوامل متعددی بستگی دارد. در مورد وضعیت کنونی لیبی ،اين امر به دليل مشكلات و مسائل قومي و..تا حدوي مشكل به نظر می رسد.. چرا كه اقليت هاي قومي تمايلات گريز از مركز دارند و به دنبال نظام هاي فدرالي هستند. واضح است با تركيب کنونی شوراي انتقالي که برآيندي از نيروهايي جهادي، نخبگان سياسي مخالف، تبعيديان و..است مقابله با اینگونه تمایلات با مشکلات و موانعی روبرو خواهد شد. همچنین نبايد نقش و نفوذ قدرت هاي بزرگ و اعضاي ناتو كه نقش اساسي در سرنگوني قذافي ايفا كردند را فراموش كرد.

مركز بين المللي مطالعات صلح: رئیس شورای انتقالی لیبی تاکید کرده جامعه بین المللی هرگز اجازه تجزیه لیبی با توجه به منابع غنی نفتی و موقعیت استراتژیک آن را نخواهد داد. در اين ميان نگاه دولتهای غربی به هر گونه فدراليسم و يا تجزيه در ليبي چيست؟
كشورهاي غربي ممكن است قاعدتا در زبان ديپلماتيك با تجزيه ليبي موافق نباشند اما به اعتقاد من آنها بی میل نیستند كشور پهناور ليبي به چند كشور تبديل شود. بويژه اينكه در این صورت معامله كشورهاي غربي با مناطقي كه داراي نفت است آسانتر خواهد بود. این امر در مورد سودان رخ داد و سودان به دو كشور جدا شد و می دانیم که بيشترين فشار براي جدايي جنوب سودان از سوي غرب بود، هر چند بي كفايتي دولت دولت علی الظاهراسلامي این کشور نیز در اجرای این نقشه کاملا موثر بود. اکنون هم غربي ها هم بر منطقه دارفور كه داراي منابع عظیم نفتی است تمركز كرده اند. به نظر من همين امر نيز در مورد ليبي در حال رخ دادن است. البته بايد در نظر داشت بي شك غربي ها در ظاهر و دیپلماسی علني با اين مساله مخالفت ميكنند و از جدايي ليبي حمايت نمی كنند بلكه از طریق كارهاي امنيتي و اطلاعاتي این اهداف را دنبال ميكنند.

مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا اعلام خودمختاری منطقه برقه ، نوعی زمینه سازی برای تجزیه کشور به حساب می آید؟
بله. با توجه به نقش اين اقليم و استان در شرق و داشتن بيشترين ذخاير نفتي در ليبي به نظر می رسد ایده فدرالي مطرح شده زمينه سازي براي تجزبه كشور است، اما اين امر بستگي به عوامل و دلايلي چند دارد. از جمله اراده جدی دولت مركزي می تواند از از وقوع این فاجعه جلوگيري كند . به نظر من با این اقدام منطقه برقه تجزيه ليبي كليد خورده است ولی تحقق آن بستگي به عوامل گوناگون داخلي و خارجي دارد.

مركز بين المللي مطالعات صلح: لیبی با برخورداری از 46 میلیارد بشکه ذخایر تثبیت شده نفت، یکی از 10 کشور اصلی صادرکننده نفت در جهان است. در اين حال تا چه حدي موقعیت جغرافیایی این کشور و ذخایر عظیم نفت در برقه در تعیین سرنوشت سیاسی آینده این کشور ( فدراليسم و يا تجزيه) موثر خواهد بود؟
به نظر من اتفاقات يك سال گذشته در ليبي زايمان طبيعي نبود. بر این باورم كه تحولات ليبي سزاريني بود كه غربي ها بيشترين نقش را در تولد نوزاد كنوني ايفا كرده اند. يعني غربي ها بودند كه نظام جديد ليبي را با شكست قذافي به وجود آوردند. علت هم اساسي توجه غرب هم ذخاير نفت و ثروت هاي اين كشور و نقش اين كشور در منطقه شمال آفريقا است. غربي ها هم به دليل ذخاير بزرگ نفتي و ذخاير کشف نشده احتمالی ليبي نقشی اساسی و غیر قابل انکار در سرنگوني قذافي ایفا کردند .به تعبیر دیگر اگر اقدامات نظامی گسترده ناتو نبود یقیینا با این شرایط امروز در لیبی مواجه نبودیم. اکنون نیز نیز کشورهای غربی در حال دامن زدن به اختلافات قومي اين كشور هستند. در هر حال كليدي ترین عامل تحولات آينده ليبي را بايد در نفت جستجو كرد.

 

مطالب مرتبط