مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

سیاست خارجی مصر در پرتو پیروزی اسلام گرایان

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

عموماً در تحلیل و بیان وقایعی که در مصر اتفاق افتاده است و یا در حال وقوع است از مفاهیمی مانند تحول، بیداری و انقلاب استفاده می شود که این مفاهیم علیرغم تفاوت هایی که در معنا و مصداق دارند، در یک نکته مشترکند و آن اشاره به این است که شرایط و وضعیت جدیدی در مصر در حال شکل گیری است که آن شرایط و وضعیت نسبت به دوران قبل از آن کاملاً متفاوت است و بنابراین عصر جدیدی در مصر در حال ظهور است. در این میان، آن گونه که واقعیات انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در مصر نشان داد، در دوران گذار مصر به عصر و دنیای جدید، نیروهایی اسلام گرا، نقش مهم و تأثیرگذاری دارند و این گونه به نظر می رسد که در عصر جدید مصر نیز یکی از جراین های سیاسی مهم و تأثیرگذار بر روند تحولات سیاسی و اجتماعی مصر باشند. از طرفی برتری نسبی نیروهای اسلام گرا نسبت به دیگر نیروهای سیاسی مصر بدین معنی است که نیروهای اسلام گرا، مسئولیت  اصلی تحول، بیداری و یا انقلاب در مصر را دارند و لذا آنها باید شرایط جدید را در مصر در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسیت خارجی شکل دهند. سؤالی که این نوشتار قصد بررسی و پاسخ به آن را دارد، این است که آیا به فرض پیروزی اسلام گرایان در انتخابات ریاست جمهوری باید انتظار تحول، بیداری و انقلاب در سیاست خارجی مصر را نیز داشت؟ تحولات ناشی از وقوع انقلاب ها در گذشته نشان می دهد، در جوامعی که انقلاب و تحولات اساسی اتفاق می افتد، رهبران آن انقلاب و جریان تحول در عرصه سیاست خارجی سیاست خارجی انقلابی و آرمانگرایانه ای را در پیش می گیرند. بر مبنای این تجارب تاریخی، سؤال این است که آیا باید منتظر آغاز سیاست خارجی انقلابی و آرمانگرایانه مصر که به دنبال تغییر و ایجاد تحول در مناطق پیرامونی خود است نیز بود. در پاسخ به این سؤال نگارنده با اذعان به این که در سیاست خارجی مصر نسبت به دوران مبارک تغییراتی صورت خواهد گرفت، استدلال می کند که چند عامل اساسی وجود دارد که در پیش گرفتن سیاست خارجی انقلابی را برای اسلام گرایان مصر دشوار می کند که در ادامه به این عوامل پرداخته می شود.

کلید واژه: مصر، انقلاب، اسلام گرایان، سیاست خارجی

تحلیل رخداد

1)   محدودیت ناشی از مبانی فکری اسلام گرایان مصر در سیاست خارجی: یکی از تفاوت های اساسی جریان شیعی و اهل سنت در مسائل سیاسی، نوع نگاه متفاوت آنها به عرصه سیاست خارجی و دنیای بیرونی است. بدین معنی که جریان اهل سنت که شاخه ی اخوان المسلمین در آن غالب است، علیرغم انتقاداتی که به مباحث مرتبط با نظم بین المللی، نهادهای بین المللی و قدرت های غربی دارد، به دنبال در انداختن طرحی نو و ایجاد نظمی جدید بر پایه ی تعالیم اسلامی خود نیستند و قائل به این است که در شرایط وضع موجود نیز می توان کنش سیاسی داشت. اما نگاه شیعه کاملاً متفاوت است و لذا نوع متفاوتی از اسلام سیاسی را پرورش می دهد. این نوع نگاه اهل سنت به دنیای خارج باعث شده است که دولت های عربی در تعامل و همراهی با غرب کمتر با چالش مواجه شوند. لذا باید گفت مبانی فکری یاد شده،  سیاست خارجی آرمانگرایانه مبتنی بر تحول در نظام بین الملل را تشویق نمی کند و از این رو نباید انتظار سیاست خارجی انقلابی از دولت اسلام گرای مصر در آینده را داشت. هیچ کدام از کاندیداهای جریان اسلام گرایی مصر در جریان دور اول انتخابات ریاست جمهوری از طیف های مختلف در رابطه با مباحث سیاست خارجی شعار تقابل با نظم موجود در عرصه ی بین المللی را مطرح نکردند. البته باید خاطر نشان کرد که اسلام گرایان مصر به دنبال ایجاد تعییراتی در ارتباط با پیمان کمپ دیوید هستند اما این به معنی یک سیاست خارجی انقلابی که به دنبال ایجاد تحول در نظم بین المللی است نمی باشد. نکته جالب توجه این است که طیف اسلام گرای مصر از بیان سیاست انقلابی در رابطه با رژیم صهیونیستی و فلسطین حتی در حد شعار خود داری کرد.

2)   محدودیت ناشی از عدم اجماع: عامل دیگری که مانع استقلال عمل نیروهای اسلام گرا در عرصه سیاست خارجی می شود این است که جریان اسلام گرا در مصر هر چند نسبت به دیگر جریانات سیاسی از برتری برخوردار است اما تنها جریان سیاسی مصر نیست. به عبارت دیگر این گونه نیست که نخبگان سیاسی و نظامی مصر یکدست اسلام گرا باشد. در انتخابات پارلمانی مصر، 32 درصد کرسی های مجلس از آن نیروهای لیبرال و ملی گرا شد که خود دارای نوع نگاه بسیار متفاوتی به سیاست خارجی هستند. علاوه بر این، ارتش در مصر یکی از اصلی ترین و تعیین کننده ترین فاکتورها در عرصه سیاست داخلی و خارجی است. انقلابی بودن اسلام گرایان مصر بدین معنی نیست که ارتش این کشور نیز در اثر انقلاب اسلامی شده است و لذا از هر مشی انقلابی و اسلامی در سیاست خارجی پشتیبانی می کند. عدم پاکسازی در ارتش مصر، آن گونه که در دیگر انقلاب ها رایج بوده است، باعث می شود که ارتش نه تنها به دنبال تداوم سیاست خارجی سابق باشد، بلکه مانع اتخاذ سیاست خارجی انقلابی شود. لذا نظامیان مصر ممکن است در صورت اتخاذ سیاست خارجی انقلابی توسط اسلام گرایان به دنبال انجام اقداماتی مثل کودتا باشند که مطلوب دولت های غربی نیز می باشد.

3)   محدودیت ناشی از نوع خواسته های مردم: در تحولاتی که بعد از جنگ جهانی دوم در کشورهای جهان سوم اتفاق افتاد، رهبران با شعارهای استقلال گرایی، استعمارزدایی و سیاست های ضد امپریالیستی موفق شدند که توده ی عظیم مردم را بسیج کنند و حمایت آنها را از سیاست های انقلابی خود در داخل و خارج به دست آورند. در موارد زیادی توده بسیج شده مردم بسیار بیشتر از نخبگان و رهبران سیاسی، سیاست های انقلابی جویانه را تشویق می کردند و اجازه عدول از آرمان های انقلاب را نمی دادند. این گزاره نظری امروزه در مورد مصر صادق نیست. زیرا تحول صورت گرفته در مصر حول یک رهبر انقلابی که از طریق بسیج مردم موفق به انقلاب در مصر شده باشد صورت نگرفته است که بتوان با تداوم اتکاء به آن بسیج مردمی سیاست های انقلابی را در پیش گرفت. از طرفی نگاهی به شعارهای مردم مصر در میدان التحریر در می یابیم که عمده شعارهای مردم معطوف به درون و داخل مصر است تا به خارج و سیاست خارجی مصر. این وضعیت باعث شده است که نتوان در همه حال به حمایت مردم از سیاست خارجی امیدوار بود. سیاست خارجی مصر و هر دولتی زمانی انقلابی است که مردم آن جامعه نیز دارای نگاه انقلابی نسبت به دنیای بیرون باشند.

4)   محدودیت های ناشی از وابستگی اقتصادی مصر: عموماً دولت های انقلابی مانند شوروی سابق، چین و جمهوری اسلامی ایران اگر موفق شدند بعد از پیروزی انقلاب در جامعه خود، از یک سیاست خارجی انقلابی نیز برخوردار باشند، یکی از دلایل آن این بود که به دلیل برخورداری از برخی منابع اقتصادی قادر بودند در اثر در پیش گرفتن سیاست خارجی انقلابی، ارتباط و تعامل خود را با دنیای بیرون قطع کنند و در عین حال به حیات خود ادامه دهند. کشور مصر از این ظرفیت برخوردار نیست و هر گونه قطع تعاملات و ارتباطات با دنیای خارج و برخی از دولت ها منجر به افزایش مشکلات این دولت می شود. این در حالی است که یکی از الزامات سیاست خارجی انقلابی قطع پیوند ها و تعاملات با کنشگرانی است که آنها را مطلوب نمی شمارد. از طرفی یکی از هزینه های سیاست خارجی انقلابی این است که دیگر دولت ها ممکن است به دنبال قطع تعاملات خود با دولت انقلابی باشند. به نظر نمی رسد که کشور مصر توان پرداخت این هزینه را داشته باشد. سیاست خارجی انقلابی به معنی داشتن استقلال عمل در سیاست خارجی است که وابستگی های مصر به دنیای خارج و بویژه کشورهای غربی اجازه آن را نمی دهد.

دورنمای رخداد

در پایان باید گفت که امروزه جریان اسلام گرایی در مصر یک بازیگر سیاسی و اجتماعی در جامعه ی مصر است که به دنبال کنش در حیات اجتماعی این کشور می باشد. این بازیگر در تصمیم گیری های خود هر چند در مقایسه با دیگر جریانات سیاسی مصر ملاحظات اسلامی را مورد توجه قرار می دهد، اما در عین حال به واقعیات و الزامات ناشی از آن نیز توجه می کند. زیرا تنها از این طریق است که قادر است تداوم حیات سیاسی خود را تضمین کند. بنابراین هر چند در آینده باید شاهد تغییراتی در سیاست خارجی مصر در ارتباط با جهان اسلام بود، اما در عین حال نباید انتظار یک سیاست خارجی کاملاً انقلابی از طرف نیروهای اسلام گرای مصر را داشت. زیرا محدودیت هایی وجود دارد که اجازه این عمل را نمی دهد.

مطالب مرتبط