مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

دریای چین جنوبی کانون تحولات آینده

اشتراک

فاطمه خادم شیرازی

پژوهشگر، مدرس دانشگاه

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC-

منابع و موقعیت های جغرافیایی کشورها در سطوح مختلف متفاوت است، به گونه ای که برای بعضی کشورها علاوه بر امنیت ، حیات و موجودیت آنها وابسته به یک منبع طبیعی است. لذا دولت ها به آسانی منابع طبیعی با کارایی استراتژیک را از دست نمی دهند.

جنگ سرد سبب رشد ماهیت چند قطبی قدرت های منطقه ای وابسته به منابع طبیعی گردیده ، و تحولات در بعضی از این مناطق منجر به جابه جایی قطب های قدرت جهانی شده است.یکی از مهمترین این مناطق دریای جنوبی چین در جنوب شرق آسیا است. این منطقه به دلیل داشتن دو سیستم زیرمنطقه ای شمالی و جنوبی از اهمیت خاصی نسبت به مناطق دیگر برخوردار است.

ابزار کلیدی قدرت طلبی آمریکا برای افزایش امنیت و موقعیت خود و متحدانش در جنوب شرقی آسیا ، و پیشبرد منافع ملی بر مبنای سود و زیان استوار است.آمریکا برای دستیابی به موازنه به تعبیر بعضی تحلیلگران از قدرت بی مهار و بازدارندگی استفاده کرده است. آمریکا با افزایش نیروی نظامی در منطقه،و ایجاد اختلاف همسایگان با چین، عمدتاً بر تضعیف قدرت و کنترل چین متمرکز شده است.

وجود کشورهایی چون ژاپن ،کره شمالی و.. ، عاملی برای حساس شدن قدرت های فرامنطقه ای نظیر آمریکا، انگلستان و استرالیا در دریای جنوبی شده ، لذا هر نوع مداخله این نیروهای فرامنطقه ای باعث تشدید تنش و در آینده کانون تحولات و خط مقدم نظامی مناقشات بزرگ در آب های دریای  جنوبی چین خواهد شد.

به نظر می رسد آمریکا با ادغام 6 هزار سرباز در آفریقا ، و اندکی کمتر از ۶۰ هزار سرباز آمریکایی در اروپا ، و عقب‌نشینی نیروها از عراق، افغانستان ، سوریه و کشورهایی که امریکا چند دهه درگیر در جنگ‌های اشغالی با آن ها بوده ، پا به مسیر جدیدی گذاشته است.پایان دادن به جنگ‌های ابدی ، تنها پوششی برای انتقال سربازها به دریای جنوبی چین برای مقابله با چین و روسیه  می باشد.این افزایش قدرت به منظور تضمین امنیت باعث تهدید امنیت برای چین شده است. در نتیجه احتمال تنش برای دستیابی به قدرت از طرفی میان آمریکا و متحدانش و چین به وقوع خواهد پیوست.زیرا رشد اقتصادی چین، برداشت های امنیتی آسیا، تجارت و موازنه جهانی قدرت ها را تغییر داده است.

امریکا با حضور نظامی و کشتی های قاره پیما در منطقه، سعی دارد بایک اتحاد دوجانبه با کشورهای منطقه علاوه بر کنترل ، امنیت نسبی چین را کاهش دهد.

رشد اقتصادی چین، حضور امریکا در منطقه آسیا-پاسیفیک، روابط استراتژیک امریکا و ژاپن، آ.سه.آن، اختلاف بر سر حاکمیت جزایر و قلمرو دریایی در کشورهای ساحلی این دریا بین چین ، تایوان، فیلیپین،مالزی، برونئی، اندونزی، سنگاپور و ویتنام منجر به بلوک بندی امنیتی  ، ائتلاف های منطقه ای ،همپوشانی و بحران های چندلایه ای در آینده خواهد شد.

کشورهای منطقه هم به دلیل رشد اقتصادی بالا و هم هراس از قدرت روزافزون چین سعی کردند از استراتژی دریا محور با افزایش خرید تسلیحات نظامی- دریایی به تقویت خطوط دریایی خود بپردازند.در همین راستا امریکا و دیگر کشورهای همسایه چین در دریای جنوبی، کره جنوبی، فیلیپین و اوکیناوای ژاپن و اندونزی با کمک آمریکا تجهیزات دریایی خود را رونمایی کردند.

اما نکته مهمی که در دریای جنوبی قابل بررسی است کنترل تایوان از سوی چین است.تایوان برگ برنده ای است که در دست هر کدام از دو قدرت چین و آمریکا قرار گیرد می تواند موازنه قدرت  بی مهار را کنترل کند. دولت چین طبق اصل چینِ واحد، تایوان را بخشی از سرزمین خود می‌داند. تایوان با داشتن آب های عمیق، می تواند وسعت گسترده ای از مناطق مختلف دریایی را در اختیار چین قرار داده تا به اقیانوس آرام دسترسی داشته باشد. سازمان ملل نیز تایوان را یک کشور مستقل نمی‌داند.لذا چین فروش تسلیحات توسط آمریکا به تایوان را مغایر با این اصل حاکمیت تمامیت ارضی خودمی‌داند. 

گرچه آمریکا از سال ۱۹۷۹ با قطع ارتباط با تایوان اعلام کرده بودکه به اصل چینِ واحد پایبند هستند، اما دولت ترامپ با این رویکرد که تنها تایوان مجوز عبور آمریکا در دریای جنوبی چین است که می تواند از راه  تسلط بر آن ،هم ایجاد نظم بین الملل و هم حافظ منافع متحدان منطقه ای باشد ،اقدام به فروش ۱۰۰ فروند سامانه‌های پدافند ساحلی «هارپون» به تایوان کرده است.

دولت چین نیز برای اقدام به مقابله با کاهش امنیت نسبی ، تضمین بقا و حاکمیت ملی کشورش، برای موازنه به هژمونی تک قطبی روی آورده است.لذا با بسیاری از کشورها در سطوح مختلف رابطه جدید ، در زمینة مشارکت و همکاری اقتصادی برقرار کرده است.

 

 

 چشم انداز

دریای جنوبی چین دارای۲۵۰ جزیره کوچک است ،که مجموعا مساحت‌شان به ۱۵ کیلومتر مربع می‌رسد ، آن ها خالی از سکنه و بیشترشان زیر آب هستند. قراردادهای بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم نیز،تکلیف این جزایر را معلوم نکرده در نتیجه شش کشور مدعی مالکیت این جزایر را دارند، وبه یارگیری سیاسی  روی آورده ، و به دنبال ائتلاف امنیتی  هستند.

ژاپن با هند- آمریکا و استرالیا  ، کره شمالی با چین ، اندونزی و مالزی با استرالیا از طریق‌ آمریکا ، و ویتنام، سنگاپور و تایلند با درصدی کمتری در حال ائتلاف هستند.اگر این ائتلاف ها محکم شود تحولات مخاطره آمیزی در شرق آسیا به وقوع خواهد پیوست.

حضور قدرت های هسته ای در منطقه شرق آسیا ، وابستگی متقابل اقتصادی کشورها به یکدیگر،  هزینه های سنگین خرید تسلیحات ، احتمال درگیری را افزایش داده است. لذا رقابت برای امنیت و وقوع یک نوع  جنگ سرد تحولات  پایداری را در این منطقه رقم خواهد زد.

چین فاکتور اصلی تعیین کننده روابط آمریکا با مناطق مختلف آسیا از جمله جنوب آسیا است. آمریکا می تواند با استفاده از پایگاه های نظامی در کره جنوبی، فیلیپین و اوکیناوای ژاپن ، خطوط دریایی چین را به مخاطره بیاندازد.

 بنظر می آید دولت بایدن با روش‌های متفاوتی با چین برخورد کند. بایدن، علاوه بر همکاری راهبردی/نظامی باچین ،از همکاری اقتصادی دوجانبه حمایت خواهد کرد،زیرا بایدن چین را یک رقیب می داند،و اگر این روابط با چین به صورت رقابتی انجام نشود، خطر درگیری نظامی بین آمریکا و چین وجود دارد.اگر بایدن با چین به شکل ایدئولوژیکی برخورد کند توجه آمریکا به آسیای مرکزی افزایش می یابد.

 

واژگان كليدي: دریای چین جنوبی, کانون, تحولات, آینده,فاطمه خادم شیرازی, چین, , روابط, آمریکا , آسیا

مطالب مرتبط